جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
هنر را خطکشی نکینم!
بودجه ۲۸۵ میلیارد دلاری دولت برای سال ۱۳۸۷ درحالی تقدیم مجلس شورای اسلامی شد که با گذشت ۳۰ سال از انقلاب اسلامی هنوز تکلیف بخش فرهنگ و هنر در این بودجه مشخص نیست. جریانات پرتلاطم فرهنگی سال ۱۳۸۶ از برگزاری پرشمار کنسرتهای موسیقی گرفته تا تولید فیلمهای سینمایی این توقع را نزد اهالی فرهنگ و هنر به وجود آورده بود که دیگر فعالیتهایشان به عنوان فعالیتی اقتصادی به ساب میآید.
اما جزئیات بودجه سال آینده (با پشتوانه نفت هر بشکه ۱۰۰ دلار و ۱۵ میلیارد تومان برداشت از صنودق ذخیره ارزی) نشان میدهد که آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
شکی نیست که هنر ایران از دیرباز هم تحت تاثیر جریانات سیاسی و اجتماعی حرکت کرده و هم بهگونههای مختلف بر این جریانها تاثیرگذار بوده. این تلاقی که بیشتر به گرهای بازنشدنی شبیه است، نوع تفکرات هنرمندان ما را خواسته یا ناخواسته شکل داده و کمتر اثر هنری را میبینیم که رگههایی از جریانهای سیاسی و اجتماعی در آن دیده نشود.
این موضوع حتی به یک باید انکارناپذیر در فلسفهی هنری هر هنرمند ایرانی تبدیل شده تا حدی که بسیاری، اثری را که از دیدگاههای سیاسی و اجتماعی عاری باشد نفی میکنند. با توجه به این مساله میتوان کاملاً نگرانی اهالی فرهنگ از بابت سیاستهای دولت در زمینهی فعالیت آنها را درک کرد.
از طرف دیگر، طی بیست و چند سال گذشته سیاستهای فرهنگی و بودجهبندیهای این حوزه باعث شده که متولیان دولتی فرهنگ ایران خواسته یا ناخواسته خود را صاحب هنر این مرز و بوم بدانند. تا جایی که امروز بودجهی فرهنگی دولت که بهمنظور تولید، گسترش، ارایه و حمایت از فرهنگ مورد تصویب دولت و مجلس قرار میگیرد سرنوشتساز هنر ایران محسوب میشود.
بدین ترتیب کم و زیاد شدن بودجهی این حوزه همیشه و در هر دولتی با هر وابستگی سیاسی، موردی برای نگرانی هنرمندان و دستاندرکاران فرهنگی خواهد بود. اما مسالهی مهمی که تا کنون کمتر به آن توجه شده این است که توقع بودجهی مناسب برای تولید، ارایه، گسترش و حمایت از فرهنگ باعث نشده و نمیشود که محصول هنری حاصل از این بودجه محصولی با سایهی سنگین دولتی باشد.
در میان ارگانهای متولی فرهنگ در ایران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اصلیترین بخش دولتی است که بر فعالیت و تولیدات قشر وسیعی از هنرمندان کشور تولیت دارد و عمده بحث بودجهی فرهنگی به مقدار اختصاص یافته به این وزارتخانه معطوف است.
حال اگر قرار باشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با این بودجه هم به تولید بپردازد و هم سعی در گسترش هنر و فرهنگ در جامعه داشته باشد و در کنار این دو موضوع برای ارایهی هنر ایران به خارج از مرزها تلاش کند و همچنین از قشر وسیعی از هنرمندان حمایت کند، خب این بودجه نهتنها کم بلکه خندهدار است. اما کشوری که نام جمهوری را با خود بهیدک میکشد و به استناد تمامی آمار تاریخی و سیاسی و اجتماعی دموکراتترین کشور در منطقهی خاورمیانه محسوب میشود، باید هنری این چنین دولتی داشته باشد؟
وقتیکه رییس مجلس شورای اسلامی اعلام میکند که علت عدم تمایل مجلس به اختصاص بودجه برای احزاب، این است که نمیخواهد احزاب شکل دولتی بگیرند، خود نشانگر اهمیت تشکلهای غیردولتی در یک نظام دموکراتیک است. در جامعهی ما هر هنرمند بهتنهایی یک تشکل خصوصی محسوب میشود و باید بر تمامیت استقلال او از نظر ایدولوژیک و فلسفی احترام قایل بود.
همهی این مسایل و نتیجههایی که تا کنون از این شیوهی دولتی حاصل شده بیانگر این موضوع است که تولید هنری در ایران هنوز به مثابهی یک صنعت شناخته نشدهاست. باید باور داشت و پذیرفت که هر محصول هنری در هر قالب و سطحی در نهایت بهعنوان محصولی از صنعت بزرگی است که جهان آن را بهنام «سرگرمی» (Entertainment) میشناسد. اگر بپذیرم که محصولات هنری که احتیاج به بودجهی کلان دارد در حوزهی صنعت قرار میگیرد، پس باید بودجه ی اختصاص یافته به آن به وزارت صنایع اختصاص یابد. شاید در اینجا سوالی پیش آید که اگر قرار بر این است که هنر غیر دولتی باشد، تفاوت وزارت ارشاد و وزارت صنایع در چیست؟
برخورد وزارت صنایع با محصولات، برخورد صنعتی و اقتصادی است، این درحالی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در برخورد خود بحث اصلی را در ایدئولوژی متمرکز میکند. این درحالی است که اثر هنری ناب برخاسته از ذهنیت و تفکرات هنرمند است و هیچکس جز خود هنرمند نمیتواند تفکرات خلق یک اثر هنری را خطکشی کند. پس اگر قرار است بودجهای از سوی دولت و از درآمدهای ملی کشور به تولید آثار هنری اختصاص یابد، میباید بهشکل صنعتی به آن نگاه شود و این بودجه در اختیار وزارت صنایع قرار گیرد. از سوی دیگر باید دستورالعملهای مدونی برای سرمایهگذاری در بخش تولید فرهنگی از سویهیات دولت تهیه و در اختیار وزارت صنایع قرار گیرد. این بحث در حوزهی میراث فرهنگی و بخصوص در گردشگری هم کاملاً صدق میکند. کما اینکه در سالهای پیش، طرحهایی مبنی بر ادغام سازمان گردشگری و وزارت صنایع مطرح بود که البته هیچگاه پیگیری نشد!
دیگر ارگانهای اقتصادی کشور همچون وزارت اقتصاد و دارایی و وزارت بازرگانی نیز میتوانند، حضور موثری در جذب سرمایه برای تولیدات هنری داشته باشند. این وزارتخانهها میتوانند با برنامههایی مشخص بخشهای مختلف فعال اقتصادی داخلی و خارجی را برای حضور در تولیدات فرهنگی ترغیب و شرایط برای حضور این دسته را مهیا سازند. یکی از راههای ساده و مرسوم در دنیا کسر مالیات از شرکتهای اقتصادی و بازرگانیای است که در پروژههای هنری و فرهنگی حضور دارند. خدماتی از این دست که مشوقی است برای حضور و حمایت این دسته از صاحبان صنایع و بخشهای بازرگانی در عرصهی هنر، میتواند دغدغهی همیشگی دستاندرکاران هنر که همواره در پی جذب حمایتهای این بخشها به شکل اسپانسر هستند را مرتفع کند.
یکی از فعالیتهای مهم هنری که در طول هرسال اجرا میشود، برگزاری جشنوارههای مختلف هنری است که همواره با ضعفهای عدیدهای بهانجام میرسد و دلیل این ضعفها مشکلات بودجهای عنوان میشود. عملکرد وزارتخانههای یادشده برای ایجاد انگیزهی حضور بخشهای صنعتی، تجاری و بازرگانی میتواند، بسیاری از این مشکلات را برطرف کند.
در جامعهی ما هر هنرمند بهتنهایی یک تشکل خصوصی محسوب میشود و باید بر تمامیت استقلال او از نظر ایدولوژیک و فلسفی احترام قایل بود
شاید مهمترین توقع جامعهی هنری از دولت و بودجهی فرهنگی آن ساخت اماکنی به منظور ارایهی محصولات هنری مانند سالنهای سینما، تالارهای اجرای کنسرت، تئاتر، موزه و گالری و ... باشد. اما آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسوولیت ساختوساز را در کشور بر عهده دارد و یا این وظیفه بر عهدهی وزارت مسکن و شهرسازی است؟ آیا نباید بودجهی احداث این سالنها در اختیار وزارت مسکن و شهرسازی قرار گیرد؟ و آیا نیابد ساخت چنین اماکنی در پروژههای عمرانی کشور باشد؟
اما مهمترین بخش فعالیتهای هنری که بهعهدهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته شده، آموزش وگسترش آن است. بخشی از بودجهی هرسال وزارت ارشاد به این بخش تخصیص مییابد، در حالیکه بحث آموزش هنر در مدارس تقریباً بهفراموشی سپرده شده. هنرستانها زیر نظر وزارت ارشاد و یا مرکز فنی و حرفهای کشور بهشکل محدودی فعالیت میکنند. حال اگر بودجهی آموزش هنر به وزارت آموزش و پروش اختصاص مییافت و این وزارتخانه موظف به پیگیری آموزش این مقوله در همهی ردههای تحصیلی میبود، قطعاً وضعیت آموزشی هنر به این نابهسامانی کنونی نمیرسید. متاسفانه این بخش مهم از آموزش بهخاطر برنامهریزی غلط به ورطهای فرو رفته است که سازماندهی آن روز به روز سختتر و سختتر میشود.
در کنار همهی این بحثها، حمایت از هنرمندان و تامین معاش آنها یکی از مهمترین دغدغهها بهشمار میرود. بخصوص که شعارهای عدالتمحور دولت جدید بر حمایت از اقشار مختلف تاکید میکند. بهنظر میرسد وزارت تازهتاسیس رفاه – که بحثهای فراوانی برسر فلسفهی وجودی آن هنوز در اخبار شنیده میشود - باید مسوولیت این ماجرا را بر عهده داشته باشد و این ارگان دولتی باید مستقیماً با انجمنهای صنفی هنرمندان ارتباط برقرار کند.
مقولهی دیگری که بسیاری از سازمانها و مراکز زیرمجموعهی وزارت ارشاد، از بودجهی وزارتخانه برای آن خرج میکنند که بعضاً زیاد هم خرج میکنند(!)، حضور در عرصههای بینالمللی است. در بیشتر کشورهای دنیا موسساتی زیر نظر بخش فرهنگی وزارت امور خارجهی آن کشورها مسوول ایجاد ارتباط فرهنگی با دیگر کشورها هستند و ارتباط هنرمندان از این طریق با مراکز هنری خارج از کشورهایشان برقرار میشود. گویا تا بهحال چنین مسوولیتی برای بخش فرهنگی وزارت امور خارجهی کشور ما تعریف نشده، چه برسد به اختصاص بودجهی این امر به این بخش!
با این تفاسیر ممکن است این تصور به وجود آید که نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزهی فرهنگ چیست؟ طی سالهای اخیر وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی با درگیر شدن با موضوعات یاد شده وظیفهی اصلی خود که همانا ارتباط وسیع و صمیمانه با هنرمندان است را از یاد برده. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسان پلی است میان جامعهی فرهنگ و هنر و همهی سازمانهایی که در این مقال به آنها اشاره شد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در طول یک سال به هماندیشی هنرمندان که همانا کارشناسان هنر و فرهنگ این مملکت هستند و بهتر از هر کسی میتوانند نیاز فرهنگی و هنری جامعه را تشخیص دهند، بپردازد. با مشکلات واقعی آشنا شوند، کمبودهای حقیقی را بشناسند و در طرحی جامع و کاملی این موضوعات را به هیات دولت منتقل کنند تا هیات دولت ضمن تصویب بودجههای لازم، دستورالعملها را به ارگانهای مرتبط ارجاع دهد تا برنامههایی که از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی بهعنوان نیاز فرهنگی جامعه عنوان شده، به عینیت نزدیک شود.
از طرفی وزارت ارشاد حق دارد طبق قوانین کشور – نه حوادث - به نظارت بر آثار هنری بپردازد، اما این وزارتخانه هیچگاه نباید وارد حیطهی خطرناک کارشناسی شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان موطمن هنرمندان هیچگاه نباید به خود اجازه دهد که آثار هنرمندان کشور را خوب و بد کند. اینگونه است که میتوان با قشر وسیعی از هنرمندان ارتباط برقرار کرد و نیاز فرهنگی جامعه را دریافت.
مسلماً هنر به عنوان مهمترین ابزار فرهنگسازی در یک کشور باید از تمامی نیروهای موجود در ساختمان آن کشور بهره جوید. نمیتوان صرف یک وزارتخانه با بودجهی مشخص و اندک نیاز فرهنگی کشوری چون ایران را برآورده ساخت. فراموش نکینم هنر زادهی ذهن و تفکر وفسفهی هنرمند است و نباید به هیچ وجه این تفکرات را خطکشی کرد.
بهرنگ تنکابنی
منبع : فرهنگ و آهنگ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر یسنا قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی شهاب حسینی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
کولر هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی