پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

تصویری از تردیدهای ناخودآگاه


تصویری از تردیدهای ناخودآگاه
افراد زیادی را در اطرف خود می بینیم که دچار اعمال تکراری و بی اختیاری هستند که گویا خود را مجبور به انجام آن می دانند. این اعمال تکراری بی اختیار بیشتر به وسواس نسبت داده می شود.
عامه مردم به کسی وسواسی می گویند که بطور نابهنجاری اهل شست وشوی وسایل زندگی اش است و محیط خود را طوری تمیز می کند که گویی از هجوم میکرب ها و ویروس ها و بیماری های احتمالی در رنج و عذاب است.
دکتر دادستان، روانشناس می گوید: وسواس فقط وسواس شست وشو نیست. متخصصان انواعی از وسواس ها را مشخص کرده اند از جمله تصویرهای وسواسی، افکار وسواسی، تردید های وسواسی. کسانی که مبتلا به تصویرهای وسواسی هستند، بطور مداوم تصاویری را در ذهن خود مرور می کنند که به آن تمایلی نداشته و حتی از تصور این تصاویر در رنج و عذاب هستند.بیماران مبتلا به افکار وسواسی نیز دائماً به چیزهایی فکر می کنند که جز رنج آنها چیز دیگر در بر ندارد مثلاً آنها مدام فکر می کنند که اگر میکرب ها از بین نروند کودک خردسالشان بزودی مبتلا به بیماری وبا می شود و به همین دلیل دست به شست وشو می زنند.افرادی که تردید وسواسی دارند دائماً به گذشته یا آینده خود فکر می کنند. برای مثال این که «چرا در گذشته چنان مسئله ای رخ داد» یا «نکند در آینده اتفاق ناگواری رخ دهد.»
دکتر هدی خسروانی زاده، روانشناس درباره وسواس این گونه می گوید: «دو نکته اساسی همیشه در ارتباط با وسواس مطرح است. یکی این که وسواس بدون فکر وسواسی و تردید و تصویر وسواس گونه امکان پذیر نیست و دوم این که وسواس به دلیل ویژگی اضطراب انگیز همیشه با اعمال بی اختیاری روبه رو است.
اعمال بی اختیار رفتارهای انعطاف پذیری هستند که فرد برای کاهش میزان نگرانی خود را مجبور به انجام آن می بیند. مثل این که فردی که دائم فکر می کند ویروس ها کودک او را محاصره کرد ه اند و بزودی برای کودکشان بیماری وبا به همراه می آورند. دائماً ظرف ها و لباس های وابسته به کودک و حتی خود کودک را می شویند و ضدعفونی می کنند. این بی اختیار بودن اعمال درست است که بطور موقت اضطراب این افراد را کاهش می دهد، اما اغلب به نگرانی های آنان دامن زده و اضطرابشان را افزایش می دهد و در نتیجه آنها مجبور هستند رفتارها ی بی اختیار خود را آنقدر تکرار کنند تا اضطرابشان فروکش کند و این دور باطل تنها باعث تشدید رفتارهای وسواسی آنان می شود.»
دادستان همچنین درباره شروع سن وسواس اظهار می دارد: «شروع وسواس در نوجوانی و سال های آغاز جوانی است به ندرت ما وسواس را در دوران کودکی شاهد هستیم، اما برخی رفتارهای آئینی وجود دارند که در دوران کودکی دیده می شوند، اما همه آنها لزوماً به معنای وسواس در کودکان نیست چه بسا که این رفتارها در سال های بعدی زمینه رفتاری وسواسی را فراهم می کند که البته همه این زمینه ها بستگی به رفتار و واکنش های والدین و اطرافیان دارد. مثلاً کودکان علاقه زیادی به ساختن و خراب کردن اسباب بازی های ساختمانی و مکعبی دارند. آنها از تکرار این بازی ها خسته نمی شوند یا مثلاً کودکانی که از ابتدا طوری تربیت می شوند که به شیوه خاصی بخوابند و ‎/‎/‎/ همه اینها باعث می شود که ذهن آنها تنها بر طبق همین اعمال نظام بندی شده، در همین جهت حرکت کند و انعطاف پذیری نداشته باشد.»
روانشناسان معتقدند این کودکان اگر کمی شرایط محیطی شان تغییر کرده و نتوانند آن نظام بندی ذهنی را اجرا کنند، پریشان شده و دچار اضطراب می شوند. شاید این اضطراب ها در نخستین سال های زندگی منجر به اعمال وسواسی نشود، اما در سال های آتی این کودکان به دلیل افزایش حساسیتشان بامشکلات زیادی روبه رو شده و اعمال آئینی و بی اختیار بیشتری را از خود بروز می دهند. خصوصاً وقتی کودک بزرگتر شده و وارد مرحله ای می شود که می تواند خیالبافی کند، در ذهنش افکار وسواسی عبور می کند که این مسئله زمینه های ترس و اضطراب را در کودک افزایش می دهد مثلاً او ممکن است، دائم تصور کند که مادرش سرطان دارد و بدین ترتیب دچار عذاب وجدان شده دست به کارهایی بزند به این خاطر که مادرش را خوشحال کند. مثلاً دائم خود و لباس ها و دست هایش را بطور بیمارگونه ای می شوید یا لباس ها و اسباب بازی هایش را به گونه ای خاص و در جایی خاص می چیند و ‎/‎/‎/ همین که کودک بزرگتر می شود و به سال های مدرسه می رسد ممکن است نوع وسواس های فکری او هم تغییر یافته و روبه سوی کارهای دیگر مثل کتاب خواندن وسواسی و زیاد، نقاشی کردن مفرط و ‎/‎/‎/ بیاورد البته لزوماً کودکانی که این ویژگی ها را دارند مبتلا به وسواس یا دارای زمینه های وسواسی نیستند. این عوامل همراه با شرایط و عوامل خانوادگی باید مورد بررسی قرار گیرد. نقش والدین و تربیت و تعلیم آنان به کودک در این باره بسیار بااهمیت است.
دکتر جفرینی استچوارت، استاد دانشگاه پنسیلوانیا در تحقیقات خود نشان داده افراد مبتلا به اختلال وسواس بی اختیار دارای والدینی انعطاف ناپذیر و فزون طلب هستند. والدین، خصوصاً مادرهایی که گرایش کمال گرایانه دارند، با انتظارهای بیش از حد از کودک باعث اضطراب و نگرانی در وی می شوند و در نتیجه او نیز گرایش به وسواس و رفتارهایی پیدا می کند که خود اختیاری در انجام آن نمی بیند بلکه صرفاً رفتارهایی است که والدین آن را مطلوب می دانند و کودک خود را مجبور به انجام آن می بیند.
وی اضافه می کند: «انتظارات کمال گرایانه والدین تنها منجر به رفتار آئینی و در نهایت وسواس کودک می شود. کودک خود دلیلی برای انجام نظافت نمی یابد اما از آنجایی که نظافت و طرز نظافت کردن به وی دیکته شده، آن را می پذیرد بنابراین حتی ما بعضی وقت ها کثیف کاری ها و بی انضباطی هایی از سوی افراد وسواسی می بینیم که این مسئله خود بیانگر همین موضوع است.»
البته ناگفته نماند که گاه بی انضباطی، بی تفاوتی و عدم رعایت بهداشت منجر به رفتار وسواسی مفرط می شود.در دوره نوجوانی وسواس به گونه ای بروز پیدا می کند که بسته رفتار وسواسی در بزرگسالی است. در این دوره نوجوان از فکر کردن و تکرار افکار خود محظوظ می شود. او از بحث های ماوراءالطبیعه ای و فکرهای سیاسی لذت می برد و ساعت ها با یک بزرگسال درباره دیدگاه ها و فکرهایش به بحث می نشیند.
دکتر استچوارت که درباره آسیب های روانی کودکان و نوجوانان تخصص دارد می گوید: وقتی در یک نوجوان رفتار وسواسی تشخیص داده می شود که او به تنهایی در یک زمینه محدود و منحصر ساعت ها هفته ها و ماه ها فکر کند و این فکر او رشد پیدا نکرده باشد و انعطاف پذیری نیز در افکار او وجود نداشته باشد که البته در نوجوانان به خلاف بزرگسالان این افکار وسواسی اضطرابی به همراه ندارد.»
دکتر زهره خسروی، روانشناس و استاد دانشگاه الزهرا(س) معتقد است: «افراد وسواسی در بزرگسالی گاه به دلیل احساس گناهی که دارند اعمال آئینی و بی اختیار انجام می دهند. مثلاً کسی که احساس گناه از ارتکاب یک جرم یا قتل را دارد ممکن است در طول روز بیش از ۷۰ بار دست های خود را بشوید تا اضطراب خود را کاهش دهد.»
البته در راهنمای تشخیص و آمار بیماری های روانی (DSH) آمده است: به راحتی نمی توان بر چسب وسواسی به افراد زد؛ افراد وسواسی باید ویژگی های زیر را داشته باشند:
- فراوانی رفتارهای وسواسی
- خصیصه سازش نایافته وسواسی
- مشکلات فزاینده این رفتارها به رغم رشد و رسیدگی فرد.
دانشمندان روانشناسی شناختی وسواس را اینگونه تعبیر می کنند: «افراد وسواسی به لحاظ شناختی مشکلات فزاینده ای دارند، آنها بتدریج دچار این مشکلات می شوند از جمله این که آنها معمولاً خود را در جهانی مملو از ناایمنی و تردید می یابند که انتظار وقوع رویدادهای منفی را دارند. افراد مبتلا به وسواس گرایش زیادی به افسردگی داشته و متأسفانه در صورت سختگیری در درمان این بیماران، آنها ممکن است مبتلا به بیماری های سایکوتیکی شوند. بیماران وسواسی سعی دارند همه افکاری را که به ذهنشان می رسد، کنترل کنند و وقتی خود را ناتوان از جلوگیری این افکار می بینند بیشتر دچار اضطراب و رفتارهای بی اختیار می شوند.»
البته در وسواس نباید از عوامل زیستی - عصبی غافل ماند. همیشه دلایل بروز وسواس به شرایط محیطی و خانوادگی برنمی گردد بلکه گاه دلایل عصب شناختی و شیمیایی دارد. زیست شناس ها نیز معتقدند: سطح پائین سروتونین می تواند باعث بروز این اختلال شود. همچنین تحقیقات مشکلاتی در هسته دم دار، تالاموس افراد و فیبرهای عصبی که در ارتباط بااین دو سیستم هستند، نشان داده است شیوه های متفاوتی برای درمان وسواس وجود دارد. چون وسواس هم زمینه های عصب - شیمیایی دارد و هم دلایل روانشناختی برای آن آورده شده است. بنابراین در ابتدا باید مطمئن شد که اختلال عصب - شیمیایی بیماری وسواس را هدایت نمی کند.
در این صورت می توان از درمان های روانشناختی استفاده کرد ولی در صورت بروز مشکلات عصبی دارودرمانی به همراه درمان های روانشناختی بهترین گزینه درمانی است اما بهترین شیوه های درمانی روانشناختی برای درمان بیماری وسواس تاکنون رفتار درمانگری شناخته شده است.
آنچه در این رویکرد درمانی مطرح است این است که باید رفتار را در وسواس اصلاح کرد و با فراهم کردن شرایط مواجهه ای فرد با رویدادها، به او بی منطق بودن و نامناسب بودن افکارش را نشان دهند. در شیوه درمانی مواجهه ای رفتار درمانگران می گویند: فرد وقتی در برابر چیزهایی که فکر می کند آلوده است قرار می گیرد و وقتی که متوجه می شود آن چیز آنقدر هم که فکر می کرده زیان آور نیست، تجدیدنظری در رفتار خود می کند و تا حدودی بهبود پیدا می کند. البته سیر این شیوه درمانی به همین راحتی که گفته شد، نیست و شاید ماه ها یا سال ها به طول بینجامد.
در همین راستا یک شیوه دیگر رفتار درمانگری درمان با فراهم آوردن الگو است. یعنی فرد تصویر کسی را می بیند که دست به زباله ها یا چیزهایی که وی آلوده می داند، می زند. وقتی می بیند که این چیزها برای فرد الگو خطرساز نیست، خود نیز تشویق به دست زدن به آن می شود. البته این شیوه درمانی نیز استراتژ ی های روانشناختی خاص خود را می طلبد که باید با نظر دکتر روانپزشک، روانشناس یا روان درمانگر متخصص صورت گیرد.اما مهمترین نکته در این باب این است که باید شرایط را طوری برای فرزندانمان فراهم کنیم که اضطراب در آنها برانگیخته نشود و آنها به سمت رفتارهایی که این اضطراب ها را خاموش کند گرایش پیدا نکنند.
نسرین زارعی
منبع : روزنامه ایران