شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


شهر نرم افزارها


شهر نرم افزارها
متأسفانه در ایران و در سال هایی که بحث جهانی شدن مطرح شد کمتر با نگاه برنامه ریزی شده به این مسئله نگاه شده است. باید عرض کنم دیسکورس مارکسیست ها بر طرح بحث جهانی شدن در کشور ما سایه افکنده و نگاه مخوفی از جهانی شدن در کشور ما به وجود آمده است.
کسانی که از جهانی شدن سخن می گویند معمولا در دو طیف قرار می گیرند. یک طیف افرادی اند که جهانی شدن را آمریکایی شدن می دانند و بحثی را که با عنوان کاپیتالیسم جدید مطرح شده، به جهانی شدن متصل می کنند و محوریتی برای جهانی شدن قائل می شوند که آمریکا و غرب است. در طیف مقابل افرادی هستند که نگاهی افراطی به جهانی شدن دارند و تلقی صحیحی از آن به دست نمی دهند و جهانی شدن را به عنوان نئودالیسم طرح می کنند و به این امر قائلند که اگر جهانی شدن بخواهد به لحاظ برنامه ریزی اثری در ایران بگذارد باید در قانون اساسی تغییراتی ایجاد شود و ایران را آماده پذیرش جهانی شدن کند و برای جامعه باز بسترسازی نماید.
ژاپنی ها در سال ۱۹۹۴ برنامه عملی خود را بر اساس تغییری که جهانی شدن ها ایجاد می کند، تدوین کردند. آمریکایی ها برنامه عملی خود را در سال ۱۹۹۲ و هلند هم در همین سال برنامه خود را طراحی کردند. البته کشورهای توسعه یافته سریع تر تغییر و تحول تکنولوژیک را متوجه شدند.
تلاش من این است که در بستر پارادایم دو فضایی شدن طرحِ بحثی کنم که فکر می کنم تاکنون در ایران به آن پرداخته نشده است. اینکه جمهوری اسلامی ایران بایستی چه برنامه عملی در این خصوص طراحی کند؟
در واقع من چند سؤال مطرح می کنم. اول اینکه منظور از جهانی شدن چیست؟ دوم اینکه پارادایم دو فضایی شدن چیست و چه تغییری در فهم و عمل سیاست گذاری های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد می کند. سوم اینکه چه تغییرات بنیادینی فرآیند کار را تغییر داده است؟ چهارم اینکه خطوط عمل جمهوری اسلامی ایران چگونه باید طراحی شود؟
طبیعی است قصد ندارم بگویم خطوط عمل چیست، ولی قصد دارم از فرآیند تدوین خطوط عمل صحبت کنم.
در پاسخ به اینکه جهانی شدن چیست، فکر کنم باید سه قلمرو را از هم جدا کرد. یکی جهانی شدن، دیگری جهانی گرایی و سوم جهان بودگی است.
جهانی گرایی از یک تغییر در ذهنیت صحبت می کند. به قول رابرتسون ما در میان ۶ میلیارد جمعیت جهان زندگی می کنیم. شاید در هیچ دوره ای از تاریخ گذشته ذهنیت بودن میان ۶ میلیارد نفر شکل نگرفته بود. عصر ارتباطات به انسان حس بودن در میان جمعیت های بزرگتر را بوجود آورده است.
جهانی شدن هم از فرآیند صحبت می کند.
جهان بودگی از یک دوره و بستر سخن می گوید. مثل مدرنیته که وقتی از آن سخن به میان می آید در واقع از یک دوره تاریخی سخن می گوئید که مثلاً با انقلاب صنعتی آغاز شده، با شکل گیری دولت - ملت ها معنای ملی پیدا کرده و با شکل گیری قوانین شهروندی، قانون مندی اجتماعی پیدا کرده است. جهان بودگی هم از یک دوره زمانی سخن می گوید که ما خود را در آن دوره زمانی درک می کنیم.
باید سه گونه جهانی شدن را از هم متمایز کرد. یکی جهانی شدن سنتی است. در این معنا جهانی شدن امری قدیمی و مختص دوره ما نیست. هنگامی که ادیان بزرگ ظهور کردند خطابه آنها همه مردم جهان بودند. چه انجیل و چه سایر کتب آسمانی خطابشان مردم بوده اند و مردم هم محدوده جغرافیایی نداشتند. بارها در انجیل خطاب شده: ای مردم جهان، یا در قرآن مجید ۸۰ بار کلمه یا ایهاالناس تکرار شده است. وقتی می گوید یا ایها الذین امنوا خطاب خاص، ولی جهانی است. زیرا پیوستِ قومی و نژادی ندارد. بنابراین می شود گفت ظهور جهانی شدن با ادیان بزرگ بوده است. جهانی شدن دوم، جهانی شدن مدرن است که از کلیشه ای شدن مجموعه ای از استانداردها در همه جهان صحبت می کند. وقتی مدرنیته آمد فقط انقلاب صنعتی نیامد. مدرنیته به دنبال استاندارد کردن یک سری مقوله هایی بود که همه ما در جهان یک زبان به نام زبان علم پیدا کردیم. زبان ریاضی، فیزیک و شیمی.
سپس این استانداردها خیلی از عرصه ها از جمله حکومت را گرفت. الان بحث دولت دموکراتیک یک استاندارد دوران مدرنیته است که در واقع همه را مجبور به تعامل سیاسی با این نوع گفتمان کرده است. بنابراین جهانی بودن و جهانی شدن مدرنیته در تولید مجموعه استانداردهایی بود که کلیشه آن با ماشین ریسندگی آغاز شد. ماشین ریسندگی نقشه پارچه را تکرار کرد. می توان گفت تکرار، روح جهانی شدن مدرن است. اما آن چیزی که ما امروز از آن سخن می گوئیم و کسانی که به بحث جهانی شدن ورود پیدا می کنند، کمتر به آن می پردازند و نگاه صرفاً ایدئولوژیک به جهانی شدن دارند این است که چیزی که باعث شد ما با تحول بزرگی در جهان روبرو شویم، جهانی شدن ارتباطات بود.
از آن زمان که ارتباطات با "مورس" آغاز شد، مفهومی بوجود آمد به نام صنعت همزمان ارتباطات. به این معنا که من بتوانم به طور همزمان با کسی که خارج از حوزه جغرافیایی من است ارتباط برقرار کنم. این تحول بزرگی در حوزه ارتباطات بود. من معتقدم جهانی شدن در معنای جدید به معنای بال درآوردن انسان و تسریع حرکت انسان هم در جهان واقعی و هم در جهان مجازی است.
جهانی شدن در نگاه جدیدش به معنی فرآیندهای طبیعی و ایدئولوژیک است که حضور امور غیر ملی را در حوزه ملی تسریع می کند. هر چیزی که ما را به صورت همزمان با خارج از جغرافیای ما مرتبط می کند، جهانی شدن است.
در واقع نوعی بدفهمی در مورد جهانی شدن وجود دارد. به مجرد اینکه کلمه گلوبالیزیشن استفاده می شود، فرض این است که یک مرجع قدرتی یک معنا، فرهنگ یا سیاستی خاص را تولید می کند برای اینکه همه جهان آن را مصرف کنند. این برداشت از جهانی شدن غلط است. جهانی شدن با آن مفهومی که مدنظر داریم یعنی اینکه نظام برنامه ریزی ایران از ارتباط حاضر با غایب استفاده کند و تمام ارتباطات کاری و اجتماعی را بر مبنای ارتباطات حضوری تعریف نکنیم. این یعنی جهانی شدن. به عبارت دیگر جهانی شدن یعنی اینکه کشورها برنامه های کاری و عملی خود را گونه ای طراحی کردند که از صنعت همزمان ارتباطات در تعاملات اجتماعی و فرآیند کار استفاده شود. لذا جهانی شدن را به معنای فرامحلی شدن می گیرند. اینکه من بتوانم از اتاق خودم با بیرون ارتباط برقرار کرده و کار کنم.
به واقع ما با دو جهانی شدن ها مواجه هستیم. جهانی شدن فاصله را کوتاه کرده و استبداد فاصله را از بین برده است. حتی می توان گفت استبداد زمان را هم از بین برده است. جهانی شدن اول در جهان واقعی، صنعتی به نام صنعت حمل و نقل دارد. صنعت حمل و نقل جهان را در جهان فیزیکی کوچک کرده است. در اثر بوحود آمدن ماشین و هواپیما و پیشرفت هر چه بیشتر این صنعت، جهان کوچکتر می شود. جهانی شدن فقط در جهان مجازی نمود نداشته بلکه در جهان فیزیکی هم نمود یافته است. در جهان مجازی صنعت همزمان ارتباطات، تکنولوژی جهانی شدن را تشکیل می دهد. در جهان مجازی مفاهیم فرق می کنند. با کلیک یک موس چهار هزار کیلومتر راه می روید.
پس در جهان مجازی با مفهوم دیگری از فاصله و زمان مواجهیم. جهانی شدن در جهان مجازی بسیار تندتر از جهان فیزیکی به پیش رفته است. تندتر شدن و کوتاه شدن فاصله ها البته نگرانی هایی هم به بار می آورد. ما الآن نگران تأثیر فرهنگ غرب بر روی فرهنگ کشورمان هستیم. بر روی جهان مجازی نمی توان کنترلی اعمال کرد. بنابراین ما با نوع خاصی از مکانیزم کنترلی و برنامه اجتماعی روبرو هستیم.
ما اکنون با دو کره مواجهیم. کره فیزیکی و کره مجازی. به تعبیر دیگری با دو فضایی شدن کشور ایران مواجهیم. یک کشور فیزیکی و یک کشور مجازی. این جهان جدید نیازمند برنامه ریزی است. به عقیده من اهمیت برنامه ریزی در جهان مجازی بسیار بیشتر از جهان فیزیکی است. زیرا بسیاری از فرآیندهای زندگی بشر در حال شکل گرفتن در جهان مجازی است. هزینه تماس تلفنی ۳ دقیقه ای بین نیویورک و لندن در سال های ۱۹۳۰ نزدیک به ۳۳۰ دلار، در ۱۹۶۰ نزدیک به ۲۰۰ دلار و اکنون حدود ۳ سنت است. ما با مرگ فاصله مواجهیم.
این امر برنامه ریزی فرهنگی را متحول می کند. چگونه باید برنامه ریزی فرهنگی کرد؟ در برنامه ریزی فرهنگی باید بهترین انتخاب را انجام داد. باید در معرض تکثر انتخاب ها قرار گیریم. تنها روشی که می شود مخاطب ایرانی را جلب کرد این است که بهترین انتخاب را جلوی او بگذاریم.
آمریکایی ها مفهومی تحت عنوان "بومی سازی" دارند. بومی سازی ما با مراد آنها از بومی سازی تفاوت می کند. بومی سازی ما یعنی اینکه هر چیزی را متناسب با فرهنگ آن کشور تولید کنیم. ولی بومی سازی آمریکایی ها اینگونه نیست. آنها می گویند آنچه تولید می کنی آنقدر استاندارد بالایی داشته باشد که هرجا برود انتخاب شود. استاندارد هالیوود در ایران، آفریقا و اروپا مصرف می شود. زیرا به لحاظ رنگ، تکنیک و همه فاکتورها، روش هایی را به کار می برند که توسط هر فرهنگ مورد پذیرش قرار می گیرد. این نوعی بومی سازی مفاهیم با توجه به استانداردهای جهانی است.
جهان دو فضایی شده، منعکس کننده ظهور جهان مجازی در کنار جهان واقعی است. جهان دوم، جهان قدیمی است. در گذشته جهان دوم، جهان ذهن انسان بوده است: تخیلات. انسان ها دوست داشتند به هر دلیل از روی جهان اول و فیزیکی پیرامونشان پرش کنند. هر کسی جهان دومی دارد که در آن سیر می کند. هرچه جهان فیزیکی تنگ تر می شود، جهان دوم فراختر می شود. لذا این بحث مطرح شده که جهان مجازی در حال خالی کردن زیر پای جهان فیزیکی است.
حجم مبادلاتی که در عالم مجازی در یک هفته بورس نیویورک انجام می پذیرد معادل یک قرن مبادلات مالی قرن هجدهم است. بنابراین این فضا خیلی جدی است. این فضا، فضای سینمایی نیست که پس از بیرون آمدن از سالن سینما چشم ها را بمالید که از فضای سینما خارج شوید. اگر شما با صنعت جهان مجازی آشنا باشید می بینید که الآن بحث توریسم طبیعی (آینده) مطرح شده است. حتی امروز برای طبیعی شدن ارتباطات مجازی انتقال بو هم امکان پذیر شده است. جهان مجازی در کنار جهان فیزیکی است.
حال این بحث جدی مطرح است که پارادایم دو فضایی شدن جهانی، معرف دو جهانی شدن جدی است. جهانی شدن در جهان واقعی که مرتبط با سرعت گرفتن صنعت حمل و نقل است. جهانی شدن در جهان مجازی که نتیجه صنعت همزمانی ارتباطات است. اینجا هم سرعت معنا دارد. سؤال این است که آیا جهان مجازی و جهان فیزیکی در مسیر یکدیگر قرار دارند یا چرخش های متفاوتی در این دو جهان تجربه می شود؟ شاید بشود گفت در کشورهایی چون هلند که در سال ۱۹۹۲ وزیر اینترنت خود را منصوب کردند، این دو جهان با هم در حال چرخشند. در واقع چرخش هماهنگی دارند. ولی وقتی در جهان مجازی برنامه ریزی نمی شود، آن هنگام هر جهان متفاوت از دیگری اداره می شود.
بحث دیگر این است که تغییرات بنیادینی در فرآیند کار بوجود آمده که باید در بحث برنامه عمل جمهوری اسلامی ایران مد نظر قرار دهیم. به نظر من این تغییر، تغییر در مفهوم زمان و در مفهوم کار است. البته بحث های زیر ساختی بنیادینی چون دیجیتالیزه شدن، تعاملی بودن این فضا و بحث مرکزی بودن وجود دارند، ولی در کل فرآیند، آن ها در دو نقطه تفاوت دارند.
اگر فرض بگیریم که ساعت ها تغییر کنند. شب و روز یک ساعت شود. آن هنگام ما با چه تحولی مواجه هستیم؟ اگر کار از ۸ ساعت به ۱۰ دقیقه تبدیل شود با چه تحولی مواجهیم؟ مگر فرآیند کار عوض نشده است؟
در ادامه بحث از ۳ حوزه ارتباطی سخن می گویم. یکی رابطه حاضر با حاضر است که جهان واقعی را تشکیل می دهد. جهان دوم، جهان واقعی – مجازی است که رابطه غایب با حاضر است. رابطه ای که در اینترنت جستجو می کنید از همین قسم است. یا در بانک پول خود را تهیه می کنید یا کاری را در اداره ای انجام می دهید. رابطه حاضر با غایب است که نام او را می توان جهان واقعی – مجازی دانست.
جهان سومی هم فرض می شود که بسیار پیچیده بوده و در عین حال تحول بزرگی در زندگی انسان بوجود آورده است که از آن به جهان مجازی تعبیر می کنند. در این جهان رابطه غایب با غایب حاکم است. یعنی اساساً در اینجا رفتار انسان است که عمل می کند، نه خود انسان. لذا ۳ نوع کار از هم تفکیک می شود:
کار حضوری، کار حضوری - غیابی و کار اتوماتیک.
کار اتوماتیک در جهانی اتفاق می افتد که مبتنی بر رابطه غایب با غایب است. اینکه موبایلت را برنامه ریزی می کنی که ۸ صبح یک مسیج به بانک خودت بفرستد. خیلی ها وقتی پای این مباحث به میان می آید نگران وضع انسان هستند. چارلی چاپلین در عصر جدید انسانی را به تصویر می کشد که دائماً یک چیزی را می پیچاند و رفتار ماشینی گرفته است. ولی اینجا دوره عاقل شدن انسان است.
جهان سیاست، دنیای غیر عقلانی است. جهان به طور کلی و جهان استعمار رو به غیر عقلانی شدن می رود. هیچ عقلی بر آن حاکم نیست. فقط پای منافع در میان است. در جهانی که رابطه غایب با غایب حاکم است، انسان مسئولیت های خود را به ماشین واگذار می کند و ماشین به جای او عمل می کند. این البته سلطه انسان بر ماشین است نه سلطه ماشین بر انسان.
در جهان جدید دو فاکتور زمان و کار متحول می شوند. زمان، مفهومی اقتصادی و فرهنگی است. در اقتصاد از ارزش زمان سخن به میان می آید که مربوط به تولید اقتصادی زمان است. به این معنا وقتی که کاری انجام می دهید، بخشی از کار انجام می شود. زمان مفید کار خیلی کم است. برای محاسبه ارزش کامل زمان، زمان تلف شده را از کل زمان کسر می کنند، نتیجه زمان کامل است. آن چیزی که تولید مفید انسان محاسبه می شود مربوط به زمان مفید کار است.
در واقع محاسبه همه زمان برای انجام کار، مطالعه عوامل تخریب کننده زمان است. یکی از عوامل تخریب کننده زمان در محیط کار عوامل اخلاقی است.
تفاوت زمان مجازی و زمان فیزیکی را در نظر بگیرید. زمان فیزیکی خاصی نیاز است تا پرونده ای را به اصفهان برده و امضا کنید و باز گردید. حال اگر این عملیات را با کلیک موس انجام دهید چه می شود؟ این تفاوت زمان کامل کار در جهان فیزیکی و مجازی است. ما با مفهومی متفاوت از زمان مواجه هستیم. زمان واحد پول و ارزش کار است. مدت زمان انجام کار متغیر اصلی در ارزش گذاری کار است.
انیشتن تغییر زمان را وابسته به مفهوم حرکت می داند. در واقع حرکت است که زمان را تعریف می کند. کلمه نسبت در مفهوم انیشتنی اشاره به این دارد که زمان متغیری است که بستگی به سرعت حرکت دارد. هرچه سرعت حرکت بیشتر باشد زمان کوتاه تر است.
از نظر انیشتن شیئی که با سرعت بیشتری نسبت به شیئی دیگر حرکت می کند زمان کمتری را به خود اختصاص می دهد.
از نظر نیوتن زمان امری عینی است که ظرفیت واقعیت شده است. البته تئوری نیوتن با مفهوم زمان مجازی نقض می شود. زیرا نیوتن زمان را امری ذاتی می داند.
زمان در مفهوم فیزیکی اش خطی است. یعنی یک لحظه می میرد و لحظه بعد به دنیا می آید. ولی زمان در عرصه مجازی هندسی است. لذا شما می توانید صد تا فایل را با همدیگر باز کنید. ذخیره سازی که در عرصه زمان مجازی صورت گرفته مرگ زمان را از بین برده است. فضای مجازی نوعی متافیزیک مادی است. خیلی متناقض نماست !؟ افرادی مثل گیدنز و بسیاری دیگر که راجع به فضای مجازی سخن رانده اند معتقدند فضای مجازی فضایی بدون مرز و مکان است. در صورتی که صد در صد غلط است. این فضا کاملاً مکان دارد. وقتی که شما در فضای مجازی مشغول به کار هستید از طریق IP موجود دقیقاً مکان شما قابل شناسایی است. زمان به عنوان بعد چهارم در کنار طول، عرض و ارتفاع تعریف می شود و پایه فیزیک مدرن را بنا نهاده است. اگرچه مطالعه زمان سابقه ای طولانی از قرن ۱۶ به بعد دارد ولی موضوع زمان به عنوان امر مجازی برای اولین بار مطرح می شود. درک زمان مجازی که از ظرفیت خطی برخوردار نیست، از ظرفیت گذشته، حال و آینده برخوردار نیست، ولی از ظرفیت هندسی چند زمانه برخوردار هست، تحولی در مفاهیم بعدی ایجاد می کند.
زمان به عنوان واحد انجام کار، منعکس کننده طول مدت انجام یک کار است. بنیادی ترین واحد کمی است که در جهان فیزیکی امکان سنجش را برای انجام یک کار فراهم می کند. زمان عامل فشار است و یا عامل آسایش انسان؟ مثلاً وقتی که می خوابیم زمان بر ما فشار می آورد که پنج ساعت بیشتر نمی توانی بخوابی. لذا حجم تراکم کار در یک واحد زمانی منعکس کننده وسعت یا فشار کار است. مثلاً وقتی بیماری سارس شیوع یافت چینی ها ظرف ۱۰ روز ۱۰ هزار متر مربع بیمارستان آماده کردند. این فشار زمان است. لذا اگر کار زمان را به صورت خطی در نظر بگیریم، تعادل بین حجم کار و حجم زمان انجام کار برقرار کننده تعادل بین کار و زمان است. اگر کار و زمان را به صورت هندسی در نظر بگیریم، این تعادل مبتنی بر برنامه ریزی داده های کاری است.
این نکته که در فضای مجازی، زمان گرفتار مرگ نمی شود گفته سنگینی است. این باعث می شود که مفهوم ذخیره سازی دچار تحول شود. این مفهوم قبلا در ذهن و یا به صورت آنالوگ در متن انجام می شد. ولی اکنون ذخیره سازی به صورت دیجیتال و مجازی صورت می گیرد. بنابراین آن چیزی که محصول گذشت زمان بوده و مرگ تولیدات زمان را بوجود می آورد در مفهوم زمان مجازی منتفی می شود. در واقع در زمان مجازی دائماً زندگی تقویت شده و حیات مضاعف متولد می شود. از این روست که حافظه در جهان مجازی ظرفیت هایی کاملاً متفاوت پیدا می کند. همانطور که گفتم سرعت در حرکت معنا پیدا می کند. در تعامل همزمان، حرکت محو می شود. البته حرکت به صورت نسبی حذف می شود. زیرا بالاخره باید کلیک موس را بزنید. ولی حرکت به معنای فیزیکی آن حذف می شود. ما در زمان مجازی با نوعی ابدیت محدود مواجهیم. مفهوم حضور دائمی که در مباحث صنعت ارتباطات مطرح می شود، برخواسته از همین مفهوم است. لذا ما با قابلیت گذر از دیوار زمان مجازی مواجهیم و از جوهر سیال زمان، در واقع جوهر سیال روح و اندیشه را داریم. حرکت اندیشه و سرعت ذهن خیلی قوی است.
بحثی که با عنوان غایب با غایب مطرح کردم این نگاه را دنبال می کند که وظایف انسان را به ماشین واگذار کند. الآن بحث روز این است که ۱۰ تا ۱۵ درصد وظایف انسان به ماشین واگذار شده است. اندیشمندان پیش بینی می کنند که در سال ۲۰۲۵ نزدیک به ۸۵ درصد کارهای انسان به ماشین واگذار می شود. یعنی ۸۵ درصد فعالیت های انسان به قلمرو غایب با غایب اختصاص می یابد و کارها به صورت اتوماتیک انجام می شوند. وقتی ما از حضور مجازی شهر صحبت می کنیم یعنی شهر دایمی و ابدی. شهر ابدی هم به پیوست شدن تجربه شهر در زمان واحد و هم به زنده بودن ابدی شهر اشاره دارد. شهرداری ساعت ۸ شب تعطیل می شود. ولی نگاه کار ۲۴ ساعته، ۷ روز هفته و همه ایام سال مفهوم زمان مجازی را توضیح می دهد.
امروزه افراد با داشتن یک یا چند خط تلفن در منزل یا محل کار، یا داشتن موبایل همچنان در دسترس به حساب نمی آیند.
افراد از واژه حضور، انتظار مفهومی ابدی دارند. در دسترس نبودن به معنای انتظار متفاوت از زمان دسترس است.
اگر بخواهم جمع بندی کنم زمان مجازی پر سرعت تر، هندسی و همه جا حاضر است. قدرت برش زدن و گذر از دیوار زمان در فضای مجازی فراهم می شود و از جوهر سیال و منعطفی برخوردار است. زمان در پیوند با کار معنا پیدا می کند. اگر بخواهیم کار را توضیح دهیم باید گفت تجربه ما از کار همان کار در جهان قدیم است که کار دستی بود و آن کاری است که با دست صورت می گیرد. به خصوص کارهایی که به صورت غیر حرفه ای صورت می پذیرد؛ مثل کشاورزی و حتی کارهای اداری.
مفهوم دیگری از کار وجود دارد که مکانیکی است. در فیزیک، کار مکانیکی عبارتست از مقدار انرژی که انتقال پیدا می کند. کار مکانیکی در فرآیند حرکت فیزیکی انتقال انرژی با ترکیب عناصر صورت می پذیرد. وقتی از کار مجازی سخن به میان می آید ادامه اندیشه کار مکانیکی است. در آن انرژی فیزیکی به داده مجازی تبدیل می شود. منطق کار مکانیکی و فیزیکی تولید شئ است. یعنی به دنبال آوردن اسم تولید فلان محصول باید عدد آورده شود. ولی منطق کار مجازی کاملاً متفاوت است. در کار مکانیکی- مجازی با تک تولید و منطق غیر مرکزی بودن، قابل دسترس بودن همگانی مواجهیم که نتیجه آن یک تولید برای بی نهایت مصرف است. اگر ما به این امر اعتقاد داشته باشیم کشور ما باید پنجاه درصد بودجه خود را به فضای مجازی اختصاص دهد.
منطق کار مجازی یک تولید برای بی نهایت مصرف است. سیستم فقط یک بار برنامه ریزی شده و به ۱۰ میلیون نفر به صورت غیر مرکزی خدمات ارائه می کند.
مجازی گراها معتقدند جهان مجازی جهان طبیعی تری است. فرصت سلامت محیط زیست را فراهم می کند. در کار فیزیکی، جغرافیایی بودن کار وجود دارد. ولی کار مجازی نشانگر جهانی بودن کار است. جامعه پراکنده ایرانیان در سراسر جهان، جامعه شیعه پراکنده در جهان با یک محوریت مرکزی در فضای مجازی قابل دسترسی نسبت به هم اند. متراکم بودن کار مفهومی است که در فضای مجازی وجود دارد. یعنی می توانید حجم ۱۰ هزار واحدی کار را در یک واحد متراکم کنید. کار مبتنی بر تبدیل عناصر فیزیکی به داده و اطلاعات است. می بینید که منطق عوض می شود. یک کار برای بی نهایت تولید، تولید فراگیر؛ یک کار برای بی نهایت مصرف، مصرف فراگیر را به دنبال می آورد. مثالی درباره ساختمان می زنم. ساختمان را مکانی دست ساز انسان می دانند که با نیت اقامت ساخته می شود. ساختمان مجازی بر منطق معماری باز طراحی می شود. معماری باز بر منطق چسبیدگی و بسته شدن به یک مکان خاص طراحی نمی شود. بلکه بر منطق روان بودن در فضا استوار است.
"سازه مجازی ظرفیتی برای تولید، توزیع و مصرف بهینه." این شعار طبیعت گرایان است که جلوی تخریب زمین را بگیرید و از ساخت و ساز بی مورد پرهیز کنید.
به نظر می رسد به جز ساختمان های مسکونی و فضاهای عمومی شهر همه سازه های مجازی امکان جایگزین شدن ساختمان های فیزیکی را دارند. البته این سخن سختی است. زیرا همه تلاش های بناسازی را زیر سؤال می برد ولی بحث این است که بلوغ انسان کیفیت ها را تقویت می کند نه کمیت ها را. سازه های فیزیکی شکننده اند و در مقابل سازه های مجازی قرار می گیرند. سازه هوشمند در مقابل سازه غیر هوشمند است. سازه منعطف در مقابل سازه ثابت است. سازه فراجغرافیایی در مقابل سازه جغرافیایی است.
اگر ما بخواهیم خطوط عمل جمهوری اسلامی ایران را در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ بر مبنای دو فضایی شدن ایران و جهان طراحی کنیم، حلقه ای بزرگ داریم که ظرفیت شناسی ایران فیزیکی است که البته کار سختی است. یک قلمرو آن به جغرافیا و تاریخ امروز ایران برمی گردد و قلمرو دیگر آن به تاریخ گذشته ایران.
ما کجا می توانیم حس مرکزی برای بودن تاریخی ایرانی را بوجود بیاوریم؟ کنار برج آزادی؟ کجا باید ایرانی – اسلامی بودن خود را دریابیم؟ این حس در جهان فیزیکی خیلی پراکنده است. جهان مجازی امکان مرکزی کردن این حس و ظرفیت انجام این کار را در خود نهفته دارد.
بحث ظرفیت شناسی بسیار گسترده است. گفته می شود یکی از کارهایی که باید برای تهران مجازی به انجام برسد این است که مطالعه ای آماری صورت گیرد تا بفهمیم مردم برای چه در تهران حرکت می کنند؟
فراوانی های علت حرکت جمعیت را بدست آوریم تا بتوانیم برای آن دست به برنامه ریزی بزنیم.
منطق خاصی بین این دو جهان وجود دارد. تبیین رابطه ظرفیت های فیزیکی و مجازی ایران مهم است. کسی نمی تواند الگوی شهر مجازی نیویورک را در تهران اعمال کند. زیرا این دو جهان در هر فرهنگ خاص به هم متصل اند. یعنی جهان مجازی ایران با جهان فیزیکی ایران مرتبط است. هر دو جهان بر فرهنگ، دین و مردم ایران مبتنی است. بنابراین این رابطه بایستی بر مبنای این واقعیت طراحی شود. در مرحله بعد نیازمند سیاست گذاری واقعی – مجازی و در مرحله دیگر بحث مجازی سازی را داریم که این فرآیندهای فیزیکی و امکانات چگونه به امکانات مجازی تبدیل می شوند.
شاید محدودترین بخش این دایره که احساس می شود خیلی بزرگ است، بخش تبدیل کردن مجاز به واقعیت است. اکنون در شهرداری تهران آنگونه که من مطلع هستم در حال پایه ریزی اینترانت شهرداری اند. اتفاقات خوبی در این ارگان در حال شکل گیری است. به گونه ای که اکنون مثلاً خط سیر ماشین های زباله معلوم و مشخص و قابل ره گیری است. خدمات ۱۳۷ و ۱۸۸۸ و بسیاری موارد دیگر نشان می دهد که هر چیزی که قابل برنامه ریزی شدن است، قابلیت وارد شدن به جهان مجازی را دارد. یخچال، اتو، ویدئو و تلویزیون و ماشین شهرداری، همه داخل این جهان مجازی اند. بنابراین جهان مجازی شوخی بردار نیست بلکه بسیار جدی است. زیرا در حال تلاش برای گسترش سیطره خود در همه عرصه هاست. ما با این نگاه بایستی جهت گیری کلانی برای جهان مجازی ایرانی داشته باشیم.
اولین جهت گیری، جهت گیری عدالت گرایانه است. به نظر من جهان مجازی عادل تر از جهان فیزیکی است. زیرا اساساً سامانه و سیستم از انسان عادل تر است. انسان ها بر اساس چهره قضاوت می کنند. سیاه و سفید آیا برابرند؟! ولی سیستم کدها را برنامه ریزی می کند. بنابراین جهانی نظام مند و قابل تعریف بوده و عدالت بیشتری بر آن حکم فرماست. البته سیستم هم می تواند ظالمانه عمل کرده و کدها را طبقه بندی کند.
ولی دستگاه را می توان گونه ای سامان داد که از فراگیری خدمات اجتماعی برخوردار باشد. شهر مجازی، شهرهای نرم در کنار شهرهای فیزکی سخت محسوب می شوند. لذا وقتی از عدالت گرایی صحبت می کنیم در جهان فیزیکی اساساً نوعی فرسایش وجود دارد. چرخ دنده های ماشین بعد از مدتی باید تعویض شوند. جهان مجازی شهری نرم و لطیف است. شهر نرم افزارهاست.
جهت گیری تاریخی گرایانه در برنامه عمل جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم است. در کشور ما دو نگاه وجود دارد که البته دنباله نگاه های موجود در جهان اند. اول نگاه سنت گراهاست که نصر را می توان در زمره آن تلقی کرد. سنت گرایان، امر مدرن را دارای روح لائیسیته می دانند و معتقدند مدرنیته با نوعی لائیسیته همراه است. بنابراین تلاششان بر حفظ سنت و دور شدن از تجدد است.
متجددین شعاری کاملاً عکس دارند. مثلا عده ای از آنان معتقدند تمدن آمریکا متعلق به کسانی است که می خواهند در حال و آینده زندگی کنند نه متعلق به کسانی که می خواهند در گذشته زندگی کنند. مدرنیست ها اکثراً معتقدند فقط به کمی از سنت نیاز مندیم.
ولی واقعیت این است که انسان در مسیر تاریخ در حال زندگی کردن است. یک وجه آن سنت و وجه دیگر آن مدرنیته است. نمی توان همه چیز تجدد را انکار کرد. اگر دقت کنید در برهه ای از زمان عده ای بر طبل هخامنشی کوبیدند و دوره ورود اسلام به ایران را رها کردند و گفتند فقط ایرانی باشید. ایرانی بودن یعنی در دوره پارتیان و ساسانیان زندگی کردن. بعد از انقلاب هم خیلی ها بر روی دوره اسلامی تأکید کردند. ما از لحاظ ذهنی تکلیف خود را روشن نکردیم که ماقبل دوره ورود اسلام به ایران جزو تاریخ ایران هست یا نه؟ اگر هست بعضی از بخش های آن را می خواهیم یا نه؟ بالاخره داریوش اولین متن حقوق بشر را صادر کرده است. آیا این امر برای ما یک ارزش تاریخی تلقی می شود یا نه؟ شهر پارسه شیراز هر ستونش متعلق به ملتی بوده است. این ظرفیت پارسیان بود که همه تمدن ها را درون خود قبول می کردند. به نظر من نگاه تاریخی به ظرفیت های مجازی ایران، امکان تعریف ایرانی قدرتمندتر را به ما امکان می دهد. اگر ایرانی اسلامی بودن خود را کنار هم می گذاریم بخشی از آن به دوره ورود اسلام به ایران و بخشی هم به دوره قبل تعلق دارد. لذا فضای مجازی با امکان انباشت تراکم زمان و امکان متراکم کردن تاریخ ایران را در فضای مجازی دارد. تاریخ چند هزار ساله تمدن ایرانی در ظرفیت سازی ها می تواند باز تولید شود.
جهت گیری ایرانی گرایانه بعد از انقلاب کمرنگ شده است. در ساختمان سازی هایمان دقت کنید. ایران کجای این ساختمان هاست؟ ساختمان نمود فیزیکی فرهنگ است. شهرسازی، فیزیکِ فرهنگ است. پس کو؟ دوره معماری اسلامی ما پر از شکوفایی است. دوره معماری پارسی ما هم همینگونه است. در فضای فیزیکی که به این امر نپرداختیم. من کجا بایستم و بگویم ایرانی ام؟ کنار برج میلاد؟ بزرگتر از برج میلاد در کانادا و ده ها شهر برپا شده است. جهت گیری ایرانی گرایانه به این معناست که این میراث را در جهان مجازی باز تولید کنیم. ما اکنون در جهانی چند جهانی شده قرار گرفته ایم که جهان های دیگر دائماً در کنار ما هستند و ما باید بودن خودمان را در این فضا حس کنیم.
منظور من از ایرانی بودن طیفی گسترده است که اخلاق نبوی اهل بیت و آداب و رسوم و فرهنگ والای ایرانی را شامل می شود. من معتقدم صدا و سیما فرهنگ ما را تخریب می کند. به طور مثال تلویزیون ژانر آسیب اجتماعی را به فیلم تبدیل می کند در حالی که آسیب اجتماعی باید در ژانر خبر قرار گیرد. این امر باعث می شود اضطراب اجتماعی مردم بالا رود. جهت گیری توسعه گرایانه و پیشرفت باید مدنظر قرار گیرد.
جامعه ایرانی با دو نوستالژی روبروست. یکی نوستالژی های سنت است. ایرانیان خارج نشین را بنگرید. همگی شان مصداق سنت گرایی اند. چه سنت های ملی و چه دینی. نوستالژی دوم حاکم بر جامعه ایرانی، پیشرفت گرایی است. ایرانی شدیداً تیزهوشی پیشرفت گرایانه دارد. خود را با افغانستان، هند و پاکستان مقایسه نمی کند. استاندارد همه چیز را با نیویورک می سنجد! این امری تاریخی در ذهن ایرانی نقش بسته است. توقع ایرانی از زندگی بالاست. باید از این ظرفیت در جهان مجازی حداکثر استفاده را برد.
جهت گیری ساده گرایانه هم جهت گیری دیگر است. مرحوم مطهری می گفت فیلسوفی که فلسفه را خوب فهمیده باشد می تواند آن را به زبان ساده بیان کند. هنر هم با همه پیچیدگی و ظرافتش، اساسی ساده دارد. در یک نگاه می توانید المان های آن را ببینید. فضای مجازی، جهت گیری جهان گرایانه نیاز دارد.
اگر بخواهم مباحث را جمع بندی کنم باید بگویم: باید جهان مجازی را جدی گرفت.
به نظر می آید ما هنوز آن را جدی نگرفته ایم. جهان مجازی دولت های ما، وزارت خانه ها و سازمان های ما پراکنده است. برخلاف منطق فضای مجازی که تمرکزگرایانه و غیر تمرکز گرایانه است، جهان ما جهان کاملاً به هم ریخته ای است.
دوم اینکه رابطه دو جهان در قلمرو کلان ما، بر مبنای سیاست های دو فضایی ایران، باید باز تعریف شود. در حوزه فرهنگ و دین هم همینگونه است.
طرح جامع دو فضایی جمهوری اسلامی ایران نیازمند نگاه کلان نظام مند با رویکرد همزمان تمرکزگرایی و غیر تمرکزگرایی است. این سامانه نیازمند برنامه ریزی متمرکز است. امیدوارم ما بتوانیم به این نکته توجه کنیم که پارادایم دو فضایی شدن جهان، این معنا را به ما بیان می کند که هم در حوزه نظری و هم در حوزه سیاست گزاری و هم در خطوط عمل و هم در فرآیندهای کار باید دو فضایی نگاه کنیم.
اگر یک فضایی نگاه کنیم، ظرفیتی بسیار بزرگ با ظرفیت زمان و کار مجازی را به طور قطع از دست می دهیم که برایمان بسیار گران تمام می شود.
متن پیش رو سخنرانی دکتر سعید عاملی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه تهران و مدیر مرکز مطالعات آمریکای شمالی، است که با عنوان؛ نگاه دو جهانی شده و برنامه ایران، دز تاریخ ۲ بهمن‌ماه ۱۳۸۶ در پژوهشکده باقرالعلوم (ع) ایراد گردید. بخش اول این سخنرانی تقدیم می شود.
سخنران: سعید رضا - عاملی
خبرنگار: سعید - بابایی
منبع : باشگاه اندیشه