سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اولین بارقه های انقلاب


اولین بارقه های انقلاب
اولین گروههای مهاجر یهود، پیش از آنکه صهیونیسم به صورت سازمان یافته مطرح شود، در شرایطی وارد فلسطین می شدند که مردم این سرزمین با آغوشی باز و بدور از هرگونه تعصبی از آنان پذیرایی می کردند و آنان را زائرانی با عواطف گرم دینی با پناهندگانی که از آزار و شکنجه اروپاییان به آنان و سرزمینشان پناه آورده اند می نگریستند. اما دیری نگذشت که موج دوم و استعماری صهیونیسم و نهضت جدید صهیونی در ۱۸۹۷ خوش بینی و مهر عرب را به بدبینی و کینه تبدیل کرد.‌
سرازیر شدن یهودیان “مهاجرت دوم” به فلسطین سبب نارضایتی کشاورزان فلسطینی شده بود. آنها مخالفت خود را از لحظه اول ورود استعمارگران صهیونیست بارها نشان دادند. نارضایتی از آمدن مهاجران جدید با موجی از خشم علیه زمینداران برزگ عرب در هم آمیخت. در این برهه نارضایتی فلسطینی ها بیشتر از سود کلانی بود که فروشندگان زمین ها به ضرر کشاورزان مستاجر به جیب می زدند. اما با فرا رسیدن پایان سال ۱۹۰۹ مخالفت با مهاجرت صهیونیستها موضوعی همه گیر بین مردم شد. تنها روزنامه “الکرمل” که در حیفا منتشر می شد در کشف و افشای خطر صهیونیسم بر فلسطین و فلسطینی ها نقش مهمی داشت. اساسا” “نجیب خوری نصار” این روزنامه را در سال ۱۹۰۹ برای یک هدف پایه گذاشت و آن نوشتن علیه صهیونیستها بود تا اعراب اراضی خود را به آنان نفروشند.‌
گذشته از اعتراضات ضعیفی که نخبگان فلسطینی در پارلمان عثمانی، نسبت به صهیونیسم و مهاجرت یهودیان ابراز می داشتند، نوشتن دادخواست به مقامات و درج مقالات اعتراض آمیز در روزنامه ها و مخابره تلگراف و فرستادن هیاتهایی در سطوح مختلف، دعوت مردم به تحریم کالاهای یهودیان و فعالیت در ضدیت با فروش زمین، اولین گام های مقاومت مردم فلسطین بود.‌
فلسطینیان در زمینه های تبلیغاتی و فکری به کوشش پرداختند و روزنامه ها نگرانی و مخالفت با صهیونیسم و مهاجرت یهودیان را آشکار ساختند. روزنامه های فلسطینی آن هنگام صفحات بسیاری را به این هدف اختصاص دادند.‌
همه این روزنامه ها در فلسطین منتشر می شدند. در سال ۱۹۱۱، “حزب ملی عثمانی” در فلسطین جزوه ای منتشر ساخت و در آن صهیونیسم را محکوم کرد. نجیب نصار نیز جزوه ای در همین زمینه انتشار داد. نجیب عازوری در کتاب “بیداری ملت عرب”- که در سال ۱۹۰۵ در پاریسی منتشر شد- بر تناقض صهیونیسم با آرمان های عربی انگشت گذارد. رشید رضا، دانشمند نامدار اسلامی و یوسف خالدی، روشنفکر فلسطینی در مقاله های خویش هشدار دادند که نقشه صهیونیست ها، همانا برپایی کشوری یهودی در فلسطین است. ادبیات فلسطین نیز در آن دوره، آشکارا این پایداری شکوهمند را بازتاب نمود.‌
گذشته از نقش و عملکرد ملت فلسطین و یهودیان در جنگ جهانی اول و عملکرد موذیانه انگلستان در بهره گیری از تواناییهای هر دو طرف، صدور اعلامیه بالفور در نوامبر ۱۹۱۷، که تعهد انگلستان مبنی برایجاد یک کانون ملی یهودی در فلسطین را علنی می کرد، مردم فلسطین را به تکاپو واداشت. در واقع جنگ و اوضاع و احوال ناشی از آن سرنوشت استعمار صهیونی در فلسطین را بهبود بخشید، چرا که، بین امپریالیسم بریتانیا و صهیونیسم، زمینه اتحاد را فراهم آورد. و این خود سرآغاز عصر نوینی در جنبش مقاومت فلسطینی بود که تا مقطع تاریخی ۱۹۴۸ سه مرحله داشت که مرحله اول آن ۱۹۱۸-۱۹۲۹، مرحله دوم سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۹ و مرحله سوم از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۸ را در برگرفت.‌
اما با مروری گذرا به اولین مقطع از تاریخ انقلاب فلسطین که با ورود استعمارگران و صهیونیست ها به فلسطین آغاز و با طی سه مرحله تا تاریخ تاسیس اسراییل (سال ۱۹۴۸) تداوم می یابد؛ مشاهده شد که ملت فلسطین از همان آغاز به طرق مختلف به مقاومت و مبارزه با اشغالگران پرداخته و هیچ گاه درخت تناور انقلاب را تشنه نگذارده اند. جنبش و انقلاب فلسطین در این سه مرحله به تدریج تکامل یافته و پس از گذر از دوران مبارزات منفی و مسالمت جویانه تا سال ۱۹۲۹ به تدریج رادیکال شده و با قیام عزالدین قسام به جهاد علیه اشغالگران مبدل شده است.‌
عزالدین قسام پیشگام و پایه گذار جهاد در فلسطین است که هر چند به ظاهر تلاش او خیلی سریع به شکست انجامید. اما تداوم و تشدید جهاد در فلسطین طی شصت سالی که از شهادت وی می گذرد ثابت کرده است که از هر قطره خون قسام، صدها و شاید هزاران مبارز جهادگر، قد برافراشته اند و درختی که برای اولین بار توسط وی کاشته شد شاخ و برگی بسیار به بار آورده است. عزالدین قسام توانست هسته اولین گروههای پیکار و مبارزه مسلحانه با استراتژی مشخص سیاس نظامی را در فلسطین بنا نهاد و لذا شایسته عنوان “اولین پیشرو جهاد” در فلسطین است.‌
حسن البناء و سید قطب به عنوان دو متفکر و مبارز اسلامی که یکی با بنیانگذاری و دیگری با رهبری مترقیانه خود توانستند اخوان المسلمین را به جامعه اسلامی عرب هدیه کنند، مطرح هستند. هر چند حسن البناء به دلایل تاکتیکی در برخی جهت گیری های خود تجدید نظر کرد اما حاصل کار این دو تن را امروز می توان در قالب دو جنبش “حماس” و “جهاد اسلامی” مشاهده کرد که نقش به سزایی در رهبری مقاومت و انقلاب فلسطین، بخصوص انتفاضه، به عهده دارند. لذا حسن البناء و سید قطب را نیز باید در دریف پیشگامان جهاد فلسطین قرار دارد و نام و یادشان را زنده نگاه داشت.‌
منبع : روزنامه رسالت