دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نیم نگاهی به آموزه «دترمینیسم»؛ رابطه دوسویه اخلاق و تکنولوژی


نیم نگاهی به آموزه «دترمینیسم»؛ رابطه دوسویه اخلاق و تکنولوژی
۱) «دترمینیسم» آموزه ای است كه طبق آن، اوضاع جهان در هر زمان بر پایه قوانین علیت با اوضاع قبل و بعد از آن پیوند برقرار می كند. برپایه این آموزه همه امور جهان نتیجه شرایط كافی مقدم بر خود هستند و از این رو تحقق خودشان برای تحقق موقعیتهای آینده كافی است.
مشخص است براساس این تعریف، رویكرد «دترمینیستی»، رویكردی هستی شناسانه به شمار می آید. با این حال، تقریرهایی بس متفاوت از این رویكرد وجود دارد و تقریباً همه فیلسوفان مطرح از افلاطون و ارسطو گرفته تا كانت و هگل، در باب آن مشی و موضعی دارند.
۲) «دترمینیسم تكنولوژیك» به عنوان شاخه ای مجزا، آموزه ای تقلیل گراست كه معتقد است «تكنولوژی یك جامعه» ارزشهای فرهنگی، ساختار اجتماعی و یا تاریخ را تعیین می كند. به اعتقاد «مریت روی اسمیت» دترمینیسم تكنولوژیك به عنوان باوری قلمداد می شود كه طبق آن، تكنولوژی نقش اصلی را در هدایت جامعه بر عهده دارد. همچنین به عقیده «مایكل اسمیت» این رویكرد باوری است كه طبق آن پیشرفت اجتماعی با نوآوریهای تكنولوژیك تعیین می شود و این تعیین اجتناب ناپذیر است. «بروس بیمبر» نیز این ایده را چنین تعریف كرده كه پیشرفت تكنولوژیك تغییرات اجتماعی را تعیین می كند.
«تاماس هاگس» هم آن را این گونه تعریف كرده كه نیروهای تكنولوژیك تغییرات اجتماعی و فرهنگی را رقم می زنند و «روزالیند ویلیامز» نیز معتقد است، تكنولوژی، تاریخ را می سازد. این اصطلاح را اولین بار «تورستین وبلن»، جامعه شناس آمریكایی به كار برده است.
مهمترین اركان این نظریه بدین قرارند:
الف) پیشرفت تكنولوژی فراتر از مؤلفه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انجام می شود.
ب) تكنولوژی اثراتی بر جامعه دارد كه این اثرات ذاتی جامعه اند و تنها یكی از عوامل دخیل در جامعه نیستند.
«دترمینیسم تكنولوژیك» در مقابل نظریه ساختار اجتماعی تكنولوژی قرار می گیرد كه این نظریه تصریح می كند هم جریان نوآوری و هم نتایج تكنولوژی برای انسان مهم هستند، اما این تأثیرات از طریق فرهنگ، سیاست و نظمهای اقتصادی صورت می گیرند. با وجود انتقادهای زیادی كه به این نظریه وارد است، این رویكرد هنوز به حیات خود در عرصه های نظری ادامه می دهد.
۳) از مهمترین مدعیات «دترمینیسم» این است كه ارزشها و هنجارهای فردی و اجتماعی نیز از طریق تكنولوژیك تعیین می شوند. به تعبیر دیگر، تكنولوژی ارزش ساز هم هست.
این دیدگاه دیدگاهی نسبی گرایانه در عرصه اخلاق به شمار می آید. به تعبیر دیگر، طبق این نظریه، ارزشهای اخلاقی هم با توجه به فرایند تكنولوژیك تعیین می شوند. بسیاری از نقدهایی كه بر «دترمینیسم تكنولوژیك» وارد می شوند، از دریچه همین نسبی گرایی اخلاقی صورت می گیرند.
همین موضوع، نسبت میان تكنولوژی و اخلاق را مطرح می كند. این نسبت را به روشهای مختلفی می توان بررسی كرد. در گام اول، می توان از آرایی در تاریخ فلسفه اخلاق سخن گفت كه در باب تكنولوژی وجود دارند. از این منظر، چه افلاطون و ارسطو و چه بسیاری از متفكران جهان جدید، از متفكران مكتب فرانكفورت گرفته تا «هایدگر» و «ایلول» در مورد این پدیده مهم و تأثیرگذار سخن گفته اند.
از سوی دیگر، می توان به اخلاقی نظر داشت كه منشأ تكنولوژی جدید بوده است. برخی متفكران بر این باورند كه اخلاق بشر جدید چون تصرف در عالم و راضی نبودن به فهم آن، روشی است كه بشر جدید برگزیده است و همین روش، تكنولوژیهای جدید را به وجود آورده است. از سوی دیگر، خود این تكنولوژی موجد اخلاقی خاص بوده و روابط انسانی را از خود متأثر نموده است.
۴) با این حال، این سؤال مطرح است كه آیا تكنولوژی اخلاق جدید هنجاری را به وجود آورده؛ یعنی موجد نظام اخلاقی جدید باید لقب گیرد؟ به نظر می رسد هرچند تكنولوژی در همه عرصه ها و شؤون زندگی ما رسوخ كرده، اما وضعیت آن به شكلی نیست كه بتوان ارزشهای بشری را كاملاً متأثر از آن دانست. این سخن، تأثیر «دترمینیسم تكنولوژی» در حوزه اخلاق را نفی می كند.
یكی از محورهای مهمی كه در باب نسبت «دترمینیسم تكنولوژیك» و اخلاق باید مورد توجه قرار گیرد، بحث الزامهای اخلاق «دترمینیسم تكنولوژیك» است. در این عرصه است كه هم از نسبی گرایی اخلاقی كه با مفهوم «دترمینیسم تكنولوژیك» گره خورده سخن به میان می آید و هم بحث نسبت ضرورت و آزادی پررنگ می گردد.
یكی از بحثهای مهمی كه در دل فلسفه اخلاق رواج دارد، تعارضها و تشابهات آزادی اراده و دترمینیسم است. در این میان، گروههای مختلفی وجود دارند. عده ای معتقدند میان آزادی اراده و دترمینیسم اخلاقی امكان جمع و سازش وجود دارد و باید میان این دو یكی را انتخاب كرد؛ اما گروههایی هم هستند كه بر این باورند می توان میان این دو جمعی ایجاد نمود. به طور مثال، «كانت» معتقد است میان دترمینیسم و آزادی اراده تعارض و ناسازگاری وجود ندارد. فیلسوف معروف اخلاق، «پیتراستراسون» در مقاله معروفی به نام «آزادی و رنجش» همه این دیدگاهها را در باب نسبت آزادی اراده و دترمینیسم طبقه بندی نموده است.
با این همه، می توان با تكیه بر «دترمینیسم تكنولوژیك» تقریری بهتر از تعارض آزادی اراده و دترمینیسم ارایه كرد و دلیلمان نیز این است كه با تقلیل تعارض دترمینیسم و آزادی اراده به تعارض «دترمینیسم تكنولوژیك» و آزادی اراده، مسیرتخصصی تری را طی می نماییم و با آموزه های انضمامی و عینی تر رو به رو هستیم. با این همه، بسیاری از احكام كلی تعارض در باب این نوع از مواجهه هم صادق اند.
۵) یكی از راههایی كه معمولاً برای رفع تعارض میان «دترمینیسم تكنولوژیك» و «آزادی اراده» به كار می رود آن است كه «دترمینیسم تكنولوژیك» را نیز به دو نوع دترمینیسم سخت و نرم تقسیم می كنند و بدین گونه می خواهند سازگاری دترمینیسم نرم را با آزادی اراده و ارزشهای اخلاقی نشان دهند. طبق دترمینیسم سخت، تكنولوژی به وجود اجتماعی تعین می بخشد. این نظر خیلی شبیه نظر «ماركس» مبنی بر نقش ابزار تولید در تغییر سرشت اجتماعی است.
اما طبق نظریه دترمینیسم نرم، تغییرات تكنولوژیك مهمترین منبع برای تغییر اجتماعی می باشند؛ یعنی آنها شرط لازم تغییر اجتماعی هستند، اما شرط كافی آن قلمداد نمی گردند. اغلب كسانی كه در جمع این دو رویكرد تلاش می كنند، قایل به گونه ای «دترمینیسم نرم» هستند.
حسین فرزانه
منبع : روزنامه قدس