یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
گشوده به زیست فلسفی
چرا افلاطون به شیوه دیالوگ (مكالمه) نوشت؟ چرا خود را در آنها نشان نداد و به این بسنده كرد كه تنها گاهی به صورت یكی از مناظرهگران نظرات خود را بگوید و در نهایت هدف او از این داستانهای فلسفی چه بود. اینها همه پرسشهایی است كه در تحقیقات جدید به حاشیه رفته است. فلاسفه معاصر هنگام بررسی نظریهها، منطق و استدلالهای افلاطون به این مسائل چون جزئیات یا مسائل ادبی مینگرند كه در بررسی اندیشه جدی او اهمیت چندانی ندارد.
از این رو من همیشه محققانی را دیدهام كه میتوانند نگرشی كلی در باب افلاطون اتخاذ كنند. البته افلاطون برای سرگرمی و تفریح، مكالمههایش را نوشت و پرسش از شیوه نگارش همچون ساختار و محتوای مباحثش امری مهم است.
كتاب اخیر «خوانش افلاطون» اثر توماس آ.سلزاك (راتلج ۱۹۹۹) این امر را در مركز بحث خود قرار داده است. او در بحث از رساله مشهور افلاطون به نام «نایدروس» نشان میدهد كه شیوه نگارش یك اشتغال ساده برای افلاطون نیست، بلكه برای افلاطون امری حیاتی است كه به مثابه گونهای باز ـ آشنایی با روح است.
نگارش عملی محدود است اما هنگام مكالمه، آرامشی نسبی را از مواجهه چهره به چهره با دیگری و همه آنچه این امر آشنا میكند، از صفاتش، رویكردش، استعدادهایش تا گریزگاههایش از رنجهای فردی، اعطا میكند.
به باور سلزاك، افلاطون در نگارشش، در آكادمی، به شیوه مكالمه، میخواست راهی را به دانشجویان و پیروانش نشان دهد. اثر او آن بود كه مردم بفهمند، فلسفه تنها راهی برای نشان دادن چیزهای با ارزش نیست، بلكه روشی برای زیستن است. راهی كه تنها توسط فیلسوفان برتر بازشناسی میشود. با شكافی كه در دیالوگها وجود دارد، مثلا وقتی كه سقراط به شیوه طنزآمیز و به گونه یك آپوریا در مكالمههای نخستین میگوید كه چیزهایی هست كه از آنها بحث نكردهایم اما بحث هم نمیكنیم، میخواهد نشان دهد كه گفتوگوها بخشی از یك زندگی فلسفی عمیقتر هستند. در واقع اینها شكاف نیستند، بلكه نكاتی مرتبط با تلاش كلی برای باز ـ آشنایی با روح هستند.
از این رو مكالمهها معمولا در فلسفه مدرن به اشتباه فهمیده میشوند، زیرا برتری را به جهان نوشتار میدهند و معتقدند چیزی كه روی كاغذ نیست برخلاف نوشتارهای فلسفی مدرن كه شفافیت و نشانگری در آنها اهمیت دارد، ارزشی ندارد و آنچه رازآلود یا رمزآمیز باشد را غیرفلسفی میدانند.البته من با برخی پیشفرضهای سلزاك موافق نیستم، مثلا این عقیده او كه مكالمات افلاطون با یكدیگر سازگارند. به نظر من چنین نیست و میتوان در آثار افلاطون شیوهها و نگرشهای متفاوت را یافت كه با یكدیگر موافق نیستند؛ حتی در برخی مباحث بنیادین چون نظریه مثل كه افلاطون خود را در رساله سوفیست نقد و یا گاهی رد میكند.از این رو من فكر میكنم نقطهای پایانی در آثار افلاطون نمیتوان یافت، زیرا قطعیتی نهایی را نمیتوان جست. فلسفه در نهایت شبیه دقایق از شهود عمیق است و هم حقیقت و هم بیان آن بستگی به شرایط انسان دارد. (انسان نه چون حیوانات جاهل و نه چون خدایان هوشمند است)
مارك ورنون
منبع : روزنامه تهران امروز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
حجاب دولت سیزدهم دولت مجلس شورای اسلامی مجلس جمهوری اسلامی ایران رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی امام خمینی سیدابراهیم رئیسی جنگ
تهران وزارت بهداشت آتش سوزی قتل شهرداری تهران پلیس سیل کنکور فضای مجازی زنان پایتخت سازمان سنجش
خودرو بازار خودرو هوش مصنوعی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن ارز تورم ایران خودرو
سریال تلویزیون مهران مدیری سینمای ایران سینما کیومرث پوراحمد موسیقی سریال پایتخت فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
غزه اسرائیل فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی فوتسال آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
تبلیغات ناسا اپل سامسونگ فناوری نخبگان بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل