جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

داشهای قدیم و لمپن‌های جدید


داشهای قدیم و لمپن‌های جدید
دنیای اخلا‌قی قدیم،دنیای زنجیره ای بود.این را ضرب المثل‌ها و فضای عمومی ادبیات ما نشان می‌‌دهد."
ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار
آنکه باد بکارد طوفان می‌‌درودو..."نمی‌‌خواهم وارد بحث‌های فرهنگی از این دست شوم وتفاوت انسان اخلا‌قی قدیم را با انسان اخلا‌قی جدید را در ادبیات دیروز و امروز مقایسه کنم که خیلی جالب است و مجال دیگری می‌‌خواهد.چرا که ادبیات "من"های ما را می‌‌سازد و آنچه را که"می‌‌خواهیم"باشیم را شکل می‌‌دهد.انسان قدیم همانگونه که اخلا‌قش زنجیره ای بودو عمودی،انسان ادبیات جدید اخلا‌قش جزیره ای ا ست و افقی و معطوف به نفس.چرا این مقدمه را گفتم؟
تکرار دو صحنه زشت از مزاحمت خیابانی و اشک‌های تلخ زنانی که مورد آزار قرار گرفته بودند،دست مایه این تذکار شد.به زعم من این همه موتور سوار مزاحم،ماشین سوار چشم چران،عابر متلک گو زاده فرهنگ جزیره ای اخلا‌قی هستند.در گذشته مفهوم "ناموس" چنان با مفهوم عصبیت قبیلگی و طایفه ای آمیخته بود که این عصبیت،مهار سنگینی بود بر سرکشی‌های هوسبازانه.این که مادر دیگران مادر توست،خواهر دیگران خواهر توست و زن دیگران...حتما شنیده اید که چگونه لا‌تها و داشهای قدیم برای ناموس هم محله ای چنان قداره می‌‌کشیدند و لت و پار می‌‌شدندکه انگار اندرونی خانه خودشان مورد تعرض قرار گرفته است؟شاید بگویید این قیصر بازی‌ها که...بله،من هم قبول دارم،منظور من نگرشی ا ست که آن لا‌ت‌ها و داش‌ها برای آن سینه چاک می‌کردند.باور کنیم که لا‌ت هم لا‌تهای قدیم!آن آدم داش آکل هدایت را بگذارید در مقابل چنین مزلفی که فرق زن خوب را از بد نمی‌‌فهمد که چیست یا نمی‌‌خواهد بداند.این جوجه فکلی‌هایی که اسمشان را گذاشته ایم لمپن(که فنگلیش شده همان داش خودمان است)،بویی از آن داش بازی‌ها برده اندو غیرت و حمیت جوانمردی می‌‌شناسند؟این را باید ازاشک‌های آن زن و رنگ پریده رخسارش پرسید.

اصغر قاسمی
منبع : روزنامه سیاست‌روز