یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شوک نفتی سوم


شوک نفتی سوم
قطع جریان صدور نفت ایران در بحبوحه انقلاب اسلامی صرفا پدیده‌ای زودگذر و ناشی از تحولات داخلی نبود، بلكه اقدامی استراتژیك برای ضربه‌زدن به اقتصاد سرمایه‌داری غرب محسوب می‌شد كه زمینه تشكیل قطب اقتصادی جهان اسلام را فراهم می‌كرد. البته تاثیر آن بر قطع حمایت غرب از شاه و منفعل‌شدن غرب در برابر انقلاب اسلامی نیز در جای خود محفوظ بود اما ابعاد آن سالهای پس از پیروزی انقلاب را نیز در بر گرفت. به‌هرروی استفاده از اهرم نفت علیه استعمارگران و ایجاد گسست در سیستم امنیتی منطقه را می‌توان از ابعاد خارجی انقلاب اسلامی برشمرد و با مطالعات اصولی و روشمند پیرامون آن، بر غنای انقلاب‌شناسی افزود. مقاله زیر با این رویكرد پیش‌ روی شما قرار دارد.
در جریان انقلاب اسلامی، نفت به یك عامل موثر در تحولات روابط بین‌الملل تبدیل شد كه از آن به شوك، تكان یا ضربه نفتی سوم یاد می‌شود. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، كشورهای نفت‌خیز تلاشهای بسیاری به عمل آوردند تا به جایگاه موثری در صحنه روابط بین‌الملل دست یابند و از طریق معامله نفت ــ كه سوخت غالب صنایع كشورهای صنعتی غربی را تشكیل می‌داد ــ به خواسته‌های خود برسند، اما هیچ‌یك تاثیری بیشتر و مهمتر از انقلاب اسلامی نداشتند كه موجب شد توجه جهانیان به ایران و حوادث آن بیش‌ازپیش جلب شود. مقاله حاضر با بررسی تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی بر تولید و صدور نفت خلیج‌فارس كه به شوك نفتی سوم معروف شد، و نیز با تشریح نگرانیهای غرب و امریكا از اختلال در زمینه تولید و عرضه نفت این منطقه، سعی می‌كند ضمن تشریح تكانهای دو‌گانه پیش از آن، اهمیت تكان سوم نفتی را روشن كند.
● وضعیت نفت پیش از وقوع انقلاب اسلامی
نفت نه‌فقط برای حمل‌ونقل افراد و فرآورده‌ها، بلكه برای ادامه فعالیت صنعتی كه این افراد را به‌كار می‌گرفت و فرآورده‌ها را تولید می‌كرد نیز به مصرف می‌رسید. نفت، هم سوخت بود و هم ماده اولیه زنجیره در حال گسترش صنایع پتروشیمی[i] و علیرغم تمام اعلامیه‌های كنفرانس سران كشورهای صنعتی و توسعه‌یافته برای كاهش مصرف سوخت، ازآنجاكه صنعت خودروسازی از لحاظ ایجاد شغل، بازرگانی خارجی، مصرف و سرمایه‌گذاری همواره مهمترین صنعت تبدیلی این كشورها بود، این اهمیت روبه‌رشد نفت نیز بدون تغییر افزایش یافت.
علاوه‌براین، نفت از چنان اهمیت استراتژیك برخوردار بود كه هیچ جنگی در دنیا، بدون تدارك و ذخیره‌سازی قبلی مقادیر عظیم این ماده، رخ نمی‌داد و وابستگی همه جوامع به نفت چنان شدید بود كه میزان پیشرفت اقتصادی هر جامعه‌ای، با میزان مصرف آن سنجیده می‌شد؛ به‌حدی كه حتی امروزه هم این معیار كماكان صدق می‌كند. درواقع، نفت با توسعه عجین شده است. هم‌اكنون زوال و شكوفایی بسیاری از كشورها به میزان دسترسی آنها به نفت بستگی دارد و به‌ویژه در جوامع صنعتی، نفت در مركز همه امور آنها قرار گرفته است. ژرژ كلمانسو[ii] جمله مشهوری دارد كه می‌گوید: «یك قطره نفت ارزش یك قطره خون را برای ملتها و خلقها دارد.» نفت برای جوامع صنعتی كنونی درواقع به منزله خون وسایط نقلیه مدرن می‌باشد كه حیات و فعالیت این جوامع را به خود وابسته كرده است.
نفت در قرن بیستم همواره یكی از عوامل اساسی شكل‌دهی به نظام اجتماعی و سیاسی كشورهای صادركننده و مصرف‌كننده و نیز از منابع اصلی قدرت در ظهور و سقوط دولتها در كشورهای نفت‌خیز بوده است. در دوران زمامداری نیكسون، رئیس‌جمهور چند دوره پیش امریكا، رابطه میان نوع حكومت در كشور صادركننده نفت و استراتژی آشكار شد. لنچافسكی دراین‌باره می‌نویسد: «از سالیان پیش ایالات‌متحده‌امریكا و اروپای غربی عموما ادامه حیات و توفیق امتیازات نفتی خود را با برقراری رژیمهای محافظه‌كار در كشورهای نفت‌خیز، برابر دانسته بودند.»[iii] جریان ملی‌شدن صنعت نفت در ایران، انقلاب ۱۳۳۷.ش/۱۹۵۸.م عراق و به‌دنبال‌آن قانون ۱۳۴۰.ش/۱۹۶۱.م این كشور مبنی بر ملی‌كردن بیش از نودوپنج‌درصد حوزه امتیاز شركت نفت عراق، كودتای ملك فیصل علیه برادرش ملك‌سعود در عربستان سعودی و كودتای مهر ۱۳۴۸.ش/سپتامبر ۱۹۶۹.م لیبی، همگی درواقع نمونه‌هایی از این ارتباط میان نفت و سیاست را نشان می‌دهند.
اما این ماده با ارزش و حیاتی به قیمتی بسیار اندك خریداری می‌شد و برای كشور تولیدكننده جز رنج تحولات طاقت‌فرسای اجتماعی، نتیجه‌ای نداشت. از اوایل قرن بیستم، قیمت نفت با توافق شركتهای بزرگ نفتی[iv] و كشورهای تولیدكننده تعیین می‌شد و این قیمت، مبنای محاسبه بهره مالكانه[v] این كشورها قرار می‌گرفت و بهره مالكانه، منبع اصلی و اغلب تنها منبع درآمد این كشورها به‌شمار می‌رفت و درنتیجه، بودجه، سرمایه‌گذاری، واردات و غذای مردم این كشورها به نفت وابسته بود. شركتهای نفتی بی‌توجه به تقاضاهای دولتهای تولیدكننده نفت برای مذاكره قبلی با این دولتها، به‌محض وقوع هرگونه تغییر در سیستم قیمت‌گذاری و تغییر در بهای نفت خام، از قیمتهای اعلام‌شده نفت می‌كاستند.[vi] این كاهشهای خودسرانه و پی‌درپی قیمت نفت و افزایشهای جزئی قیمت، به هنگام تورمهای شدید اقتصادی ــ كه درواقع از بی‌توجهی شركتهای نفتی به دولتهای نفت‌خیز ناشی می‌شدند ــ موجب گردید دولتهای نفت‌خیز چندین نوبت به سازماندهی و مهار قیمت‌گذاری نفت در جهت تامین منافع خود بپردازند. از جمله این موارد، اقدام این كشورها به تاسیس سازمان اوپك و نیز تلاش آنها در كنفرانسهای فیمابین به‌منظور تعریف یك فرمول عادلانه برای تعیین قیمت نفت و بهره‌های مالكانه و همچنین تعیین حجم تولید، بودند.[vii] قرارداد تهران در سال ۱۳۴۹.ش/فوریه ۱۹۷۱.م و قرارداد اول ژنو در سال ۱۳۵۰.ش/ژانویه ۱۹۷۲.م ــ كه درواقع مكمل قرارداد تهران به‌شمار می‌رفت ــ قیمت اعلام‌شده نفت خام را ۴۵/۸ درصد افزایش داد و در سال ۱۳۵۱.ش/ فوریه ۱۹۷۳.م، وقتی كه دولت امریكا مجددا ارزش دلار را ده‌ درصد كاهش داد، كشورهای عضو اوپك طبق موافقتنامه دوم ژنو در بیست‌وچهارم مهرماه ۱۳۵۲/شانزدهم اكتبر ۱۹۷۳ تصمیم گرفتند از یازدهم خرداد (اول ژوئن) همان سال، ۹/۱۱ درصد بر قیمتهای اعلام‌شده قبلی بیفزایند.[viii] این اقدامات، به نخستین قدمها برای تعریف یك فرمول عادلانه‌ جهت تعیین قیمت نفت تبدیل شد.
اقدام دیگر دولتهای نفت‌خیز، پشتوانه قراردادن نفت به‌عنوان حربه‌ای برای پیشبرد اهداف سیاسی خود در سطح بین‌المللی بود. لنچافسكی با اشاره به كنفرانس ۱۳۲۵.ش/۱۹۴۶.م كشورهای عرب در بلودان سوریه كه در آن تهدید كرده بودند از نفت‌ به‌عنوان حربه‌ای در مبارزه با برنامه صهیونیستها استفاده خواهند كرد، ابراز می‌دارد كه سه‌درگیری نظامی ۱۳۳۵.ش/۱۹۵۶.م در سوئز، ۱۳۴۶.ش/۱۹۶۷.م در جولان و ۱۳۵۲.ش/۱۹۷۳.م در یوم‌كیپور، درست‌بودن این معادله را به‌نحوگسترده‌ای تایید كرده‌اند. در بیست‌وچهارم مهرماه سال ۱۳۵۲/شانزدهم اكتبر ۱۹۷۳ این تهدید به مرحله اقدام موفقیت‌آمیز تبدیل شد و كشورهای عرب عضو سازمان اوپك، در اجلاس فوق‌العاده كویت تصمیم گرفتند تازمانی‌‌كه اسرائیل از سرزمین اشغالی اعراب خارج نشده است، برای مدت نامعلومی هرماه به میزان پنج‌‌درصد از تولید نفت خود بكاهند تا به این شیوه، غرب و حامیان اسرائیل، و از جمله امریكا را وادار سازند تا اسرائیل را به خروج از سرزمینهای اشغالی مجبور كنند.[ix]
علاوه‌بر‌این‌، اوپك با هدف نزدیك‌شدن به‌ قیمت حقیقی نفت در بازار، به‌طورناگهانی بهای نفت صادراتی خود را در هر بشكه، ۱۲/۵ دلار افزایش داد، چنانكه در اواسط آذرماه سال ۱۳۵۲/ اوایل دسامبر ۱۹۷۳، بهای هر بشكه نفت به ۵۱/۱۱ دلار رسید.[x] این مساله موجب شد با وجود مشاركت‌نكردن ایران در تحریم نفتی، از یازدهم دی ۱۳۵۲/ اول ژانویه ۱۹۷۴، حدود ۵/۴ میلیون بشكه نفت خام در روز، از بازار حذف شود و نگرانی بی‌سابقه‌ای در كشورهای صنعتی به‌وجود آید كه خود زمینه كافی را برای افزایش قیمتهای نفت خام و فرآورده‌های نفتی فراهم كرد.[xi]
نتیجه این تكان نفتی به افزایش چهار برابری قیمت نفت انجامید و كشورهای صنعتی و به‌ویژه ایالات‌متحده ناگزیر از تسلیم شدند. ایالات‌متحده به‌خاطر ظرفیت تولید داخلی پنجاه‌وپنج‌درصدی نفت خود و همچنین ذخیره‌سازی نفت در معادن متروكه نمك واقع در ساحل خلیج‌ امریكا، قادر بود تحریم نفتی را تا مدتها تحمل كند اما اروپا و ژاپن كه هشتاد درصد نیاز نفتی خود را از طریق واردات تامین می‌كردند، در اثر این تحریم بسیار متضرر شدند.[xii] ازاین‌زمان‌به‌بعد، وجود كارتل نفتی اوپك به رسمیت شناخته شد و حتی امریكا مجبور گردید به‌جای مذاكره با یك‌یك رهبران كشورهای تولیدكننده، از آن پس با سازمان اوپك درخصوص قیمت نفت مذاكره كند.[xiii]سازمان اوپك پس از لغو تحریم نفتی اعراب در بیست‌وهفتم اسفند ۱۳۵۲/هیجدهم مارس ۱۹۷۴، ضمن حفظ قیمت اعلام‌شده نفت، میزان بهره مالكانه را به بیست‌ درصد و نرخ مالیات را به هشتادوپنج‌ درصد افزایش داد و همزمان درصد بیشتری از سهام شركتهای نفتی را در اختیار گرفت؛ درحالی‌كه در اوایل دهه ۱۳۳۰ــ۱۳۴۰.ش/۱۹۵۰ــ۱۹۶۰.م و در زمان ملی‌شدن نفت ایران، درآمد هر بشكه نفت معمولا به نسبت هفتاددرصد برای شركتهای نفتی و سی‌درصد برای كشورهای تولیدكننده تقسیم می‌شد. در سال ۱۳۳۹.ش/۱۹۶۰.م مصادف با تاسیس اوپك، بی‌آنكه در قیمتها تغییری داده شود، تقسیم درآمد به نسبت پنجاه‌‌درصد برای شركتها و پنجاه‌درصد برای كشورها، و در سالهای ۱۳۴۹ــ۱۳۵۰.ش/۱۹۷۰ــ۱۹۷۱.م یعنی پس از كودتای لیبی و به‌عهده‌گرفتن مذاكرات توسط عربستان و قرارداد تهران، تقسیم درآمد، برمبنای اختصاص سی‌درصد به شركتها و هفتاد درصد به كشورها اصلاح شد. یك سال بعد، یعنی پیش از تكان تحریم نفتی، این فرایند به وضع نهایی رسید و تقسیم برای همیشه بر مبنای نودوپنج‌‌درصد برای كشورها و پنج‌درصد برای شركتها تثبیت گردید و شركتها حقی بیش از دریافت اجرت و دستمزد كارشان نداشتند.[xiv]
اوپك این‌چنین موفق شد در دو زمینه ملی‌كردن صنایع نفت و تقسیم مطلوب‌تر بهره مالكانه و نیز در زمینه بهبود وضع قیمت نفت ــ كه تنها توانسته بود آن را به ۳/۱۳ دلار برای هر بشكه نفت خام پایه افزایش دهد[xv] ــ تاثیر بسزایی بگذارد و در نظر داشت در سالهای آینده، در صدور نفت تغییر بنیادین صورت دهد و به جای نفت خام، نفت پالایش‌شده را جایگزین نماید.[xvi] اما هنوز موضوع مهمتر، یعنی قیمت حقیقی نفت، در پیش بود كه وقوع انقلاب اسلامی شوك نفتی دیگری را ــ موسوم به شوك نفتی سوم ــ وارد ساخت.
● شوك سوم
تكان نفتی انقلاب اسلامی كه بسیار شدیدتر و غافلگیرانه‌تر از موارد پیشین بود، تنها پنج‌سال پس از دومین تكان نفتی رخ داد و باعث وقوع یك اختلال اساسی در عرضه نفت گردید؛ چنانكه تولید جهانی نفت را حتی بیش از زمان تحریم ۱۳۵۲.ش/۱۹۷۳.م، كاهش داد. انقلاب اسلامی برای چندمین‌بار نشان داد كه وقفه در صدور نفت می‌تواند به‌عنوان یك ابزار سیاست خارجی و یك عامل فشار به وسیله كشوری كه در مدار كمونیسم قرار ندارد به كار گرفته شود و بر صدور جریان نفت اثر گذارد. این وقفه در صدور نفت جهانی، گرچه تازگی نداشت اما برای نخستین‌بار بود كه تنها از سوی یك كشور صادركننده عمده نفت صورت می‌گرفت.
در شهریورماه سال ۱۳۵۷، ایران دومین مقام تولیدكننده نفت را پس از عربستان سعودی دارا بود و ده درصد تولید نفت جهان را برعهده داشت. دولت ایران در این ماه، با بیش از شش‌‌درصد افزایش نسبت به ماه گذشته، روزانه چیزی درحدود شش‌میلیون بشكه نفت خام تولید می‌كرد و با بیش از پنج‌درصد افزایش نسبت به ماه گذشته، به‌طورمتوسط روزانه در حدود سه‌میلیون بشكه نفت به شركتهای بازرگانی عضو كنسرسیوم می‌فروخت[xvii] و باوجودآنكه در سراسر دوره ۱۳۳۹ــ۱۳۵۷.ش/۱۹۶۰ــ۱۹۷۸.م نیاز جهانی به نفت بدون وقفه افزایش یافته بود، اما هیچ كمبود نفتی در بازارهای بین‌المللی احساس نمی‌شد و هیچ افزایش قیمتی هم در آینده نزدیك قابل پیش‌بینی نبود.
تكان نفتی انقلاب اسلامی ابتدا در بیست‌ویكم مهرماه ۱۳۵۷/سیزدهم اكتبر ۱۹۷۸ به دنبال نارضایتی عمومی و به‌صورت كم‌كاری آغاز شد و به‌تدریج با اعتصاب كارگران صنعت نفت ایران اوج بیشتری یافت. این كاهش تدریجی كه در نیمه دوم پاییز و در فصلی رخ داد كه شركتهای نفتی معمولا به دلیل افزایش مصرف نفت در زمستان، انبارهای خود را از ذخیره نفتی انباشته می‌كردند، بازار نفت را چندان متاثر نكرد، اما با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و انعكاس وسیع اخبار آن در سطح جهان، به‌ویژه پس از سفر امام‌خمینی(ره) به فرانسه كه دسترسی رسانه‌ها به وی بیشتر ‌شد، مساله نفت جنبه روانی و سیاسی به خود گرفت. امام‌خمینی از ابتدای مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی و استعمار خارجی، به نفت و چپاول این ثروت ملی از سوی استعمارگران و عوامل داخلی آنها پرداخته بود. وی طی سخنانی در نجف، در تاریخ بیست‌ویكم اسفند ۱۳۵۳، ضمن نكوهش سركوبگریهای شاه و اجبار رژیم برای شركت مردم در حزب رستاخیز ملت ایران، اظهار كرده بود: «استعمار امریكا از ذخایر هنگفت نفت خود استفاده نمی‌كند و از دیگران می‌خرد كه برای مصالح كشورش محفوظ باشد، ولی شاه ایران این طلای سیاه را می‌فروشد و خزانه ایران و ملت را تهی می‌كند و درآمد آن را به‌جای‌اینكه صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید، به اربابان استعمارگرش وام می‌دهد و یا اسلحه‌های خانمان‌سوز و مخرب می‌خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ایران و منطقه، نگهبانی كند و به‌ خونریزی و سركوبی جنبشهای ضداستعماری ادامه دهد.»[xviii]
این كاهش تدریجی، همزمان، چه در تولید و چه در صادرات نفت ایران، صورت گرفت، به‌طوری‌كه میزان تولید نفت ایران در ماه اكتبر ۱۹۷۸.م به پنج‌ونیم‌میلیون بشكه و در ماه نوامبر به سه‌ونیم‌‌میلیون بشكه و در ماه آذر ۱۳۵۷/دسامبر ۱۹۷۸ به دو‌میلیون‌وسیصدهزار بشكه در روز رسید.[xix] البته این كاهش تدریجی با افزایش تولید عربستان سعودی، عراق و كشورهای غیرعضو اوپك مانند انگلستان، نروژ و مكزیك جبران گردید و لذا تا اوایل دی‌ماه ۱۳۵۷/ پایان سال میلادی ۱۹۷۸، كمبود قابل‌توجهی در بازار نفت احساس نشد. برای مثال عربستان سعودی كه قبل از وقوع انقلاب اسلامی، روزانه هفت‌ونیم‌میلیون بشكه نفت تولید می‌كرد، پس از قطع صادرات نفت ایران تولید نفت خود را تا ده‌میلیون بشكه در روز افزایش داد. بااین‌حال، بازهم در اواخر آبان‌ماه تك‌محموله نفت بیست‌درصد بیشتر از قیمت رسمی اعلام‌شده توسط اوپك، خرید و فروش می‌شد. همچنین معاملات نفتی به‌صورت‌نقد بیش‌ازپیش از رونق افتاد و شركتهای نفتی ارسال نفت خود را به فروشندگان دست سوم به میزان ده تا سی درصد كاهش دادند.[xx] این وضعیت همچنان ادامه یافت تااینكه كاركنان صنعت نفت ایران، صادرات نفت را از ششم دی ۱۳۵۷ به‌طوركامل قطع كردند و تولید داخلی را به چندصدهزار بشكه در روز ــ آن‌هم پس از وساطت نمایندگان امام‌خمینی(ره) برای رفع نیازهای داخلی ــ محدود كردند. اعمال این محدودیت، بیشتر به این خاطر انجام می‌شد كه ارتش ایران قدرت تحرك خود را از دست بدهد؛ كماآنكه پس از مدتی ارتش ایران مجبور گردید از عربستان سعودی و امریكا، سوخت و دستگاههای سوخت‌رسانی وارد كند.[xxi] در این زمان كه یك‌ماه‌ونیم به پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر نمانده بود، تولید اوپك به بیست‌وهشت‌میلیون‌وسیصدهزار بشكه در روز ــ كه سه‌میلیون‌وهفتصدهزار بشكه كمتر از شهریور ۱۳۵۷/سپتامبر ۱۹۷۸ بود ــ تنزل كرد. در این شرایط حتی عربستان هم به‌خاطراینكه از حداكثر ظرفیت تولیدی خود بهره‌برداری می‌كرد، دیگر نتوانست تعادل میان عرضه و تقاضا را حفظ كند؛ ضمن‌آنكه احتمال می‌رفت كاركنان صنایع نفت دیگر كشورهای خلیج‌فارس نیز به این جریان بپیوندند.
این تكان در حالی وارد شده بود كه كشورهای غربی با توجه به نیاز روزافزون صنایع خود به نفت و نیز با هدف مقابله با احتمال وقوع تحریمهایی مشابه آنچه در سال ۱۳۵۲.ش/۱۹۷۳.م و پیش از آن اتفاق افتاد، مقادیر هنگفتی نفت ذخیره‌سازی كرده بودند. برای‌مثال، آسوشیتدپرس درباره برنامه دولت امریكا برای ذخیره‌كردن مقادیر عظیم نفت در معادن متروكه نمك واقع در ساحل خلیج‌ امریكا، به نقل از وزارت انرژی این كشور گزارش كرده بود كه تا پایان سال ۱۳۵۷.ش/۱۹۷۸.م انتظار می‌رود صدوبیست‌وپنج تا صدوشصت‌میلیون بشكه در انبارهای زیرزمینی ذخیره شود، درحالی‌كه قبلا این میزان دویست‌وپنجاه‌‌میلیون بشكه تعیین شده بود. طبق برنامه‌های اولیه این طرح، قرار بود تا سال ۱۳۶۱.ش/۱۹۸۲.م جمعا پانصدمیلیون بشكه نفت ذخیره شود اما جیمی كارتر، رئیس‌جمهور امریكا، خواستار افزایش آن به یك‌میلیارد بشكه تا سال ۱۳۶۴.ش/۱۹۸۵.م شده بود.[xxii] با‌این‌حال، امریكا فقط حدود ده درصد از واردات نفت خود را از ایران تامین می‌كرد اما كشورهای اروپایی و ژاپن وابستگی بیشتری به نفت ایران داشتند و اسرائیل نزدیك به هفتاد درصد از نیازهای نفتی و سوختی خود را از ایران تهیه می‌كرد.[xxiii] بااین‌وجود، كشورهای غربی به‌خاطرآنكه در عصر جنگ سرد با اتحاد شوروی به سر می‌بردند و درصدد بودند از هر امكانی برای فلج‌كردن نظام سوسیالیستی آن استفاده كنند، تمایلی به خرید نفت از مسكو نداشتند. این‌ در حالی بود كه اتحاد شوروی از سال ۱۳۵۳.ش/۱۹۷۴.م به بزرگترین تولیدكننده نفت جهان تبدیل شده بود و در سال ۱۳۵۷.ش/۱۹۷۹.م قادر بود روزانه یازده‌ونیم‌میلیون بشكه ــ یعنی حتی بیشتر از عربستان سعودی ــ نفت تولید كند. این كشور روزانه حدود سه‌میلیون بشكه نفت صادر می‌كرد و می‌توانست كمبود نفت را جبران كند.[xxiv]
اعتصاب كاركنان صنعت نفت ایران تا یك‌هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ادامه یافت و سرانجام در سی‌ام بهمن‌ماه ۱۳۵۷/ نوزدهم فوریه ۱۹۷۹ با صدور اطلاعیه‌ای كه خواسته‌های انقلابی كاركنان را مطرح می‌كرد، پایان یافت. آنها در این اطلاعیه موارد زیر را خواستار شده بودند: «لغو كلیه قراردادهای استعماری شركت ملی نفت ایران با شركتهای خارجی و رسیدگی به كلیه پیمانهای زیان‌بار گذشته... اعمال حاكمیت شركت ملی ایران بر كلیه عملیات و تعطیل مراكز استعماری تحمیلی مانند شركت خدمات نفت ایران در لندن (عامل كنسرسیوم نفتی) و تمركز كلیه فعالیتهای بازرگانی صنعت در ایران... پاكسازی محیط صنعت نفت از عناصر ضدمردمی و ارتجاعی در تمام سطوح و رسیدگی به جرایم خائنان و وابستگان بیگانه صنعت در دادگاه، به‌اضافه انحلال ادارات و حذف پستهای زاید تولید و صدور نفت براساس محاسبات اقتصادی فنی، به‌نحوی‌كه بازدهی منابع در بلندمدت به حداكثر و هزینه تولید نفت و گاز زاید بر احتیاج به حداقل برسد... جلوگیری از استخدام خارجیان و استفاده از كارشناسان موجود در صنعت نفت و دعوت از كارشناسانی كه در دوران استبداد ترك شركت نموده یا به‌ وسیله عمال امنیتی رژیم سابق دستگیر و اخراج شده و یا به دلایل سوابق مخالفت با رژیم سابق از استخدامشان در شركت جلوگیری شده و یا اجبارا دور از وطن مانده‌اند، استخدام رسمی تمام كاركنان پیمانی ایرانی توسط این صنعت در جهت رفع استثمار توسط پیمانكاران نیروی انسانی.»[xxv]با وجودی‌ كه مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، طی پیامی به ملت ایران، بر اهمیت تولید و صادرات نفت تاكید كرده بود و توضیح می‌داد «اگر نفت ما صادر نشود و فروخته نشود... ما پول نداریم و انقلاب همین‌جا از بین می‌رود»،[xxvi] اما كاركنان صنعت كه به‌تازگی مشغول به‌كار شده بودند، ضمن خودداری از صدور نفت به خارج از كشور، فقط هفتصدهزار بشكه در روز برای مصارف داخلی تولید می‌كردند. آنها تولید گاز را هم كه قبل از اعتصابات روزانه به سی‌وهشت‌میلیون مترمكعب بالغ می‌شد و از این میزان، بیست‌وپنج تا سی‌‌میلیون مترمكعب آن به شوروی صادر می‌‌گردید، تا میزان مصرف داخلی، یعنی به روزانه سه‌میلیون مترمكعب، كاهش دادند و اعلام كردند برای صدور نفت به غرب و گاز به شوروی، منتظر دستور امام‌خمینی خواهند ماند.[xxvii] درواقع در وضع انقلابی، دولت موقت تصمیم‌گیرنده نبود بلكه كمیته كارگری كاركنان صنعت نفت شرایط را تعیین می‌كرد. آسوشیتدپرس در گزارشی از آبادان این وضعیت را به‌روشنی ترسیم كرده است: «صنعت نفت ایران كه زمانی از لحاظ تولید دومین مقام را در جهان داشت، اینك در اختیار كارگرانی است كه خواهان نقش عمده‌ای در تصمیم‌گیری مربوط به مشتریان نفتی ایران و بهای آن هستند... مدیرانی از صنایع نفت از رژیم گذشته باقی مانده‌اند، احتیاط فراوان می‌كنند كه تصمیمهایی معارض با خواستهای كمیته‌های كارگری نگیرند. حتی حسن نزیه كه از جانب دولت موقت به مدیریت شركت ملی نفت ایران منصوب شده است، هنوز هیچ تغییری در مقامهای اداری نداده است. در كمیته‌های كارگری هیچ‌یك از اعضای مدیریت، شركت ندارند و قدرت در دست كارگرانی است كه از رهبری آیت‌الله خمینی پیروی می‌كنند. اعضای كمیته‌ها به‌طورعمده همان رهبران اعتصاب هستند و در مبارزه علیه رژیم سابق شركت كرده بودند.»[xxviii]
حسن نزیه، مدیرعامل شركت ملی نفت ایران، طی سخنانی این وضعیت انقلابی حاكم بر صنعت نفت ایران را چنین تشریح كرده است: «از روزی كه رژیم سابق سقوط كرد، كارگران و كاركنان صنعت نفت شبانه‌روز مراقب شدند كه یك قطره از نفت ما به اسرائیل و آفریقای جنوبی صادر نشود كه این بسیار غرورآمیز است.»[xxix] وی در اجتماع كاركنان این شركت، ضمن تایید خواسته‌های كاركنان، اعلام كرد این شركت برای حفظ منافع كشور، دیگر با كنسرسیوم نفت قراردادی نخواهد بست و نفت خود را به هر شركت نفت خارجی كه خواست، خواهد فروخت؛[xxx] و به‌این‌ترتیب به استقبال «مشكل دیگری در آینده» ــ آنچه كه علی باستانی آن را «جنگ حقوقی و رقابت در صحنه بازارهای جهانی و فشار از طریق كمپانیهای نفتی امریكا و انگلیس و فرانسه و هلند» ‌نامید ــ[xxxi] شتافت.
بالاخره در سالگرد درگذشت مصدق در چهاردهم اسفند ۱۳۵۷/پنجم مارس ۱۹۷۹، پس از هفتاد روز قطع نفت و پس از اعطای «هدیه ناچیز» هیات وزیران دولت موقت به صندوق تعاون كاركنان صنعت نفت،[xxxii] اولین محموله صادراتی ایران، توسط كشتی ورلدامباسادور ژاپنی بارگیری شد. روزنامه اطلاعات گزارش داد كه ازقرارمعلوم، ایران نفت خود را به ازای هر بشكه، هیجده تا بیست‌دلار به فروش می‌رساند و قرار است تولید نفت خود را در آینده، حداكثر تا چهارمیلیون بشكه در روز ثابت نگه‌دارد.[xxxiii]
دولت ایران ‌پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره استراتژی قیمت بالا را تبلیغ و تعقیب كرد؛ به‌طوری‌كه در اسفند ۱۳۵۷/مارس۱۹۷۹ قیمت هر بشكه نفت خام پایه به چهارده‌ونیم‌دلار افزایش یافت و در میان اعضای اوپك تمایل شدیدی به ادامه افزایش قیمت نفت پیدا شد. حسن نزیه، مدیرعامل شركت ملی نفت ایران در كنفرانس اوپك، اظهار كرده بود: «كمبود كنونی نفت را كشورهای مصرف‌كننده با ذخیره‌كردن نفت به‌وجود آورده‌اند نه كشورهای تولیدكننده... اوپك هم‌اكنون دو تا سه درصد بیش از سال گذشته نفت تولید می‌كند و... علیرغم افزایش بهای نفت، [قیمت نفت] هنوز ارزان‌تر از آب معدنی است.»[xxxiv] چندی نگذشت كه قیمت هر بشكه نفت خام به بیست‌وسه‌ونیم‌دلار افزایش یافت و در سال ۱۳۵۹.ش/۱۹۸۰.م اوپك تصمیم گرفت حداقل قیمت پایه نفت را در سطح سی‌ودودلار برای هر بشكه تثبیت كند و حداكثر قیمت نفت خام مرغوب را چهل‌ویك‌دلار تعیین كرد.[xxxv] این افزایش قیمت كه به صورت تك‌محموله حتی تا سقف بشكه‌ای چهل‌وپنج‌دلار نیز معامله می‌شد، بیش از سه‌برابر قیمت اعلام‌شده نفت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.این افزایش قیمت نفت خام از سوی كشورهای صادركننده نفت، موجب كاهش رشد جهانی شد. «رشد تولیدات صنعتی امریكا از ۴/۴ درصد به ۶/۳ درصد در سال ۱۳۵۹/۱۹۸۰ و ۶/۲ درصد در سال ۱۳۶۰/۱۹۸۱ رسید و در سال ۱۳۶۱/۱۹۸۲ به‌نحوبسیارفاجعه‌آمیزی كاهش یافت. كاهش رشد تولیدات صنعتی در مورد آلمان غربی و ژاپن و سایر كشورهای صنعتی نیز... قابل‌ملاحظه بود.»[xxxvi] شدت این خسارت برای كشورهای غربی صنعتی چنان بود كه به‌طورجدی به فكر جایگزینی برای سوخت نفت برآمدند. جیمز شلزینگر،[xxxvii] وزیر انرژی وقت امریكا، دراین‌باره گفته بود: «تنها راه‌حل واقعی آن است كه همه تاسیسات صنعتی خود را با تاسیسات جدیدی كه بر تكنولوژی و انرژی دیگری مبتنی باشد جانشین كنیم. یعنی ظرف ده‌سال كارخانه‌ها، بناها، منازل مسكونی، حمل‌ونقل و غیره را از نو و خارج از وابستگی به نفت بسازیم.»[xxxviii]
● گسست در وضعیت كلی منطقه
گرچه دولت امریكا پیش از انقلاب اسلامی فقط چیزی در حدود ده درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایران تامین می‌كرد و ازاین‌رو ظاهرا انتظار می‌رود كه امریكا كمتر از دیگر كشورهای واردكننده نفت از شوك نفتی انقلاب متاثر شده باشد، اما به‌لحاظ‌آنكه در كل این شوك نفتی تبعات درازمدتی را بر جای گذاشت كه سرنوشت نفت در كل منطقه و جهان را به‌گونه‌ای پایدار متاثر ساخت، درواقع باید گفت امریكا به‌لحاظ‌آنكه ترتیبات امنیتی خود در منطقه را تاحدزیادی برمبنای نفت چیده بود، با ازدست‌دادن ایران بیش از دیگر كشورهای غرب متضرر و متاثر گردید؛ لذا در ادامه سعی خواهیم كرد به تاثیرگذاری خاص پیروزی انقلاب و شوك نفتی سوم بر وضعیت امریكا در منطقه بپردازیم تا اهمیت این مساله هرچه‌بیشتر روشن شود.
در اواخر جنگ دوم جهانی، ایالات‌متحده و ایران به تقویت روابط خود پرداختند و با ارتقای سطح روابط از وزیرمختاری به سفارت كبری، به‌تدریج روابط خود را در تمامی زمینه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی گسترش دادند. این موضوع از طریق دخالت پنهانی در جریان كودتای بیست‌وهشتم مرداد ۱۳۳۲ و سیاست تقویت رژیم پهلوی، موجب شد تا حتی ایالات‌متحده سرنوشت خود را به سرنوشت رژیم پهلوی در ایران پیوند دهد. ایالات‌متحده با اتخاذ سیاست جهانی مبارزه با كمونیسم و محاصره اتحاد شوروی در سرزمین اصلی خود، ایران را نیز به جرگه هم‌پیمانان خود در اتحادیه‌های نظامی بغداد و سنتو وارد كرد و با امضای موافقتنامه دفاع متقابل، مسئولیت دفاع از حكومت ایران از خطرات و تهدیدات خارجی و داخلی را نیز برعهده گرفت و ایران هم متقابلا ژاندارمی منطقه خلیج‌فارس را به طیب‌خاطر پذیرا شد. اما پیروزی انقلاب اسلامی در بیست‌ودوم بهمن ۱۳۵۷/ یازدهم فوریه ۱۹۷۹ بزرگترین و شدیدترین شوك را به ترتیبات امریكا در منطقه وارد ساخت. این مساله به‌ویژه در زمینه نفت برای دولت امریكا بسیار مشكل‌ساز گردید. روزنامه نیویورك‌تایمز چندی پس از پیروزی انقلاب، در تشریح سیاست شكست‌خورده كارتر، رئیس‌جمهور امریكا، نوشت: «امریكا دو رشته منافع عمده دارد و بعید به‌نظر می‌آید كه این منافع از‌این‌پس تامین بشوند. نخست نفت است... ماهها طول می‌كشد تا تولید نفت به حالت سابق بازگردد و درهرحال غرب باید پول بیشتری برای خرید نفت بپردازد. مساله دیگر... آن است كه ایران تنها یك صادركننده ساده نفت نبود بلكه از گذرگاه عبور نفت به غرب یعنی جریان آن در خلیج‌فارس حفاظت كامل می‌كرد. هنوز معلوم نیست دولت تازه ایران نیز مایل به ایفای چنین نقشی خواهد بود... ایران ممكن است با امریكا به خصومت بپردازد و یا هوادار شوروی شود. در هر كار، همه‌نوع امكانی وجود دارد و امریكا باید با واقعیتها روبرو شود.»[xxxix]
البته انقلاب اسلامی كه سیاست خارجی خود را بر پایه اصل نه‌شرقی‌نه‌غربی قرار داده بود، از پیوستن به سیستم امنیتی رقیب امریكا یعنی شوروی و بلوك شرق نیز خودداری كرد، اما با كناره‌گیری خود از سیستم امنیتی ایالات‌متحده موجب شد عملا روند اجرای استراتژی منطقه‌ای امریكا مختل گردد. از دیدگاه ایالات‌متحده، انقلاب اسلامی خلأ قدرت قابل‌توجهی را در منطقه ایجاد كرد چنانكه دولت امریكا مجبور شد مواضع منطقه‌ای خود را مورد تجدید و بازنگری قرار دهد. غرب معتقد بود ایران «برای پیروزی در جنگ احتمالی آینده باید در دست غرب باشد و به تصرف دشمن درنیاید.»[xl] اما با پیروزی انقلاب اسلامی، اینك این كشور موضعی ضدامریكایی اتخاذ كرده بود و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه بنای مخالفت گذارده و به یك كشور ضدامپریالیست و ضدامریكا تبدیل شده بود.[xli] این موضوع نگرانی غرب و به‌ویژه سیاستمداران امریكایی را چنان تشدید كرد كه امریكا را در اوج شكست نشان می‌داد. هنری كیسینجر، وزیر امورخارجه اسبق امریكا، در یازدهم بهمن ۱۳۵۹/سی‌ویكم ژانویه ۱۹۸۱ در تبیین فاجعه ازدست‌دادن رژیم شاهنشاهی در ایران چنین اظهار كرد: «ایران در میان كشورهای منطقه، صرف‌نظر از اسرائیل، دوستی با امریكا را نقطه آغاز سیاست خارجی خود قرار داده بود... نفوذ ایران همواره در حمایت از ما اعمال می‌شد. امكانات و كمكهای ایران، حتی در برخی از معاملات و قراردادهای گوشه و كنار جهان، باعث تقویت امكانات و كمكهای خود ما نیز می‌شد. شاه بدون‌قیدوشرط به ناوگانهای ما سوخت می‌رساند و هرگز از سلطه خود بر منابع نفتی، برای اعمال فشارهای سیاسی استفاده نمی‌كرد. وی هرگز به هیچ تحریم نفتی علیه غرب یا اسرائیل نپیوست. ایران در زمان شاه یكی از بهترین و مهمترین و وفادارترین دوستان ما در جهان بود.»[xlii]
خلاصه‌آنكه اختلال در تولید و عرضه نفت به غرب و همچنین اتخاذ سیاستهای رادیكال و استقلال‌گرایانه از سوی ایران و تلاش این كشور برای افزایش‌دادن قیمت نفت و اعمال كنترل بر میزان تولید آن پس از انقلاب اسلامی، غرب و از جمله ایالات‌متحده را شدیدا از بابت تامین این نیاز حیاتی صنایع داخلی‌شان نگران ساخت.
گسست و شكافی كه به تبع پیروزی انقلاب اسلامی در وضعیت امنیتی منطقه خلیج‌فارس رخ داد، غربیها را متوجه ساخت كه حلقه دفاع منطقه‌ای‌شان نه‌تنها در مواجهه با شوروی بلكه در برابر ملتهای مسلمان مخالف امپریالیسم، كارآمد نیست و ازاین‌سو كشورهای منطقه نیز تحت‌تاثیر انقلاب اسلامی متوجه ضعف غرب و امریكا شدند و از آن پس بود كه تحت‌تاثیر تحریكات و پافشاریهای ایران، قیمت نفت افزایش یافت؛ چنانكه قیمت آن در مدت چند سال تا سه برابر افزایش یافت.
دكتر بهرام نوازنی
پی‌نوشت‌ها
* استادیار روابط بین‌الملل دانشگاه بین‌المللی امام‌خمینی(ره)
[i]ــ مصطفی فاتح، پنجاه‌سال نفت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۸، صص۵۰ــ۳۰؛ ژان ــ ژاك سروان ــ شرایبر، تكاپوی جهانی، ترجمه: عبدالحسین نیك‌گهر، تهران، نشر نو، چاپ ششم، ۱۳۶۵، صص۵۸ــ۵۷
[ii] - Georges Clemenceau
[iii]ــ جورج لنچافسكی، روسای جمهور امریكا و خاورمیانه: از ترومن تا ریگان، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۳، ص۲۰۲
[iv] - Majors
[v]ــ بهره مالكانه قسمتی از نفت خام است كه به مالك معدن تعلق می‌گیرد كه ممكن است به صورت نفت خام تحویل گردد و یا می‌توان قیمت آن را پرداخت.
[vi] ــ همایون الهی، خلیج‌فارس و مسائل آن، نشر قومس، ص۲۲۰، در سال ۱۹۰۰ قیمت هر بشكه نفت (هر بشكه نفت برابر ۱۵۹ لیتر است) تنها ۲۰/۱ دلار بود. سی‌سال بعد، همزمان با سقوط وال استریت و بحران اقتصادی غرب، قیمت هر بشكه برعكس با ۱ سنت كاهش ۱۹/۱ دلار شد. پس از نخستین پیامدهای معامله جدید (Deal New) فرانكلین روزولت و به‌راه‌افتادن چرخهای اقتصادی ایالات متحده، قیمت هر بشكه باز هم كاهش یافت و به ۱۰/۱ دلار رسید. پس از حمله ژاپنیها به پرل هاربور و مداخله امریكا در سال ۱۹۴۱ در جنگ دوم جهانی، قیمت هر بشكه تنها ۴ سنت افزایش یافت. پیروزی متفقین، برقراری نظام پولی نوین بر پایه دلار، به‌اجرادرآمدن برنامه مارشال، موجب شد كه قیمت هر بشكه افزایش یافته به ۷۰/۱ دلار بالغ شود. سرانجام ده سال بعد، در تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۳۹/۱۴ سپتامبر ۱۹۶۰ در گردهمایی بغداد كه به تاسیس سازمان كشورهای صادركننده نفت اوپك (OPEC= Organisation of the Petroleum Exporting Countries) انجامید، (برای مطالعه بیشتر، رك: محمد سریر، سازمان كشورهای صادركننده نفت اوپك و دیدگاههای آینده در وزارت امورخارجه، ۱۳۶۷، ص۱۸۶) قیمت هر بشكه به ۸۰/۱ دلار افزایش یافت. (ژان ــ ژاك سروان ــ شرایبر، همان، ص۱۹)
[vii] ــ همان، صص۲۳ــ۲۰
[viii] ــ برای توضیح بیشتر از تاثیرات این قرارداد بر نفت رك: همان، ص۷۵؛ و ایرج ذوقی، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ دوم جهانی، تهران، پاژنگ، ۱۳۶۸، ص۳۳۰
[ix] ــ ایرج ذوقی، همان، ص۳۳۱؛ و میرطیب موسوی و علیرضا امینی، نفت: سیاست و اقتصاد، تهران، خط سوم، ۱۳۷۹، ص۲۴۱
[x] ــ ایرج ذوقی، همان، ص۳۳۰
[xi] ــ میرطیب موسوی و علیرضا امینی، همان، ص۲۴۱
[xii] ــ ژان ــ ژاك سروان ــ شرایبر، همان، صص۶۶ و ۸۶
[xiii] ــ همان، ص۷۳
[xiv] ــ همان، ص۷۵
[xv] ــ ایرج ذوقی، همان، ص۳۳۱؛ و میرطیب موسوی و علیرضا امینی، همان، ص۲۴۵
[xvi]ــ اطلاعات، ۲۳/۱/۱۳۵۷
[xvii]ــ اطلاعات، ۱۲/۷/۱۳۵۷
[xviii]ــ امام‌خمینی، مجموعه آثار، ج۳، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ۱۳۶۸، ص۷۳
[xix]ــ میرطیب موسوی و علیرضا امینی، همان، ص۲۴۵
[xx]ــ پییر ترزیان، داستان اوپك، ترجمه: عبدالرضا غفرانی، تهران، فراندیش، ۱۳۶۷، صص۳۵۱ــ۳۵۰
[xxi]ــ عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، ۱۳۶۴، ص ۱۴۲؛ رابرت هایزر، ماموریت در تهران، ترجمه: ع رشیدی، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۵، صص۳۱ــ۳۰، ولی سالیوان در خاطرات خود از كشتی نفتكش نیروی دریایی امریكا كه محموله مواد تصفیه‌شده از بحرین را به بندرعباس منتقل كرده یاد می‌كند كه با مخالفت كاركنان صنعت نفت از نزدیك‌شدن به اسكله و تخلیه محموله آن جلوگیری شد. ویلیام سالیوان، ماموریت در ایران، ترجمه: محمود مشرقی، تهران، هفته، چاپ دوم، ۱۳۶۱، ص۱۶۸
[xxii]ــ اطلاعات، ۲۳/۱۲/۱۳۵۶، ص۳۳
[xxiii]ــ جمیله كدیور، رویارویی: انقلاب اسلامی ایران و امریكا، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، ص۸۳
[xxiv]ــ ژان ــ ژاك سروان ــ شرایبر، همان، ص۱۰۵
[xxv]ــ اطلاعات، ۳۰/۱۱/۱۳۵۷، ص۱۲
[xxvi]ــ اطلاعات، ۱/۱۲/۱۳۵۷، ص۳
[xxvii]ــ همان.
[xxviii]ــ اطلاعات، ۷/۱۲/۱۳۵۷، ص۱
[xxix]ــ اطلاعات، ۶/۲/۱۳۵۸، ص۷
[xxx]ــ اطلاعات، ۱۰/۱۲/۱۳۵۷، ص۸
[xxxi]ــ اطلاعات، ۱۳/۱۲/۱۳۵۷، ص۸
[xxxii]ــ اطلاعات، ۱۴/۱۲/۱۳۵۷، ص۲
[xxxiii]ــ همان.
[xxxiv]ــ اطلاعات، ۹/۴/۱۳۵۸، ص۱۲
[xxxv]ــ ایرج ذوقی، همان، صص ۳۳۳ــ۳۳۲
[xxxvi]ــ جمیله كدیور، همان، ص۸۵
[xxxvii] - James Schlesinger.
[xxxviii]ــ ژان ــ ژاك سروان ــ شرایبر، همان، ص۶۳
[xxxix]ــ اطلاعات، ۲۵/۱۱/۱۳۵۷
[xl]ــ آندره فونتن، تاریخ جنگ سرد، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ج۲، تهران، نشر نو، ۱۳۶۶، ص۱۵۹؛ و بنجامین شوادران، خاورمیانه، نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمه: عبدالحسین شریفیان، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۴، ص۷
[xli]ــ دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جنگ و تجاوز جبهه امپریالیستی علیه انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات منتشرنشده)، تهران، بی‌نا، ۱۳۶۰، ص۶۳
[xlii]ــ اطلاعات، ۱۱/۱۱/۱۳۵۹
منبع : ماهنامه زمانه