پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

یک رای در برابر یک رای


یک رای در برابر یک رای
بدون شک حضور نیافتن درصد زیادی از جمعیت خاموش در روز ۲۲ خرداد پای صندوق های رای، به خصوص وقتی که بزرگان اصلاح طلب بر اختلاف آرای زیاد مورد نیاز برای پیروزی قطعی اصلاح طلبان تاکید می کنند، موجب پیشی گرفتن آرای رئیس جمهور کنونی از نامزدهای اصلاح طلب و انتخاب دوباره و ادامه کار وی خواهد شد. تا کنون فعالیت های انتخاباتی زیادی توسط ستادهای اصلاح طلبان انجام شده است، اما به نظر می رسد باید تبلیغات ستادها روی جمعیت خاموش متمرکز شود. اگر جمعیت خاموش روز ۲۲ خرداد به صحنه نیایند، اگر موج انتخاباتی کشور را فرا نگیرد، اگر کسانی که چندین سال است با صندوق های رای قهر کرده اند یا نسبت به انتخابات بی تفاوت هستند، این بار نیز فایده یی برای حضور خویش نیابند، بی گمان اصلاح طلبان بازنده انتخابات خواهند بود و به قول نامزد اصولگرایان، کشور به سمت پرتگاه می رود. نگارنده این مقاله تلاش کرده در حد امکان خودش به این مساله بپردازد. ابتدا باید سخن جمعیت خاموش یعنی کسانی که قصد ندارند پای صندوق های رای بیایند را بشنویم، آنها را درک کنیم، دریابیم چه می گویند، چرا نا امیدند و چه قصد و هدفی دارند. وقتی سخن درصد زیادی از مردم را درک نمی کنیم، چگونه توقع داریم به نصایح ما گوش کنند؟ آیا توقع داریم فرمان پذیر باشند؟ من اطمینان دارم بسیاری از آنها خیلی بیشتر از ما که می خواهیم رای دهیم، دل شان برای کشور می سوزد. تا به استدلال های آنان توجه نکنیم و پاسخ هایی دقیق و قانع کننده برای آنها پیدا نکنیم، تنها با خواهش و تمنا نمی توان آنان را به پای صندوق های رای دعوت کرد.
کسانی که معتقد به مشارکت حداکثری مردم در انتخابات هستند، باید به دغدغه هایی مانند موارد زیر پاسخ گویند؛ بعضی از جمعیت خاموش معتقدند انتخاب شدن هرکدام از نامزدها تفاوت چندانی در روند اداره کشور ندارد (سر و ته یک کرباسند)، بنابراین نیازی به حضور در انتخابات نیست. بعضی می گویند یک بار در دوم خرداد و بار دیگر در سال ۸۰ به اصلاح طلبان رای دادیم و نتیجه یی نگرفتیم، یا نتیجه مورد نظرمان را نگرفتیم. به عبارتی اصلاحات دستاوردی نداشته است. می گویند چرا اصلاح طلبان دلایل ناکامی خودشان را در دوره های گذشته بررسی نکرده اند و اشتباهات شان را مشخص نکرده اند؟ می گویند نتیجه انتخابات از قبل مشخص است. می گویند احتمال تقلب در انتخابات وجود دارد و اصلاح طلبان نمی توانند سلامت انتخابات را تضمین کنند. بعضی دیگر نیز تحریم و نافرمانی مدنی را راه درست اصلاحی می دانند و شرکت در انتخاباتی که کاملاً آزاد نیست را موجب دوری از دموکراسی می دانند.
همان گونه که ذکر شد پاسخ به این سوالات و سوالاتی اینچنین بسیار مهم است و نامزدها، حامیان شان و افراد علاقه مند به مشارکت حداکثری مردم به سود اصلاح طلبان باید به این پرسش ها به صورت مستدل پاسخ دهند.
من در اینجا فقط چند نکته ذکر می کنم.
▪ دستاورد اصلاحات
الف) ۱۰۰ سال است که مردم ما برای هر گام هرچند کوتاه به سوی آزادی، بهای گزافی پرداخته اند و جنبش هایی نظیر مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و دوم خرداد ۷۶ را آفریده اند. بارها جنبش ها تا مرز نابودی پیش رفته و سپس با کوشش قهرمانان آزادی و بیداری مردم، دوباره جان تازه یی گرفته و به حرکت ادامه داده اند بنابراین اوضاع نامناسب اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نه تنها دلیلی برای توقف، دلسردی، نا امیدی و قهر از صندوق های رای نیست بلکه باید از تجربیات جنبش های معاصر درس گرفته و به حرکت ادامه دهیم. درست است که در دوران دولت نهم، بازگشت به عقب داشتیم، به عبارتی برگشت موج اصلاح طلبی اتفاق افتاد، اما این به معنای نابودی دستاوردهای دوران اصلاحات نیست.
اگر کمی دقیق تر و عمیق تر به این چند سال نظر کنیم، دوران بازگشت از اصلاحات، تنها در ظاهر اتفاق افتاده است. از دموکراسی، کرامت انسانی و... در سخنان نامزدها به وفور گفته می شود. صدور دو بیانیه حقوق شهروندی توسط آقایان کروبی و موسوی و اینکه آقای کروبی با تمام توان، تشکیلات حزبی و روزنامه به وجود آورد و سپس در انتخابات شرکت کرد، اینها همه نشان دهنده این است که ما به عقب بازنگشته ایم.
بزرگ ترین، عظیم ترین و پایدارترین دستاورد اصلاحات، عوض کردن درون آدم ها، روش فکر کردن و کار سیاسی، یادگرفتن احترام به نظر مخالف (البته هنوز تا شعار زنده باد مخالف من فاصله بسیار داریم)، تحمل یکدیگر و... بوده است و اینها در چهار سال گذشته، نه تنها کمرنگ نشده بلکه به علت رفتارهای دولت کنونی که درست نقطه مقابل اینها بوده و دیدن نتیجه این رفتارها توسط مردم، به شدت همه گیر و فراگیر شده و حتی در گروه های اصولگرا نیز نفوذ کرده است. اگر با دقت به چشمان مجریان صدا و سیما نگاه کنید، حتی وقتی به ظاهر از دولت طرفداری می کنند، درون شان چیز دیگری است و «رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون». بسیاری روزنامه نگارانی که ناچاراً در جراید دولتی یا طرفدار دولت کار می کنند، نیز برخلاف ظاهر روزنامه، اعتقاد دیگری دارند. بنابراین آنچه مهم بوده و تغییرش نیاز به تلاش بسیار زیاد و نفسگیر داشته، درون آدم ها و طرز فکرشان بوده که در دوره اصلاحات تغییر کرده، وگرنه ظاهر قضیه فقط یک صورت است که اصلاً مهم نیست. بنابراین اصلاحات دستاوردهای بسیار ارزشمندی داشته در صورت تایید این دستاوردها، برای ادامه این راه باید در انتخاباتی که نامزد اصلاح طلب وجود دارد، شرکت کرد.
ب) مطلب دیگر اینکه بسیاری روشنفکران و احزاب ما معتقدند با رای آوردن اصلاح طلبان در این دوره، زمینه های رشد آزادی و دموکراسی فراهم می شود و به کف مطالبات اصلاح طلبی یا به عبارتی حداقل مطالبات اصلاح طلبی پاسخ داده می شود. البته باید روشن کنیم تفاوت یک رئیس جمهور اصلاح طلب با یک رئیس جمهور اقتدارگرا در جهت نیل به دموکراسی چیست؟ آیا در صورت داشتن یک رئیس جمهور اصلاح طلب، گام های بیشتر و سریع تری به سوی دموکراسی برمی داریم؟
همان طور که در مقاله قبلی ذکر شد، «یک رئیس جمهور دموکراسی خواه، بالذات موجب گذار به دموکراسی نمی شود، بلکه با توجه به فضایی که به وجود خواهد آورد مانند آزادی بیشتر رسانه ها، چاپ کتب و بحث ها و گفتمانی که در پی خواهد داشت، موجب پیشبرد دموکراسی و آگاهی مردم در لایه های اجتماعی و از پایین خواهد شد، چنان که در دوران اصلاحات زمان آقای خاتمی این گونه شد و با وجودی که پس از فروکش کردن موج اصلاحی، در دوران دولت نهم، جهت گیری ها، مدیران، اهداف، خط مشی ها و بسیاری مسائل دیگر زیر و رو شد، ولی آنچه باقی ماند، همان افزایش شعور و آگاهی مردم و گروه های سیاسی بود که از همه دستاوردها گرانبهاتر و پایدارتر است.»۱
باز در همان مقاله ذکر شد؛ «البته پرواضح است که با توجه به فضای رسانه یی محدود در کشور ما، داشتن یک رئیس جمهور اصلاح طلب با توجه به فضایی که به وجود خواهد آورد، برای افزایش آگاهی و تمرین دموکراسی، بسیار موثر است، اما اینکه رئیس جمهور شدن وی به معنای رسیدن به دموکراسی و پایان کار و تلاش باشد، به هیچ وجه.»۲
تجربه کرده ایم که یک دولت اصلاح طلب، هر چقدر هم محافظه کار باشد، دیگر جلوی سرعت اینترنت و پهنای باند آن را نمی گیرد، جلوی انتشار کتاب ها را تا حد امکان نمی گیرد، استادان خبره دانشگاه را که مطابق با سلیقه اش نیستند، بازنشسته اجباری نمی کند، تشکل های دانشجویی را منحل نمی کند و جلوی فعالیت NGO ها را نمی گیرد و می دانیم اینها همه موجب پیشروی به سوی دموکراسی است و هم رشد تعداد افراد دموکراسی خواه.
یکی از راه های تخمین زدن درجه دموکراسی خواهی یک جامعه، تعداد افراد دموکراسی خواه در آن جامعه است. یقیناً تعداد افراد دموکراسی خواه در جامعه ما زیاد نیست بلکه رو به افزایش است، و تنها با افزایش این تعداد است که می توان گفت به دموکراسی پایدار نزدیک می شویم. وقتی افراد و گروه های دموکراسی خواه به تعداد زیاد داشته باشیم، وقتی نهادهای مدنی استوار داشته باشیم، آنگاه می توان گفت با گام های محکم و استوار به سوی دموکراسی پیش می رویم و دیگر مانند مشروطه، مانند نهضت ملی شدن و مانند دوم خرداد، گامی به عقب باز نخواهیم گشت. با توجه به مطالب ذکرشده، برای افزایش این تعداد با آهنگ سریع تر، نیاز به رئیس جمهور و دولت اصلاح طلب داریم و اگر هدف مان تنها همین باشد، فقط همین، باز هم ارزش دارد با تمام توان در انتخابات شرکت کنیم. نکته دیگر اینکه آیا این نامزدهای کنونی، مناسب شرایط حاضر هستند؟
تاکنون باید به این نتیجه رسیده باشیم که اگر دموکرات ترین انسان روی زمین برای انتخابات ریاست جمهوری ما نامزد شوند، شورای نگهبان تایید صلاحیت شان کند و ما انتخاب شان کنیم، باز هم بعد از چند گامی به جلو، به عقب بازخواهیم گشت چنان که بارها بازگشته ایم، زیرا ابتدا باید ظرفیت او را داشته باشیم و اکثریت جامعه با وی هماهنگ باشند، به عبارتی رئیس جمهور باید تنها چند گامی از مردم جلوتر باشد تا فکرمان را، اندیشه مان را، به تدریج به جلو ببرد، نه اینکه فرسنگ ها از اکثریت ما پیش باشد و ما او را نفهمیم و درک نکنیم. در ضمن باید تعداد افراد زیادی داشته باشیم که واقعاً دموکراسی را بفهمند، درک کنند و به آن پایبند باشند، تحمل عقیده مخالف و صبر فراوان داشته باشند، با هر مانعی، بلافاصله دلسرد نشده و از ادامه راه منصرف نشوند و او را تنها نگذارند و ما بارها این افراد را تنها گذاشته ایم. نمی گویم ما لیاقت یک رئیس جمهور آزادیخواه تمام عیار را نداریم، بلکه می گویم توان همراهی او را نداریم، اگر هم جمع اندکی باشیم که این توان و صبر و حوصله را داشته باشیم، کافی نیست، زیرا او رئیس جمهور یک ملت خواهد بود. بنابراین دو نامزد کنونی اصلاح طلب در شرایط موجود، برای ساختن فضایی مناسب برای پیشبرد دموکراسی، ایده آل هستند؛ حتی ایده آل تر از مرحوم دکتر مصدق، زیرا چیزی که ما می خواهیم، فضایی است که در آن بتوانیم به سوی دموکراسی حرکت کنیم، فقط همین. ج- نکته سوم اینکه اغلب جمعیت خاموش ما جزء قشر دانشگاهی هستند یا حداقل دیپلم دارند. بنابراین سال ها پشت نیمکت نشسته اند و دانش آموخته اند. از طرفی می دانیم تصمیم گیری ها و رفتار این دولت به سرعت از کار کارشناسی و خردمندی فاصله گرفته، شوراها و نهادهای تصمیم سازی و مدیریتی یا به عبارتی خود «کارشناسی» منحل شده و بسیاری مردم به کارهای کوتاه مدت و ظاهری که ما می دانیم اندک اشتراکی با دانش ندارند، دل خوش کرده اند.
▪ مدرک تقلبی - کاغذپاره
ما نمی توانیم به همه شهرستان ها و دهات برویم و به افرادی که روزنامه یی نمی خوانند یا نمی توانند بخوانند، به افرادی که به مطبوعات و اینترنت و حتی تلویزیون دسترسی ندارند و اگر هم داشته باشند، جز صدا و سیمای ما چیزی نمی بینند، به افرادی که با نامه هایی که به رئیس جمهورشان نوشته اند یا به پسرشان داده اند که برایشان بنویسد، و در مقابل، اندک پولی دریافت کرده اند، تصور می کنند لطفی نصیب شان شده، به کسانی که فکر می کنند با افزایش حقوق شان در نزدیکی انتخابات یا گرفتن سهامی که سودده نیست، سرمایه دار شده اند، به افرادی که فکر می کنند با چندصد تصمیم خلق الساعه در هر سفر استانی، دولت شدیداً به فکر آنهاست و کمک شان کرده، درس اقتصاد دهیم. و اینکه این نامه ها و آن پول ها چاره درد شما نیست. نمی توانیم به تک تک آنها بگوییم سهام عدالت یا وعده های دیگر ساختار درستی ندارند و بیشتر کارکرد انتخاباتی دارند، نمی توانیم به راحتی اثبات کنیم این اقتداری که می گویند این دولت برایشان در صحنه خارجی آورده، درست نیست و با سهم ۱۲درصدی از دریای خزر، با ادعاهای خلیج عربی، با چهار قطعنامه شورای امنیت، با وضع کنونی سرمایه گذاری خارجی و... جور درنمی آید.
رفتن به تمام شهرها و شهرستان ها و دهات و روستاها و صحبت با مردم خوب است و وظیفه ماست نه وظیفه ریاست جمهور، اما کم کاری کرده ایم و اکنون فرصت آن را نداریم. آنها رای خود را خواهند داد و فیلم تبلیغاتی رئیس جمهور هم نشان از آن دارد و ما از مهندس موسوی یا آقای کروبی انتظار اینکه با احساسات مردم بازی کنند را نداریم. اما می توانیم، می توانیم به پاس سال هایی که خاک گچ خورده ایم، به پاس سال هایی که پشت نیمکت نشسته ایم، به پاس حساب و هندسه و علوم و ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافی و هرچه فراگرفته ایم، به پاس رنج هایی که معلمان مان با حقوق اندک برایمان متحمل شده اند تا دانش یادمان دهند، تا به ما بیاموزند دانش مانند روشنایی است که تیرگی ها را از میان می برد، به پاس درس آمار که روش های آن را خوانده ایم نه آمار سازی را، به پاس روش های تحقیق که به فراموشی سپرده شده است، به پاس تاریخ که مردان بزرگی را در خود جای داده و ما آن را خوانده ایم و می دانیم چه جان هایی داده شده تا در همین نقطه یی که هستیم، قرار گیریم، به پاس همه اینها می توانیم بار دیگر به یاد روزهای درس و کتاب و مدرسه، قلم ها را برداریم و در روز رای گیری، خطی بزرگ بر روی کلمه ... بکشیم. و نام هر کسی را که با دانش و خرد سازگار است، روی کاغذ بنویسیم. (کلمه دانش را روی برگه رای بنویسیم.)
آری هر رای ما می تواند یک رای کسانی را که به دلیل نداشتن زمینه یا امکان تحصیل یا دسترسی به جریان اطلاعات صحیح و مطبوعات، دانش و آگاهی ما را ندارند، خنثی کند و اگر همین یک کار را هم نتوانیم انجام دهیم، حق تحصیل دانش را به جای نیاورده ایم و بی گمان شکست خواهیم خورد.
آری یک رای در برابر یک رای.
محمدحسن غفوری

پی نوشت ها
۱- غفوری،محمدحسن، «بازخوانی ۱۰۰ سال جنبش های اصلاح طلبانه»، روزنامه اعتماد، مورخ ۳ خرداد ۸۷
۲- همان
منبع : روزنامه اعتماد