پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

غرب و جستجوی لباس پیروزی بر قامت شکست


غرب و جستجوی لباس پیروزی بر قامت شکست
پس از ابلاغ پاسخ جمهوری اسلامی ایران به نامه غیر رسمی (none paper) وزرای امور خارجه ۱+۵ که در سفر خردادماه سولانا به تهران و در کنار بسته پیشنهادی شش کشور که غرب آن را گشاده دستانه می خواند ؛ تسلیم مقامات کشورمان شده بود ؛ دو طرف (جلیلی مذاکره کننده ارشد هسته ای کشورمان و سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به نمایندگی از ۱+۵) پیرامون آغاز دور جدیدی از مذاکرات حول مشترکات بسته پیشنهادی طرفین به توافق رسیدند . پس از این عقب نشینی آشکار ۱+۵ - و به ویژه اتحادیه اروپا که همزمان با سفر سولانا به تهران در مصوبه ای از نمایندگان شش کشور خواسته بود تا پرونده هسته ای ایران را یه مسیر عادی (آژانس انرژی اتمی) بازگردانند- و در حالی که ۱+۵ به مذاکره منهای تعلیق تن داده بود ؛ موجی از تحلیل ها و تفسیرها پیرامون این چرخش مواضع غرب در قبال موضوع هسته ای کشورمان شکل گرفت .
در حالی که رسانه های غربی سعی داشتند با مخفی کردن ارائه نامه (غیر رسمی) شش کشور غربی که همزمان با بسنه پیشنهادی و با امضای وزرای خارجه شش کشور تسلیم مقامات کشورمان شده بود ؛ پاسخ ایران را پاسخ به بسته پیشنهادی ۱+۵ تلقی کرده و در پس این تحریف رسانه ای ، این پاسخ را نشانه پذیرش تعلیق از سوی ایران قلمداد کنند (لازم به ذکر است که در نامه وزرای خارجه شش کشور ، هیچ اشاره ای به تعلیق نشده و بر حق مسلم کشورمان بر بهره مندی از فناوری هسته ای تاکید شده است ) در عین حال گروه دیگری از تحلیل کنندگان ، با توجه به مجموعه شواهد و قرائن ، دور جدید مذاکرات را مبتنی بر عقب نشینی غرب از مواضع غیر قانونی خود در قبال پرونده هسته ای ایران می دانستند.
و اما دسته اول تحلیل کنندگان (که عمدتا وابسته به جریان رسانه ای حاکم بر ایالات متحده و صهیونیست ها بودند ) پس از آنکه حربه رسانه ای شان در القای پذیرش تعلیق از سوی ایران با شکست مواجه شده بود ؛ در صدد برآمدند تا توافق جلیلی- سولانا را نا پرهیزی اروپا و تخطی کشورهای اروپایی از توافقاتشان با ایالات متحده عنوان کرده و به این ترتیب این دور از مذاکرات را بدون کسب رضایت آمریکا و در نهایت بدون نتیجه قلمداد کنند.
گفتنی است ، هرچند تغییر رویکرد اروپا و فاصله گرفتن از مواضع آمریکا همزمان با سفر سولانا به تهران و مصوبه مجلس اروپا مشهود بود ؛ در عین حال از همان ابتدا فرض انجام مذاکرات بدون توافق با آمریکا از سوی پنج کشور (به ویژه تروئیکای اروپایی) نوعی فضاسازی رسانه ای می نمود.
تعدیل و تغییر مواضع اروپا و شکاف در بخشی از توافقات اروپا و آمریکا ، اما از دو زاویه قابل بررسی است:
از یک سو ، بر کسی پوشیده نیست که علی رغم "ائتلاف تاکتیکی" کشورهای اروپایی و ایالات متحده بر سر برخی مواضع مشترک دیپلماتیک و در مواجهه با آنچه غرب آن را "تهدید مشترک" خود از سوی برخی از کشورها – به ویژه جمهوری اسلامی ایران- می خواند ؛ در عین حال منافع استراتژیک اروپا و آمریکا دست کم در دراز مدت دارای تعارض و تضاد معناداری است . اروپا و آمریکا حتی در انگیزه های سلطه گرایانه ی مشترکشان ( منابع طبیعی ، محیط زیست و...) در بسیاری از موارد دارای تضاد منافع خواهند بود . از سوی دیگر همکاری اقتصادی اروپا با کشورهایی نظیر ایران که دارای تعارضات عمیقی با ایالات متحده آمریکا هستند و حضور در بازار پر سود این دست کشورها ، امری نیست که قدرت های اقتصادی اروپا از کنار آن به راحتی عبور کنند . حجم بالای مراودات اقتصادی ایران با قدرت های اقتصادی اروپا (آلمان ، فرانسه ، ایتالیا و...) که اروپا هرگز تمایلی نداشته است که کشمکش های سیاسی و ائتلاف های تاکتیکی با آمریکا بر حجم این مبادلات خدشه ای وارد سازد ، نه تنها مراودات اقتصادی ما و کشورهای اروپایی را به ابزاری استراتژیک در جهت پی گیری منافع مان در نظام جهانی و در تعارض نظام سلطه گر بدل ساخته است ؛ همچنین هزینه همراهی اروپا با منافع آمریکا در عرصه های جهانی را با رشد روز افزونی مواجه ساخته است . به نظر می رسد اروپا تمایل چندانی به ادامه پرداخت هزینه های همراهی با اهداف توسعه طلبانه آمریکا در سطح جهانی را ندارد.
از سوی دیگر ، به نظر می رسد اروپا بیش از سایر کشورهای جهان پیرامون آینده سیاست خارجی آمریکا با روی کار آمدن دولت جدید ، با ابهام روبروست . اروپا البته به خوبی می داند که چرخش استراتژیک در سیاست های ایالات متحده به سختی حاصل می شود اما "چرخش تاکتیکی " احتمالی آمریکا به ویژه در سیاست خارجی خود نیز می تواند بسیاری از معادلات بین المللی را با تغییراتی بعضا عمیق روبرو سازد که به نظر می رسد اروپا را به ضرورت تامل در برخی از پیمان های مشترکش با آمریکا – دست کم تا خروج آینده سیاست خارجی ایالات متحده از ابهام – واداشته است .
مجموعه عوامل فوق ، می تواند درتفسیر ماهیت تغییر رفتار اروپا در سیاست خارجی (به ویژه پیرامون منطقه خاورمیانه و برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران ) راهگشا باشد.
در این میان ، با اعلام حضور "ویلیام برنز" معاون رایس در مذاکرات ژنو و همراهی وی با معاونین پنج کشور و سولانا در مذاکرات هسته ای با ایران که برای نخستین بار صورت می پذیرفت ، تحلیل ها و تفسیرها پیرامون ماهیت و نحوه ی عمل مذاکرات ژنو را به سمت دیگری معطوف ساخت.
هرچند رسانه های غربی سعی کردند حضور برنز در مذاکرات ژنو را حاوی پیام نگرانی آمریکا از رفتار سولانا و پنج کشور در طول مذاکرات با ایران قلمداد کنند و حتی روزنامه صهیونیستی "ها آرتص" حضور برنز را به منظور مواظبت از سولانا در مذاکراتش با طرف ایرانی (!) تفسیر کرد و از سوی دیگر ، سخنگوی کاخ سفید نیز حضور "برنز" را تنها با هدف شنیدن گفت و گو ها دانست ؛ این سعی غربی ها در مخفی کردن عقب نشینی آشکار آمریکا از مواضع پیشین خود پیرامون موضوع هسته ای ایران ، از پیش شکست خورده بود چراکه در طول دوره های پیشین مذاکرات ایران و شش کشور ، این آمریکا بود که در حالی که علی القاعده می بایست به دلیل عضویت در گروه ۱+۵ در مذاکرات حضور می یافت ؛ همواره حضور خود در مذاکرات مستقیم را به "تعلیق" کلیه برنامه های هسته ای از سوی ایران ، منوط کرده بود . و در حالی نماینده آمریکا برای نخستین بار به مذاکرات پنج کشور و جمهوری اسلامی در ژنو ملحق شده است که کلیه فعالیت های هسته ای کشورمان با سرعت فراوان در حال پی گیری است .
بی شک ، معنای این رفتار آمریکا در اذهان بین المللی چیزی جز یک عقب نشینی آشکار از مواضع پیشین خود نیست ، هرچند مقامات و رسانه های آمریکایی برای سرپوش گذاشتن بر این ناکامی ، در پی توجیه این رفتار خود باشند .
و اما در بیان این چرخش روشن آمریکا از مواضع پیشین خود که مقامات و رسانه های آمریکایی سعی دارند آن را مخفی نموده و یا جزئئ و تاکتیکی قلمداد کنند ؛ مطالبی در خور تامل است :
۱) با نگاهی به مجموعه مواضع آمریکا در یک ماه گذشته به رهیافت هایی می رسیم که حاکی از تلاش دولت بوش در دست یابی به نوعی " دستاورد صوری" که حاصل سیاست های هشت ساله نومحافظه کاران و تحمیل هزینه های فراوان بر این کشور بوده است می باشد. دولت بوش برای حفظ اعتبار ایالات متحده و حفظ آینده سیاسی خود در داخل آمریکا نیازمند نوعی خروج آبرومندانه از کاخ سفید است . اقداماتی نظیر تلاش برای موافقت دولت عراق با امضای توافقنامه جامع سیاسی- امنیتی با آمریکا ، تاکید بیش از پیش بر راهکارهای دیپلماتیک در مسیر صلح اعراب و اسرائیل (اقداماتی نظیر سفر بوش به رام الله) – هرچند راهکارهایی از پیش شکست خورده اند - و در مورد ایران ، چرخش به سمت پذیرش مذاکره منهای تعلیق همزمان با درخواست غیر رسمی مبنی بر گشایش دفتر نمایندگی در تهران ، جملگی اقداماتی است که با هدف دست یابی به "دستاوردهای تصنعی" برای ماجراجویی های نومحافظه کاران می باشد
۲) اما در واقع باید گفت ، نگرانی آمریکا از چرخش مواضع متحدان اروپایی اش ( که نشانه هایی از آن در مورد پرونده هسته ای کشورمان و نیز اجلاس مدیترانه مشهود است ) آمریکا را با نوعی ابهام و دست و پازدن سیاسی مواجه ساخته است . از سویی چنانکه رفت ، نشانه هایی مبنی بر عدم تمایل اروپایی ها پیرامون همراهی با منافع آمریکا و پرداخت هزینه هنگفت به بهای ناچیز پر شدن کیسه ی آمریکایی ها در سطح جهان ، در رفتار اروپایی ها دیده می شود و در عین حال آمریکا که در طول سالیان گذشته همواره بر طبل ماجراجویی های بی نتیجه کوبیده اند در حقیقت با حضور در مذاکرات اروپا و ایران پیرامون مسئله هسته ای در جست و جوی حفظ جایگاه قیم مابانه خود در میان متحدان پیشین اروپایی اش است.
۳) در مجموع می توان تغییر رویکرد دو طرف اروپایی و آمریکایی در قبال پرونده هسته ایران را فراتر از عوامل فوق ، بیش از هر چیز، حاصل تداوم مقاومت مردم و مسئولان کشورمان و تاکید بر استیفای کامل حق خود در بهره مندی از فناوری هسته ای دانست که دیر یا زود غرب را به کرنش در قبال مقاومت جمهوری اسلامی مجاب می کند . کرنشی که نشانه هایی از آن مشهود شده است.
غرب امروز در جایگاهی است که به تنها به دنبال خروج آبرومندانه از ماراتن نزاع با جمهوری اسلامی بر سر مسئله هسته ای و خروج از رقابت با چهره ی یک پیروز و در واقع بدون کم ترین دستاوردی است . غرب امروز دیگر تاب پذیرش هزینه مواجهه با ایران را ندارد و این بهترین فرصت برای پایان منازعه هسته ای با خروج پیروزمندانه و مقتدرجمهوری اسلامی ایران با بهره مندی از کلیه حقوق قانونی خود است...
امیر راغب