دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بخوان! که خواندن عشق از آن توست


بخوان! که خواندن عشق از آن توست
● نگاهی به احادیث و روایات مختلف بعثت حضرت رسول اكرم(ص)
باید اعتراف كرد كه ماجرای بعثت پیغمبر(ص) با همه اهمیتی كه داشته است، در تواریخ درست نقل نشده است. به موجب آنچه در تفاسیر قرآنی و احادیث اسلامی و تواریخ اولیه آمده است، عایشه همسر پیغمبر(ص) یا خواهرزادگان او عبداله زبیر و عروط بن زبیر یا عمرو بن شرحبیل یا ابومیسره غلام پیغمبر(ص)، گفته اند: جبرئیل بر پیغمبر(ص) نازل شد و به وی گفت: بخوان به نام خدایت؛ «اقرا باسم ربك الذی خلق» و پیغمبر(ص) فرمود: نمی توانم بخوانم؛ «ما انا بقاری» یا من خواننده نیستم؛ «لست بقاری».
جبرئیل سه بار پیغمبر(ص) را گرفت تا بار سوم توانست بخواند! در صورتی كه؛ اولا جبرئیل از پیغمبر(ص) نخواست از روی نوشته بخواند. جز در یك حدیث كه آن هم قابل اهمیت نیست. بیشتر می گویند منظور جبرئیل این بوده كه هر چه او می گوید پیغمبر(ص) هم آن را تكرار كند. در این صورت باید از ناقلین این احادیث پرسید: آیا پیغمبر عرب زبان در سن چهل سالگی قادر نبود پنج آیه كوتاه اول سوره اقرا را همان طور كه جبرئیل آیه آیه می خوانده او هم تكرار كند؟ این كار برای یك كودك پنج ساله آسان است تا چه رسد به دانای قریش!
از این گذشته «وحی» به معنای صدای آهسته است. وقتی جبرئیل امین آیات قرآنی را بر پیغمبر(ص) نازل كرده، آن را آهسته تلفظ می نموده و همان دم در سینه پیغمبر(ص) نقش می بسته است. بنابراین هیچ لزومی نداشته كه هر چه را جبرئیل می گفته، پیامبر(ص) مانند بچه مكتبی تكرار كند تا آن را از حفظ نماید و فراموش نكند!
ثانیاً كسانی كه بعثت را بدین گونه نقل كرده اند هیچ كدام از نظر شیعیان قابل اعتماد نیستند. عایشه همسر پیغمبر هم كه شیعه و سنی ماجرای بعثت را در كلیه منابع تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی بیشتراز وی نقل كرده اند، پنج سال بعد از بعثت متولد شده و از كسی هم نقل نمی كند، بلكه حدیث وی به اصطلاح مرسل است- یعنی راوی دیگری ندارد- كه قابل اعتماد نیست و از پیش خود می گوید: آغاز وحی چنین و چنان بوده است.
ثالثاً معلوم نیست جمله «بخوان به نام خدایت» كه در ترجمه آیه اول درهمه تفسیرهای اسلامی اعم از سنی و شیعی آمده است یعنی چه؟ از حفظ بخواند، یا از رو بخواند؟ و گفته شد كه هر دوی آنها خلاف واقع است.
رابعاً مگر خدا و جبرئیل نمی دانسته اند پیغمبر(ص) درس نخوانده بود كه دو بار از وی می خواهند بخواند؟ و چون پیغمبر(ص)می گوید: نمی توانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وی را چگونه می توان توجیه كرد؟ آیا اگر كسی را فشار دادند باسواد می شود؟ این معنا درباره پیغمبران پیشین بی سابقه بوده تا چه رسد به پیامبر (ص)!
خامساً هیچ یك از مفسران اسلامی نگفته اند چرا اولین سوره قرآنی «بسم ا... الرحمن الرحیم» نداشته است! بلكه همگی گفته اند آنچه روز بعثت نازل شد پنج آیه اول سوره علق بوده است از«اقرا باسم ربك الذی خلق» تا «ما لم یعلم».
سادساً دنباله حدیث عایشه و دیگران كه می گوید: «وقتی پیغمبر(ص) از كوه حرا برگشت سخت مضطرب بود! و چون به نزد خدیجه آمد گفت: «زملونی زملونی» مرا بپوشانید، مرا بپوشانید و او را پوشانیدند و پس از آن ماجرا را برای خدیجه نقل كرد و گفت: «از سرنوشت خود هراسانم» و «خدیجه او را نزد پسرعمویش ورقط بن نوفل برد كه نصرانی شده بود و تورات و انجیل را می نوشت؛ و آن پیر كهنسال نابینا گفت: ای خدیجه! آنچه او دیده است همان پیك مقدسی است كه بر موسی نازل شده است» همگی برخلاف اعتقاد ما درباره پیامبر و ظواهر امر است. (۱)
علامه فقید شیعه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی در كتاب پر ارج «النص والاجتهاد» تنها كسی است كه برای نخستین بار متوجه قسمتی از اشكالات این حدیث شده و می نویسد: «می بینید كه این حدیث - حدیث عایشه- صریحا می گوید پیغمبر(ص) بعد از همه این ماجرا هنوز در امر نبوت خود و فرشته وحی پس از آن كه فرود آمده و درباره قرآن بعد از نزول آن و از بیم و هراسی كه پیدا كرده نیاز به همسرش داشت كه او را تقویت كند و محتاج ورقط بن نوفل مرد غمگین نابینای مسیحی بوده است كه قدم او را راسخ كند و دلش را از اضطراب و پریشانی درآورد! محتوای این حدیث ضلالت و گمراهی است. آیا شایسته پیغمبر است كه از خطاب فرشته سر در نیاورد؟ بنابراین حدیث عایشه از لحاظ متن و سند مردود است». (۲)
● ایراد ما به احادیث بعثت
كلیه این احادیث كه نخست از طریق اهل تسنن نقل شده و در كتابهای آنها آمده است و سپس به نقل از آنها به كتب شیعه هم سرایت كرده، از درجه اعتبار ساقط است.
▪ پیغمبر(ص) از زمان كودكی و ایام جوانی تا سی و هفت سالگی، بارها علائمی می دید كه از آینده درخشان او خبر می داد. مانند ابری كه بر سر او سایه افكنده بود و خبری كه راهب شهر «بصری» در اردن راجع به پیغمبری او به عمویش ابوطالب داد و آنچه روح القدس به وی می گفت و صداهایی كه می شنید. بنابراین هیچ معنا ندارد كه هنگام نزول وحی و برخورد با جبرئیل این طور دست و پای خود را گم كند و نداند كه چه اتفاقی افتاده است، و باید ورقط بن نوفل به داد او برسد!
▪ پیغمبر(ص) از لحاظ نبوغ و استعداد و عقل بر همه مرد و زن مكه و قبائل عرب و مردم عصر برتری داشت. با توجه به این حقیقت چگونه او پس از اعلام نبوت دچار وحشت و تردید شده و به همسرش خدیجه متوسل می شود كه او را بگیرد تا به زمین نیافتد یا او را تقویت كند كه از شك و تردید به در آید؟
▪ آیا پس از دیدن پیك وحی و آوردن پنج آیه قرآن و اعلام این كه تو پیغمبر(ص) خدایی و من جبرئیل هستم و مشاهده جرئیل با آن عظمت، دیگر جای این بود كه پیغمبر(ص) درباره وحی آسمانی و تكلیف خود دچار تردید شود، یا احتمال دهد موضوع حقیقت نداشته باشد؟!
● واقعیت بعثت از دیدگاه شیعه
از جمله احادیثی كه بازگو كننده حقیقت بعثت است و آغاز وحی را به خوبی روشن می سازد، روایتی است كه در ذیل از لحاظ خوانندگان می گذرد:
پیشوای دهم ما حضرت امام هادی علیه السلام می فرماید: «هنگامی كه محمد (ص) ترك تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وی بخشیده بود به مستمندان بخشید، هر روز به كوه حرا می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست و شگفتیهای رحمت و بدایع حكمت الهی را مورد مطالعه قرار می داد.
به اطراف آسمانها نظر می دوخت و كرانه های زمین، دریاها، درهها، دشتها و بیابانها را از نظر می گذرانید و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت می آموخت. ازآنچه می دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می افتاد. آنگاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال می ورزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلب وی نمود، دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دلها یافت. در آن لحظه خداوند فرمان داد درهای آسمانها گشوده گردد. محمد صلی الله علیه و آله از آنجا به آسمانها می نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آیند و آنها نیز فرود آمدند و محمد (ص) آنها را می دید.
خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمانها به سر محمد(ص) و چهره او معطوف داشت. در آن لحظه محمد (ص) به جبرئیل كه در هالهای از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟
جبرئیل گفت: «نام خدایت را بخوان كه جهان و جهانیان را آفرید. خدایی كه انسان را از ماده پست آفرید. بخوان كه خدایت بزرگ است. خدایی كه با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهایی یاد داد كه نمی دانست». پیك وحی، رسالت خود را به انجام رسانید، و به آسمانها بالا رفت. پیامبر (ص) نیز از كوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله وحی دیده بود كه از شكوه و عظمت ذات حق حكایت می كرد، بیهوش شد و دچار تب گردید.
از این كه مبادا قریش و مردم مكه نبوت او را تكذیب كنند و به جنون و تماس با شیطان نسبت دهند، نخست هراسان بود.
در این وقت خداوند اراده كرد به وی نیروی بیشتری عطا كند و به دلش قدرت بخشد. بدین منظور كوهها و صخرهها و سنگلاخ ها را برای او به سخن در آورد. به طوری كه به هر كدام می رسید، به وی ادای احترام می كردند و می گفتند: السلام علیك یا حبیب اله! السلام علیك یا ولی اله! السلام علیك یا رسول اله! ای حبیب خدا مژده باد كه خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آنها كه پیش از تو بوده اند و آنها كه بعدها می آیند برتر و زیباتر و پرشكوه تر و گرامی تر گردانیده است».(۳)
در این حدیث همه چیز راجع به آغاز كار پیغمبر(ص) گفته شده است. جای تعجب است كه مفسران اسلامی به خصوص مفسران شیعه از این حدیث شریف و نقل آن در تفسیر سوره اقرا غافل مانده اند، با این كه نكات جالب و تازه ای از تاریخ حیات پیغمبر(ص) را بازگو می كند، كه می باید مسلمانان از آن آگاه گردند.
پی نوشت:
(۱) حدیث عایشه درباره آغاز وحی كه مستند همگی دانشمندان سنی و شیعی است در جزء اول «صحیح بخاری» و تفسیر سوره علق جزء سوم آن و باب ایمان «صحیح مسلم نیشابوری» و تفسیر سوره علق در «صحیح ترمذی» و سنن نسائی آمده است.
(۲) كتاب «اجتهاد در مقابل نص» ترجمه النص و الاجتهاد مرحوم شرف الدین به قلم نویسنده علی دوانی،ص .۴۱۲
(۳) بحارالانوار،علامه مجلسی، ج ،۱۸ ص ۲۰۵ و ج ۱۷ ص ۳۰۹ چاپ جدید.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید