پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


پس از امضاء اسمش را می گویم


پس از امضاء اسمش را می گویم
مهرداد صدیقیان متولد ١٣٦٧ و دارای دیپلم ریاضی است. هنگامی که چشمش به یک آگهی روزنامه افتاد و برای تست دادن، روانه دفتر فیلم سازی « مونا زندی» شد، هیچ وقت فکر نمی کرد که بعدها قضیه بازیگری برایش این قدر جدی شود. او در خیالاتش هم نمی دید که روزی، با ستاره های سینمای ایران هم بازی شود. صدیقیان با نقش آفرینی در چند فیلم نظرها را به سمت خودش جلب کرد.
چندی پیش « کیومرث پوراحمد» در یک جشنواره خارجی مهرداد صدیقیان را « مارلون براندوی آینده سینمای ایران» دانست. عصر جمعه(مونا زندی)، اتوبوس شب(کیومرث پوراحمد)، دیوار(محمد علی طالبی) و حیران(شالیزه عارف پور) چهار فیلمی است که مهرداد صدیقیان در آن ها حضور داشته است. با بازی در فیلم « اتوبوس شب» نامش بر سر زبان ها افتاد. وی جایزه بهترین بازیگر نوجوان جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان را دریافت کرد. همچنین در جشنواره فیلم فجر، جشن خانه سینما و جشنواره فیلم «پاسیفیک آسیا» نامش در ردیف بهترین بازیگران مرد قرار گرفت. به بهانه اکران فیلم «دیوار» به کارگردانی «محمدعلی طالبی»، با وی به گفت وگو نشستیم.
▪ چطور شد که به گروه بازیگران فیلم « دیوار» پیوستی؟
- آقای طالبی نقش را به من پیشنهاد کردند. من هم با چند نفر مشورت کردم. چون ایشان نام معتبری دارند که کارنامه کاری شان، همیشه جواب داده است. فیلم نامه را که خواندم دیدم داستان پر جنب و جوش و جذابی دارد.سپس با اطمینان کامل، نقش را پذیرفتم. فیلم نامه ای که خواندم پر از انرژی و امید بود و پیامش این بود که: «آدم هیچ وقت نباید امیدش را از دست بدهد».
▪ برایت مهم بود که با چه کسانی هم بازی هستی؟
- بازیگران مشخص شده بودند. هم بازی برایم مهم بود اما نه آن قدر که صرفا به خاطر هم بازی نقش آفرینی در یک فیلم را انتخاب کنم.
▪ آقای طالبی «شهاب» فیلم دیوار را چطور برای شما توصیف کرد؟
- می گفت برادری است که نسبت به خواهر و خانواده اش تعصب دارد. شهاب پس از فوت پدر، می خواهد سکان هدایت خانواده را به دست گیرد، اما به دلیل این که توانایی چندانی ندارد، نمی تواند. این مسئله آزارش می دهد و عصبی اش می کند.
▪ موتور سواری را چطور یاد گرفتی؟
- قبل از فیلم برداری، روزی سه چهار ساعت روی زمین مسطح تمرین می کردیم. پیش از فیلم برداری سکانس های دیوار مرگ، پایین دیوار می چرخیدیم و کسانی که حرفه ای بودند مراقبمان بودند.
▪ پیشرفتت خوب بود؟
- در حدی که بتوانم در خیابان های شلوغ، موتورسواری کنم، آن را یاد گرفتم. روی تخته اول دیوار هم می توانستم بچرخم. دیوار مرگ، یک تخته اریب دارد و یک تخته کاملا عمودی.
البته برای تخته های بالا، از بدل استفاده می کردند که حرکات آکروباتیک بلد بود.
▪ پس نقش خطرناکی را تجربه کردی؟
- بله. خیلی خطرناک بود. من دو سه بار زمین خوردم اما خوشبختانه اتفاقی نیفتاد، به هر حال هر کاری خطری دارد که ما هم خطر آن را پذیرفته بودیم.
▪ «مسائل ایمنی» را چقدر رعایت می کردید؟
- ما کلاه ایمنی داشتیم. موارد ایمنی بیشتری را نمی شد رعایت کرد. آدم در این کار، باید یا حرفه ای باشد یا خودش را برای هر اتفاقی آماده کند.
▪ سخت ترین سکانسی که بازی کردی، کدام بود؟
- سکانسی که «شهاب» و «ستاره» با هم دعوا می کنند. چون در شلوغی، باید حواسمان به همه چیز می بود. به دیالوگ ها و سکانس ها و این که دقیق سر جایمان بایستیم. این ها تمرکز زیادی می خواست. بازیگری کار سختی است. اما خارق العاده نیست. آدم یا باید استعدادش را داشته باشد یا از راه تکنیک یاد بگیرد.
▪ شما این شانس را داشته ای که با بازیگران مطرحی هم بازی شوی. می خواهم توضیح دهی که از هر کدام چه چیزهایی آموخته ای. مثلا تجربه هم بازی شدن با « محمدرضا فروتن» چطور بود؟
- او یکی از ستاره های محبوب سینمای ایران است. از او یاد گرفتم که آدم باید به بازیگر مقابلش اعتماد به نفس و دلگرمی بدهد.
▪ با باران کوثری هم که در فیلم «حیران» هم بازی بودی.
- خانم باران کوثری برای بازیگر مقابلش یک نعمت است. چون درباره نقش بحث می کند و ایده می دهد و نظر هم بازی اش را گوش می کند. آن قدر ایده می دهد که تو جلوی دوربین هیچ مشکلی نداری.
▪ از همه مهم تر و برجسته تر این که شما با زنده یاد «خسرو شکیبایی» دو بازی مشترک داشته ای. « حیران» و « اتوبوس شب».
- من همیشه گفته ام که او سخاوتمند ترین بازیگر سینما بود. به خاطر این که کم فروشی نمی کرد و برای بهتر شدن کار از خودش مایه می گذاشت. شکیبایی مثل کسی بود که دست بازیگر مقابلش را می گرفت و بالا می کشید حتی اگر خودش آن پایین می ماند. شکیبایی بی نهایت با سخاوت بود. به واقع نمی دانم چطور توصیفش کنم.
▪ آن زمان فیلم دومت را تجربه می کردی. جلوی شکیبایی بازی کردن برایت سخت نبود؟
- از روز اول آن قدر با من صمیمی شده بود که احساس نمی کردم، جلوی « خسرو شکیبایی» دارم بازی می کنم. احساس می کردم با یک دوست همکاری می کنم که هر وقت نیاز به کمک داشته باشم، به من کمک می کند.
▪ یکی از سکانس های تاثیرگذار « اتوبوس شب» جایی است که « عمو رحیم» به شما کشیده می زند. از آن سکانس خاطره ای داری؟
ـ آقای شکیبایی گفتند «من نمی زنم». من گفتم بزنید، اشکالی ندارد. چند ساعت بعد در یک پلان به ناگاه کشیده را زدند. گفتند: من نمی خواستم جلوی کشیده گارد بگیری. وقتی ندانی قرار است توگوشی بخوری، واکنشت طبیعی تر می شود و این به بازی ات کمک می کند.
▪ یادم می آید « شکیبایی» وقتی جایزه اش را برای بازی در فیلم«اتوبوس شب» گرفت، گفت این جایزه حق مهرداد صدیقیان بود.
- این حرف می تواند بزرگ ترین افتخار برای یک بازیگر باشد. به ویژه وقتی بازیگر بزرگی مثل زنده یاد شکیبایی چنین حرفی بزند. این حرف به همان سخاوت شکیبایی ربط داشت که جایزه اش را حق یک نفر دیگر می دانست.
▪ در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
- چند فیلم نامه پیشنهاد شده است که در حال بررسی آن هستم. یکی اش از همه جدی تر است. پس از امضای قرارداد اسمش را می گویم.
▪ اگر موافقی برگردیم به چند سال پیش. یعنی زمانی که با بازی در فیلم « عصر جمعه»، وارد سینما شدی.
- من خیلی به بازیگری علاقه داشتم. همیشه در تئاترهای غیرحرفه ای مدرسه بازی می کردم.
یک روز آگهی خانم « مونا زندی» را در مجله « بانی فیلم» دیدم که دنبال یک بازیگر ١٧ -١٦ ساله می گشتند. رفتم تست دادم و از بین ٧٠-٦٠ نفر پذیرفته شدم.
▪ در کودکی به سینما علاقه داشتی؟
- خیلی زیاد. اولین فیلمی که در اوج کودکی برایش اشک ریختم « کلاه قرمزی و پسرخاله» بود.
این فیلم یک سکانس دارد که « کلاه قرمزی» چکمه هایش را بر می دارد و شعر می خواند. خیلی سوزناک بود. آن جا فهمیدم یک فیلم می تواند آدم را بخنداند یا بگریاند.از همان جا به سینما علاقه مند شدم.
▪ پس تحصیلات سینمایی نداری و به صورت اتفاقی وارد سینما شده ای.
- نه، ندارم. کتاب های مربوط به سینما را می خوانم. از آدم های سینما خیلی سوال می کنم. رشته پیش دانشگاهی ام، ریاضی و فیزیک است. دوست دارم اگر بشود در دانشگاه رشته سینما را بخوانم و اگر نشد مترجمی زبان. امسال در دانشگاه « تنکابن» قبول شدم و نرفتم می خواهم دوباره در کنکور شرکت کنم شاید در « تهران» قبول شوم.
▪ سن و سال کمت باعث نمی شود که انتخاب هایت محدود شود؟
- چرا. برای فیلم نامه های خاصی سراغ من می آیند. فیلم نامه هایی که به سن من بخورد، کم است. به هر حال این دوره سنی باید رد شود.
▪ اما در« حیران» نقش یک پسر افغانی در آستانه ازدواج را بازی می کنی.
- در «حیران» دنبال دو نفر بودند که در سن کم با هم ازدواج می کنند. با این حال باز هم با گریم سن من را بیشتر کردند. گریم فیلم «حیران» را از همه گریم هایم بیشتر دوست دارم.
منبع : روزنامه خراسان