دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


از دوست تا مقوله ی دوستی


از دوست تا مقوله ی دوستی
۱) تعاریفی از مقوله ی دوستی
بی شک مقوله ی دوستی نه یک مسئله که نیاز به پاسخ دارد بلکه یک مقوله ی بسیط و چندگونه محور است . بسیط بدین مفهوم که دامنه ی ویژگی های بارز آن در هر زاویه ای که بدان ها بنگریم ، گسترده و پویاست و چندگونه محور نیز بدین سان که از مبانی مختلفی توأم با تنوع لازم برخوردار است . لذا با این که اهل فن و دانش و البته ادبا و عقلای قوم در تعریف آن کوشیده اند ، ولی این را هم نباید از ذهن بیرون راند که آنچه را که گفته اند ، مظروفی باشد که در حد و نصاب این ظرف (دوستی) نمی گنجد . به عنوان مثال می توان به ادبیات زیر توجه داشت که چنان ابراز می دارد :
دوست آن است که بگیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
که در این جا منظور از صاحب فکر دوستی ای می تواند باشد که دوست را در شرایط سخت زندگی استعانت نماید و یا به بیانی دوست را در مواقع تلخ زندگی و به اصطلاح فراز و فرودهای نفس گیر زندگی کمک کند و نه در شرایط مناسب و متعارف . دیگر تعاریف از مقوله دوستی نیز می تواند به سه قسم منقسم شود . یکی دوست نانی یعنی دوستی که فقط دوست را بخاطر نان می خواهد که در این جا نان می تواند در معنی مجازی آن نیز اعمال گردد . یعنی نان علاوه بر همان امرار معاش زندگی تعابیری از قبیل منافع و مال و منال و ... را نیز در بر می گیرد . دیگر دوست جانی است . دوست جانی دوستی است که تحت هر شرایطی دوست را رها نمی کند و در این جا چون همه زندگی خود را نیز فدای دوست می کند و حتی در فدا کردن جان خود نیز دریغ نمی کند لذا این دوست را به همین خاطر دوست جانی می گویند . به بیانی دیگر این دوست تعریف درست و منطقی را از دنیای دوستی فهمیده است و چون با ویژگی های جذاب آن عجین و هم صدا شده ، لذا تحت هر شرایطی در صدد است که در رشد و تعالی بیش از پیش آن بکوشد . نکته سوم دوست مالی است که این نوع دوستی نیز با خود دوست ، دوست نیست بلکه با مال دوست رفیق و همگن است . بنابراین این نوع دوستی نیز در عالم رفاقت جز لطمه به دوست چیز دیگری را در بر ندارد . اما از این منظر مقوله ی دوستی را می توان در دو بعد مد نظر داشت . نخست بعد لفظی آن است . بعد لفظی بدین معنی که در این جا دوست در فهم و ادراک سطحی آن محل وارسی است . یعنی دوستی در این جا بعنوان ابزاری است که ما را در رفع مشکلات روزمره کمک می کند و تنهاوظیفه ی آن این است که موانع پیش روی ما را در زندگی بردارد . که در این نوع دوستی چیزی به نام وفاداری و به فکر همدیگر در جهت عدم لطمه وخسران به همدیگر مدنظر نیست .
دیگر بعد معنایی و معنوی دوستی است . بعد معنایی بدین طرز که ما فهم و درک درست و منتجی را از مقوله دوستی داشته باشیم . یعنی این را بدانیم که دوستی دارای خصایص و فاکتورهای ویژه و ثمر بخشی است و بدین خاطر است که باید در انتخاب آن نیز دقت لازم بعمل آید . بعد معنوی نیز بدین شکل که این نوع دوستی تنها از برای نیل به اهداف معنوی دوست است که البته در این نوع دوستی نیز مقوله عرفان و عشق نیز بسیار مهم و سرنوشت ساز است چه این که قطعه ذیل از همین قلم مصداق بارزی درجهت مجاب به این نوع دوستی است .
گل واژه گل حرف دل ما نبود / این هم بهانه ای بود تا بلبل کند گل
آری دوستی در بعد معنوی آن بدنبال گل کردن بلبل است و بی شک در این رهگذر همه چیز باید برای وصل فدا شود . لذا دوستی در بعد معنوی آن اغلب پیامدهایی را بدنبال دارد که این پیامدها بدنبال رهایی از ابعاد اجتماعی و وصل به معیارهای معنوی اند . اما در ابعاد دیگر به مانند لفظی و معنایی شاید گفت پیامد این دو بیشتر بدنبال نیل به اهداف اجتماعی و دنیوی است . با این تعاریف در تعریف دوستی می توان گفت : دوستی به معنای ارتباط تنگاتنگ در بین دو یا چند نفر است که طبعاً این نوع ارتباط باید از یکسری پیش زمینه ها و خصوصیات مشترک تمتع جوید . یعنی تا پیش زمینه ها و خصایص مشترکی در بین دو نفر نباشد ، از آن دوستی نمی توان بعنوان دوستی ای صادق و هدفمندی یاد کرد . به بیانی دوستی عبارتست از برقراری وجه اشتراکاتی که بین افراد انجام می پذیرد . بشرطی که این نوع وجه اشتراکات همدیگر را هم خوب بفهمند و هم اینکه به سهولت بتوانند همدیگر را درک و هضم نمایند .
۲) آیا دوستی یک نیاز اجتماعی است و یا یک مقوله ی معنوی ؟
در پاسخ به این سئوال می توان گفت که دوستی هم می تواند یک نیاز اجتماعی و حیاتی باشد و هم این که می تواند مقوله ا ی معنوی و عرفانی باشد . چه این که شکل و شمایل زندگی بشر که به صورت اجتماعی تصور شده است ، بیانگر اجتماعی بودن آنست . یعنی بشر از دیرباز در جهت برقراری با دیگران همیشه نیاز به مؤلفه ای به نام دوستی را داشته و از این پس نیز خواهد داشت . بی گمان مقوله ی دوستی نیاز اجتماعی بشر بوده است چرا که اگر این مهم نبود بشر به سمت فرهنگ تک محوری و تنهایی سوق داده می شد . لذا علاوه بر انسان که بعنوان موجودی فرامختارنسبت به دیگر موجودات شناخته شده است ، مقوله ی دوستی بعنوان یک نیاز اجتماعی در دیگر موالید سه گانه نیز وجود دارد . یعنی به بیانی تمام موجودات از دوستی بعنوان حلاوت زندگی بهره می جویند . حلاوت زندگی بدین سان که اگر مقوله ای بنام دوستی نباشد ، هیچ گونه حلاوتی از دنیای زندگی تراوش نمی کند . پس به بیانی ساده می توان گفت دوستی شیرینی زندگی است و بدون آن زندگی یعنی تلخ کامی و تلخ اندیشی نسبت به هر چیز .
لذا شناخت هر موجودی از موجود دیگر بدون برقراری دوستی بی معناست . یعنی اگر مقوله ای بنام دوستی در میان نباشد ، همه چیز و همه کس مهجور و عقیم می ماند . نکته دیگر دوستی بعنوان یک مقوله ی معنوی است . در پاسخ به این سئوال باید گفت که آری دوستی یک مقوله ی معنوی به شمار می آید . چه این که در برقراری با معشوق چه از حیث زمینی و چه از حیث آسمانی تأثیر بسزایی را بر جای می گذارد . وقتی می گوییم دوستی یک مقوله ی معنوی است یعنی یک قول معنوی است . یعنی عین معنویت است . که در این جا استفاده از واژه عین هم به معنای واقعیت و ماهیت گفتمان معنویت است و هم اینکه به معنای چشم آن . بنابراین در خصوص تأثیر دوستی در رشد و بالندگی مقوله ای بنام عرفان و مسایل معنوی نیز کم نگفته اند . چرا که شعراادباوفلاسفه از همین دوستی به معنای عشق ، بردباری ، با وفایی ، فنا و ... نیز یاد کرده اند . و البته برخی معتقدند که عشق در نهایت دوستی است و برخی دیگر واقفند که دوستی در نهایت عشق است . به بیانی باید گفت که گروه اول دوستی را جاده ای می پندارند که عشق در پایان آن قابل لمس و رویت است و گروه دوم عکس قضیه را درست می دانند . یعنی عشق را جاده ای می پندارند که دوستی در پایان آن است . برخی دیگر نیز وفاداری و بردباری را از پایه های بنیادی و اساسی دوستی می دانند و البته برخی دیگر نیز دوستی را همان فدا شدن و فنا شدن از بهر دوست می پندارند و برخی دیگر نیز کلمه دوست را همان بردبار ، فنا ، فدا و با وفا می دانند . بنابراین از دو زاویه می توان گفت که دوستی یک مقوله ی معنوی است . نخست این که حتماً برای رسیدن به جاده معرفت و شناخت و یا همان جاده معنوی نیاز به وسیله ای بنام دوستی است و دوم این که شاید گفت زبان دوستی همان زبان معنوی است . یعنی آن چه را که زبان دوستی می گوید در واقع همان چیزی است که زبان معنوی نیز آن را بیان می کند . مضاف بر این که وقتی ما از دوستی بعنوان یک عامل اساسی و سازنده در جهت برقراری ارتباطات یاد می کنیم تردیدی نیست که نه تنها در حوزه معنوی که در حوزه های اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی و سیاسی و ... نیز بسیار کارساز و مؤثر است .
۳) چگونه دوستی را ایجاد کنیم ؟
طبعاً همانطور که در ایجاد کردن هر چیزی نیاز به یکسری تکنیک ها و مهارت های ویژه ای می باشد . در ایجاد کردن دوستی نیز این مهم مد نظر است . دوستی خود به خود و بدون برنامه ریزی و شناخت لازم از مؤلفه های آن هرگز ایجاد نخواهد شد . در برقراری دوستی چند نکته بسیار مهم و اساسی است.
یکی اینکه ابتدا باید از خویشتن خویش آگاهی و شناخت لازم داشته باشیم . یعنی تا خویشتن خویش را خوب نشناسیم ، در ایجاد دوست موفق نخواهیم شد . و این مهم بدین سان است که برای ایجاد دوستی با هر کسی ابتدا باید رفتارها و منش های اخلاقی و فرهنگی خود را با آن دوست بررسی نمائیم. که در این شرایط اگر این رفتارها و منش ها در دو کفه ترازو با هم مساوی نباشد و یا همدیگر را هضم نکنند ، هرگز ارتباط دوستی میسر نخواهد شد .
نکته ی دوم مطالعه ی کاربردی از حیث روانشناسی و دید اجتماعی است .مطالعه ی کاربردیاز حیث وانشناسی بدین سبب که تا ما نسبت به شخصیت های افراد آگاهی و شناخت نداشته باشیم ، امکان برقراری مقوله ای بنام دوستی هم امکان پذیر نیست . یعنی به بیانی جهت ایجاد دوستی نیازبه مداقه و تلاش مضاعف نسبت به شناخت لازم از شخصیت افراد ضروری است . و دید اجتماعی نیز بدین مفهوم که ما به درجه ای برسیم که بتوانیم شخصیت دیگران را حلاجی و نظر سنجی نمائیم . که بخش عمده ای از این مهم نیز نیاز به مطالعه و مشاهده اجتماعی دارد و بخش دیگر آن نیز تجربه می باشد که البته هر چه قدر سن عمر انسان بیشتر باشد ، تشخیص رفتار و منش افراد را نیز بهتر تمیز می نماید .
۴) قدرت بیان وشیوایی سخن .
قدرت بیان و شیوایی سخن نیز از دیگر عوامل اصلی در جهت ایجاد دوستی به شمار می آیند . چه این که توانایی بیان و یا به مصداقی دیگر خوب حرف زدن درجهت برقراری دوستی بسیار مؤثر است . البته قدرت بیان به تنهایی در جهت ایجاد دوستی کافی نیست بلکه چگونه و در کجا بکارگیری این بیان از مهمترین عوامل در جهت ایجاد دوستی محسوب می شود . کمااینکه خیلی ها قدرت بیان دارند ، ولی در بکارگیری آن ضعیف هستند و همین امر نیز باعث عدم ایجاد دوستی می گردد . ودیگر شیوایی سخن است . رسا و متین صحبت کردن تحت هر شرایطی در ایجاد دوستی تأثیر بسزایی دارد . چرا که هر انسانی با هر فکر و منشی را به سوی خود می کشاند . و علت آن نیز باز بر می گردد به همان شیوایی سخن که دارای خصایص و الطاف انسانی است و تردیدی نیست که رویکرد همه انسانها نسبت به عواطف ولذایذ رفتاری ، رویکردی مثبت و پر اهمیت و البته منتج به شمار می آید . مورد دیگر رهایی از دایره کم رویی و پر رویی البته در معانی مثبت و مفید آن در عدم شکل گیری دوستی و ایجاد دوستی بسیار اهمیت دارند . کم رویی که امروزه در بین افراد به وفور یافت می شود از مهمترین مشکلاتی است که در ضرر رساندن به شخصیت اجتماعی فرد و رکود اهداف اجتماعی آن مؤثر افتاده است و شاید گفت دلایل عمده ی آن نیز باز بر می گردد به تربیت اجتماعی و مسائل ژنتیکی که از حوصله این بحث خارج است . کم رویی از عواملی است که ما را در عدم ایجاد دوستی کمک می کند . چه این که ویژگی های آن دقیقاً مقابل آن چیزی است که ما می خواهیم . لذا با این که اکثر این گونه افراد نیز نیاز به ایجاد دوستی را با دیگران احساس می کنند ، ولی چون از این خصیصه برخوردارند ، مسلماً در برقرار آن عاجز جلوه می نمایند .
بنابراین راه اساسی و ثمر بخش می تواند همان رهایی از دایره کم رویی و وارد شدن به حوزه پر رویی باشد که طبعاً فرهنگ پر رویی به فرد کمک می کند تا از آن حالت خجالت زده و مأیوس کننده به بیرون آمده و خود را در دایره ای آرام و حق به جانب ببیند . پر رویی که به معنای داشتن حالات فراوان و مفید است به انسان کمک می کند تا خود خویش را در جهت بر قرار دوستی آماده نماید .
۵) چگونه دوست خوب بگیریم و از دوست بد اجتناب کنیم ؟
شاید به ذهن برخی این سئوال خطور کند که وقتی دوست ، دوست است ، پس دیگر چه لزوم دوست بد ؟ ولی باید اذعان دارم که گرچه نگاه همه به دوست نگاهی به صفات و ویژگی های خوب آن است ، اما باید گفت که همانطور که در ابعاد دیگر زندگی مقوله بد وجود دارد ، در دوستی نیز جایگاه این مهم پا برجاست . لذا اگرچه هدف و نیت ما نیز بر این اصل استوار است که دوست حتماً باید از نوع خوبش باشد ، ولی چون در دنیای امروز دیگر به مثابه ی دنیای دیروز همه یکی نیستند و به رنگ های مختلف و متفاوت ظاهر می شوند لذا ، در انتخاب دوست نیز باید دقت لازم داشت . امروزه مهمترین مسئله ای که در جهت انتخاب دوست مد نظر است ، شاید گفت مقوله ی تشخیص باشد . تشخیص در جهت یافتن دوست خوب و یا اجتناب از دوست بد . لذا به دوستانی که در لباس دشمن وارد می شوند بیشتر می توان اعتماد کرد تا دوستانی که با لباس دوستی ظاهر می شوند ، ولی در اصل دشمن اند . دوست خوب از چند فاکتور برخوردار است . یکی صداقت در نظر و عمل . دوم وفاداری و فداکاری نسبت به مشکلات و مصائب دوست .
سوم گوشزد کردن نکات منفی و ضعف دوست با نیتی دوستانه و مسالمت آمیز . و تقویت و تعالی در جهت بالندگی هر چه بیشتر نکات مثبت آن . چهارم برخورداری از ویژگی هایی که با روحیات فرد در جهت جهت دادن به فرد مبنی بر نیل به اهداف متعالی آن همخوانی داشته باشند . پنجم نداشتن سوء نیت نسبت به دوستی ای که در حین انجام است . یعنی آن چه را که یک دوستی خوب می طلبد ، حسن نیتی است که می بایستی به انجام برسد . ولی در اجتناب از دوست بد دقیقاً باید عکس قضیه عمل کرد . بدین سان که از دشمنان دوست نما اجتناب نمود . دوستانی که در واقع تمام خصایص آنها به دشمنی نزدیک است و نه به دوستی . دیگر شناخت لازم از افرادی که می خواهیم با آنها دوست شویم ، بسیار مهم است . چرا که بدون آشنایی با روحیات و رفتار اجتماعی افراد و تعامل و ارتباط اجتماعی به مدت زیادی طبعاً امکان دوستی با این افراد میسر نمی باشد . بنابراین همچنانکه انتخاب دوست خوب نیاز به تأمل و تعمق فراوان دارد انکار دوست بد نیز بدون تأمل و تعمق و شناخت کافی و وافی از آن میسر نمی افتد .
۶) مقوله ی دوستی را برای چه چیزهایی می خواهیم ؟
طبیعی است که بگوییم : دوستی دنیایی است که در آن همه چیز با ویژگی های جذاب یافت می شود و یا به تعبیری دیگر به مانند باغی می ماند که در این باغ هر میوه ای را می توان دید و انتخاب کرد . بنابراین یکی دوستی را برای ارضاء روح و روان خود می خواهد که این نوع دوستی می تواند هم در هم جنس فرد صورت پذیرد و هم این که در جنس مخالف به انجام رسد . و البته پیش زمینه ی این دوستی نیز طبعاً نیاز به ثبات فکری و تعالی معنوی را می طلبد . یکی دیگر دوستی را برای ارضاء جنسی و یا لذایذ مادی می خواهد که این نوع دوستی ها نیز به طروق مختلف با فرهنگ های متفاوت ظاهر می شوند . یکی دیگر دوستی را برای تعالی و پویای فرهنگ و معیارهای انسانی خود بر می گزیند که این نوع دوستی نیز نیاز به مبانی فرهنگی و اخلاق ویژه ای را می طلبد . فردی دیگر دوستی را برای سوء استفاده و منافع مالی و شخصیتی خود می خواهد . آن دیگر نیز از دوستی به عنوان پلی در جهت وصل به یار بهره می جوید که این نوع دوستی نیز به دو صورت شکل می گیرد . یکی اینکه این فرد دوستی را فراموش نمی کند و همیشه این رسیدن را مدیون همان دوستی می پندارد و یا که نه عکس این قضیه صادق می شود ، یعنی به محض این که به سرانجام رسید ، دیگر همه چیز را از یاد خواهد برد .
یکی دوستی را از برای دیگران می خواهد ، یعنی می خواهد که خود را با این دوستی فدای دوست کند که در این نوع دوستی نیز باز معیارهای انسانی و اخلاقی نهفته است و البته چنین دوستانی هم بسیار اندک . بنابراین همانطور که ذکر آن رفت دوستی می تواند به طروق مختلف خودی را نشان دهد . که هر کدام از آن ها اهداف معینی را دنبال می کنند ، اما آن چه که بسیار مهم تر از این موضوع می باشد ، شاید گفت همان دوستی ای باشد که در چارچوب مفاهیم و مصادیق انسانی گنجانده شده است که اگر بدین صورت باشد عین ثواب و صواب است و در غیر این صورت عقیم .
عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید