یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


تئاتر معاصر، تئاتر تصویری


تئاتر معاصر، تئاتر تصویری
کریگ می‌گوید: "تئاتر آینده تئاتر دیدها خواهد بود نه تئاتر گفتارها یا تئاتر کلمات قصار."
همه آنچه در صحنه اتفاق می‌افتد، از بازی بازیگر گرفته تا نور، طراحی صحنه و لباس، تصاویری را می‌آفریند که مقصود نویسنده یا کارگردان تئاتر را نشان می‌دهد؛
بنابراین، به جز دیالوگ یا عنصر کلام، غالب عناصر صحنه تصویری هستند و این تصویر یا تصاویر با وحدت و هماهنگی و هارمونی‌ای که کارگردان در صحنه به وجود می‌آورد، معانی و مفاهیم مورد نظر خویش را به تماشاگر منتقل می‌کند و از این رو نقش و اهمیت تصویر در تئاتر مدرن بیش از پیش اهمیت پیدا می‌کند، زیرا امروزه در اغلب نمایش‌های مدرن، نقش کلام کمتر از عناصر دیگر صحنه مورد تأکید نمایشنامه نویسان و کارگر‌دانان معاصر قرار می‌گیرد.
هر‌چند هیچ‌یک از نمایش‌های مدرن از کلام - چه دیالوگ چه مونولوگ - بی‌بهره نیستند. امروزه در تئاتر پست مدرن، تئاتر پر‌فورمنس، نقش و اهمیت تصویر و قدم برداشتن به سوی تئاتر تصویری، نمود بیشتری یافته است.
شاید این امر بدین دلیل است که با تئاتر تصویری تعداد مخاطبان و تماشاگران تئاتر بیشتر می‌شود و وی را به تفکر بیشتر وا می‌دارد، زیرا در این نوع تئاتر حس نمایشی صحنه بیشتر شده و تصاویر متحرک پی در پی، اتفاقات درام را بهتر نشان می‌دهد و از کلام پرهیز می‌شود.
بدین سبب کار یا وظیفهٔ نمایشنامه‌نویس امروز بسیار سخت‌تر از نمایشنامه نویسی است که به کمک دیالوگ و کلام، فکر خود را به مخاطب منتقل می‌سازد. کریگ می‌گوید: درام‌نویس خوب کسی است که بداند بینایی، سریع‌تر و با قدرت‌تر از هر حس دیگر، تماشاگر را جذب می‌کند.
در درام تصویری - یعنی تئاتری که بر پایه کلام استوار نیست، بلکه تصاویر یا تصویرهای متحرک و ثابت اهمیت بیشتری دارند - حرکات بازیگران اهمیت زیادی دارد و گاه هر حرکت نماد و نشانه‌ای از مفاهیمی می‌شود که مد نظر نمایشنامه‌نویس است. ضمن اینکه او در چنین تئاتری ، می‌تواند با ایجاز بیشتری مفاهیم خود را در حداقل زمان ممکن به تماشاگر منتقل کند.
دیوید‌ بال می‌گوید: "ایماژ یا تصویر، مطلب را فشرده می‌کند. تصویر اطلاعات فراوانی را در فضای محدودی عرضه می‌کند و در عین حال دامنه این اطلاعات تنها با دامنه محدودیت دید و تصور خواننده محدود می‌شود." بنابراین هرچند تصاویر، اطلاعات و هر آنچه را مد نظر نویسنده و کارگردان نمایش است در صحنه نشان می‌دهد، اما تصور او را محدود می‌سازد. با این حال کارگردان و نمایشنامه‌نویس امروز معانی‌ای را باز می‌گوید که در تصاویر درام آنها نمود یافته است.
درواقع آنها به تصویر بیشتر توجه نشان می‌دهند تا به عنصر کلام یا دیالوگ، زیرا تصاویر، معانی‌ای را تداعی می‌کنند که در ارتباط با اندیشه و تفکر تماشاگر است. دیوید‌ بال معتقد است این تصاویر، الزاماً از یک تماشاگر تا تماشاگر دیگر یکسان نیست. او می‌گوید: "تصویر یا ایماژ از چیزی که ما می‌دانیم استفاده می‌کند تا چیزی که نمی‌دانیم را به ما بیاموزد."
هر چند امروزه در اغلب تئاترهای دنیا عنصر کلام نقش و اهمیت بسیار دارد، اما مدرنیست‌ها یا پست مدرنیست‌ها در تئاتر به دنبال کلام و دیالوگ نیستند، بلکه آنها می‌کوشند تا به یاری این ایماژها، شخصیت یا اتفاقات نمایشی خود را به شکلی جدید و گاه عجیب در صحنه نشان دهند.
آنها حتی به کمک تصاویر دیگر همچون اسلاید، عکس، نوارهای ویدئویی، تصاویر سوررئالیستی یا تصاویر رئالیستی دیگری را پدید می‌آورند و در ترکیب این تصاویر با یکدیگر و نیز ترکیب آنها در تصویری که در قاب صحنه یا گوشه‌ای از قاب صحنه دیده می‌شود، مفاهیم و معانی تازه و گوناگونی را به تماشاگر القا می‌کنند، به نوعی می‌توان گفت در چنین صحنه‌ای هزار تو و لابیرنتی از معانی و مفهوم به وجود می‌آید که به تعداد هر یک از تماشاگران، این معانی و مفاهیم گسترش می‌یابد. استفاده از تصاویر دیگر همچون اسلاید،‌ عکس، نقاشی،‌ طرح یا فیلم به همراه تصاویری که بازیگران در صحنه پدید می‌آورند،‌در نهایت به نشر دانش ‌می‌انجامد و تجربیات او را از دیده‌ها و حتی شنیده‌هایش اضافه می‌کند.
جئورگی کپس می‌گوید: "زبان تصویر، قادر است مؤثرتر از تقریباً هر وسیله ارتباطی دیگری دانش را نشر دهد. زبان تصویر به انسان امکان می‌دهد که تجربه کند و تجربیاتش را در شکلی قابل مشاهده مستند سازد."
ویژگی‌های تئاتر بصری در عناصری خلاصه می‌شود که ما از آن به عنوان تصویر یاد می‌کنیم. این عناصر بصری در حرکت، رنگ، بافت و نور خلاصه می‌شود، هرچند حرکت شامل بازی بازیگر و وسائل و ابزاری می‌شود که توسط بازیگر به حرکت در می‌آید. رنگ و نور توسط طراح لباس، صحنه و نور جلوه می‌یابد و بافت اصولاً به حس لامسه مربوط می‌شود که از طریق لمس کردن اشیا ابزار از سوی بازیگر بر صحنه پدید می‌آید.
همه این عناصر به حس زیبایی‌شناسی کارگردان و طراحان هنری یک اثر تئاتری بستگی دارد. اما در این میان حرکات بازیگر نسبت به عناصر دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا ممکن است در تئاتر مدرن از طراحی هنری خاصی در صحنه استفاده نشود و فقط بازیگر با حرکات متعدد بدن و میمیک، تصاویر گونا‌گونی را پدید آورد که معانی بسیاری را هم با خود به همراه داشته باشد و از این نظر شاید به نمایش میم یا پانتومیم نزدیکی بسیار پیدا کند.
اورلی ‌هولتن می‌گوید: "ملاحظات زیبایی شناسی برای ساختن تصویر صحنه در یک صحنه ایوانی، اساساً همان است که در نقاشی و عکاسی مطرح است . این ملاحظات عبارتند از وحدت، تنوع، توازن و تأکید".‌ او همچنین می‌گوید: "در تئاتر، کارگردان باید مطمئن باشد که نقطه تأکید یا نقطه‌ای که نگاه تماشاگر به آن جلب می‌شود،‌ همانقدر تصویری باشد که نمایشی."۷
بنابراین تئاتر تصویری بیش از پیش به این نکته تأکید می‌کند که نقاط تأکیدی صحنه حتماً از عناصر تصویری برخوردار باشد و زیبایی‌شناسی خود را به همراه داشته باشد.
هولتن می‌گوید: "ملاحظات تئاتری تصویری کردن، باید همراه با ملاحظات زیبایی‌شناسی باشد."۸ از این روی در تئاتر تصویری، زیبایی‌شناسی صحنه ناشی از دید کارگردان و سپس عوامل گروه اجرایی نمایش است که در متن شکل می‌گیرد و می‌تواند آن را از جذابیت‌های لازم برخوردار سازد.
در نمایش‌های سال‌های اخیر در صحنه تئاتر کشور، شکلی از تئاتر تصویری توسط آتیلا پسیانی - نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر- ارائه شده است که شروع آن از نمایش حشمت به کارگردانی بهرام عظیم‌پور بود و سپس در نمایش‌های "گنگ خواب دیده" و "بسه دیگه خفه شو" ادامه یافت.
در این دو نمایش از کلام در کمترین شکل ممکن، یعنی در حد اصوات یا چند کلمه استفاده شده و آنچه در صحنه اتفاق می‌افتد، ‌ناشی از بازی بازیگران، تصاویر فیلم ویدئویی و اسلایدهای متعدد است. در این دو نمایش طراحی صحنه، لباس و نور در توازن با متن در خدمت نمایش بود و تماشاگر آنچه را که در صحنه اتفاق می‌افتاد،‌ می‌پذیرفت.
هر چند ممکن بود به لحاظ بصری از جذابیت چندانی برخوردار نباشد، اما صحنه و اتفاقاتش به دلیل تحریک حس اندیشگی تماشاگر از عمق و غنای بسیاری برخوردار بود و تماشاگر در نهایت اثری را می‌دید که آن را از سایر نمایش‌های دیگر متمایز می‌ساخت زیرا بیش از پیش او را به تفکر وامی‌داشت.
در میان کارگردان‌های دیگر، از نسل پیش‌تر، می‌توان به آثار دکتر علی رفیعی اشاره کرد: یادگار سال‌های شن، یک روز خاطره انگیز از زندگی دانشمند بزرگ وو، عروسی خون، رومئو و ژولیت، شازده احتجاب و کلفت‌ها، نمایش‌هایی بود که از این کارگردان در طول این سال‌ها به روی صحنه رفت که هر یک از آنها به نحو مطلوبی از زیبایی‌شناسی صحنه برخوردار بود.
در واقع علی رفیعی به عنوان کارگردان و نیز به عنوان طراح هنری نمایش‌های خود، با تأثیر‌پذیری از عقاید گوردن کریک و آدلف آبیا ، تصاویری در صحنه پدید آورد که ضمن آنکه همسو با متن و کارگردانی نمایش بود، زیبایی‌ها و جذابیت‌های بسیاری را با خود به همراه داشت، زیرا او همواره از طراحی فضا یاد می‌کند و معتقد است آنچه در یک اثر تئاتری وجود دارد، فضایی است که بازیگر و کارگردان به وجود می‌آورند و هر آنچه به عنوان آکسسوار در صحنه از آن استفاده می‌شود،‌ در جهت به وجود آوردن "فضای نمایشی" است.
در میان تئاتر های این کارگردان، که همگی بر پایه دیالوگ هم استوارند،‌ یادگار سال‌های شن استثنایی به شمار می‌آید که شاید در میان تمامی تئاتر‌های اجرا‌ شده هم استثنا باشد،‌ زیرا تصاویر متعدد با بهره‌گیری از تکنیک‌های سینمایی و فیلمبرداری در این تئاتر دیده می‌شود، همچون اسلوموشن که جذابیت‌های بسیاری را برای تماشاگر پدید می‌آورد، چنانکه گویی تماشاگر با اثری سینمایی روبه‌روست و صحنه نیز همچون قاب سینما در مقابل دیدگانش،‌ با حرکات بازیگران و طراحی نور فوق‌العاده، نمود می‌یابد.
رفیعی برای به وجود‌آوردن حس زیبایی‌شناسی صحنه‌ی تئاتر‌های خود، از حداقل وسائل صحنه استفاده می‌کند، در واقع به کمک نور و رنگ متناسب و با هماهنگی‌ای که میان آنها با کل عناصر صحنه پدید می‌آورد، به شکلی جذاب مفاهیم و معانی اثر خود را گاه به ایجاز تمام به تماشاگر نشان می‌دهد؛‌ البته باید گفت آثار این کارگردان خالی از اشکال هم نیست.
یکی دیگر از کارگردانان نسل جدید که به عنصر تصویر و نقش آن اهمیت می‌دهد، محمد یعقوبی است. یعقوبی نیز در طول چند سال اخیر (از سال ۷۶ تاکنون) نمایش‌هایی که به روی صحنه آورده، با کمک بازیگر و طراحی صحنه که اغلب بر پایه واقعگرایی است و نیز با بهره‌گیری از فنون سینمایی همچون تغییر زاویه دید به وسیله حرکت صحنه در نمایش" رقص کاغذ پاره‌ها" ، نشان دادن صحنه‌هایی که همزمان اتفاق می‌افتد و به نوعی تدوین تصاویردر نمایش" پس تا فردا" و حرکت رو به جلوی صحنه همچون" تراک این" درنمایش "یک دقیقه سکوت" و نیز استفاده از دوربین ویدئویی و ویدئو‌پروجکشن در همین نمایش، تصاویری در صحنه می‌آفریند که واقعیت‌های اجتماع پیرامون خود را منعکس می‌سازد.
شاید استفاده ازهمه این فنون و تکنیک‌ها به نظر برسد که ساختار اثر او را از رئالسیم دور می‌سازد، اما هرگز از واقعگرایی آثارش نکاسته است. در واقع تصاویر او همه مبتنی بر واقعیت است و تصاویری که در صحنه دیده می‌شود،‌ با بازی بازیگر و طراحی صحنه و نور و نیز گاه دوربین تصویر‌برداری یا عکس‌های اسلاید یا فیلم‌هایی که به طریقه پروجکشن پخش می‌شود و حتی دیالوگ‌هایی که از زبان اشخاص نمایش جاری می‌شود، پدید می‌آید و همه اینها بر‌اساس نظام تصویری است که او در صحنه خلق می‌کند و البته همه اینها به کمک قطع و وصل بسیار و پی‌درپی نور، امکان بروز پیدا می‌کند.
حتی نمایش دل سگ که براساس رمانی از میخائیل بولگاکف توسط او به صحنه آمد ناشی از همین نگاه و دید سینمایی بود که به لحاظ بصری، تصاویر بدیعی پیش روی تماشاگران قرار می‌گرفت.
به این ترتیب می‌بینیم که اهمیت تصویر درتئاتر معاصر کشورمان بیش از پیش نمایان شده است و کارگردانان تئاتر، برای جذابیت‌های بصری تئاتر‌های خود به این عنصر که در مجموع در ترکیب بندی صحنه نمود می‌یابد،‌ توجه بسیاری نشان داده‌اند.
نویسنده: بهزاد صدیقی behzad@cinema-theatre.com
برگرفته از cinema-theatre.com
منبع : سایت سیمرغ