پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
کاشفان فروتن نور
از همان زمان که آن معماران گمنام با کشف شیوههای طاق ضربی و بالهای حائل نخستین کلیساهای گوتیک را بنا نهادند تا پنجرههای عظیم، به عنوان مهمترین منبع نور اصلی به کلیساها راه بیابد، معماری مدرن شده بود.
نور حلقه گمشده معماری سنتی و مدرن بود. از زمان معماران گوتیک بود که راهحل نهایی برای فتح این حلقه گمشده به دست آمد. حالا هر کلیسایی منبعی از نور بود که به تمام معماران آینده امکان میداد که آزادانه پنجرههای عظیم بسازند و هر ابنیهای را با نور روز روشن کنند. بیهوده نبود که نور به مثابه منبعی معنوی در کلیسای عصر رنسانس و سپس عصر باروک به کار میرفت. همه چیز به کشف آن معماران گمنام برمیگشت؛ به لحظهای که اینان را مییافتند تا درها را به روی منبع نور باز کنند. چقدر «روئو» در ابتدای قرن بیستم مدیون این معماران بود، که امکان طراحی و ویترای را برایش فراهم کردند.
سالهای نخستین قرن بیستم، دوران پرشکوه شکلگیری گونهای تازه از معماری بود که در پی یافتن منبع نور بود و باز کردن بنا به سوی نور، بیهوده نبود که هنرمندان «آرنوو» آنچنان فلز را تاب دادند و بیهوده نبود که «گوستاو کلیمت» اینچنین در تابلویش از نوری عمیق و تخت غرق کرد. اصلا چقدر دستاوردهای نقاشان امپرسیونیست تحت تاثیر کشف دوباره نور بود که سالهای قبلتر اینچنین سخاوتمندانه به درون کلیساها ریخته بودند. هنرمندان «آرنوو» قابهایی برای نور ساخته بودند. فلزات پیچ و تاب خورده اینان گیاهانی بودند که در پس زمینه نورانی ایستگاههایی که تماما از شیشه ساخته شده بودند، رشد کرده بود. «آرنوو» نخستین گام در طراحی مبتنی بر شیشه و فولاد بود. حالا هر بنایی تنها دیواری شیشهای بود و آنچنان که هلن گاردنر در کتاب معظم تاریخ هنرش اشاره میکند دیگر هیچ فرقی بین فضاهای عمومی و خصوصی نبود. حالا در بنایی صرفا ظرفی بلورین بود که جامی یک پارچه از نور میشد.
معماران جاهطلبِ ساختارگرا (کاستراکتیویست) روس چندان فرقی با همکاران اروپای غربیشان نداشتند. اینان منبع نور و فولاد و شیشه را برای ایدئولوژی به کار بردند. وقتی «الکساندر رودچنکو» بنای یاد بود بینالملل چهارم را طراحی کرد، قطعا به همین موضوع فکر میکرد. بنای او نیز برجی فولادی بود که مکعبهایی باید در آن میچرخید. بنای او حتی جاهطلبانهتر بود. رویای او ساختن برجی بود که فضاهای منفیاش پیشتر از فضاهای مثبت بود. همچنان که مهندس ایفل بنای یادبود پاریس مدرن را بر همین اساس ساخت. ستون رویای معماران بابل برای رسیدن به آسمان و زیگوراتسازان باستان بود ولی نه با خشت گلی. آنان رویاهایی بزرگ در سر داشتند، ولی فولاد نداشتند.شاید اگر پیتموندریان معمار میشد، مکتب «داستیل» زودتر از آنچه باید تئوری بنیادین معماری مدرن را بنا میکرد. قبل از «خیر وان دروایدن». اما معماری مدرن بسیار پیش از آنچه همه میدانیم مدیون آن تابلوهای خشک و سخت موندریان است. خطوط هندسی او و مربعهایی که انگار اندازهگیری شده بودند داشت نوید نوع تازهای از زیستن میداد. اندکی بعد بود که معماران مدرن نخستین مکعبهای شیشهایشان را ساختند. برجهای دوران جدید دیگر ستونهایی عظیم از شیشه و فولاد بودند. حالا سطوح وسیع شیشهای معماران «آرنوو» به ستونهایی نورانی تبدیل شده بودند، که سر به آسمان میسائید. حتی نامشان تائیدکننده این حرف است. آنها آسمانخراش بودند؛ صاعقههایی که از زمین به آسمان میرفتند.
اما «لازلو موهویی ناکی» و «والتر گروپیوس» در دو دهه جادویی پیش از قدرتگیرینازیها رویایی دیگر در سر میپروراندند. مکتب معماری مدرسه باوهاوس به سادگی میخواست کاربردی باشد. اینان از دستاوردهای دیگران به همان مکعبهای ساده رسیدند که میخواست زندگی را برایمان ساده کند و چه فرمی سادهتر از یک مکعب میتواند خانه باشد؛ همان مکعبی که نقاشان باستان و کودکان به عنوان تمثیل خانه میکشیدند و میکشند، تحقق عینی یافته بودند. مسیری که سالهای بعد راه به «فرانک لوید رایت» برد. نخستین تلفیق بین نور و مکعب در باو هاوس بود که از تئوری به اجرا درآمد.
اما لحظهای که «جارلز جنکس» با در مقالهاش از «باوهاوس تا خانههای ما» و «از لاسوگاس بیاموزیم» دل در گرو معماری جدید داد، عصر معماری هم عوض شد. دیگر معماری نه مکعب بود و نه راهی برای گشودن نور به داخل که حالا در بنایی تلفیقی بود از چندین موتیف پراکنده که هر تکهاش از جایی میآمد و در کنار هم نخستین نویدهای معماری پست مدرن را برایمان آشکار کرد و جنکس این شیفته منبع نور بود. بیهوده نبود که جنکس این چنین شیشه کازینوها یا هتلهای لاسوگاس شده بود.
معماری این بار میخواست که دیگر راهی برای گشودن خانه ما به سوی نور نباشد که حالا از خودش میخواست منبع نور باشد. حالا دیگر یک بنا صرفا مکعبی برای زیستن نبود. حالا هر بنا خود فرم پیچیدهای بود که آنچنان در هم میتنید که شبیه موجودی باستانی میشد که جلایی از فلز خورده باشد و نور را در چشممان بازتاب دهد. فولاد پارادایم معماری پست مدرن بود و آلومینیوم رویهاش، و شیشههای تیرهای بازتاب دهنده دیگر نه راه ورود نور که خود منبع بازتاب دهنده نور به بیرون.
رویاهای ۷ هزار ساله ما به ثمر نشسته بود. ولی هنوز همه چیز به معماران گمنام بابلی بر میگشت که میخواستند آسمان را فتح کنند و بهمعماران گمنام گوتیک که میخواستند کاشفان فروتن نور باشند.
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا اسرائیل مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب مجلس خلیج فارس بابک زنجانی دولت سیزدهم
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قتل آموزش و پرورش شهرداری تهران سیل قوه قضاییه سلامت دستگیری سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم قیمت
سریال مشهد تلویزیون فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینمای ایران سینما فیلم رسانه ملی دفاع مقدس
مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه انگلیس ترکیه یمن اوکراین نتانیاهو
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل گوگل همراه اول اینستاگرام تبلیغات واکسن وزیر ارتباطات ناسا پهپاد
سرطان فشار خون کبد چرب دیابت بیماری قلبی ویتامین کاهش وزن قهوه