چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


مرگ روانشناس ادراک


مرگ روانشناس ادراک
رابرت زایونس، روانشناس اجتماعی برجسته آمریکایی در سن ۸۵ سالگی درگذشت. او با تبیین تأثیرات فرایندهای ذهنی‌ای بر رفتارهای اجتماعی به ایجاد یکی از حوزه‌های جدید روانشانسی اجتماعی کمک کرد.
او مدرس بازنشسته روانشناسی در دانشگاه استنفورد و استاد پیشین روانشناسی اجتماعی در دانشگاه میشیگان بود. پروفسور زایونس، در طول بیش از پنجاه سال عمر علمی خود، آثار زیادی را در در حوزه شناختی ذهن و جامعه منتشر کرده است.
تا اواسط قرن بیستم، دانشمندان برای تبیین انگیزه‌های رفتار انسان با رویکردی انعکاسی به محیط زندگی افراد توجه می‌کردند. این جریان به زمانی باز می‌گردد که روانشانسی رفتاری در اوج برتری خود بود. اما پروفسور زایونس از زاویه مقابل به ذهن نگاه کرد.
آن‌چه یافته‌های گوناگون او را تا حد زیادی به هم پیوند می‌دهد، علاقه همیشگی‌اش به رابطه احساس و فکر است.
او در تلاش برای مشخص کردن میزان تأثیرگذاری این دو عامل بر یکدیگر، بارها در ساخت ذهنی انسان جایگاهی را مشخص کرد که در آن احساس بر خلاف شناخت حرکت می‌کرد.
یکی از معروف‌ترین یافته پروفسور زایونس، که شاید بیشتر بخاطر آن شناخته شده باشد، تأثیر «نمایش محض» خوانده می‌شود.
این یافته علمی که در سال ۱۹۶۸ در مجله‌ «شخصیت و روانشاسی اجتماعی» به چاپ رسید، نتیجه آزمایشی بدیعی بود که بر روی عده‌ای از آزمایش‌شوندگان انجام شد. در این آزمایش، اشکال مختلفی را به صورت رندم و با سرعت زیاد به سوژه‌ها نمایش دادند.
سرعت نمایش این اشکال آن‌قدر زیاد بود که آزمایش‌شوندگان متوجه تکراری بودن بعضی تصاویر نشدند.
با این حال وقتی بعد از آزمایش از آن‌ها سؤال می‌شد که کدام تصویر به نظرشان خوشایندتر می‌آید، آن‌ها با اعتماد کامل به تصویری اشاره می‌کردند که بیشتر در نمایش تصاویر تکرار شده بود در حالی که هیچ اطلاعی از موضوع آزمایش نداشتند. نتیجه این یافته، مورد توجه بسیاری از شرکت‌ها تبلیغاتی و کارشناسان فرهنگی قرار گرفت.
در مطالعه دیگری که مورد توجه رسانه‌های عمومی قرار گرفت، تأثیر تعداد افراد خانواده و تربیت دوران کودکی بر I.Q کودکان مورد بررسی قرار گرفت.
طبق یافته‌های زایونس، نمره ضریب هوشی کودکان یا همان I.Q، با توجه به تعداد فرزندان در خانواده تغییر می‌کند.
به این معنا که فرزند دوم یک خانواده نسبت به فرزند اول ضریب هوشی کمتری دارد.
در تبیین این فرضیه، زایونس به این نکته اشاره می‌کند که فرزندان بزرگتر، بیشتر مورد توجه‌ والدین‌شان بوده‌اند، در حالی فرزندان کوچک‌تر، به دلیل توجه تقسیم شده والدین بین آن‌ها و فرزند بزرگ‌تر، از توجه کمتری بهره‌مندند و این عامل تأثیر مهمی در رشد ضریب هوشی کودک خواهد گذاشت.
رابرت زایونس، تنها فرزند از یک خانواده لهستانی بود که در سال ۱۹۲۳، در یکی از شهرهای مرکزی لهستان به دنیا آمد.
پس از حمله نازی‌ها به لهستان، او به همراه خانواده‌اش به ورشو مهاجرت کرد. پدر و مادر رابرت در یکی از بمباران‌های نازی‌ها کشته‌ شدند و خود او هم به سختی مجروح شد. مدتی در ورشو درس خواند ولی پس از اشغال ورشو به دسته نیروهای آلمانی، به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. پس از مدتی از اردوگاه نازی‌ها فرار کرد اما بزودی دستگیر شد.
بعد از آن به زندان سیاسی‌ای در فرانسه اشغال شده منتقل شد. او یکبار دیگر هم از زندان گریخت و این بار به نیروهای مقاومت فرانسه پیوست. بعد از پایان جنگ در دانشگاه‌های مختلفی درس خواند و در سال ۱۹۴۸ به آمریکا عزیمت کرد و تا سال ۱۹۵۵، دکترای خود را از دانشگاه میشیگان اخذ کرد.
دو کتاب مهم او عبارتند از «روانشانسی اجتماعی: رویکردی تجربی» (۱۹۶۶) و گزیده آثاراش که در سال ۲۰۰۴ به چاپ رسید.
او در مصاحبه‌ای با یکی از مجلات علمی انگیزه خود برای فعالیت در رشته روانشناسی را این‌گونه بیان کرد: «یونسکو شعاری دارد با این مضمون: از آن‌جایی که جنگ‌ها ابتدا از ذهن انسان‌ها آغاز می‌شوند، پس برای دفاع از صلح هم باید به تربیت ذهن پرداخت و از آن‌جایی که خودم در جنگ حضور داشتم، این شعار انگیزه خوبی بود تا به این رشته‌ وارد شوم تا شاید بتوانم به جلوگیری از وقوع جنگ‌های آینده کمک کنم». و در پایان اشاره می‌کند که «هنوز هم در انتظار این کمک روانشناسی‌ام».
حمیدرضا نعمت‌الهی
منبع: تایمز
http://mohsenazizi.blogfa.com