یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

استانداردسازی نه استحاله


استانداردسازی نه استحاله
توسعه طب سنتی یکی از مباحث جهانی مهم در چند دهه اخیر بوده است. دولت‌ها و در عین حال سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملل متحد به‌مثابه مهمترین نهادهای بین‌المللی، طب سنتی را دانش بومی کشورها دانسته و درصدد برآمده‌اند تا با استفاده از سیاست‌ها و ابزارهای مختلف مانند به‌روزسازی، استانداردسازی، استفاده از فناوری‌های نوین از جمله IT (فناوری اطلاعات) به احیا و ترویج این علم به ویژه در کشورهائی که در این امر پیشینه تاریخی دارند، بپردازند.
هر یک از این سیاست‌ها دامنه وسیع و گسترده‌ای در جهان و ایران دارند. برای مثال در زمینه فناوری اطلاعات در سال ۲۰۰۱ شبکه طب سنتی آسیا اقیانوسیه ایجاد شد که ۱۴ کشور منطقه از جمله ایران، هند و چین عضو این شبکه هستند و هدف اصلی این شبکه این است که با استفاده از فناوری‌های نوین از جمله اینترنت به احیا و رونق طب سنتی بپردازد. از طریق این شبکه هم‌چنین اهداف مهم دیگر مانند تحقیق و توسعه در زمینه فرآوری داروهای سنتی، کنترل کیفیت، و حمایت از مالکیت معنوی و حراست از دانش سنتی را دنبال می‌کنند. اکنون از طریق این شبکه کشورهای عضو می‌توانند طب سنتی خود را به جهانیان معرفی کنند و به نوعی از لحاظ اقتصادی در زمینه بهداشت و درمان نیز به خودکفائی برسند. پایگاه مربوط به این شبکه در ایران در سال ۱۳۸۳ رسماً فعالیت خود را آغاز کرده است و سعی بر این است که با احیا و حفظ ارزش‌های طب سنتی ایران، به بهترین نحو آن را به جهانیان معرفی کرد و با توجه به منابع عظیم گیاهان داروئی در ایران، در زمینه دارو و درمان به خودکفائی برسیم.
تشکیل و توسعه نهادهای پژوهشی و آموزشی از جمله سیاست‌های دیگر توجه و تأکید بر طب سنتی در دهه‌های اخیر بوده است. در ایران تلاش‌های زیادی صورت گرفته است و افراد متخصص و عالم در زمینه پزشکی و رشته‌های مرتبط به این امر روی آورده‌اند و اکنون ”انجمن طب سنتی ایران“، متشکل از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان پزشکی و سایر رشته‌های مرتبط و افراد علاقه‌مند به این علم تأسیس شده است که فعالیت خود را در سال ۱۳۷۸ آغاز کرد. و در حال حاضر به‌مثابه یکی از گروه‌های مرکز پژوهش‌های علمی دانشجویان وابسته به معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار است و اولین انجمن علمی دانشجوئی طب مکمل وابسته به معاونت دانشجوئی ـ فرهنگی همین دانشگاه می‌باشد.
این انجمن اقدامات بسیاری جهت ارتقا و معرفی طب سنتی از دیدگاه علمی انجام داده است. از جمله تشکیل کلاس‌های آموزشی، چاپ کتاب، ایجاد درمانگاه‌ طب سنتی و معرف طب سنتی ایران به جهانیان از طریق ارسال مقالات علمی و شرکت در همایش‌ها و سمینارهای مختلف. البته مراکز علمی و اساتید دیگری نیز در این زمینه مشغول هب فعالیت می‌باشند که با توجه به پیشینه تاریخی ایران در پزشکی (بعضی مورخان از جمله سیریل الگود اعتقاد دارند که علم پزشکی از ایران به سرزمین‌های دیگر راه یافت.) در مقایسه با دیگر کشورهای صاحب این دانش بسیار اندک و ناچیز است.
یکی دیگر از مباحثی که در زمینهٔ احیاء طب سنتی در سال‌های اخیر در کشور مطرح بوده است استانداردسازی این حرفه و دانش می‌باشد. منظور از استانداردسازی هماهنگ کردن مجموعهٔ دانش‌ها، مهارت‌ها، ابزارها و فرایندهای موجود در طب سنتی مطابق با اصول عقلانی، پیشرفت‌های علم پزشکی و ایجاد رویه‌های همگن و هماهنگ یا عمومی در سراسر کشور است.
سیاست استانداردسازی با این هدف صورت می‌گیرد که از یک‌سو از وجوه نادرست، ناکارآمد و احیاناً مضر در طب سنتی جلوگیری شود و از سوی دیگر با بهره‌گیری و پیوند این شاخه از دانش با پیشرفت‌های پزشکی آلوپاتی روزآمد شود. در توجیه این سیاست استدلال‌های گوناگونی عرضه شده است. برای مثال گفته می‌شود: ”در جوامعی با سابقه تاریخی و فرهنگی طولانی از جمله ایران، سنتی بودن این جوامع، فقدان پوشش بیمه اجتماعی مناسب و هزینه سرسام‌آور درمان، از جمله عواملی هستند که باعث رونق انواع درمان‌های سنتی در کشورهای در حال توسعه می‌شوند.
در ایران همواره سعی بر این بوده است که با حفظ استانداردهای لازم در تولید و کاربرد دارو، به شرط ساماندهی و تعریف چارچوب استاندارد، این طب به کار خود ادامه دهد. در صورتی‌که استانداردسازی، تهیه و مصرف داروهای سنتی ترقی پیدا نکند، دو مشکل عمده بروز خواهد کرد، ابتدا در کوتاه مدت نارضایتی مصرف کننده و تنزل کیفیت درمان در قشرهای آسیب‌پذیر، و در بلند مدت نابودی خود طب سنتی و محروم ماندن از فواید آن را در بر خواهد داشت.
البته مضرات تدوین مقررات نامناسب برای طب سنتی و داروهای گیاهی، کمتر از نبود مقررات نیست. چاپ فاماکوپه گیاهی ایران برای ۱۰۰ عدد گونه گیاهی، اولین قدم مثبت در این راستا به حساب می‌آید ولی با توجه به فراوانی گونه‌های داروئی بومی هنوز نیازمند تلاش‌های فراوان در این زمینه هستیم. با توجه به این‌که داروهای گیاهی از طریق مواد مؤثره در گیاه، اثرات شفابخش خود را نشان می‌دهند، بدیهی است که مانند سایر مواد شیمیائی، اصول علمی در استخراج، تهیه، نگهداری، طرز مصرف، مقدار مصرف، مدت مصرف و غیره نیز باید رعایت شود. (بشیری صدر و حافظی ۱۳۸۵).
همان‌طور که می‌بینیم این سیاست اگرچه نیات و اهداف کاملاً دلسوزانه و مبتنی بر برخی از آگاهی‌های فنی لازم صورت می‌گیرد اما چگونگی اجرا و تحقق آن اگر بدون در نظر گرفتن برخی از ملاحظاتی که من آن را در این‌جا ابعاد فرهنگی می‌نامم، انجام شود ممکن است به جای توسعه و بهبود وضعیت این دانش موجب نابودی آن گردد. این نکته را براساس تجربهٔ تاریخی کشور ما در مواجهٔ با پیشرفت‌های علوم و فنون مدرن می‌توان کاملاً امری جدی تلقی کرد. در طی یکصد سال گذشته انبوهی از میراث فرهنگی مادی و معنوی ایران در جریان مواجهٔ با مدرنیته ویران و نابود شده است.
شاید بارزترین این میراث نابود شده را بتوان بافت‌ها و بناهای تاریخی شهرهای ایران دانست. می‌دانیم که با ورود خیابان‌ها، بلوارها و بناها و اتومبیل‌های مدرن نه تنها باغ ایرانی و معماری و بنای سنتی ما به مقدار زیادی نابود شد بلکه عواطف، احساسات و خاطرات جمعی و حافظهٔ اجتماعی مشترک ما اکنون از آن بافت‌ها و بندهای تاریخی پاک شده است.
ما گوئی به نوعی آلزایمر فرهنگی مبتلا شده‌ایم. این بیماری با نام زیبا و شاید هم تا حدودی اجباری ”مدرن شدن“ بر ما تحمیل شد. در حالی‌که می‌دانیم مدرنیته خاستگاهی اروپائی دارد اما در این کشورها فاجعهٔ محو بافت‌های تاریخی و نابودی میراث فرهنگی رخ نداده است. با تکیه بر حفظ همین میراث فرهنگی است که امروزه شهرهای لندن و پاریس به موزه‌هائی بزرگی برای بازدید جهانگردان تبدیل شده‌اند. این فرایند مدرن شدن بدون از دست دادن نابودی کامل میراث فرهنگی تنها در پناه نوعی خودآگاهی فرهنگی حاصل شده است.
ما اکنون در حال تجربهٔ تازه‌ای در زمینهٔ طب سنتی به‌مثابه پاره‌ٔ دیگری از میراث فرهنگی هستیم. اکنون باید تصمیم بگیریم که آیا برای استانداردسازی این دانش هویت آن را دستکاری و نتیجتاً آن را نابود سازیم یا آن‌که به شیوه‌ای سنجیده و درست، ضمن توسعه و استانداردسازی آن مانع از نابودی‌اش شویم. من در این مقاله تلاش می‌کنم تا برخی از ابعاد فرهنگی این موضوع را توضیح دهم.
سلامتی همواره یکی از دغدغه‌ها و مسائل انسان در طول تاریخ بوده است از این‌رو در هر دوره‌ای از تاریخ متناسب با امکانات و تجهیزات و مقتضیات روز گونه‌ای از بهداشت و درمان وجود داشته است. چیزی که امروزه به آن طب سنتی می‌گوئیم همان تجربه انسان‌ها در زمینه حفظ سلامتی و درمان بیماری‌ها در دوره‌های پیش از مدرن می‌باشد.
طب سنتی مانند دیگر اجزا فرهنگ مردم، حاصل تجربه جمعی و گروهی یک ملت است و با توجه به خصلت جمعی و گروهی که دارد برخاسته از روحیات و محیط طبیعی و اجتماعی ملت‌هاست و با کلیت شیوه زیست مردم یعنی اقتصاد، فلسفه، هنرها و با ساختار احساسات و عواطف مردم هماهنگ، هم‌سو و در پیوند است. از این‌رو، سازمان بهداشت جهانی، توسعه و ترویج طب سنتی را احترام به میراث و فرهنگ مردم دانسته است و استراتژی ویژه‌ای جهت احیا و رونق طب سنتی پیش گرفته است. آن‌چه باعث اهمیت طب سنتی می‌شود تنها نقش درمانی و کاربردهای عملی آن نیست بلکه بعد فرهنگی آن است.
طب سنتی به‌مثابه نوعی سرمایهٔ فرهنگی در سطح ملی برای تمام جوامع دربردارندهٔ دو وجه متفاوت نمادین و مادی است. آن‌چه طب سنتی به‌مثابه نوعی یا شاخه‌ای از دانش بشری هویت متمایز از دانش نوین پزشکی می‌بخشد وجه نمادین آن است.
وجه مادی طب سنتی تمایز چندانی با پزشکی مدرن یا آلوپاتی ندارد زیرا وجه مادی اشاره به همان کارکردهای درمانی است که شاخه‌های مختلف طب اعم از سنتی و مدرن از طریق عمل کردن یا تأثیر گزاردن بر ویژگی‌های جسمانی ما ایفا می‌کنند. طب نوین که اغلب ما آن را پزشکی می‌نامیم نیز دارای وجه نمادین خاص خود است.
پزشکی شاخه‌ای از علم مدرن و این علم شاخه‌ای از فرهنگ مدرن است. جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان اجتماعی اگرچه دربارهٔ عصر مدرنیته اتفاق نظر ندارند، اما عموماً از قرن هفدهم به بعد را دورهٔ مدرن می‌شناسند. در این دوره مجموعه‌ای از تحولات اجتماعی و معرفتی رخ داد که یکی از آنها ظهور علم مدرن و تکنولوژی با هدف تحقق آرمان‌های پیشرفت بشری و فراهم ساختن زندگی بهتر و سالم‌تر برای انسان مدرن تا به امروز توسعه یافته است.
پزشکی مدرن (آلوپاتی) نه تنها مجموعه‌ای از ایده‌ها، مهارت‌ها و ابزارهای خاص خود، بلکه هم‌چنین دربردارنده‌ٔ هنجارها، آداب و رسوم و آموزه‌های فرهنگی متناسب با هویت انسان و جامعهٔ مدرن بوده است. ما اغلب پزشکان را با لباس حرفه‌ای و ابزارهای تکنولوژیک آنها از دیگر مردم متمایز می‌سازیم. پزشکان حتی از حیث زبان حرفه‌ای و طریقه‌ٔ آراستن خود دارای مرزهای نمادین ویژه هستند. دقیقاً، این مرزهای نمادین است که به پزشکی به‌مثابه پاره‌ای از فرهنگ مدرن هویت می‌بخشد. از این‌رو پزشکی نیز براساس ارزش‌های فرهنگ مدرن رمزگذاری شده است.
این رمزگذاری فرهنگی در طول تاریخ چند سدهٔ عصر مدرن و متناسب با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی خاص آن صورت گرفته است. در عین حال ما انسان‌های عصر امروز که تجربهٔ زیستهٔ مشترک زندگی با پزشکان داریم می‌توانیم به سهولت از رمزگذاری‌های فنی و حرفه‌ای پزشکان و حرفهٔ آنان رمزگشائی کنیم. بنابراین می‌بینیم که آلوپاتی نه تنها مجموعه‌ای از قوانین علمی، بلکه هم‌چنین مجموعه‌ای از رمزهای فرهنگی است. این رمزها و مرزهای نمادین اغلب کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. در حالی‌که حرفهٔ پزشکی نمی‌تواند بدون ایفای کارکردهای فرهنگی رمزها و مرزهای نمادینش، حیات خود را به نحو مؤثر و کارآمدی ادامه دهد.
در این مقاله استدلال من این است که طب سنتی نیز مانند آلوپاتی دارای رمزها و مرزهای نمادین خود است. اگر می‌خواهیم به استانداردسازی طب سنتی بپردازیم باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که این شاخه از طب بتواند با حفظ رمزها و مرزهای نمادینش به حیات خود ادامه دهد. درغیر این صورت ما با استانداردسازی به استحاله فرهنگی این شاخه از دانش و تجربهٔ بشری پرداخته‌ایم و عملاً زمینهٔ نابودسازی یا ناکارآمدسازی طب سنتی را فراهم می‌کنیم.
منظور از وجه نمادین طب سنتی رمزهای فرهنگی است که در باورها و ارزش‌های مربوط به طب سنتی در طول تاریخ و در فرایند تجربهٔ تاریخی مردم کدگذاری و تجربه شده است. مردم جهان و از جمله مردم ایران در طول تاریخ زندگی خودشان براساس نیازهایشان برای تسکین و بهبود آلام روحی و جسمانیشان مجموعه‌ای از تمهیدات را اندیشیده و مجموعه‌ای از ابزارها و مواد مختلف را ابداع کرده و به خدمت گرفته‌اند. در این فرایند ابداع و خلق تمهیدات، انسان‌ها با کابرد ابزارها و مواد، متناسب با مجموعهٔ اعتقادات دینی، جهان‌شناسی و ویژگی‌های محیط طبیعی و جغرافیائیشان طب سنتی خود را شکل داده‌اند و رمزها و کدهای فرهنگی وجود شناسانه و هستی شناسانه‌شان را در این طب گنجانده‌اند اکنون ما انسان‌ها با توجه به بستر تاریخیمان توانائی بازخوانی یا رمزگشائی از آن رمزها و کدگزاری‌های تاریخی را داریم. این رمزها شامل رمزهای محلی در سطوح مختلف خانوادگی تا ملی است.
به این معنا که هر خانواده‌ای در سطح مقیاس کوچک خودش متناسب با ارزش‌ها، خاطرات و تجربیاتش مجموعه‌ای از روش‌ها و ابزارها را برای تسکین دردهای روحی و جسمی خود به خدمت می‌گیرد. همین امر به‌صورت تجربهٔ مشترک جمعی برای گروه‌های بالاتر مثل دهکده، شهر و در سطحی مقیاسی بزرگی در سطحی ملی اتفاق می‌افتد.
نباید منظور از استاندارد کردن طب سنتی از میان بردن وجه نمادین (اجتماعی، فرهنگی) این طب با پزشکی آلوپاتی باشد زیرا در آن صورت دیگر چیزی باقی نمی‌ماند که از آن به‌عنوان طب سنتی یاد کنیم. در غیر این‌صورت عرصه‌ای از تاریخ فرهنگی تجربهٔ بشری به عرصه‌ای دیگر استحاله می‌یابد. بنابراین باید بین ”استانداردسازی“ و ”استحاله کردن“ تفاوتی قائل شد.
برای جلوگیری از این استحاله باید در تمام مراحل مربوط به فرایندهای تولید، عرضه، تجویز و استفادهٔ از روش‌های طب و داروهای سنتی، این ملاحظات را در نظر گرفت. این سخن به معنای آن نیست که ما از آن بخش از روش‌های درمان طب سنتی که می‌تواند احیاناً مضر یا سودمند باشد چشم بپوشیم و هم‌چنان به آن روش‌ها ادامه دهیم، بلکه منظور این است که بین شیوه‌ٔ استانداردسازی در طب سنتی و جدید تمایزهائی قائل شویم، تا ضمن استانداردسازی از استحاله طب سنتی و به‌خصوص از سرمایه نمادین نهفته در این طب جلوگیری کنیم. همان‌طور که گفتیم این امر باید در تمام مراحل فرایند طب سنتی از تولید تا مصرف مورد توجه قرار گیرد.
نظام توزیع داروهای سنتی باید هم‌چنان ویژگی‌های فرهنگی تاریخی خود را داشته باشند. برای مثال، داروهای سنتی نباید در داروخانه‌های طب جدید قرار بگیرند. بلکه باید در زنجیرهٔ فروشگاه‌های داروهای سنتی وجود داشته باشد... فروشگاه‌های عرضهٔ گیاهان سنتی، معمولاً از لحاظ فرهنگی متمایز از داروخانه‌های جدید و فروشگاه‌های دیگر هستند.
این فروشگاه‌ها علاوه بر عرضهٔ کالای اقتصادی، به‌گونهٔ برجسته و آشکار به‌مثابه موزه و گالری از تجربیات فرهنگی و تاریخی، اشیا، نمادها و تجربه‌های فرهنگی مردم ما می‌باشد. به همین دلیل این فروشگاه‌ها، درست مانند فروشگاه‌هائی که سوغات و اشیاء نمادین برای تروریست‌ها عرضه می‌کنند به‌گونه‌ای تعریف شده، معرف هویت فرهنگی شهرها و کشورهای خود هستند.
در ایران این مسئله را می‌توان به وضوح در فروشگاه‌های عرضهٔ گیاهان، داروها، نوشیدنی‌ها و خوردنی‌های سنتی در تمام شهرها و حتی برخی روستاها می‌توان دید. عطاری‌ها شکل ظاهری سنتی خود را باید متناسب با ارزش‌های سنتی بپوشند. واژه‌های عطار و عطاری، در احساس ما ریشه دارد. از این‌رو به‌جای محروم کردن عطاری‌ها از تجویز داروهای گیاهی و فروش مواد مکمل غذائی، بهتر است، به آنان اجازه و امکان دهیم تا متناسب دانش‌ها و مهارت‌های امروزی ولی با رعایت و هنجارهای سنتی در تمام زمینه‌های ممکن فعالیت‌ کنند.
بدین وسیله برای بهره‌گیری از دانش‌ تجربی و ارزش‌های فرهنگی آنها لازم است. همان‌گونه که پزشکان و داروسازان کلاس‌های بازآموزی می‌گذرانند، برای عطاران هم این کلاس‌های آموزش و بازآموزی حرفه‌ای برگزار شود.
شیدا حافظی، عضو گروه تحقیقات طب سنتی ایران. مرکز پژوهش‌های علمی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران
منبع : فصلنامه عطارنامه


همچنین مشاهده کنید