شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


مطالبات حقوقی جنبش زنان


مطالبات حقوقی جنبش زنان
بر‌اساس اصل ۲۷ قانون‌اساسی، برگزاری تجمع‌هایی كه در آن سلاح حمل نمی‌شود و به‌صورت مسالمت‌آمیز برگزار می‌شود، بلامانع است. فعالان جنبش زنان در سال‌روز ۲۲ خرداد امسال نیز برای طرح مطالبات و حقوق ابتدایی خود،‌تجمع مسالمت‌آمیزی در پارك میدان هفت‌تیر برگزاركردند كه از سوی برخی از فعالان جنبش دانشجویی و نیز برخی از فعالان جنبش سندیكایی و صنفی پشتیبانی شد. این تجمع آرام و صلح‌آمیز، متأسفانه به خشونت كشیده شد و هفتاد نفر از شركت‌كنندگان نیز بازداشت شدند. از میان بازداشت‌شدگان، علی‌اكبر موسوی خوئینی همچنان در زندان به‌سر می‌برد و پس از گذشت یك‌ماه از تجمع ۲۲ خرداد، با تأسف بسیار می‌شنویم كه برخی از مسؤولان، شركت و حمایت آقای موسوی خوئینی و دیگر زنان و مردان حق‌طلب در یك تجمع قانونی و مسالمت‌آمیز را به مسایلی همچون "انقلاب نرم"، "انقلاب نارنجی" و انواع و اقسام رنگ‌ها و توطئه‌ها ربط می‌دهند!! از سوی دیگر برخی "غیرمسؤولان" نیز بحث سیاست‌های خیابانی و تجمع‌های مسالمت‌آمیز زنان را به تئوری "سودجویی امپریالیسم" پیوند زده‌اند تا شاید با تكمیل این دو نگرش با مضمون واحد (یعنی وحدت مضمونی مسؤولان و "غیرمسؤولان)" تجمعی مشروع برای حقوقی مشروع‌تر، زیر سؤال برود.
به‌یاد می‌آورم هنگامی كه ما در سال ۱۳۸۱ تجمعی در اعتراض به كشتار زنان و كودكان فلسطین گذاشته بودیم، عده‌ای ما را دنباله‌رو حاكمیت، آن‌هم جناح محافظه‌كار آن قلمدادكردند تا صدای مستقل‌‌مان خاموش شود، همان‌طور كه اكنون نیز عده‌ای دیگر ما را دنباله‌رو بیگانگان و "براندازان نرم" قلمداد می‌كنند تا با نسبت‌دادن این اتهامات ناروا، شاید صدای حق‌طلبانه‌ی زنان خاموش شود و مثل همه‌ی سال‌های گذشته، زنان از حق شهروندی و مدنی خود صرف‌نظركنند، و جسارت بیرون‌آمدن از خانه و برگزاری تجمع‌های قانونی را نیابند.
اما پرسش این است كه آیا به‌راستی خواسته‌هایی همچون حق طلاق، حق حضانت و ولایت فرزندان، حق برابر شهادت و افزایش سن كیفری تا ۱۸ سال و نظایر این خواسته‌های ابتدایی، پتانسیل انقلاب نارنجی‌ یا براندازی نرم یا سخت را دارد؟ به‌راستی آیا می‌توان به تجمعی كه تقاضا‌هایش با تغییر قوانین مدنی به‌راحتی حل می‌شود، انگ انقلاب و براندازی زد؟ آخر این چه براندازی است كه اگر دولت-مردان همین الان تصمیم بگیرند كه به خواسته‌های برحق و انسانی جنبش حقوقی زنان توجه‌كنند، می‌توانند با تغییر چند قانون خانواده، چنین جنبش برانداز و خطرناكی را به‌سهولت خنثا كنند!
●ما زنان، براندازان نرم حكومت‌ها نیستیم!
این درست است كه جنبش حقوقی زنان شبكه‌ی گسترده‌ای دارد كه تردید ندارم برای برخی دولت-مردان، اصلاً قابل درك نیست، از آن‌رو كه می‌بینند این جنبش را نمی‌توان همچون احزاب و گروه‌های سیاسی حذف‌كرد یا متوقف ساخت؛ و چون نمی‌توانند علت این گستردگی را به‌درستی تحلیل‌كنند، راحت‌ترین كار آن است كه به بیگانگان متصل‌اش كنند. اما بالاخره روزی خواهد آمد كه تصمیم‌سازان مملكت ما این مسأله را درك‌كنند كه جنبش حقوقی زنان از آن‌رو گسترده و درنتیجه پیچیده است كه در هر خانواده‌ی ایرانی، نماینده‌ و عضوی دارد. این "دشمنان"ی كه برخی مسؤولان پی‌اش می‌گردند، در خانواده‌های خودشان نیز یافت می‌شود. جنبش زنان در خانه‌ی تك به تك مأموران شما نفوذ دارد؛ زیرا مأموران شما نیز همچون بقیه‌ی مردان، زن دارند. زنان و دختران آن‌ها اگر به‌طور صریح نتوانند از جنبش خودشان دفاع‌كنند، مطمئن باشید در قلب خود آن هستند؛ مگر این‌كه دولت-مردان رسماً به مأموران تحت امرشان ابلاغ‌كنند كه از اختیاركردن همسر بپرهیزند (مانند فرمان تاریخی "حسن صباح" كه به فداییان تحت امرش در "قلعه‌ی الموت" دستور عدم همسرگزینی صادر‌كرد)؛ یقین داشته باشید با هر ازدواج و با تولد هر دختری، جنبش حقوقی و عدالت‌طلبانه‌ی زنان، نماینده و هم‌پیمان پیدا خواهدكرد. ‌ ‌
از این‌روست كه تنها راه فرونشاندن شعله‌های جنبشی چنین گسترده‌، برآورده‌كردن خواسته‌های آن یعنی تغییر قوانین زن‌ستیزاست؛ قوانینی كه دیگر كارایی خود را در روابط انسانی جامعه‌ی كنونی از دست داده است. بنابراین به‌نظر می‌رسد كه رواداشتن خشونت علیه تجمع اعتراضی زنان یا برخورد امنیتی با خواسته‌های انسانی آن و نسبت‌دادن این جنبش به بیگانگان، فقط مسأله را پیچیده‌تر می‌كند؛ زیرا مشكلات حقوقی زنان با ایجاد محدودیت و ِاعمال خشونت، قابل‌حل نیست. كاش دولت-مردان متوجه می‌شدند كه موسم تغییر این قوانین فرا رسیده است؛ باید تغییری در وضعیت زنان به‌وجود آید وگرنه با این تدابیر خشن و توطئه‌بینی، زنان عصیان‌زده‌تر خواهند شد و هر روز بر مشكلات جامعه افزوده می‌شود.
راه‌حل فروكش‌كردن تقاضاهای هر دم فزآینده‌ی زنان ایران، و علاج بخردانه‌ی مشكلات‌شان، تن‌دادن به تغییر است. فعالان جنبش زنان سال‌هاست با هر روش صلح‌جویانه‌ای كه به‌نظرشان رسیده است، تذكر و هشدار داده‌اند؛ گفته‌اند و نوشته‌اند؛ تحقیق و پژوهش‌های خود را منتشر كرده‌اند؛ سمینار گذاشته‌اند؛ جلسات گفت‌و‌گو ترتیب داده‌اند؛ تومار امضا كرده‌اند؛ ولی شما كم‌ترین وقعی برآن ننهاده‌اید. حتی تلاش‌های زنان نماینده در مجلس ششم را به بن‌بست رساندید و حالا كار را به‌جایی كشانده‌اید كه از دهان نمایندگان زن در مجلس هفتم، زندگی جدید زنان كشورتان (اشتغال‌شان، رشد تحصیلی‌شان، خواست الحاق به كنوانسیون رفع تبعیض از زنان و...) را به باد تمسخر و استهزاء گرفته‌اید.
آری شما همه‌ی تلاش‌های گام‌به‌گام و بسیار بطئی ما را به دالان تاریك ناامیدی و بن‌بست سوق داده‌اید و وقتی هم به سطح شهر می‌آییم تا مشكلات و حرف‌مان را به آخرین پناهگاه‌مان (یعنی مردم) برسانیم، این‌طور بی‌رحمانه با ما برخورد می‌كنید. بعد از اِعمال خشونت هم ما را عامل بیگانه و برانداز قلمداد می‌كنید. اما بدانید جنبش حقوقی و فراگیر زنان كشورتان كه قدمتی صدساله دارد، جنبشی صرفاً عدالت‌طلب است و با چنین پشتوانه و مشروعیت تاریخی است كه می‌تواند در مقابل این‌همه فشار و تهمت و خفت، دوام بیاورد تا جایی‌كه مردان آزاداندیش جامعه را نیز با خود همراه‌كند و حمایت خالصانه‌ی گروه‌های مختلف فكری و اجتماعی را نیز به‌دست آورد. ‌ "نرم-نرمك" گام برخواهیم داشت ‌ ‌
با وجود همه‌ی این‌ها، اگر این شیوه‌ی "براندازی نرم" را از منظری دیگر نگاه‌كنیم، می‌توان خواست جنبش حقوقی زنان را به‌نوعی در قالب "براندازی نرم" نیز تلقی‌كرد، اما نه آن‌طور كه برخی مسؤولان از آن سخن می‌گویند. چراكه جنبش حقوقی زنان خواهان آن است كه این "قوانین ناعادلانه‌ی خانواده" را "براندازد"، آن‌هم به طریق "نرم" یعنی با ایجاد آگاهی در میان مردم و افكار عمومی، به‌ویژه ارتقای آگاهی خود زنان و با روش‌های مسالمت‌آمیز.
اما به‌نظر نمی‌آید كه چنین حركتی، ناپسند و توطئه‌آمیز بوده یا ربطی به بیگانگان داشته باشد. این‌كه فعالان جنبش زنان می‌خواهند "نرم-نرمك" و با مسالمت و مدنیت، خواسته‌های‌شان را در پهنه‌ی جامعه مطرح‌كنند و به حقوق انسانی‌شان برسند، مگر جرم است؟ خوب این خصوصیت زنانه‌ی ماست كه نمی‌خواهیم به‌طریق خشونت‌آمیز خواسته‌های‌مان را مطرح‌كنیم. ‌ ‌
كشف این نكته‌ی مهم كه زنان می‌خواهند قوانین ناعادلانه را "براندازند" هم كه كشف جدیدی نیست، خودمان هزاران بار به‌طور علنی گفته‌ایم و نوشته‌ایم و فریاد زده‌ایم كه خواهان تغییر این قوانین ناعادلانه هستیم و فكر می‌كنیم حق داریم به‌عنوان شهروندان این مملكت، خواسته‌های‌مان را به‌طور "نرم" یعنی به‌طور مسالمت‌آمیز دنبال‌كنیم. اما این كه طرح چنین خواسته‌های ابتدایی را به بیگانگان ربط دهید كمی شوخی به‌نظر می‌رسد، چون قبل از این‌كه آقای "جورجبوش" به‌دنیا بیاید -چه برسد كه رییس جمهور شود- زنان كوشنده‌ی ایرانی (یعنی مادربزرگ‌های ما) در جنبش حقوقی خود، این خواسته‌ها را دنبال‌كرده‌اند و ما هم نوه‌ و نتیجه‌های آن زنان هستیم كه راه‌شان را دنبال می‌كنیم.
●نسل جدید فعالان زن، دیگر فریب نمی‌خورد
البته ما نوه‌های فمینیست‌های اولیه‌ی ایرانی، كمی تغییر‌كرده‌ایم؛ یعنی ما نسلی نیستیم كه مانند برخی مادران‌مان گول حرف‌های برخی مردان سیاسی را بخوریم و وقتی از دهان همسرانشان به ما القا می‌كنند كه آرام باشید و تجمعی نگذارید چون "شرایط مناسب" نیست و ممكن است "تلاش‌‌های شما آب به آسیاب دشمن بریزد" حرف‌شان را بپذیریم و آرام بگیریم!! ما دیگر به آموزه‌های دلسوزانه‌شان (كهبه‌شدت قیم‌مابانه است) تمكین نمی‌كنیم، آری آموزه‌های برخی مردان سیاسی و ایدئولوژیك هم‌وطن‌مان ـ وقتی با حرارت به‌ما نصیحتمی‌كنند كه ممكن است خارجی‌ها از تجمع شما "سوءاستفاده" كنند ـ را جدی تلقی نمی‌كنیم در نتیجه كوتاه نمی‌آییم و با اتكا به نفس، راه خود را در جست‌وجوی عدالت پی می‌گیریم. چون به تجربه دریافته‌ایم كه از نظر این محافظه‌كاران، شرایط منطقه‌ی خاورمیانه و به‌خصوص وضعیت مملكت همیشه برای طرح خواسته‌های به‌حق ما زنان، نامساعد بوده است و همیشه شما مردان چون مهم هستید، مورد "توطئه‌ی دشمنان‌تان" بوده‌اید (چون بالاخره همیشه یك دولتی توی این دنیا پیدا می‌شود كه با شما دعوا داشته باشد، اما این دعوای شماست و نه ما)، و می‌دانیم شما محافظه‌كاران، هم‌صدا با دولت-مردان محافظه‌كارتر، تصور می‌كنید محور عالم هستید و دعواهای‌تان (كه دعوا بر سر قدرت است) خیلی مهم‌تر از احقاق حقوق ما زنان است!! این‌ها را می‌دانیم و مدام از طریق همسران‌تان به ما دیكته می‌شود اما دیگر این دلایل و تعصبات و تحلیل‌ها بر حركت‌مان تاثیر چندانی ندارد (فقط ممكن است زمینه را برای بالابردن هزینه‌ی حركت‌‌های‌مان آماده‌كند.)مشكل بزرگ شما "دلسوزان" این است كه نمی‌توانید واقعاً بپذیرید كه ممكن است گروه‌هایی از زنان هم‌وطن‌تان، بیرون از روابط قدرت و معادلات سیاسی مرسوم، به فعالیتی كاملاً مستقل، زنانه و متفاوت دست بزنند. ما هم البته تا حدودی درك می‌كنیم كه شما در فضای خط‌كشی شده‌ی جامعه بزرگ شده‌اید و نحوه‌ی تربیت‌تان، تربیتی سیاسی، سنتی و كاملاً خط‌كشی شده است و این نظام تربیتی البته كهن‌سال هم هست.
‌ببینید! همین‌كه مادربزرگ‌های ما با این حرف‌های شما خانه‌نشین شد‌ند كافی است. آن‌ها تحت تاثیر همین حرف‌ها و تحلیل‌های به‌ظاهر منطقی و به اصطلاح مسؤولانه قرارگرفتند، و نتیجه‌اش این شده است كه بعد از گذشت صدسال هنوز ما باید برای گرفتن چهار تا و نصفی حقوق پیش پا افتاده و ابتدایی، تمام عمرمان سگ‌دو بزنیم، جوانی‌مان را صرف‌كنیم، كتك بخوریم، مورد اتهام قرار بگیریم، برایمان پرونده‌سازی كنند، سابقه‌مان را تخریب‌كنند، شخصیت‌مان را به لجن بكشند، بین‌مان تفرقه و سوء‌ظن به‌وجود آورند، و.... آری! با توجه به این وضعیت است كه ما زنان این نسل همچون جنبش مستقل سندیكایی و دانشجویان مستقل، دیگر یادگرفته‌ایم كه كمی "خودخواه" باشیم و یك‌بار برای همیشه بگوییم: خیر برادران! حقوق ما اتفاقاً از همه‌ی چیزهای عالم مهم‌تر است.
‌ ‌باوركنید دیگر خسته‌شده‌ایم از بس به‌فكر حفظ موقعیت شما مردان در سطح خانواده، جامعه و در سطح بین‌المللی بوده‌ایم. مگر این نگرانی از موقعیت شما توسط ما زنان، تاكنون چه عاید جامعه كرده است؟ این‌همه نگرانی ما زنان برای حفظ موقعیت شما در طول تاریخ، نه‌تنها باعث شده است كه مدام سرمان بی‌كلاه بماند، بلكه ما زنان و مادران بی‌حقوق ایرانی، نسل‌های غیرخلاق و توسری‌خورده‌ای را بزرگ‌كرده‌ایم كه جُربزه‌ و اعتماد به‌نفس لازم برای تغییر و بهبود وضعیت خود و جامعه‌شان را نداشته‌اند و نمی‌توانند جامعه‌ی خود را بالنده و بارور سازند.
‌ما دیگر به آموزه‌های شما تمكین نمی‌كنیم؛ چون درك‌كرده‌ایم كه این نگاه ایدئولوژیك قیم‌ما~ب كه گاه از سوی خود زنان نیز بازتولید می‌شود، همیشه ما را برای اهداف مردسالار و روِیاهای سترون به كژراهه سوق داده است. همیشه از جنبش زنان به‌عنوان ابزار و زائده استفاده‌كرده‌اید، اما هنگامی‌كه نوبت به حركت مستقل زنان رسیده (مثل تجمع ۲۲ خرداد امسال)، فریادتان به آسمان رفته، ما را زیر منگنه قرار داده‌اید و مدام از سوءاستفاده‌ی "دشمن" سخن‌گفته‌اید. به‌راستی سوءاستفاده‌ی "دوستان" چه فرقی با سوءاستفاده‌ی "دشمنان" دارد؟ متأسفانه این، قاعده‌ای است كه همیشه در تاریخ معاصر ما تكرار شده است. ‌ ‌
●پُرهزینه بودن حركت‌های زنانه
در میان گفتارهایی كه به‌سبب برپایی تجمع مسالمت‌آمیز ۲۲ خرداد مطرح شد، یكی از مباحث، میزان هزینه‌ی چنین حركت‌هایی است. به‌نظرم پاسخ‌ به هزینه-فایده كردن‌ها می‌تواند به این بستگی داشته باشد كه ما كه هستیم، كجا ایستاده‌ایم و به جهان چه‌طور نگاه می‌كنیم. چنین برآوردهای ظریفی، به‌نظرم می‌تواند كاملاً شخصی باشد؛ یعنی بستگی به ده‌ها عامل از جمله میزان آرمان‌خواهی و انگیزه‌ی هر فرد دارد. از طرفی آیا هزینه‌ و انرژی‌ بسیاری‌كه مدافعان حقوق‌بشر برای كمپینی مثلاً به‌منظور جلوگیری از اعدام كودكان زیر ۱۸ سال می‌پردازند (و تازه معلوم هم نیست آخرش عملی می‌شود یا نه)، واقعاً كم‌تر از هزینه‌ی تجمعی است كه یكی از اهداف اصلی‌اش بالابردن سن كیفری دختران و پسران به ۱۸ سال است؟
البته می‌توان چنین پرسش‌هایی را از منظر دیگری مطرح‌كرد، برای نمونه می‌توان پرسید آیا برای این تجمع، زنان هزینه‌ كردند یا هزینه‌ به تجمع‌كنندگان تحمیل شد؟ آیا اگر خشونتی بر زنان روا می‌دارند، این زنان هستند كه باید جواب‌گوی خشونت باشند یا كسانی كه خشونت می‌كنند؟ گویا این قصه‌ی همیشگی كه در زندگی خصوصی زنان وجود دارد، اكنون ابعادی اجتماعی نیز یافته است و به جنبش‌ اعتراضی‌شان نیز تعمیم پیدا كرده است. وقتی زنی كتكمی‌خورد یا به‌خاطر فرم لباس و تار مویی، جریمه و بازداشت می‌شود، جامعه‌ی پدرسالار به او می‌گوید لابد خود زن مشكل داشته یا اشتباهكرده كه مستحق مجازات است! درواقع این قربانی است كه در فرهنگ پدرسالار همیشه مورد سرزنش قرار می‌گیرد، حال نیز گویا این تجمع مسالمت‌آمیز زنان كه قربانی خشونت شده‌ است، نه از طرف كسانی ‌كه چنین هزینه‌و خشونتی را تحمل‌كرده‌‌اند، كه از سوی افراد دیگر مورد عتاب و سرزنش قرار می‌گیرد. ‌ ‌
پرسش دیگر من از آنانی كه به‌دنبال هزینه-فایده كردن تجمعات زنان هستند این است كه آیا می‌توانند آماری دسته اول و واقعی ارایه‌كنند كه نشان از هزینه‌‌ی گزافی است كه بر اثر تداوم این قوانین ظالمانه به جامعه‌ی زنان كشور تحمیل می‌شود؟ روی سخن‌ام با آقایانی است كه می‌دانم از سر دل‌سوزی و مسؤولیت، نسبت به پرداخت هزینه برای تجمعی قانونی و مسالمت‌آمیز، حساسیتنشان می‌دهند. به ایشان عرض می‌كنم، خود فعالان زن در خلوت‌شان وقتی به مقایسه‌ی هزینه‌ها می‌اندیشند، وقتی به‌یادمی‌آورند زنانی را كه تمام سال‌های زندگی مشترك‌شان را در وحشت مرگ سپری‌كرده‌اند، وقتی به‌یاد می‌آورند زنانی را كه یك‌عمر بار خفت هوو را به‌دوش كشیده‌اند، وقتی می‌بینند زنانی را كه اكثر شب‌ها تمام تن‌شان از ضربات مشت و لگدهای شوهر معتاد یا شكاك، در تب و درد می‌سوزد، وقتی به‌یاد می‌آورند زنان بی‌پناهی را كه از فرط بی‌حقوقی و تحمل یك‌عمر ضرب‌وشتم دست به خودسوزی می‌زنند، آن‌وقت هزینه‌های یك تجمع اعتراضی تاحدودی قابل‌تحمل می‌شود.
زنی را می‌شناسم كه برای گرفتن طلاق، ده‌سال است زندگی‌اش روی زمین و آسمان می‌چرخد، شما هم لابد این موارد را بسیار دیده‌اید و شنیده‌اید. آیا نه این‌كه افرادی مثل این زن، هزینه‌ی تداوم این قوانین ناعادلانه را ده‌سال است كه دارند می‌پردازند؟ بسیار زنانی را به شخصه می‌شناسم كه شوهران‌شان اجازه‌ نداده‌اند كه بعد از ازدواج، شغل‌شان را ادامه دهند و اكنون در افسردگی و بیهودگی به‌سر می‌برند، آیا لرزه‌های مداومِ اضطراب و غم افسردگی هزاران زن هم‌وطن‌‌، برای كسانی كه به‌دنبال هزینه‌ی یك تجمع‌‌اند، قابل اندازه‌گیری است؟ بخش اعظم ادبیات داستانی ما، حكایت زوال و فروپاشی زن ایرانی است. اكثر رمان‌هایی كه نه‌تنها به قلم نویسندگان زن كه از قضا به‌وسیله‌ی مردان آزاداندیش نوشته شده، قصه‌ی زندگی زن‌هایی است كه خاموشانه می‌سوزند و می‌سازند و پرپر می‌شوند و می‌میرند و جسم رنجورشان در گوری گم‌نام و سرد دفن می‌شود. همگی‌مان هم می‌دانیم كه قوانین تبعیض‌آمیز كنونی، از این ستم و نابرابری حمایت می‌كند. حال پرسش‌ام از انسان‌های عادل و وجدان‌های بیدار این است كه آیا هزینه‌هایی كه كل جامعه و به‌خصوص زنان از استمرار این قوانین پرداخت می‌كنند، واقعاً بیش از هزینه‌های یك تجمع اعتراضی برای رفع این تبعیضات نیست؟
نوشین احمدی خراسانی
منبع : ماهنامه نامه