یکشنبه, ۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 26 May, 2024
مجله ویستا

تردد در این مسیر فقط حق من است!


تردد در این مسیر فقط حق من است!
حوزه استراتژی و دكترین فقط سیاسی نیست و مجموعه ای گسترده از حوزه های سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و اجتماعی را در بر می گیرد؛ اما از آنجا كه روزنامه صفحه ای مستقل برای مباحث استراتژیك ندارد، مقاله را در صفحه سیاسی درج می كند.این مجموعه مباحث حاصل تازه ترین دیدگاه های دكتر حسن عباسی است كه بسیاری از خوانندگان با دیدگاه های ایشان آشنایند. همشهری ضمن درج این دیدگاه از اظهار نظر و دیدگاه های تازه صاحب نظران استقبال می كند.تئوری بازی ها، یك روش عمومی در تصمیم سازی های استراتژیكی و تاكتیكی است كه مدل های گوناگونی دارد.
در این نوشتار- كه متن ویرایش شده كنفرانسی است كه اخیراً در تالار وحدت دانشگاه تبریز ایراد گردید- سعی شده است با استفاده از یكی از ساده ترین مدل ها در تئوری بازی ها، برای آشنایی عموم مخاطبان با چگونگی روند علمی تصمیم سازی، مبتنی بر بررسی احتمالات، مسئله كشمكش میان آمریكا با ایران بر سر بهره مندی از انرژی هسته ای مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد و البته برای آسان سازی فهم آن، تلاش شده است كه از ابعاد پیچیده و فنی آن- به ویژه از به كاربردن مفاهیم تخصصی- حتی الامكان صرفنظر و پرهیز شود. در جهان پرآشوب امروز كه روند تحولات، شتاب گسترده ای یافته است، بهره مندی از عنصر تصمیم سازی در ابعاد حرفه ای آن، مهمترین گزینه برای بقاء یك امت - كشور است. امید اینكه طرح روش های تصمیم سازی در طرح ریزی استراتژیك در سطح جامعه، موجب آشنایی هر چه بیشتر عموم با این روش ها گردد.
● امكان و احتمال
در تئوری بازی ها، مبتنی بر بررسی احتمالات، اساسی ترین مسئله، بررسی امكانات است: اگر موضوعی «امكان» داشت، پس «احتمال» هم خواهد داشت؛ تا چیزی امكان نداشته باشد، احتمال وقوع آن غیرممكن است. آنجا كه سیاست، عرصه ممكنات است، استراتژی عرصه تنظیم احتمالات مبتنی بر ممكنات خواهد بود.
ركن اساسی در بررسی احتمالات اقدام از سوی طرفین منازعه، «بلوف سنجی» است. بلوف سنجی، از طریق «امكان سنجی» ارزیابی می شود.بلوف های تكنیكی، تاكتیكی یا استراتژیكی، به سه دسته تقسیم می شوند:
۱- بلوف سفید: اینكه فرد مشخصی (فرضاً جورج) مدعی است كه می تواند یكصد متر روی ریل راه آهن قدم بزند بدون اینكه بیفتد. در اینجا هم مدعی (جورج) مشخص است، هم مدعای او امكان پذیر. پس هر دو بخش مسئله شفاف است.
۲- بلوف خاكستری: اینكه فرد مشخصی (فرضاً همان آقای جورج) مدعی است كه می تواند روی آب راه برود بدون اینكه غرق شود. در اینجا، مدعی (جورج) مشخص است، اما مدعای او (راه رفتن روی آب) امكان پذیر نمی نماید. لذا یك بخش مسئله مبهم است.
۳- بلوف سیاه: اینكه گفته شود فرد نامشخصی، مدعی است كه می تواند روی آب راه برود بدون اینكه غرق شود. در اینجا، هم مدعی و هم مدعا، هر دو مبهم هستند.
در سیاست استراتژیك، یكی از مهم ترین مسائل، تشخیص صحت و سقم بلوف خاكستری است؛ زیرا بسیاری از ادعاها در صحنه جهانی، از این جنس هستند. اگر تشخیص صحت بلوف ها، به دقت صورت نگیرد، تصمیم متقابل در برابر آنها، قطعاً تصمیمی انفعالی و فاجعه زا خواهد بود.
پس «بلوف سنجی» مبتنی بر «احتمال سنجی» و «احتمال سنجی» مبتنی بر «امكان سنجی» است.
ساده ترین روش امكان سنجی در یك منازعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی یا نظامی،تهیه «ترتیب نیرو» و «تركیب نیرو» است.«ترتیب نیرو» ، تنظیم و برآورد توانمندی و استعداد نرم افزاری و سخت افزاری حریف در ۶ حوزه نیروی انسانی، تجهیزات، تأسیسات، منابع مالی، منابع زمانی و استراتژی و تاكتیك اتخاذشده است.
همچون مدیر یك تیم فوتبال كه در هنگام مسابقه، با توجه به آرایش و توانمندی تیم حریف در زمین بازی، تیم خود را آرایش می دهد، یك مدیر استراتژیك یا تاكتیكی نیز پس از «ترتیب نیرو» ی حریف، به «تركیب نیرو» ی جبهه خود می پردازد.
«تركیب نیرو» ، تنظیم و برآورد توانمندی و استعداد نرم افزاری و سخت افزاری خود، در ۶ حوزه نیروی انسانی، تجهیزات، تأسیسات، منابع مالی، منابع زمانی و استراتژی و تاكتیك اتخاذ شده، نسبت به «ترتیب نیرو» ی حریف است.
هرگاه «ترتیب نیرو» ی حریف، به روز، تنظیم و برآورد شد و سپس «تركیب نیرو» ی خودی، در نسبت با آن به روز، تنظیم گردید، آنگاه «امكان سنجی» ممكن خواهد بود. پس از این مرحله، بلوف سنجی و سنجش احتمالات، امكان پذیر است.
● غلو و بلوف
در تنظیم «ترتیب نیرو» ی حریف، توجه به روانشناسی استراتژیست ها و سیاستمداران كشور حریف ضروری است.
برای مثال، استراتژیست های آمریكایی، به دلیل تفوق سیاسی، اقتصادی و نظامی كشورشان، همواره از موضع بالا برخورد كرده و تكبر ویژه آنگلوساكسنی خود را به نمایش می گذارند. به زعم آنها، بازی «پوكر» تبلور تفوق آمریكایی در صحنه است و چون ذات «پوكر» بر بلوف است، همواره استراتژیست های آمریكایی در كنار سیاستمداران و اصحاب رسانه های آن كشور، مثلثی را شكل می دهند كه قلب آن را «اغراق» ، «غلو» و «بلوف» رقم می زند.
نكته اساسی این است كه اگر رژیم آمریكا بداند در اقدام به كاری به طور نسبی موفق خواهد بود، برای عملی ساختن آن، لحظه ای درنگ نخواهد كرد؛ مثال كشور عراق، مهم ترین گواه این مسئله است؛ آنگاه كه زمان اقدام علیه عراق رسید، مسئله ای به نام شورای امنیت برای آمریكا و انگلیس و سایر اعضای محور «آنگلوزاینیست رژیمز» Anglo-Zionist Regimes موضوعیت نداشت.
اصرار گسترده آمریكا برای پرونده سازی علیه ایران و كشاندن آن به شورای امنیت، سه مسئله را به ذهن متبادر می سازد:
- با این اصرار، آمریكا مسئله مواجهه خود با ایران را در سطح افكار عمومی جهانی با هدف «عادی سازی» و تخلیه هیجانات، تعمیم می بخشد.
- این اصرار، حكایت از محدودیت های آمریكا در مواجهه با ایران دارد. در واقع، این كشور به جای برخورد عملی از جنس تهدید سخت، در فضاسازی تهدید نرم باقی مانده است.
- یا اینكه هدف آمریكا از این اصرار _ با توجه به محدودیت های آن در مواجهه با ایران - تدارك یك ائتلاف جهانی است . وجه مشترك هر سه مسئله، اغراق در موضوع به نیت تأمین عقب نشینی و «وادادن» ایران است.
● یك درد بدون درمان: بهانه
در تبیین خط مشی Gate-way تهدید رژیم آمریكا علیه ایران، مبتنی بر تئوری بازی ها، «بهانه شناسی» یك اصل اساسی است. یك استراتژیست برای «كیش» و «مات» حریف، در صحنه بازی، ابتدا به دنبال تبیین یك «بهانه» رفته و با تبلیغات گسترده، موضوع «بهانه» را «مسئله» حریف می كند.
آمریكا طی سال های گذشته چهار موضوع را مورد «بهانه» قرار داده و با عظیم ترین و حجیم ترین تبلیغات گسترده در طول تاریخ تبلیغات مدرن، آنها را به مسئله ایران و جهان تبدیل كرده است:
۱- بهانه تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای. با توجه به اینكه جمهوری اسلامی بارها اعلام نموده است كه فقط با نیت اهداف اقتصادی به دنبال دستیابی به انرژی هسته ای است، اما آمریكا و سایر اعضای محور رژیم های آنگلوصهیون، همچنان بر طبل این بهانه می كوبند و به سختی تلاش می كنند تا بهانه خود را به كرسی بنشانند.
آمریكا، تنها كشور استفاده كننده از سلاح هسته ای در جهان(به ترتیب، ابتدا پرتاب بمب هیدروژنی در هیروشیما و ناكازاكی ژاپن در جنگ دوم جهانی و بهره گیری از بمب های حاوی اورانیوم ضعیف شده در مناقشه كوزوو در بالكان و به كاربردن سلاح های نوترونی در تورابورای افغانستان در سال ۱۳۸۰ و در نزدیكی فرودگاه بغداد در ۱۳۸۲) است. بنا به گفته محمد البرادعی- دبیر كل آژانس انرژی اتمی كه به دلیل ایفای نقش ویژه در اطاله روند پرونده سازی هسته ای برای ایران، از سوی نهادهای صهیونیستی، جایزه ویژه صلح را دریافت نمود- در جهان ۲۷۰۰۰ كلاهك اتمی وجود دارد. در شرایطی جهان آنگلوساكسن، ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای متهم می كند كه بیش از نیمی از كل كلاهك های هسته ای جهان - یعنی ۱۵۰۰۰ كلاهك - تنها در اختیار كشورهای محور آنگلوصهیون است.
۲- بهانه حمایت ایران از تروریسم. این بهانه نیز در شرایطی مطرح می شود كه جهان آنگلوصهیون در دو قرن اخیر، منشأ پیدایش و گسترش انواع تروریسم مدرن است؛ منشأ و عامل سایكوتروریسم Psycho-Terrorism، تكنوتروریسم Techno-Terrorism، مدیاتروریسم Media-Terrorism، اكوتروریسم Eco-Terrorism، اكانوتروریسم Econo-Terrorism، ناركوتروریسم Narco-Terrorism، بیوتروریسم Bio-Terrorism، ایدئوتروریسم Idea-Terrorism و ... .
۳- بهانه نقض حقوق بشر از سوی ایران. باید توجه داشت كه آمریكا- مجری طرح گوانتانامو، ابوغریب در عراق ، شكنجه گاه های هوایی بین قاره ای و ... - این اتهام را مبنای بهانه قرار داده است.
۴- بهانه فقدان دموكراسی در ایران. این بهانه نیز از سوی كشوری چون آمریكا مطرح می شود كه از سه زاویه قابل تأمل است:
الف- آمریكا خود یكی از غیردموكراتیك ترین كشورهای جهان است. در طول بیش از ۱۵۰ سال گذشته، در این كشور تنها از دو حزب، دو نفر انتخاب و در یك سیستم رفراندوم بسیار ضعیف و ناعادلانه، درنهایت یكی از آنها وارد كاخ سفید می شود.
ب- بیش از ۹۰ درصد كشورهای دوست و هم پیمان آمریكا در جهان را حكومت های دیكتاتوری سلطنتی یا جمهوری های كودتایی سرهنگان و ژنرال ها تشكیل می دهند.
ج- در سال های اخیر، در هر نقطه از جهان كه با استفاده از قواعد نسبی دموكراسی، رأی مردم برتافته شده است، نتیجه برای آمریكا، غیرقابل تصور و فاجعه بار بوده است. به سادگی می توان دموكراسی گریزی آمریكا در برنتافتن و مخالفت با نتیجه انتخابات عمده سال ۱۳۸۴ در كشورهای ایران، بولیوی، عراق، فلسطین و ... را مشاهده نمود.
در تئوری بازی ها، نسبت به «بهانه شناسی» ، برای طرح ریزی استراتژیك، در شرایط تنوع بهانه ها از سوی حریف، توجه به دو نكته ضروری است:
- ابتدا اینكه به هیچ وجه نباید به بهانه جویی حریف تن داد: هر نوع «اعتمادسازی» نسبت به بهانه جویی حریف، نتایج فاجعه بار استراتژیكی را در برخواهد داشت.
- و دیگر اینكه اگر به بهانه اول تن در داده شد، اما حریف به مقاصد مورد نظر از بهانه جویی هایش نرسید، قطعاً و یقیناً به سراغ موارد بعدی در فهرست بهانه ها خواهد رفت.
البته ممكن است این تلقی وجود داشته باشد كه در بازی با بهانه های حریف، می توان «زمان» را با «اعتمادسازی» خرید. باید توجه داشت كه این تلقی در ابعاد تاكتیكی شاید مؤثر باشد، اما در بعد استراتژیكی و در میان مدت و درازمدت، همان نتایج فاجعه بار مترتب بر بحث اعتمادسازی را در پی خواهد داشت.آمریكا در طول ماه های پس از اشغال عراق و آشكارشدن ماهیت گرداب چریكی آن كشور، اقدام به فرافكنی نمود و همسایگان عراق ـ به ویژه ایران و سوریه ـ را به دخالت در امور داخلی عراق اشغالی متهم كرد.اخیراً با تعمیق گرداب عراق برای كشورهای محور آنگلوصهیون، آمریكا طرح روانی فرافكنی مزبور برای زمینه سازی «بهانه» تازه ای علیه جمهوری اسلامی در سطح افكار عمومی جهان را به صورت سازمان یافته پی گیری می كند.
پس از اعلام كاندولیزا رایس مبنی بر مجاز بودن زلمای خلیل زاد ـ سفیر آمریكا و حاكم واقعی عراق اشغالی _ برای مذاكره با همتای ایرانی خود در مورد مسائل داخلی عراق و دعوت رسمی برخی مقامات عراقی از ایران و برخورد اولیه ضعیف مقامات ایرانی با این توطئه، زمینه تبلیغات گسترده آمریكا برای فضاسازی در این خصوص فراهم آمد.
آینده این طرح روانی را می توان اینگونه پیش بینی كرد: در ماه ها و سال های آینده، آمریكا در عراق بیش از پیش ناكام خواهد ماند، آنگاه با استمرار فضاسازی روانی خود مبنی بر رغبت برای مذاكره بر سر رفع مشكلات امنیتی عراق و عدم همكاری و مذاكره از سوی ایران، این القاء روانی برای جهانیان پیش می آید كه واقعاً ایران در امور داخلی عراق دخالت می كند و مانع از تحقق آرامش و ثبات در عراق می گردد.
پس از تحقق این «القاء» روانی، آنگاه موضوع این «القاء» و اتهام، تبدیل به «بهانه» ای خواهد شد كه ایران برای خلاصی از آن بایستی همین روند طاقت فرسای رهایی از «اتهام» تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای را طی كند؛ همین روندی كه حاصل «اعتمادسازی» بی مورد ایران، نسبت به اتهام بی اساسی بود كه این پذیرش «اصل» اعتمادسازی از سوی ایران، در سطح افكار عمومی، القاء مظنون و مشكوك و غیر قابل اعتماد بودن ایران را در پی داشت.در شرایطی كه عامل بی ثباتی روز افزون عراق، حضور نیروهای اشغالگر آنگلوصهیون است، جمهوری اسلامی ایران، هیچ موضوع قابل مذاكره ای با آمریكایی ها در خصوص عراق ندارد؛ كشورهای آنگلوصهیون باید به اشغال عراق، افغانستان و فلسطین خاتمه دهند؛ این موضوعی مذاكره پذیر نیست.
در نتیجه، هر نوع پذیرش مذاكره با آمریكا در مورد مسائل داخلی عراق، در آینده دروازه بهانه پنجم را علیه ایران خواهد گشود؛ بهانه مداخله در امور داخلی عراق و ممانعت از تحقق ثبات و آرامش در آن كشور.
▪استراتژیست های آمریكایی، به دلیل تفوق سیاسی، اقتصادی و نظامی كشورشان، همواره از موضع بالا برخورد كرده و تكبر ویژه آنگلوساكسنی خود را به نمایش می گذارند
▪همواره استراتژیست های آمریكایی در كنار سیاستمداران و اصحاب رسانه های آن كشور، مثلثی را شكل می دهند كه قلب آن را «اغراق» ، «غلو» و «بلوف» رقم می زند
● دكترین های تهدید
الف- دكترین های استراتژیكی صحنه
۱- دكترین دومینو: مبتنی بر قاعده بازی مهره ها، طراحان استراتژی های جناح محافظه كاران واشنگتن در انستیتو امریكن اینترپرایز American Enterprise Institute، معتقد بوده و هستند كه با اشغال افغانستان و عراق، سایر كشورهای منطقه- به ویژه ایران و سوریه- فرو ریخته و به دامن غرب در می غلتند. محاصره ۳۶۰ درجه ای جغرافیایی، نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران از سوی آمریكا، برای تحقق این دكترین صورت گرفته است.
۲- دكترین ایگنوتوس: هنری كسینجر- طراح این دكترین- براین باور است كه همچون دریاهای آزاد كه در مالكیت هیچ كشوری نیست، نفت نیز نباید در مالكیت كشورهای به خصوصی باشد. در این دكترین، تسلط بر كشورهای دارنده منابع نفت و گاز و مهار انرژی های فسیلی در جهان از طریق اعمال كنترل توسط آمریكا، تنها راه بقاء «تمدن نفتی» و كاپیتالیستی غرب محسوب می شود.
۳- رفرم در خاورمیانه بزرگ: خاورمیانه، مفهوم غلطی است كه حدود ۱۱۰ سال پیش توسط آدمیرال آلفرد ماهان مطرح شد و محدوده جنوب غرب آسیا و شمال شرق آفریقا را در بر می گرفت اما با تعبیر «خاورمیانه بزرگ» از سوی بوش پسر، این مفهوم در واقع كل جهان اسلام را در بر می گیرد.
كلمه رفرم Reform - كه در جهان اسلام به غلط، «اصلاحات» ترجمه می شود - نیز گمراه كننده است. «اصلاح» ، واژه ای قرآنی در برابر مفهوم «افساد» است. صالح و فاسد، مصلح و مفسد ، مصلحت و مفسدت و اصلاحات و افسادات مفاهیمی هستند كه نسبتی با «رفرم» ندارند. در واقع، رفرم، اعم از اصلاح و افساد است.
اشتباه معادل گیری اصلاحات به جای رفرم، در جای دیگری با واژه هم خانواده اصلاحات یعنی «صلح» نیز تكرار می شود.صلح در برابر جنگ نیست و اساساً تعبیر «جنگ و صلح» غلط رایجی است كه معادل «War & Peace» گرفته شده است.
در صورتی كه نه صلح معادل با Peace است و نه اصلاحات با رفرم برابر است. صلح روبه روی فساد، اصلاح روبه روی افساد و جنگ - حرب یا War - به عنوان طیفی از مواجهه و منازعه، در برابر «سازواری» - سِلم یا Peace - مطرح است.
هیأت حاكمه جمهوری خواه كاخ سفید واشنگتن، نسبت به آنچه رفرم در خاورمیانه نامیده می شود، به دو جریان در صحنه سیاست استراتژیك آمریكا تفكیك می گردد:
- جریان رادیكال: این جریان كه از نومحافظه كاران تشكیل می شود، معتقد است می توان در جوامع اسلامی تغییر بنیادی ایجاد نمود. فرمول جریان رادیكال برای جهان اسلام این است؛ باید فرم كهنه، دفرمه شده و فرم جدید محقق گردد.
● Old Form ? Deform ? New Form
استراتژی تحقق فرمول پیشنهادی این جریان، استفاده از پتانسیل اختلافات قومی و مذهبی جهان اسلام برای تخلیه و تعدیل انرژی مقاومت در برابر تغییر و رفرم مورد نظر است. با برهم زدن نظم و فرم سابق، هرج و مرج ایجاد می شود. این هرج و مرج به تضعیف نیروهای منطقه می انجامد و در نتیجه، شرایط برای تحقق نظم و فرم مورد نظر آمریكا فراهم می شود.
- جریان واقع گرا: این جریان، گروه كیسینجر و ژنرال برنت اسكوكرافت Brant Sco Craft- مشاور امنیت ملی بوش پدر- و هوادارانشان در حزب جمهوری خواه را در بر می گیرد. این گروه معتقدند كه نمی توان كشورها و جوامع اسلامی را تغییر داد و تنها می توان آنها را «دموكرات تر» نمود. انتقاد این جریان به روش «صادرات دموكراسی» و «دموكراسی های صادراتی» متوجه بی ثباتی در جهان اسلام است. برنت اسكوكرافت می گوید: ثبات موجود و نسبی در كشورهای اسلامی را كه حاصل «فرم» موجود آنهاست نباید دست كم گرفت، زیرا ارزش ثبات موجود زمانی مشخص می شود كه این ثبات، نفی شده و با پدیدارشدن بی ثباتی در منطقه جنوب غرب آسیا، هزینه ایجاد مجدد آن برآورد شود. گروه واقع گرایان حزب جمهوری خواه معتقدند نومحافظه كاران در این خصوص جوان هستند و دشواری های پیدایش نظم و «فرم» موجود در جهان اسلام را نمی دانند. فرمول این جریان برای جهان اسلام این است؛ فرم كهنه، رفرم گردد.
● Old Form ? reform
با وجود همراهی برژینسكی- استراتژیست ارشد حزب دموكرات- با گروه واقع گرایان جمهوری خواه در مسئله رفرم مورد نظر غرب در جهان اسلام، آنچه مهم است اینكه اختیار اقدام در دست جریان رادیكال- یعنی نومحافظه كاران كاخ سفید- است.
واژه های فرم Form (شكل، رخ و ریخت) ، رفرم Reform (شكیل، ریخت مندسازی مجدد) و دفرم یا دفرمه Deform (بی ریخت) در نسبت با مفهوم خاورمیانه بزرگ، اینگونه چینش می شوند كه آمریكا، شكل و رخ خاورمیانه بزرگ را با معیارهای خود، شكیل و ریخت مند می خواهد؛ حتی اگر از منظر دیگران، به ویژه ساكنان خاورمیانه بزرگ !! بی ریخت و دفرمه به نظر آید.
دكترین آمریكایی ریخت مند سازی _ رفرم - در خاورمیانه بزرگ، ۵ محور عمده دارد:
۱-۳) محور DDR: غیرنظامی سازی افراد مسلح در جنبش های انقلابی جهان اسلام Disarmament، بی نیازی به بسیج مندی آنها Demobilization، و بازگشت آنها به زندگی اجتماعی عادی Reintegration. هرچند محور DDR، خنثی سازی نیروهای چریكی و عناصر «منازعات كم شدت» را به عنوان «تروریست» در منازعه! جهانی با تروریسم مطمع نظر دارد، اما گام دیگر آن كه نادیده گرفته می شود، خلع سلاح ارتش های كلاسیك كشورهای بزرگ در سطح جهان اسلام است: برای نمونه، هیچ گاه ارتش عراق یا افغانستان، در آینده تشكیلات نظامی گسترده و مستقل و تجهیزات نظامی سنگین مانند موشك بالستیك، بمب افكن های سنگین، ناوهای تهاجمی و ... نخواهند داشت. رفرم در خاورمیانه - بخوانید جهان اسلام - در حوزه DDR، به این معناست كه پس از اتمام پروژه رفرم، در سطح جهان اسلام هیچ ارتش كلاسیك مقتدر و هیچ جنبش چریكی عمده ای وجود نخواهد داشت. هدف اصلی پروژه DDR، جنبش هایی چون حزب اللّه لبنان ، جهاد اسلامی فلسطین ، حماس و ... است.
۲-۳) محور دموكراتیزاسیون Democratization كشورهای اسلامی: با این فرض كه عصر دیكتاتورهای طرفدار غرب كه بازمانده عصر كلنیالیسم Colonialism و استعمار نو هستند به سر آمده است، برای جلوگیری از طغیان مردم در این كشورها، آمریكا پیش دستی نموده و سعی دارد این بار مهره های خود را از طریق رفراندوم و با رأی مردم هر كشور، به آنها تحمیل نماید. طبیعی است كه هر انتخاباتی كه چهره مورد نظر غرب را بر صدر ننشاند، مورد تأیید آنها نیست.در واقع، آن چه آمریكا آن را دموكراتیزاسیون می خواند، چیزی نیست جز «پورنوكراتیزاسیون» یا «نفسانیات سالاری» در كشورهای منطقه خاورمیانه.
اما در این مدت، هر كجا، روند دموكراتیزاسیون به طور نسبی و به شكل طبیعی جلو رفته است، نتایج برای غرب غیرقابل باور و غیرقابل پذیرش بوده است.
۳-۳) محور لیبرالیزاسیون Liberalization در كشورهای اسلامی: لیبرالیزاسیون به معنی «اباحی گرسازی» كشورهای مسلمان و تعدیل و نفی شریعت اسلام در این جوامع، محور سوم رفرم محسوب می شود. لیبرالیسم در كشورهای عربی به غلط به «حرّیت» و در ایران نیز با معنای مجعول «آزادی» معرفی می شود.
۴-۳) محور حقوق بشرمندی Human Rights كشورهای اسلامی: آمریكا با این پیش فرض كه در جهان اسلام، «خدامحور» است و حق انسان در نسبت با خدا تعریف می شود، تلاش گسترده ای را آغاز كرده است كه مدل غربی بشرمحوری Humanism را جایگزین نموده وحق انسان را، «خودبنیاد» و «طبیعی» بنمایاند، نه در ارتباط با عالم قدسی. در این فرض، بشر یك سره حق است و نه تنها هیچ تكلیفی بر عهده او نیست، بلكه حق منشأ و خالق بشر یعنی خدا نیز ندیده انگاشته می شود.
برای شناخت رفرم در خاورمیانه بزرگ، در محور حقوق بشرمندی جهان اسلام، مطالعه زندان ابوغریب عراق، به عنوان نمونه آزمایشگاهی طراحان و مجریان اعلامیه جهانی حقوق بشر و مانیفست رفرم در این حوزه ضروری به نظر می رسد.
۵-۳) محور جامعه سازی مدنی: آمریكا ارزش های ساختاری غرب را در قالب یك بسته فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تحت عنوان جامعه مدنی Civil Society به جهان اسلام تحمیل می كند. رفرم در خاورمیانه بزرگ در حوزه جامعه سازی مدنی، از طریق ایجاد و گسترش NGO و جایگزینی آن با نهادهای غیردولتی سنتی در جوامع اسلامی از یك سو و ایجاد سازمان دولتی مربوطه-مانند وزارت جامعه مدنی در عراق- از سوی دیگر دنبال می شود.
۱- دكترین میخ و چكش: جان آركوئیلا John Arquilla استراتژیست ارشد در دانشگاه جنگ نیروی دریایی آمریكا، امپراتوری آمریكا را این گونه تعریف می كند: امپراتوری، یعنی حق مالكیت بر منابع مادی و معنوی بیرون از خاك و مرزهای آمریكا در سطح كل كره زمین، بدون هیچ محدودیت و هیچ مسئولیت. آركوئیلا، جهت حركت این امپراتوری را تبیین می كند: «وقتی شما چكش در دست دارید، همه چیز را میخ می بینید» . از درون این تلقی، هژمونی می جوشد و هرگونه واكنش به این هژمونی، «تروریسم» ارزیابی می شود. در واقع، جنگ با تروریسم، جنگ با نیروهای مقاومتی است كه این نظام امپراتوری را برنمی تابند. شاید صحیح تر باشد كه گفته شود تكبر ویژه «آنگلو صهیونی» ، هر چیز برجسته را میخ می بیند و لاجرم برای سركوب آن در جست وجوی چكش برمی آید.
۲- دكترین گالیور ششم: جیمز بلك ول James Blackwell تلقی گالیوری نومحافظه كاران آمریكا را كه شاگردان لئواشتراوس Leo Strauss - فیلسوف یهودی كه عمیقاً شیفته داستان گالیور بود- هستند را این گونه تبیین می كند: خاورمیانه همان «لی لی پوت» است كه از میان ۶ گالیور آن _ مصر، عربستان، تركیه، عراق، ایران و اسرائیل _ ۵ كشور اول باید تجزیه و قطعه قطعه شوند و تنها گالیور ششم - رژیم صهیونیستی - بماند و لی لی پوت خاورمیانه را سرپرستی كند.ب- دكترین های عملیاتی صحنه
در زمستان ۱۳۸۰ جورج بوش سه كشور كره شمالی، ایران و عراق را «محور شرارت» لقب داد. تاكنون كه «پنجاه» ماه از آن زمان می گذرد، آمریكا پنج دكترین عملیاتی علیه جمهوری اسلامی اتخاذ نموده است _ یعنی به طور متوسط هر «ده» ماه یك دكترین. اهمیت مسأله زمانی هویدا می شود كه بدانیم آمریكا در مواجهه با شوروی در طول جنگ سرد، از سال ۱۹۴۵ تا ،۱۹۹۰ به مدت ۴۵ سال، تنها سه دكترین عملیاتی اخذ نمود: دكترین تلافی بزرگ Massive Retaliation، دكترین واكنش قابل انعطاف Flexible Response و دكترین انهدام قطعی (ضد نیرو، یا انهدام حتمی متقابل) Mutual Assured Distribution (MAD).یعنی به طور متوسط، هر ۱۵ سال یك دكترین.
۱- دكترین هویج و چماق Carrot and Stick : با طرح محور شرارت از سوی رئیس جمهور آمریكا، دكترین هویج و چماق، همزمان علیه عراق و ایران مطرح شد. مبتنی بر این دكترین، كشور هدف، همچون اسب «وحشی» است كه باید «رام» شود. به هنگام گرسنگی اسب وحشی در بند، او را تطمیع نموده و به او «هویج» می دهند. اما با هربار كه آن اسب، بخشی از هویج را می خورد، یك ضربه شلاق یا چماق بر سر او فرود می آید. تكرار این روند تطمیع با هویج و تهدید با چماق، تا زمان «رام» شدن آن اسب ادامه می یابد: تا زمانی كه «زین» را بر پشت خود بپذیرد و «سواری» بدهد. این دكترین در مورد عراق صدام حسین در كمتر از چهارده ماه به نتیجه نشست، اما در مورد ایران مؤثر واقع نشد: چماق در دست آمریكا و اسرائیل و هویج در كف اتحادیه اروپا خشكید.
۲- دكترین پلیس خوب، پلیس بد:Good Cop Bad Cop -با شكست دكترین هویج و چماق، رویكرد غرب تلطیف شد و لعاب قانون به خود گرفت: یك قانون جهانی وجود دارد كه ضابط آن «واحد پلیس جهانی» است كه اتفاقاً همه اعضای آن كشورهای غربی هستند.
این «كلانتری» جهانی، دو نوع پلیس دارد؛ پلیس خوب و پلیس بد. انگلیس، فرانسه و آلمان، به عنوان پلیس های خوب، در سر «گردنه» گذرگاه جهانی، جلوی اتومبیل ایران را گرفته و تقاضای نامشروع «تعلیق» بدون مدت تحقیقات و فعالیت های تكنولوژیك هسته ای ایران را ارائه نمودند. هشدار آنها این بود: توصیه ما این است كه به خواسته های ما تن دهید، در غیر این صورت دو پلیس بد _ آمریكا و اسرائیل _ تا لحظاتی دیگر آژیركشان سر می رسند و این «خواسته ها» را به زور به شما تحمیل می كنند. البته شكست این دكترین نیز قابل پیش بینی بود.
۳- دكترین مكانیسم ماشه:Trigger Mechanism -با شكست نمایش پلیس خوب، پلیس بد، چهار كشور معارض یعنی آمریكا، انگلیس، فرانسه و آلمان، خط قرمزی را تعیین نموده و مبتنی بر آن «مكانیسم ماشه» را تعریف كردند: اگر به خواسته های ما تن ندهید، به طور اتوماتیك «ماشه» اسلحه ضابطین قانون جهانی چكانده شده و پرونده شما به شورای امنیت رفته و ... . این دكترین نیز، در ابتدای پائیز ۱۳۸۳ به شكست انجامید.
۴- دكترین شوك و بهتShock & Awe : -در پائیز ،۱۳۸۳ آمریكا، انگلیس، فرانسه و آلمان، به دكترین قدیمی شوك و بهت علیه ایران روی آوردند: وقتی به یك موجود زنده شوك _ به ویژه شوك روانی _ وارد شود، آن موجود، دوره ای از بهت را سپری خواهد نمود. هرقدر شوك قوی تر، طبیعتاً دوره بهت طولانی تر خواهد بود. بخش اول این دكترین را چگونگی وارد آوردن شوك دربرمی گیرد. آمریكا و هم پیمانانش، به شوك از درون ایران، بیش از شوك از بیرون تمایل نشان دادند. به طور مشخص، در بحث شوك از درون، دو گزینه را مورد نظر داشتند: شوك انقلابی، ناشی از یك اغتشاش گسترده در سطح كشور ایران، و دیگری شوك دموكراتیك، ناشی از تحقق یك انقلاب مخملین، مانند آنچه در گرجستان و اوكراین رخ داد. گزینه اغتشاش گسترده داخلی محتمل و قریب الوقوع نبود، اما از آنجا كه تا انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری ایران چند ماه بیشتر نمانده بود، فرض سران كاخ سفید بر تحقق «انقلاب صورتی» در روزهای انتخابات مزبور بود. تبلیغات گسترده و فضاسازی برای كشاندن مردم ایران به خیابان ها، توأم با تحصن و تحریم انتخابات، خط مشی غرب بود.
سرمایه گذاری بر شبكه های NGO داخلی مبتنی بر الگوی عمل «جورج سوروس» در اكراین، غرب را به این باور رسانده بود كه انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، تبدیل به یك «شوك» برای ایران می شود. اما این برآورد غرب به شكست انجامید و در واقع روند و نتیجه انتخابات و بی اعتنایی مردم ایران به تبلیغات غرب، نوعی «شوك» برای آمریكا محسوب گردید.
بخش دوم این دكترین را ارزیابی ابعاد «بهت» پس از شوك و برآورد دوره ماندگاری آن بهت و چگونگی بهره برداری بهینه از آن، دربرمی گیرد.از آنجا كه آمریكا، موفق به وارد آوردن شوك _ از درون یا بیرون _ به ایران نشد، لذا «بهتی» پدید نیامد كه بتواند از آن بهره برداری كند. سرنوشت محتوم این دكترین نیز شكست بود.
۵- دكترین قورباغه آب پز Frog Doctrine: -نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران در سوم تیرماه ۱۳۸۴ نه تنها شكست دكترین شوك و بهت_ به ویژه در تحقق انقلاب صورتی_ را در پی داشت، بلكه با روی كار آمدن دولت نهم، رویكرد اقتدارگرا از سوی ایران، جایگزین رویكرد انفعالی پیشین شد: ایران، چیكن استراتژی Chicken Strategy را پذیرفت.
این اولین بار بود كه آمریكا متوجه احاطه حریف، به قواعد بازی های دو و چندطرفه استراتژیك گردید: در مقابل دكترین های توهین آمیز و مبتنی بر نگاه از بالا _ هویج و چماق، پلیس خوب و بد، مكانیسم ماشه، شوك و بهت_ اكنون آمریكا خود را با حریف در «توازن استراتژی ها- نه توازن استراتژیكی-» می دید، زیرا «چیكن استراتژی» یك دكترین از موضع «هم طرازی» است كه در آن هیچ یك از طرفین نمی تواند نگاه از بالا داشته باشد.
این روند، آمریكا و متحدین اروپایی اش را مجبور به اتخاذ دكترین كلاسیك «قورباغه آب پز» در ابتدای بهمن ماه ۱۳۸۴ در مورد ایران نمود.مبتنی بر این استراتژی، همان گونه كه فرانسویان، قورباغه را زنده در درون دیگ آب سرد قرار داده و سپس آن را روی اجاق نهاده و به طور زنده آن را «آب پز» می كنند، فرض كشورهای «محور خباثت» این است كه باید محیط جهانی را چون آب درون دیگ، به نقطه جوش رساند تا ایران به مرور در آن آب پز شود. باز هم یك استراتژی تحقیرآمیز دیگر. اما آیا این دكترین، می تواند چیكن استراتژی را خنثی كند!؟
شكست پنج دكترین آمریكا، در پنجاه ماه، تنها یك پیام دارد: بی ثباتی در تصمیم سازی و تصمیم گیری آمریكایی ها، به دلیل روند پرشتاب ابطال استراتژی های آنان.
●تهدیدشناسی
تهدید آمریكا و هم پیمانانش علیه جمهوری اسلامی ایران، به سه بخش تهدید نرم، نیمه سخت و سخت تفكیك می شود.
۱- تهدید نرم:
تهدید در هر بعد و شكل، یك هدف اساسی را دنبال می كند؛ «تحمیل اراده بر حریف» . خواسته بنیادی در تحمیل اراده بر حریف، انجام رفتار مطلوب و مورد نظر كشور تهدیدكننده است. اگر قرار است بر «رفتار» حریف تاثیرگذاری شود، بهترین راه، تاثیرگذاری بر «افكار» اوست. تهدید نرم، دو «پیكارگاه» دارد، یكی قلب و دیگری مغز. تصرف «قلب ها و مغزها» و تصرف دل ها و ذهن ها هدف منازعات نرم Conflict Soft است.
یك بخش تاثیرگذاری بر افكار از طریق «باورسازی» و «الگوپردازی» است و بخش دیگر آن را «باورسوزی» تشكیل می دهد. در منازعه نرم آمریكا با ایران _ كه برخوردی فرهنگی، روانی، رسانه ای است _ در سال های اخیر، باورسوزی، باورسازی و الگوپردازی همزمان اجرا می شود. آمریكا برای «تحمیل اراده خود بر ایران» چهار مسأله را به ترتیب دنبال می كند: بر هم زدن انسجام روانی، تعادل روانی، ثبات روانی و بقاء روانی كشور ایران.
یك قهرمان سنگین وزن ورزش كشتی یا مشت زنی یا وزنه برداری، در مواجهه تن به تن و فیزیكی، به سادگی از پای درنمی آید. اما اگر به همین فرد، به طور ناگهانی خبر ناگواری داده شود _ فرضاً خبر مرگ مادر وی- ممكن است دچار شوك روانی شده و به زانو درآید. در واقع همین فرد كه از توانمندی جسمی مطلوبی برخوردار است، در اثر شنیدن خبر یك واقعه غیرمنتظره، «انسجام روانی» خود را از دست داده، «تعادل روانی» وی بر هم خورده و نقش زمین می شود. در ادامه، می توان انتظار بر هم خوردن «ثبات روانی» او، یا حتی نفی «بقاء روانی» وی، با یك شوك روانی و سكته را داشت.
الف- در مرحله اول، آمریكا، برهم زدن انسجام روانی سیاسی، تعادل روانی سیاسی، ثبات روانی سیاسی و بقاء روانی سیاسی ایرانیان را دنبال می كند.
ب- در مرحله دوم، آمریكا، برهم زدن انسجام روانی اقتصادی، تعادل روانی اقتصادی، ثبات روانی اقتصادی و بقاء روانی اقتصادی ایرانیان را پی گیری می كند.
پ- در مرحله سوم، آمریكا، برهم زدن انسجام روانی نظامی، تعادل روانی نظامی، ثبات روانی نظامی و بقاء روانی نظامی ایرانیان را تعقیب می نماید.
اختصاص ۷۵ میلیون دلار از سوی دولت آمریكا در ماه های اخیر، به حوزه دیپلماسی عمومی و عملیات روانی برای تشدید منازعه نرم علیه جمهوری اسلامی در راستای تحقق مراحل سه گانه بالا و با هدف تصرف قلب ها و مغزها، از طریق رسانه ها، صورت گرفته است.
۲- تهدید نیمه سخت:
ت- در مرحله چهارم، آمریكا، منازعه نیمه سخت Semi-Hard Conflict سیاسی را با محاصره سیاسی ایران، از طریق اعمال نفوذ بر مجامع جهانی مانند آژانس جهانی انرژی اتمی و شورای امنیت دنبال می نماید.
ث- در مرحله پنجم، آمریكا، منازعه نیمه سخت اقتصادی را با محاصره اقتصادی ایران، از طریق اعمال فشار بر كشورها، اتحادیه ها و مجامع جهانی تعقیب می كند.
۳- تهدید سخت:
ج- در مرحله ششم، آمریكا، منازعه سخت Hard Conflict نظامی را با محاصره نظامی ایران، از طریق اشغال عراق و افغانستان و حضور در سایر كشورهای همسایه ایران پی گیری می نماید. آمریكا، امروز برای ایران یك دشمن همسایه است، نه یك حریف «فراقاره ای» . ا دامه دارد
دكترحسن عباسی●روند احتمالات
رفتارسنجی دشمن، از راه برآورد «احتمالات» صورت می گیرد. آنچه كه «احتمالاً» از سوی دشمن سر می زند، بر دو پایه پیش بینی می گردد: ابتدا «امكانات» و سپس «نیت» او.اگر دشمن «امكان» اقدام داشت، «احتمال» اقدام از سوی او متصور خواهد بود. همچنین اگر دشمن «نیت» اقدام داشته باشد، باید ارزیابی نمود كه آیا، «امكان» انجام «نیت» خود را دارد یا خیر. در صورت مثبت بودن ارزیابی، «نیت» امكان پذیر «نیمی» از اصل اقدام است. رفتارسنجی آمریكا، در دوران ۵۰ ماهه پس از مطرح نمودن محور شرارت از سوی جورج بوش پسر، حاكی از آن است كه این كشور، «نیت» مواجهه رودررو، اشغال كشور، تغییر حكومت، تجزیه كشور و ... را دارد، اما از حیث «امكان» مواجهه، در سال های اخیر همواره تردید داشته است؛ تردید نسبت به «عواقب» مواجهه.
در یك ارزیابی اجمالی، «روند بدون جهش» احتمالات در رفتارسنجی آمریكا و متحدان غربی اش - برای محروم سازی ایران از حق بهره مندی از انرژی صلح زای هسته ای، مبتنی بر «نیت» و «امكانات» آن كشور، در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی، در ۲۶ گام به ترتیب زیر برآورد می شود:
گام ۱- پس از چند سال فشار آژانس انرژی هسته ای و بازرسی های گسترده از فعالیت های هسته ای ایران و اعتمادسازی های فراقانونی، در نهایت با «پرونده سازی» غیرقانونی و نامشروع، موضوع به شورای امنیت گزارش گردید.
گام ۲- پس از بررسی ها، گفت وگوها و رایزنی ها در شورای امنیت، یحتمل موضوع فعالیت های هسته ای ایران در آژانس انرژی هسته ای، با روال طبیعی دنبال شود. اگر این احتمال محقق نشود، آژانس انرژی هسته ای، اعتبار فنی و حقوقی خود را از دست خواهد داد.
گام ۳- پس از بررسی ها، گفت وگوها و رایزنی ها، نظر به اصرار ایران برای «غنی سازی» ، این اقدام در خاك روسیه و با مشاركت این كشور صورت گیرد. با توجه به تجربه ناموفق همكاری و سرمایه گذاری مشترك ایران و فرانسه در طول دهه های گذشته در حوزه غنی سازی، تحقق این احتمال بسیار ضعیف است، مگر این كه ایران متقابلاً امتیازاتی چون «تعهد اعضای دائم شورای امنیت در خصوص منع اقدام نظامی علیه ایران» ، «رفع كلیه تحریم های اقتصادی علیه ایران از سوی همه قدرت ها» و ... را دریافت نماید.
گام ۴- احتمال «تعلیق دائم فعالیت هسته ای ایران . با توجه به تاكید مسئولین ایرانی مبنی بر «بدون بازگشت بودن راه توسعه تكنولوژیك هسته ای ایران» ، این احتمال، منتفی به نظر می رسد.
گام ۵- احتمال «ارجاع پرونده به شورای امنیت» و «خلع ید» آژانس انرژی هسته ای از مسأله فعالیت های هسته ای ایران. این احتمال كه از یك سو، به عنوان اهرم فشار بر ایران برای پذیرش تعلیق دائم و از سوی دیگر زمینه ساز «به تصمیم رساندن» قدرت های جهانی از سوی آمریكا، برای مواجهه با ایران است، اكنون در دستور كار این كشور و متحدانش قرار دارد، هرچند افق آن چندان شفاف و روشن نیست.
گام ۶- احتمال اكتفای شورای امنیت به «صدور بیانیه علیه ایران» . این مرحله، حداقل خواسته آمریكا و متحدان غربی هسته ای اوست.
گام ۷- احتمال «صدور قطعنامه» علیه ایران در شورای امنیت. صدور قطعنامه، مبتنی بر اراده های موجود از سوی دشمن، در سه حوزه نفتی، تجاری و نظامی- یا وجه مشتركی میان این سه حوزه - متصور است.
گام ۸- اراده اول، اراده برای «اقدام به تحریم نفتی» ایران. «نیت» این اراده از سوی آمریكا وجود دارد، به ویژه این كه آمریكا نگران ابتكار ایران در تحقق بورس نفتی در جزیره كیش، برای جایگزینی «یورو» به جای «دلار» در معاملات است. ایران نباید لحظه ای تردید و درنگ نسبت به تحقق بورس جزیره كیش داشته باشد.
گام ۹- با توجه به مشكلات عدیده ای كه در حوزه انرژی های فسیلی و بازار آن وجود دارد و با در نظر داشتن تبعات تحریم نفتی ایران برای كشورهای مختلف و مشكلات جایگزینی و ... از یك سو و مبهم بودن واكنش های ایران از سوی دیگر، گام نهم، احتمال «وتوی قطعنامه تحریم نفتی ایران» را در بر می گیرد.
گام ۱۰- احتمال «صدور قطعنامه برای تحریم نفتی ایران» .
گام ۱۱- قطعنامه تحریم نفتی ایران با جهت گیری «تحریم خرید نفت و گاز» ایران، تصویب شود. این احتمال «ضعیف» ارزیابی می شود، زیرا «وابستگی» به نفت و گاز ایران روزافزون است. در زمستان ۱۳۸۴ و پس از اقدام دولت روسیه در كنترل و كاهش روند صدور گاز به اروپا با توجه به قیمت های قبلی، برخی از كشورهای اروپایی رویكرد به خط لوله گاز ایران به اروپا را برای سال های آینده پی گیری نمودند. همچنین خط لوله گاز ایران، پاكستان و هند نیز، جهت گیری «شرقی» آینده این وابستگی را می رساند. هرچند، برخی، رقابت ایران و روسیه در صدور گاز به اروپا را موجب دلسردی روسیه از همراهی با ایران در مجامع جهانی می دانند. ایران همچنین می تواند به معامله با روس ها در این خصوص بیندیشد.
گام ۱۲- قطعنامه تحریم نفتی ایران. این قطعنامه، جهت گیری «تحریم فروش فرآورده های نفت و گاز» به ایران را دنبال می نماید.
این احتمال نیز «ضعیف» و كم اثر ارزیابی می شود. برای نمونه، مصرف بنزین در ایران بسیار بالاتر از حد طبیعی است: پهناوری كشور- كمبود سیستم حمل و نقل ریلی بین شهری- كمبود سیستم حمل و نقل عمومی درون شهری- فرسودگی روزافزون خودروها- و ... دلایل و زمینه های مصرف «بیش از حد» بنزین است. تدارك «كارت هوشمند سوخت» ، همراه با «الزام دولت» به قطع وابستگی از وارد نمودن بنزین طی سال های آینده از سوی مجلس شورای اسلامی و ... تدابیری است كه حكایت از توجه مسئولان به این معضل دارد. تجربه تنگنای تحریم در بخش های مختلف، همواره بیانگر شكوفایی استعدادها در آن حوزه ها شده است. لذا این احتمال، در صورت وقوع، كم اثر و برای مقاصد دشمن، فاقد ارزش استراتژیك است.
گام ۱۳- اراده دوم، احتمال اراده برای «اقدام به تحریم اقتصادی - تجاری» ایران. نه تنها نیت این اراده از سوی آمریكا وجود دارد، بلكه در ۲۵ سال گذشته، خود با تحریم گسترده و همه جانبه در این خصوص پیش قدم بوده است. علی رغم این كه هرسال تحریم های مزبور از سوی رئیس جمهور آمریكا «تمدید» می شود و در چارچوب قوانینی چون «هلمز برتون» و «داماتو» مراودات تجاری ایران با سایر كشورها را «تحدید» می كنند، اما این تحریم ها به «فلج سیستمی اقتصادی» ایران نیانجامیده است، لذا این اراده «كم اثر» ارزیابی می شود.
گام ۱۴- احتمال «وتوی قطعنامه اقدام تحریم اقتصادی» علیه ایران.
گام ۱۵- احتمال «صدور قطعنامه برای اقدام و تحریم اقتصادی» علیه ایران. چنین قطعنامه ای می تواند چهار وجه كلی داشته باشد كه هریك جداگانه در گام های بعدی فهرست می شوند.
گام ۱۶- احتمال «بلوكه دارایی های ایران در خارج از كشور» . موضوع بلوكه دارایی های ایران در ماه های اخیر بارها از سوی «دشمن» مطرح شده است. طبیعی است كه بایستی جابه جایی دارایی های ایران به درون كشور شتاب روزافزونی بگیرد، هرچند بلوكه دارایی های ایران در خارج از كشور، آمریكا را به نتایج اصلی كه در نظر دارد، نمی رساند.
گام ۱۷- احتمال «بلوكه دارایی های ایرانیان ساكن خارج از كشور» به بهانه «جنگ با تروریسم» . این بهانه از آن رو برای آمریكا اهمیت دارد كه معتقد است «نیروی های مقاومت» بایستی منابع مالی داشته باشند و وقتی كشوری مورد هجوم واقع می شود، شهروندان آن كشور، دارایی های خود را صرف مقابله با دشمن می كنند. استراتژیست ها و مقامات آمریكایی، بارها بر مصادره و بلوكه دارایی های شهروندان كشورهای هدف در خاك آمریكا و اروپا تاكید كرده اند. نگرانی آمریكا از اقلیت ثروتمند ایرانی ساكن آمریكا و كانادا موجب طرح این مسأله شده است.
گام ۱۸- احتمال «تحریم فروش كالا به ایران، در محاصره تجاری- اقتصادی» . این تحریم به مدت ربع قرن از سوی آمریكا علیه ایران اعمال شده است و فاقد اثر چشمگیری بوده است. از سوی دیگر، بازار ۶۸ میلیون نفری ایران، تنها بازار جهان است كه اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن، چین، كره و ... در آن با آمریكا رقابت نمی كنند: آمریكا در بازار ایران غایب است. لذا چشم پوشی این كشورها، از بیش از ۴۰ میلیارد دلار مراوده تجاری مستقیم با ایران باورپذیر نیست. تنها ۵۰۰۰ شركت آلمانی از این قطع مراده، زیانی معادل ۳ میلیارد دلار را بر پیكر اقتصاد مریض آلمان تحمیل می كنند. ژاپن، كره جنوبی، چین، ایتالیا، فرانسه، انگلیس و ... نیز در این خصوص وضعیتی مشابه آلمان دارند.
گام ۱۹- احتمال «تحریم خرید كالای ایرانی» در متن تحریم صادرات ایران. منطق این تحریم های چهارگانه، ضعیف است.اگر ایران نفت و گاز، و كالا صادر نكند، امكان واردات كالا و... آن تضعیف می شود. اقتصاد جهانی، تحمل تبعات همزمان عدم صادرات نفت و گاز و كالای ایرانی و عدم وارادت فرآورده های نفتی و كالا به ایران را ندارد. صرفنظر از مبهم بودن تبعات اقتصادی، سایر پیامدهای زیست محیطی، بهداشتی، اجتماعی، امنیتی و ... آن نیز شفاف نیست. از سوی دیگر، تجربه نافرجام ده سال تحریم تجاری و نفتی عراق، كه نتیجه دلخواه غرب را عاید نساخت، نیز مبین كم اثر بودن حوزه تهدید تحریم اقتصادی است.
گام ۲۰- اراده سوم، احتمال اراده برای «اقدام نظامی» علیه جمهوری اسلامی ایران. نیت این اراده نیز در كاخ سفید وجود دارد، اما آنچه آمریكا را نگران می كند «تبعات، پس از اقدام نظامی» است.●عراق، ویتنام ثانی؛ یك تجربه
روزهای اواسط فروردین ،۱۳۸۵ مقارن با ۱۱۱۱ روز از اشغال عراق توسط آمریكا، انگلیس و استرالیا است. بیش از سه سال گذشت: نه از آزادی خبری هست، نه از حقوق بشر و نه از دموكراسی. زلمای خلیل زاد به عنوان سفیر آمریكا، یك سفارتخانه ۵۰۰۰ نفری را در بغداد اداره می كند، كه در واقع «دولت در تاریكی» است كه صحنه گردان اصلی عراق اشغالی است. تفاوت دولت خلیل زاد در عراق، با دولت ژنرال مك آرتور در ژاپن پس از اشغال در جنگ جهانی دوم، در همین «واقع شدن در تاریكی» است.تروریسم نیز با اشغال عراق كاهش نیافت، بلكه عراق كانون تروریسم و ملتهب ترین نقطه جهان گردید. غرب در عراق شكست خورده است، شرایط در ۱۱۱۱ روز اشغال عراق، شباهت عجیبی به ۱۱۱۱ روز ابتدای اشغال ویتنام از سوی غربی ها دارد.با گذشت بیش از سه سال از اشغال عراق، زمان برای ارزیابی این اقدام نظامی تمام عیار، كاملاً مناسب است:
یك جنگ تمام عیار نظامی، دو دسته هدف عمده دارد:
۱- اهداف پیشینی:
اساسی ترین هدف پیشینی در یك جنگ تمام عیار «نابودی دشمن» است. برای این منظور، بایستی كشور هدف را اشغال نظامی نمود، حكومت آن را سرنگون ساخت و به تعقیب اهداف بعدی پرداخت.
۲- اهداف پسینی:
اهداف پسینی آمریكا و انگلیس و اسراییل در جنگ تمام عیار علیه عراق ۵ بخش دارد: تحقق لیبرالیسم، تحقق دموكراسی، تحقق مفاد اعلامیه غربی حقوق بشر و تكوین جامعه مدنی در عراق و تجزیه این كشور به ۳ تا ۶ كشور كوچك قابل كنترل (مانند كشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس).اهداف پسینی آمریكا كه زیبا می نمایند، امكان تحقق نخواهند یافت، زیرا اهداف پیشینی هنوز محقق نشده اند.
بررسی فنی اهداف پیشینی، در واقع بررسی علمی روند جنگ تمام عیار است. با بررسی فهرست وار روند جنگ تمام عیار، خود به خود دلایل عدم موفقیت آمریكا و انگلیس روشن می شود.یك جنگ تمام عیار، برای تحقق اهداف پسینی خود، ابتدا بایستی در حوزه اهداف پیشینی خود ۵ گام را محقق نماید:
الف- تعرض: تعرض و حمله گسترده و سراسری، كه با «سرپل» گیری زمینی (مرزی)، دریایی و هوایی انجام می گیرد.آمریكا از زمین، دریا و هوا، ۱۱ سرپل عملیاتی در عراق گرفت و از طریق آن سرپل ها، «جبهه» را علیه این كشور گشود و با حداقل مقاومت، وارد عراق شد.ب- اشغال: از طریق سرپل های گشوده شده همچون لكه جوهر، نیروها به یكدیگر رسیده و «الحاق» می نمایند. تكمیل زنجیره الحاق در جبهه های مختلف، «اشغال» را محقق می سازد. اشغال كامل عراق، با گذشت مدت زیادی، پس از سقوط صدام صورت گرفت.
پ- تصرف: در ادامه اشغال، روند «پاكسازی عرضی» یا عمومی آغاز می شود. دولت صدام، قبل از تصرف كامل - و تنها با اشغال نسبی عراق - سقوط كرد. هرچند این تنها موفقیت آمریكا در جنگ محسوب می شد - و همین نكته جهانیان ناآگاه به قواعد نظامی را شگفت زده كرد و ساده انگارانه اینگونه ارزیابی شد كه سقوط دولت یك كشور، به معنی خاتمه جنگ است - اما شیرینی این سقوط زود هنگام، همچون شیرینی آدامس های بادكنكی، كم دوام بود. پاكسازی عرضی در عراق از سوی آمریكایی ها همچنان ادامه دارد: در روزهای آخر اسفند ۱۳۸۴ و اوایل فروردین ،۱۳۸۵ نیروهای لشكر ۸۲ هوابرد و لشكر ۱۰۱ سوار- هوایی آمریكا، تهاجم گسترده ای را برای «پاكسازی عمومی» منطقه سامرا آغاز كردند. این بدان معناست كه هنوز «تصرف» عراق كامل نشده است و جنگ تمام عیار آمریكا در عراق، تنها ۲ گام را محقق نموده است.
ت-تعاقب: تعاقب نیروهای مخالف و معارض «جدید» كه مخالف اشغال محسوب می شوند، به منظور «تأمین» كشور اشغال شده. اگر پاكسازی های عرضی - و عمقی - كوتاه مدت و میان مدت خوب انجام شود، مرحله تأمین آغاز می گردد. در مرحله تأمین، «امنیت» ایجاد و حاكم می شود. آمریكا و انگلیس به همراه نیروهای ۳۰ كشور اشغالگر دیگر، هنوز این مرحله را آغاز نكرده اند.
ث- تثبیت: همانگونه كه هر «اشغال» نمودنی، «تصرف» كردن نیست، هر «تصرفی» نیز نه تنها معنای «تثبیت» نمی دهد، كه ممكن است هیچگاه به مرحله تثبیت نرسد. كشورهای ژاپن، سپس فرانسه و در نهایت آمریكا، طی ۲۵ سال جنگ در ویتنام، نتوانستند مرحله «تثبیت» را محقق كنند. آمریكا در سایگون- پایتخت ویتنام- دولت «نگوین دین دیم» ، را سر كار آورد؛ اما سفیر آن كشور از بام سفارت آمریكا با هلی كوپتر از ویتنام گریخت.
مرحله تثبیت، در روند جنگ تمام عیار، مرحله تحقق «ثبات» است. با ایجاد ثبات، جنگ، تمام شده ارزیابی می شود. آمریكا و انگلیس برای تثبیت در عراق، بایستی تثبیت سیاسی، تثبیت اقتصادی، تثبیت روانی (احساس ثبات و آرامش در مردم عراق و همسایگان این كشور)، ثبات نظامی (ممانعت از پیدایش جنگ چریكی و جنگ داخلی _ تنش های قومی - مذهبی، جدایی طلبی و ...)، و ... را محقق سازند.مرحله تثبیت در عراق دور از ذهن است: آمریكا غیر از ویتنام، فلسطین را پیش رو دارد. فلسطین ۶۰ سال قبل اشغال شده است، اما هنوز «تصرف» و «تثبیت» نشده است، حتی اگر اسراییل در شهر «تل حبیب» دولت «تل آویو» را ایجاد كرده باشد.
با گذشت ۱۱۱۱ روز از جنگ تمام عیار برای اشغال عراق ۶۶۶۶ عملیات چریكی - به طور متوسط هر روز ۶ عملیات چریكی - در خاك عراق در برابر چشمان قوی ترین و پیچیده ترین ارتش های مدرن از ۳۰ كشور مانند آمریكا، انگلیس، استرالیا، ژاپن، كره جنوبی، اوكراین، ایتالیا، اسپانیا و ... صورت گرفته است. ارزش این حجم از عملیات چریكی در عراق با مدت و میزان مشابه در ویتنام به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، زیرا ویتنام كشوری جنگلی است و چریك كه محتاج دو اصل تاكتیكی «استتار» و «اختفا» است، به سادگی در جنگل مخفی و استتار شده و كمین می زند و می گریزد. اما در عراق كه بیابانی و كویری است، مسأله استتار و اختفا بسیار دشوار است. در چنین شرایطی، كه زمین از نظر تاكتیكی مناسب نیست و دشمن را نیز مجموعه ای از قوی ترین ارتش های جهان تشكیل می دهند، بیش از ۶۰۰۰ عملیات چریكی طرح ریزی و اجرا می شود - كه تنها ۶۰۰ مورد آن انهدام خطوط نفتی بوده است - بیانگر آسیب پذیری گسترده غربی های اشغالگر است. كشور آمریكا خود اذعان نموده است كه تا كنون ۲۵۰۰ نفر نیروی نظامی این كشور در عراق كشته و بیش از ده برابر - یعنی ۲۵۰۰۰ نفر- مجروح و معلول شده اند. رقم كشته های آمریكا در عراق(یك بیستم) كشته های این كشور در ویتنام است. آمریكا تا روزی كه از ویتنام گریخت، بیش از ۵۰۰۰۰ نفر از سربازانش در آن كشور كشته شده بودند.لذا، گشودن جبهه ای دیگر، یا شعله ور ساختن منطقه جنوب غرب آسیا، با درس هایی كه از عراق، فلسطین و لبنان گرفته شده است، چیزی جز «حماقت استراتژیك» نیست. البته این از یكی از امامان معصوم (ع) روایت شده است كه: خدا دشمنان ما را از «احمق» ها آفریده است.
گام ۲۱- احتمال «وتوی قطعنامه اقدام نظامی» علیه ایران.
گام ۲۲- احتمال «صدور قطعنامه برای اقدام نظامی» علیه ایران. چنین قطعنامه ای نیز می تواند واجد چهار وجه كلی باشد، كه به تفكیك در گام های بعدی بیان می شود.
گام ۲۳- احتمال «بمباران نقطه ای DGZ ها برای تخریب تاسیسات هسته ای ایران» Designated Ground Zero . در حوزه امكان سنجی، میان صدور مجوز از سوی شورای امنیت برای بمباران نقطه ای تاسیسات هسته ای ایران، با اقدام یك جانبه آمریكا در این زمینه، تفاوت در اقدام و متقابلاً تفاوت در واكنش ایران زیاد است. تجربه تاریخ معاصر آمریكا ثابت كرده است كه اگر واشنگتن بداند در انجام عملی، موفق است، خود را وابسته و محدود به نظر شورای امنیت و همچنین تلقی های افكار عمومی نمی كند. در این میان آنچه برای غرب در هاله ای از ابهام است، چگونگی، حجم و شدت واكنش ایران به چنین تعرضی است.
گام ۲۴- احتمال وقوع «جنگ سایبرنتیك» Cybernetic War برای فلج سیستمی ایران. این احتمال ضعیف ارزیابی می شود، زیرا سیستم ها در ایران یكپارچه نیستند. اساساً ایران فاقد سوپر سیستم منسجم سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی است؛ و در نتیجه شاید رزم Combat سایبرنتیك موضوعیت داشته باشد، اما جنگ سایبرنتیك هرگز. با رزم سایبرنتیك نیز نمی توان كشوری چون ایران را فلج نمود. با وجود ساختار جزیره ای سیستم های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و دفاعی در ایران، امكان فلج سیستمی متصور نیست.
گام ۲۵ - احتمال وقوع «جنگ تمام عیار Total War برای اشغال ایران» از سوی آمریكا. هر چند كه آمریكا «نیت» این اقدام را در سر دارد، اما «امكان» آن برای دشمن فراهم نیست.
گام ۲۶- احتمال وقوع «جنگ تمام عیار Total War داخلی- خارجی برای تجزیه ایران» از سوی آمریكا. آرزوی آمریكا و انگلیس در حوزه بالكانیزاسیون ایران، در این بند نهفته است، اما «امكان» آن برای آنان مهیا نیست.
توجه به این نكته ضروری است كه گام های بر شمرده شده احتمالات، بدون احتساب «جهش» احتمالی دشمن است. چه اینكه با در نظر داشتن جهش در احتمالات، حریف در جهش خود از هر «گام» كه آغاز كند، ویژگی ها، امتیازات و همچنین مشكلات گام های قبلی را نیز دارا خواهد بود. نكته دیگر اینكه غرب «امكاناتی» دارد كه «احتمالات» علیه ایران، مبتنی بر آن «امكانات» است. «احتمالات» علیه ایران، با «امكانات» ایران خنثی می شود: مردم و مسئولان جمهوری اسلامی می توانند این نكته را مورد توجه قرار دهند كه «امكانات نامتقارن» هستند كه «احتمالات نامتقارن، مبتنی بر امكانات نامتقارن دشمن» را خنثی می كنند.
●مدیریت بحران
روند مدیریت بحران - در سه فاز سیاسی، اقتصادی و نظامی، در چهار گام عادی، تنش، تشنج و بحران ارزیابی می شود.
الف- روند وخامت تهدید سیاسی آمریكا:
۱- مرحله عادی سیاسی، در گام های ۰ و ۱ و ۲ احتمالات.
۲- مرحله تنش سیاسی، در گام های ۳ و ۴ احتمالات.
۳-مرحله ی تشنج سیاسی، در گام های ۵ و ۶ احتمالات.
۴- مرحله بحران سیاسی، در گام ۷ احتمالات.
ب- روند وخامت تهدید اقتصادی، در حوزه تحریم نفتی:
۵- مرحله عادی نفتی، در گام های ۸ و ۹ احتمالات.
۶- مرحله تنش نفتی، در گام ۱۰ احتمالات.
۷- مرحله تشنج نفتی، در گام ۱۱ احتمالات.
۸- مرحله بحران نفتی، در گام ۱۲ احتمالات.
ج- روند وخامت تهدید اقتصادی، در حوزه تحریم تجاری:
۹- مرحله عادی تجاری، در گام های ۱۳ و ۱۴ احتمالات.
۱۰- مرحله تنش تجاری، در گام ۱۵ احتمالات.
۱۱- مرحله تشنج تجاری، در گام های ۱۶ و ۱۷ احتمالات.
۱۲- مرحله بحران تجاری، در گام ۱۸ و ۱۹ احتمالات.
د- روند وخامت تهدید نظامی:
۱۳- مرحله عادی نظامی، در گام های ۲۰ و ۲۱ احتمالات.
۱۴- مرحله تنش نظامی، در گام ۲۲ احتمالات.
۱۵- مرحله تشنج نظامی، در گام ۲۳ احتمالات.
۱۶- مرحله بحران نظامی، در گام های ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ احتمالات.
تشدید وضعیت
هر كشمكش میان دو یا چند طرف درگیر، به طور اجتناب ناپذیر، با نوسان بین «تشدید» و «تخفیف» وضعیت روبروست. همچنین یك كشمكش می تواند، از وضعیت «آنی» تا وضعیت «فرسایشی» در نوسان باشد: تشدید آنی و تخفیف آنی - تشدید فرسایشی و تخفیف فرسایشی. روند تشدید، با تبیین و تنظیم «آستانه تحمل» هر یك از طرفین سنجیده می شود.تشدید و تخفیف هر یك خود به دو بخش افقی و عمودی تفكیك می شوند.
●تشدید افقی
روند تشدید افقی، در تنظیم ظرفیت و تحمل افقی، در دامنه یابی و گسترش كشمكش به منابع پنج گانه قدرت - فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی، از قدرت نرم به قدرت سخت است.
در كشمكش میان ایران و آمریكا بر سر دستیابی ایران به تكنولوژی هسته ای، تشدید افقی، سه مرحله دارد (بدون احتساب تشدید جهشی):
۱- تشدید حقوقی، سیاسی - (داخلی و خارجی).
۲- تشدید اقتصادی - (نفتی و تجاری).
۳- تشدید نظامی - متعارف و غیر متعارف ( شیمیایی، میكربی و هسته ای).
●تشدید عمودی
روند تشدید عمودی، در تنظیم ظرفیت و تحمل عمودی، در ارتقاء از منازعه نرم به سخت، و در سخت از متعارف به نامتعارف است. این كشمكش می تواند در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی، به صورت عمودی تشدید شود. تشدید عمودی این كشمكش، در چهار سطح و وضعیت امكان پذیر است: در وضعیت عادی - وضعیت تنش- وضعیت تشنج- و وضعیت بحران. نردبان تشدید عمودی بر وضعیت های چهار گانه مزبور است.
تشدید یا تخفیف كشمكش به شرایط و وضعیت صحنه بستگی دارد و اختیار و تصمیم گیری در مورد آن به ابتكار عمل مدیر استراتژیك صحنه بر می گردد. لذا نمی توان حكم پیشینی برای صحنه صادر كرد، مانند اینكه «اصل بر كنترل تشدید و در نتیجه، تخفیف كشمكش است. یك مدیر استراتژیك بحران، همان اندازه كه به تخفیف كشمكش اهتمام می ورزد، باید شجاعت اندیشیدن به تشدید آن را نیز داشته باشد؛ چه اینكه تشدید و تخفیف دو روی یك سكه اند: سكه منافع كشور و سكه بقاء.نكته اساسی در تنظیم آستانه تحمل این است كه بایستی خطوط قرمز تشدید افقی و همچنین تشدید عمودی را معین و بر سر آن، در میان مجموعه های حكومت و مردم اجماع حاصل كرد.●دكترین مقابله
▪دكترین های استراتژیكی
ایران، استراتژی های خود را در بیان رهبرانش اینگونه نمایانده است: «راه بدون بازگشت» .راه بدون بازگشت ایران، «چیكن استراتژی» است، كه در صورت استمرار آن، دكترین ققنوس موضوعیت می یابد.
●چیكن استراتژی
چیكن استراتژی، در بیو دكترین، از جرأت و جربزه مرغ نشأت گرفته است. در ادبیات انگلیسی، جربزه مرغ، معادل با «بزدل» در ادبیات فارسی است.
●سناریو
در قرن ،۱۹ نزاع حیثیتی متداول در غرب، «دوئل» بود: دو طرف دعوا، در حالی كه اسلحه در دست داشتند، به یكدیگر پشت نموده و با شمارش داور گام برداشته و در نهایت به سوی یكدیگر برگشته و شلیك می نمودند. طبیعتاً و عموماً، كسی كه سریعتر ماشه را چكانده بود، و تیرش به خطا نرفته بود، پیروز دوئل محسوب می گشت.در نیم قرن گذشته ،با توسعه و ارتقاء فنی اتومبیل، رانندگی با خودرو، جای دوئل با اسلحه را گرفت. این رسم، بویژه در میان جوانان آمریكایی، جایگزین نزاع حیثیتی دوئل گردید. شیوه «بازی چیكن» از این قرار است:دو جوان كه مسأله ای حیثیتی میان آنها وجود دارد، برای حفظ یا اعاده حیثیت خود، به بازی چیكن متوسل می شوند. در انتهای شب، در زیر نور چراغ های یك خیابان باریك، در درون اتومبیل خود، در دو سر خیابان به فاصله یك كیلومتر، رو در روی یكدیگر قرار می گیرند. هر یك از دو اتومبیل، بایستی چرخ های سمت راست خود را، در بخش راست خط سفید وسط خیابان و چرخ های سمت چپ را، در بخش چپ خط سفید قرار دهند، به گونه ای كه خط وسط كاپوت اتومبیل، با خط سفید وسط خیابان، منطبق باشد. در مقابل دیدگان تماشاچیان، داور، شروع بازی چیكن را اعلام، و هر دو اتومبیل، با سرعت به سمت یكدیگر حركت نموده و با نیّت ترساندن حریف و وادار ساختن او به خالی كردن صحنه و انحراف از مسیر، از ترس تبعات و پیامدهای برخورد شاخ به شاخ با یكدیگر، هر لحظه به شتاب خود می افزایند.
اگر راننده ای بترسد و از روبروی حریف خود كنار برود، میدان را واگذار نموده و در واقع بازی را باخته است.
ترفندهای گوناگون روانی و فیزیكی، برای وادار نمودن حریف به كنار رفتن از رویارویی و برخورد، شامل موارد زیر می شود:
- یك راننده، در اولین اقدام، هنگام نشستن پشت فرمان، به چشمان خود عینك آفتابی می زند. پیام این حركت برای راننده حریف این است كه در این تاریكی شب، من حتی نیاز به دیدن ندارم؛ مستقیم می رانم، پس بهتر است كه از مقابل اتومبیل من كنار بروی.
- در اقدام دوم، راننده مزبور، بطری ویسكی خود را به بیرون از اتومبیل پرتاب می كند، تا راننده حریف بداند كه او غیر از اینكه عینك آفتابی زده است تا جایی را نبیند، ضمناً مست و لایعقل نیز هست. لذا امكان تعقل و ترس ندارد و كنار نخواهد رفت.
- در این مدت با بوق های ممتد و چراغ زدن مستمر، با صوت و نور، وضعیت روانی حریف را به هم می ریزد. پیام بازی مستمر نور چراغ و بوق های ممتد این است كه هر چه سریعتر از سر راه من كنار برو، «تردد در این مسیر فقط حق من است.»
- در اقدام چهارم، این راننده، «فرمان» اتومبیل را از جای آن درآورده و بگونه ای كه حریف ببیند، از اتومبیل به بیرون پرتاب می كند. حالا راننده حریف باید تكلیف خود را روشن كند: راننده اتومبیل مقابل، فقط خود را بر حق می داند، در تاریكی عینك آفتابی زده و مست است، ضمناً اتومبیل او حتی «فرمان» برای كنار كشیدن ندارد. لحظه به لحظه كار برای راننده اتومبیل روبرو دشوارتر می شود.
●سناریو چیكن استراتژی اجتناب پذیر
در این سناریو، دو جوان راننده فرضی، تنها از روی «لج» به تقابل و رویارویی با یكدیگر می پردازند. برای این دو، بازی چیكن، محمل لجبازی است. با توجه به اینكه هر دو طرف «آگاهانه» به بازی چیكن اقدام می كنند، چنانچه «عقلانیت» بر صحنه حاكم شود، این بازی می تواند «اجتناب پذیر» گردد.
●سناریوی چیكن استراتژی اضطراری
در یك جاده پر پیچ و خم، در سر یك پیچ، یا هنگام سبقت در جاده ای مستقیم، اگر برای اتومبیل «الف» نقص فنی رخ دهد، فرضاً فرمان یا ترمز اتومبیل از كار بیفتد، بازی چیكن از سوی راننده آن «الزامی» و «اضطراری» است، زیرا او مجبور است كه شاخ به شاخ با اتومبیل روبرو مواجه شود. در چنین شرایطی، راننده اتومبیل «ب» كه امكان كنترل اتومبیل خود را دارد، باید همكاری نموده و مسیر را باز كند، تا برخوردی پیش نیاید. اگر راننده اتومبیل «ب» كه در شرایط مناسبی قرار دارد، همكاری نكند و برای اتومبیل «الف» تنگنا ایجاد كند، فاجعه رخ خواهد داد: یا اتومبیل «الف» به دره پرتاب می شود و یا اینكه اجباراً و اضطراراً سپر به سپر با اتومبیل «ب» برخورد خواهد نمود.ویژگی اساسی این سناریو آن است كه عموماً در ابتدای ماجرا، یكی از طرفین (اتومبیل «ب» ) از رخداد نقص فنی در اتومبیل «الف» بی اطلاع است، و زمانی متوجه می شود، كه از اتومبیل «الف» رفتار غیر عادی مشاهده می كند. لذا وقتی یكی از طرفین اجباراً به بازی چیكن می پردازد، اصل بازی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در این میان، سه پرسش به ذهن خطور می كند:
- (با سناریوی اوّل) آیا، آمریكا و ایران، آگاهانه «بازی چیكن» می كنند؟
- (با سناریوی دوم) آیا یكی از طرفین، اجباراً و اضطراراً «بازی چیكن» می كند؟
- در این میان، چه كسی باید از میدان بدر رود؟
●احتمالات در چیكن استراتژی
۱- برخورد: زمانی كه هیچ یك از طرفین حاضر به برگشت از موضع خود نباشد، احتمال تصادف و «برخورد» مطرح خواهد بود.
۲- عبور: زمانی كه یكی از طرفین، موضع خود را تعدیل كند، در آخرین لحظه، از مقابل حریف كنار رفته و در نتیجه طرفین از كنار هم «عبور» می كنند.
۳- توقف: زمانی كه هر دو طرف، در آخرین لحظه، موضع خود را تعدیل كنند و ترمز نمایند، هر دو اتومبیل سپر به سپر، رودروی یكدیگر «توقف» می كنند.
۴- عقب نشینی: زمانی كه یكی از طرفین، از موضع خود برگشته، اما به دلیل باریكی گذرگاه امكان كنار رفتن از مقابل حریف و عبور را نداشته باشد، ابتدا توقف نموده، و برای اجتناب از برخورد، اتومبیل خود را در وضعیت «دنده عقب» قرار داده و با سرعت «عقب روی» و «عقب نشینی» می كند. چیكن استراتژی، برای آمریكا یك دكترین در سطح عملیاتی و برای ایران یك دكترین در سطح استراتژیكی است.
●دكترین های عملیاتی
۱- واكنش منعطف: در ۵۰ ماه گذشته - پس از مطرح شدن محور شرارت - بویژه در پرونده سازی هسته ای برای ایران از سوی غرب، جمهوری اسلامی در حوزه «سیاسی» ، دكترین «واكنش منعطف» را اتخاذ و اجرا نموده است. این دكترین، ضمن خریدن زمان، موجب ناكامی دكترین های چهارگانه عملیاتی آمریكا در مواجهه با ایران شده است. بهره گیری از دكترین واكنش منعطف بسیار هوشمندانه بوده است.
۲- دكترین خانه عنكبوت: نظام سرمایه داری - كاپیتالیستی - غرب، - به تعبیر قرآن- ، در «خانه ای عنكبوتی» زیست می كند: آنچه به نام «تمدن» ساخته است، یك بنای سست و لرزان - همچون خانه عنكبوت - است. اساس تمدن غرب، «سرمایه داری» است.
نظام سرمایه داری، دو پاشنه آشیل استراتژیكی دارد: یكی تكیه بر ترسوترین پدیده عالم، یعنی «سرمایه» . كه هرآن، با اندك احساس ناامنی، می گریزد. و دیگری، وابستگی شدید و دیرپا به انرژی به ویژه «نفت و گاز» . خانه ای كه بر «سرمایه» و «نفت» تكیه دارد، خانه «دنیا» است. روزگاری پیر فرزانه ای، عظیم ترین درس استراتژی را فرمود: «اگر در مقابل دین ما بایستید، در مقابل دنیای شما خواهیم ایستاد».
خانه ای كه بر سرمایه و نفت تكیه دارد و برای ساكن او هیچ چیز دیگری مهم نیست، خانه «دنیا» است، همان «خانه عنكبوت» . این خانه، سست ترین بنای عالم است. دكترین خانه عنكبوت، حوزه گام های ۸ تا ۱۹ احتمالات را پوشش می دهد.
۳- دكترین دست دراز: حوزه گام های ۲۰ تا ۲۲ را پوشش می دهد.
۴- دكترین جنگ نامتقارن: نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در سال های اخیر، جنگ نامتقارن را جدی انگاشته اند و مانورهای سالانه خود را بر تاكتیك های آن متمركز كرده اند. این دكترین حوزه گام های ۲۳ و ۲۴ احتمالات را پوشش می دهد.
۵- دكترین بینی نمرود: توجه به شأن خلقت «پشه» انسان را شگفت زده می نماید. قرآن - نقل به مضمون - تأكید می كند كه اگر «پشه» ای چیزی از شما برباید، شما را یارای باز پس گیری آن نیست. این موجود حقیر، كه ابر دیكتاتوری چون نمرود را زمین گیر می كند، عجیب می نماید. و البته عجیب تر از آن، بی تابی و شتاب غرب برای فرا رسیدن «یوم الظُلّه» .
●نكته های اساسی
۱- پیوند میان امر هسته ای و امر ایدئولوژیك، صحنه را به معركه جنگ اراده ها تبدیل نموده است. لیبرال - كاپیتالیسم، تحمل یك ایران هسته ای را ندارد: چه بی ظرفیت!
۲- جنگ سرد میان آمریكا با ایران، نسبت به جنگ سرد میان آمریكا با شوروی در این نكته تفاوت دارد كه آن جنگ، در پی ایجاد تعادل حاصل از میل به «صلح، ناشی از ترس» بود، اما این جنگ، در پی ایجاد تعادل (یا برهم زدن تعادل موجود) حاصل از میل به «جنگ، ناشی از ترس» است. این نكته است كه مسأله را غامض می كند. در شرایطی كه ایران تنها از خدا می ترسد، چرا آمریكا از ایران می ترسد؟!
۳- استراتژی غرب، ممانعت از رشد و ارتقاء عملی و تكنولوژیك ایران در حوزه انرژی هسته ای است. راه مقابله، ساده و كلاسیك است: باید به استراتژی دشمن حمله كرد، و آن را ناكارآمد و خنثی نمود.
۴- تاكتیك آژانس انرژی هسته ای، تحت مدیریت البرادعی، تاكتیك «مبهم نهایی» است. جهت گیری آژانس، بر تاكید مدام بر «ابهام» در پرونده ای است كه برای ایران ساخته اند. این تاكتیك، همواره پرونده را چون استخوان لای زخم باز نگه می دارد. در حمله به این تاكتیك، بایستی بر بستن پرونده - بدون امتیازدهی، در شفاف سازی بی مورد كه پایانی نخواهد داشت - پافشاری كرد.
۵- توجه جدی و حرفه ای به این نكته ضروری است: بایستی هزینه دشمن را در «دشمنی» بالا برد.
۶- ایران در روابط خود با غرب، به یك سیاست جامع، مشتمل بر بازدارندگی، رقابت، مذاكره و دعوت نیاز دارد. بویژه اینكه دیپلماسی دینی، تنها محصور به «منفعت» و «بقاء» نیست، بلكه «دعوت به حق و اسلام» را نیز شامل می شود؛ آنچه امام (ره) در دعوت كرملین به اسلام انجام داد و حجت را تمام نمود. لازمه این مسأله، بر تافتن اخلاق استراتژیك است، همانند دیپلماسی نبوی در مكه و مدینه.
۷- ایران، نباید اجازه دهد كه غرب، ائتلافی جهانی را علیه او سازماندهی كند. ائتلاف جهانی فراگیر و واقعی با آنچه آمریكا از طریق گردآوری كشورهای محور آنگلوصهیون، اتئلاف جهانی می شمرد، متفاوت است.
۸- ایران از هر مذاكره ای در شرایط «بن بست» فنی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی، و ... بایستی پرهیز كند.
۹- حدود خویشتنداری و برآورد میزان شكیبایی، با تنظیم دقیق آستانه تحمل و اجماع بر سر آن، بایستی دقیق صورت گیرد. برای نمونه، با مرزگذاری دقیق میان عزت و ذلت.
۱۰- «دفاع از خود» امری مشروع است و نیاز به تأیید دیگران و یا قوانین مصوب و مصرح ندارد، زیرا خود یك «قاعده» است.
۱۱- «مقابله به مثل» ، حداقل پاسخی است كه بایستی به متجاوز در هر نوع تهدید نرم، نیمه سخت و سخت داد.
۱۲- همانگونه كه خط آهن برای حركت قطار، دو رشته ریل نیاز دارد، قطار دیپلماسی ایران برروی دو ریل موازی می تواند به پیش برود؛ یك ریل، «خط تعامل» ، و ریل دیگر، «خط تقابل» . آنچه ضروری است تبیین سه نكته است: تبیین خط قرمز تعامل و خط قرمز تقابل، تبیین كانال ها و شیوه های تعامل یا تقابل و تبیین روند مانتیورینگ تعامل و تقابل.
۱۳- و نكته مهم بعدی اینكه، باید پرسید میدان تعامل و زمین تقابل را چه كسی تعریف می كند. تاكنون «متغیر» تعیین زمین «تعامل» در اختیار غرب بوده است. تعامل _ گفت وگو، مناظره، همكاری - و تقابل، زمانی مؤثر و مفید است كه «میدان و زمین بازی» را ایران تعریف و تعیین نماید و متقابلاً از ورود به بازی در زمین تعریف شده از سوی حریف، همواره باید اجتناب كرد.
۱۴- دیپلماسی عمومی، همچنان حلقه مفقوده فعالیت های سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.
۱۵- غفلت از دیپلماسی علوی- اتكال به خدا؛ نصرت و یاری او- مهم ترین خطای استراتژیك است، زیرا جمهوری اسلامی تنها یك هم پیمان استراتژیك دارد و آنهم خداست. اگر همه كشورها، فقط عمق استراتژیك دارند، ایران - در آسمان ها - اوج و ارتفاع و «بلندای استراتژیك» نیز دارد.
۱۶- تلاشی كه در ایران، در حوزه تكنیكی و تاكتیكی، برای مقابله با سلاح های الكترومغناطیس صورت می گیرد، شایان توجه و در خور تقدیر است كه بایستی تسریع شود.
۱۷- ایران، همچنان «جزیره ثبات» است و اساساً ثبات نسبی منطقه آسیای مركزی، آسیای جنوبی،آسیای جنوب غربی، قفقاز، خزر، خلیج فارس، دریای عمان و دریای عربی، مرهون ثبات فعلی ایران است. محیط پر آشوب و متزلزل پیرامون ایران كه به این جزیره ثبات تكیه دارند، باید قدردان دریافت و بهره مندی از تعادل و ثبات متكی بر جمهوری اسلامی باشند. ثبات «مركز - پیرامون» در قاره آسیا، سه مركز ثقل دارد: چین، روسیه و ایران. كه در این میان، ۲۱ كشور پیرامونی، مستقیماً ثبات و تعادل خود را از «مركز ثقل منطقه ای» ایران دریافت می كنند؛ طبیعتاً طلب مالیات ثبات، از سوی «ثقل استراتژیك» منطقه، مطالبه نامشروعی نیست.
۱۸- اكنون كه در این شرایط قرار گرفته ایم، ضروری است كه از روی فصل ۵ چگونه باید با مسكو مذاكره كرد؟ - كتاب «۱۹۹۹ پیروزی بدون جنگ» ریچارد نیكسون، «ده» مرتبه بنویسیم - البته پس از آنكه به جای واژه های «مسكو» و «شوروی»، در متن مزبور كلمه «غرب» را جایگزین نمودیم. با غرب باید با روش های خودش تعامل و تقابل متقارن را هم آزمایش كرد.
حسن عباسی - مجتبی تاج خواه
منبع : روزنامه همشهری