پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بازیگری به دانش و تمرین نیاز دارد،نه قیافه و تیپ!


بازیگری به دانش و تمرین نیاز دارد،نه قیافه و تیپ!
با اجازه شما، وارد بحث آموزش تئاتر می‌شویم. دیدگاه کلی شما دربارهٔ آموزش تئاتر و به‌خصوص بازیگری چیست؟ شما کار آموزش را از چه زمانی آغاز کردید؟
من از ابتدا، هیچ‌گاه حرفه آموزشی را دوست نداشتم، اما خب، بعد از انقلاب متوجه شدم که اساساً خانمها به‌طور کل‍ّی در نمایش، نقش چندانی ندارند. بعد به این نتیجه رسیدم که الان و در این زمان، موقعیت خوبی پیدا شده است تا ما بتوانیم سیستم‌ِ علمی استانیسلاوسکی را ترجمه کنیم و برای آموزش در اختیار هنرجویان قرار دهیم. به علت اینکه واقعاً درباره مسائل تئوریک تئاتر، احساس کمبود می‌کردیم، این شد که از مدتها قبل که شروع به کار ترجمه آثار استانیسلاوسکی کرده بودم، دوباره از سر گرفتم و ادامه دادم. البته در آن زمان، هر جا هم که با مشکلی برخورد می‌کردم، چون با کارشناسان زیادی [در اداره ذوب آهن] کار می‌کردم، آنها برایم در حکم یک دیکشنری زنده بودند. از آنها سؤال می‌کردم، آنها هم مرا راهنمایی می‌کردند. متوجه می‌شدم که مثلاً معنای این لغت یا آن لغت یعنی چه. بعد جلد اول کتاب استانیسلاوسکی چاپ شد. من بر طبق گفتهٔ خود استانیسلاوسکی که: اگر کسی سیستم مرا به خوبی درک نکند و متوجه نشود، ممکن است اشتباه کند و به بیراهه برود، به این نتیجه رسیدم که خوب، خود من که هم بازیگرم، هم مترجم و زبان روسی را هم خوب می‌دانم و هم دوره کارگردانی را تمام کرده‌ام، بهتر است تا کلاسی تشکیل دهم و تمام مسائل‌ِ علمی‌ِ استانیسلاوسکی را در آنجا تدریس کنم. به هر حال تا حالا هفده دوره آموزشی را تمام کرده‌ام و حدود دو ماه قبل، امتحان پایان دوره هفدهم نیز، تمام شد. در موقع امتحانات هم چند باری، آقای نصرالله قادری به‌عنوان ممتحن تشریف آورده‌اند. دوره هجدهم نیز باید تشکیل می‌شد که کسالت جسمانی و بیماری‌ام، این اجازه را به من نداد. البته پیشنهاد آقای ناصر حسینی را شنیدم که بسیار معقول بود. علی‌رغم بیماری‌ام قبول کردم که دوره هجدهم را به اتفاق ایشان ـ به‌عنوان همکار ـ تشکیل دهم.
زمانی که شما کار آموزش را آغاز کردید، سیستم استانیسلاوسکی را آموزش می‌دادید، درست است؟
بله، من از همان ابتدا و در قدم اول، سیستم استانیسلاوسکی را آموزش می‌دادم. وقتی که به مسکو رفتم تا بازیگری بخوانم به من گفتند که شما چرا می‌خواهید بازیگری بخوانید، شما که قرار است به ایران برگردید، در آنجا هر متنی را که بخواهید اجرا کنید، باید با بیست تا سی نفر بازیگر رو در رو باشید، نمی‌شود که یک نفر بر طبق سیستم کار کند و بقیه خارج از آن! بنابراین بهتر است شما کارگردانی بخوانید تا بتوانید دیگران را، هم راهنمایی کنید تا بر طبق سیستم پیش بروند. من متوجه شدم که این گفتاری منطقی است بنابراین پذیرفتم و دوره کارگردانی را گذراندم.
خانم اسکویی، در اعلانی که درباره کلاسهای شما و ناصر حسینی چاپ شده است، به جز سیستم استانیسلاوسکی، به آموزش بازیگری در روشهای دیگری هم اشاره شده بود، شما از این موضوع اطلاع دارید...
ببینید الان کتابی وجود دارد که سه جلد است و مال «یرش‍ُف» است. ما وقتی که وارد مدرسه «گیتیس» شدیم، این استادها هر کدامشان یکی از عنصرهای سیستم استانیسلاوسکی را می‌گرفتند و روی آن کار می‌کردند. مثل همین «یرش‍ُف» که فقط روی «اعمال جسمانی» کار می‌کرد و سه جلد کتاب در این باره چاپ کرده است. کسی که سیستم استانیسلاوسکی کار می‌کند باید حتماً کتابهای «یرش‍ُف» را بخواند.
در آگهی کلاسها، آقای ناصر حسینی به روش گروتفسکی و روش یوجینو باربا، نیز اشاره کرده‌اند...
بله، اتفاقاً من با گروتفسکی عکس هم دارم، ایشان هم شاگرد «زاوادسکی» بود اما چون بیماری س‍ِل داشت و هوای مسکو برایش مناسب نبود، به تاشکند رفت. هنگامی‌که «زاوادسکی» به آمریکا رفت تا باغ آلبالوی چخوف را روی صحنه ببرد، گروتفسکی را به‌عنوان دستیار خودش انتخاب کرده بود...
به نظر شما آیا نوع بازیگری که گروتفسکی به آن اشاره می‌کند، همان روش استانیسلاوسکی است؟
بله، همان متد استانیسلاوسکی است.
در مورد «باربا» چطور؟ آیا دربارهٔ او هم آموزش داده می‌شود؟
در زمانی که استانیسلاوسکی در فرانسه، مقدمات کلاسش را تدارک می‌دید و بعد کلاس‌ِ خصوصی گذاشت، باربا هم آنجا بوده و تعلیم دیده است.
بنابراین می‌توانیم نتیجه بگیریم که شما به اتفاق ناصر حسینی در کلاسی که برگزار خواهید کرد قصد دارید همان سیستم استانیسلاوسکی را آموزش بدهید و نه چیز دیگری؟
بله، درست است. مثل گذشته، روش استانیسلاوسکی آموزش داده می‌شود و کلاسها بر این اساس برنامه‌ریزی شده است.
در بین صحبتهایتان گفتید که هفده دوره آموزش بازیگری را تاکنون برگزار کرده‌اید، آیا این هفده دوره، به صورت مستمر بوده است؟
بله، تمام دوره‌ها مستمر و پشت سر هم بوده است، فقط دوره هفدهم و هجدهم، به علت بیماری من به تأخیر افتادند.
هر دوره چقدر طول می‌کشد؟
هر دوره سه ترم‌ِ سه‌ماهه است و در مجموع ن‍ُه ماه طول می‌کشد. هر ترم امتحان‌ِ پایان دوره دارد و در پایان هم، گواهینامه‌ای برای هنرجویان صادر می‌گردد. البته در هر ماه یکی از عنصرهای‌ِ بازیگری آموزش داده می‌شود.
چه مواردی در کلاسها آموزش داده می‌شود؟
مواردی که آموزش داده می‌شوند عبارت‌اند از: دقت، توجه، ارتباط، عمل و اینکه کار یک بازیگر از چه چیزهایی تشکیل می‌شود. اینکه گفتم عمل، یعنی اینکه عمل بر اثر‌ِ چه چیزی به وجود می‌آید. یا مسئله ارتباط، که مهم‌ترین مسئله بازیگر است. یک بازیگر ابتدا باید بتواند ارتباط برقرار کند. اینها موارد کلی هستند که آموزش داده می‌شود.
آیا استادان دیگری با شما همکاری می‌کنند؟ یعنی مشخص شده‌اند؟
خوب در ابتدا باید بدانیم که شاگردها و هنرجویان، بیشتر به چه چیزهایی و در کدام حوزه‌های کاری علاقه دارند و بعد با توجه به مسائل مورد توجه آنها و علاقه آنها، استادان هر بخش را انتخاب می‌کنیم.
در حال حاضر در ایران، تعداد آموزشگاههای بازیگری کم نیستند، برخی از آنها هم صرفاً با استفاده ـ یا بهتر بگوییم، سوءاستفاده ـ از نام هنرمندان سرشناس، مشغول کارند و به روشهای گوناگون که شاید غیر استاندارد هم باشند، کار می‌کنند. به نظر شما شیوه صحیح آموزش بازیگری ـ با توجه به اینکه شما به آموزش علمی معتقدید ـ باید چگونه باشد؟
متأسفانه کسی که بتواند این مسائل و این شیوه‌ها را بررسی کند و شیوهٔ صحیح‌ِ آموزش را بشناساند کم‌اند. هر کسی با هر شیوه‌ای که دوست دارد درس می‌دهد درحالی‌که آموزش باید یک روش و یک مبنای درستی داشته باشد. یعنی می‌خواهم بگویم هیچ‌کس اینها را کنترل نمی‌کند. کسی که آموزش می‌دهد، در هر حیطه‌ای، چه بازیگری، چه ادبیات و غیره، باید صاحب‌نظر باشد، باید در آن حوزه تخصص داشته باشد. متأسفانه در ایران این‌گونه، نیست و یا کم است. به هر حال همان‌طور که گفتم، من از ابتدا بر طبق سیستم استانیسلاوسکی کارم را آغاز کردم و شاگردانی را هم که در این هفده دوره آموزش داده‌ام منطبق با این سیستم بوده است.
ما، در مقابل آموزشگاههای آزاد بازیگری، دانشکده‌های هنری را داریم که بازیگری را به شکل آکادمیک آموزش می‌دهند؛ شما تربیت بازیگر در دانشکده‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟به نظر من، بودجه دولت، در این میانه، دارد به هدر می‌رود. الان چند سال است که ما دانشکده‌های تئاتری تأسیس کرده‌ایم؟ از زمان دکتر فروغ دانشکده تئاتر بوده است، در جاهای مختلف. حالا شما نگاه کنید در تئاترها یا حتی فیلمهای سینمایی، چند تا از بازیگران، فارغ‌التحصیل دانشکده‌ها هستند؟ این مسئله نشان‌دهنده این است که به‌طور اتفاقی به قیافه فلان کس نگاه می‌کنند که مثلاً چقدر به نقش نزدیک است یا خوش‌تیپ است و بعد او را برای بازی انتخاب می‌کنند؛ بدون اینکه بدانند او چقدر بازیگر است. این مسئله موجب کدورت دانشجویی است که مثلاً چهار سال درس بازیگری خوانده است. در اصل، این اوست که باید وارد بازار کار شود اما مأیوس می‌شود و می‌گوید خوب اگر بازیگر را اتفاقی انتخاب می‌کنند یا بر اساس زیبایی چهره، پس ما، چرا باید این‌همه زحمت بکشیم و با هزار مشقت وارد دانشگاه بشویم. دانشجوی تئاتر تخصص این رشته را دارد، باید با بقیه فرق داشته باشد، اوست که باید وارد بازار کار حرفه‌ای شود.
شما دوره سه جلدی آثار استانیسلاوسکی را در آموزش بازیگر به فارسی برگردانده‌اید. این کتاب سالهاست که ترجمه و چاپ و تجدید چاپ هم شده است. تقریباً در تمام‌ِ کتابخانه‌های خصوصی و غیر خصوصی نیز دیده می‌شود. از پست و بلند‌ِ کار‌ِ ترجمه آن بگویید و از تأثیرش در پرورش بازیگر؟
من از این سؤال شما خیلی خوشحال شدم. اینکه فرمودید این کتاب برای دانشجویان مفید است، بله کاملاً درست است، اما من در این ای‍ّام ندیده‌ام که کسی این کتابها را تدریس کند. من این کتابها را برای دانشجویان‌ِ بازیگری ترجمه کرده‌ام اما نمی‌دانم در دانشکده‌ها که محیط کاملاً علمی دارند، چرا اینها تدریس نمی‌شوند؟ آیا متخصص ندارند؟ نمی‌دانم. ظاهرا عمدهٔ کار به عهدهٔ خود دانشجو است که بخواهد وگرنه کاری از پیش نمی‌رود. استانیسلاوسکی در این کتاب، نحوه انجام همهٔ موارد در بازیگری را توضیح می‌دهد. مثلاً نمی‌گوید که بازیگر باید «عمل» کند بلکه می‌گوید که بازیگر باید چگونه عمل کند یا چگونه می‌شود عمل کرد و کاملاً نحوهٔ اجرای مسائل بازیگری را توضیح می‌دهد...
برخی از کسانی که در دانشکده‌ها بازیگری درس می‌دهند، یا اعتقادی به تئوری ندارند یا اصلاً قدرت درک‌ِ تئوری در این زمینه را ندارند و یا تجربه خاص و عمیقی ندارند که بخواهد مبنای یک روش آموزشی باشد، شما چطور فکر می‌کنید؟
خوب، مقص‍ّر خود دانشجو است. وقتی که وارد دانشکده‌ای می‌شود، برای اینکه چه کسی قرار است به او درس بدهد اهمیتی قائل نیست. آیا کسی که بازیگری درس می‌دهد، به اندازه کافی در این حوزه، مهارت دارد؟ یا اینکه نه، دیشب یک چیزی را خوانده و فردا آن را دست و پا شکسته بازگو می‌کند. اینها همگی به خود دانشجو مربوط است و به خواست او بستگی دارد. او باید از استادش بخواهد، بپرسد، تا آن‌وقت مشخص شود که چه کسی صلاحیت تدریس دارد. مثلاً بپرسد فرق بین عمل و حرکت در بازیگری چیست؟ در جایی که من درس می‌خواندم، استادی که دانشجو را انتخاب می‌کرد، این حق را داشت که تا پایان‌ِ تحصیل‌ِ دانشجو، در همان موضوع خاص، به او درس بدهد، بنابراین مشخص می‌شد که مثلاً فلانی شاگرد‌ِ فلان استاد است. من باید بدانم که شما در بازیگری دست‌پروردهٔ چه کسی هستید و او هم بتواند از شما دفاع کند. متأسفانه این مسئله در ایران وجود ندارد، دلیل آن را هم نمی‌دانم، اما فکر می‌کنم مسئله به همان باندبازی در دانشکده‌ها برسد که عده‌ای فقط می‌خواهند خودشان همه درسها را تدریس کنند. درحالی‌که شما در درس نقد باید زیردست یک نفر درس بخوانید که معلوم شود شاگرد چه کسی هستید و شیوه‌تان کدام است؛ اما اگر سال اول با یکی باشید بعد سال دوم و سوم هم با کسان دیگر، هیچ‌وقت نمی‌توانید صاحب‌نظر باشید چون سبک‌ِ شما معلوم نیست.
آخرین سؤال، می‌خواهم از شما درباره ملاقاتتان با گروتفسکی بپرسم، ظاهراً ماجرا این‌طور بوده است که او با «تئاتر لابراتوار» برای اجرای «شاهزاده ثابت‌قدم» در ۱۹۷۰ م. به ایران آمده بود. در ملاقاتی که با روسهای اداره ذوب آهن داشت آنها به او می‌گویند که: «ما هم کارمندی داریم که فارغ‌التحصیل گیتیس است» و به این ترتیب گروتفسکی تمایل پیدا می‌کند تا شما را ملاقات کند، از ضیافت ناهار برایمان تعریف کنید؟
زمانی که گروتفسکی با گروهش به ایران آمده بود در چهارراه تخت جمشید در هتل «متروپول» اقامت داشتند. آقای «سیمونف» از دوستان‌ِ من در اداره ذوب آهن، به من گفت که شماره تلفن مرا به او داده است و گفت که ایشان می‌خواهد شما را ملاقات کند. فردای آن روز گروتفسکی به من تلفن زد و گفت که آیا شما شاگرد زاوادسکی بوده‌اید؟ من هم گفتم بله. ما قرار گذاشتیم که در وقت ناهار در همان هتل یکدیگر را ملاقات کنیم در ملاقاتمان او تعریف کرد که چگونه بعد از ما به شاگردی زاوادسکی رسیده است و چطور به علت ناراحتی ریه‌اش ناچار شده مسکو را ترک کند و به تاشکند برود. از او پرسیدم که چطور شد که وقتی زاوادسکی برای تمرین و اجرای «باغ آلبالو» به آمریکا دعوت شد، تو را به‌عنوان دستیار برگزید و همراه برد. گروتفسکی توضیح داد که در کارهایی که در کلاس کرده بودم و سؤالهایی که از من می‌کرد، احساس کرده بود که من جدی‌تر از بقیه شاگردانم. این بود که من به‌عنوان دستیار انتخاب شدم. خلاصه گفت‌وگوی ما درباره همین خاطرات بود.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
خوب، مقص‍ّر خود دانشجو است. وقتی که وارد دانشکده‌ای می‌شود، برای اینکه چه کسی قرار است به او درس بدهد اهمیتی قائل نیست. آیا کسی که بازیگری درس می‌دهد، به اندازه کافی در این حوزه، مهارت دارد؟ یا اینکه نه، دیشب یک چیزی را خوانده و فردا آن را دست و پا شکسته بازگو می‌کند.

مسعود نجفی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر