پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خاک سرخ، حلقه سبز، پرچم سفید


خاک سرخ، حلقه سبز، پرچم سفید
«حلقه سبز» حاتمی کیا تمام شد، اما مطمئناً «حاتمی کیا» تمام نشده است.نمی دانم چرا برای شروع این یادداشت، این جمله به ذهنم رسید، اما هر چه هست بدون ربط به شخصیت حاتمی کیا، نوستالوژی فیلمهای او و علاقه ای که به این فیلمساز دارم، نیست.
تردیدی نیست که حاتمی کیا یکی از فیلمسازان مطرح سینمای ایران در بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص سینمای دفاع مقدس است و از این حیث، حق زیادی هم بر گردن سینمای ما دارد.نوع نگاه این فیلمساز به خصوص در فیلمهای جنگی اش، نگاه لطیف و البته واقعگرایی است که در بین همنسلان او کمتر دیده شده است.
همین زاویه های تازه در آثار حاتمی کیاست که بسیاری از فیلمهای این کارگردان را به بهترین آثار سینمایی در گونه دفاع مقدس تبدیل کرده است. در حقیقت ابراهیم حاتمی کیا با فیلمهایش، علاوه بر تأثیری که بر مخاطبان سینما، طی این دو دهه گذاشته، تأثیر بزرگ و انکارناپذیری هم بر فیلمسازان دفاع مقدس و بعدها بر سینمای اجتماعی ایران گذاشته است.
سینمای معترض حاتمی کیا به خصوص در اواسط دهه ۷۰ و مشخصاً با فیلمی به نام «آژانس شیشه ای» فصل تازه ای در سینمای منتقد و اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی باز کرد که از این منظر جایگاه ویژه و ممتازی به این کارگردان و سینمای او می دهد.
حاتمی کیا طی دو دهه فعالیت چشمگیر خود در سینمای ایران، از «مهاجر» گرفته تا «به نام پدر» هرگاه فیلم ساخته، نگاه مخاطبان انبوه سینما، منتقدان و صاحبنظران این حوزه را به خود معطوف کرده است. تقریباً تمام آثار او در دوره های مختلف جشنواره فیلم فجر، به عنوان معتبرترین رویداد سینمایی در ایران، در رشته های مختلف، نامزد دریافت جایزه بوده و جوایز متعددی هم کسب کرده اند.
هنوز هم دیدن صحنه های فیلمهایی مثل «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «دیده بان» و... به شدت مخاطب را به فضای خاص دوران دفاع مقدس و سالهای ویژه بعد از جنگ پرتاب می کند و از این نظر شاید بتوان آثار حاتمی کیا را قوی ترین نوستالوژیهای سینمای جنگ دانست.
در کنار تمام این ویژگی ها، ویژگیهای شخصیتی ابراهیم حاتمی کیا، حجب و حیای خاص او در کنار صراحتش، اعتقادش به کار و راهی که انتخاب کرده و از همه مهمتر اعتقادش به اینکه سینما باید حرفی برای گفتن داشته باشد و دردی از دردهای جامعه دوا کند، از او شخصیتی محبوب و دوست داشتنی ساخته است.
تمام این مشخصه ها باعث شده ابراهیم حاتمی کیا وزن و جایگاه ویژه ای در سینمای ایران داشته باشد و توقع مخاطبان و علاقه مندان سینمای او بالا برود.
بدین ترتیب هر گونه شائبه تنزل در کارهای او باعث اندوهگین شدن دوستداران سینمای متعهد می شود.
صرف نظر از اینکه منتقدان، منحنی کیفی آثار سینمایی حاتمی کیا را از ابتدا تا امروز و به خصوص در نقطه های پایانی یعنی فیلم «به نام پدر» چگونه رسم می کنند و روند حرکت آن را صعودی- نزولی یا برعکس و یا حتی یک نمودار سینوسی می بینند یا غیر آن، نقطه پایانی این منحنی یعنی جایگاه امروز این فیلمساز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
امروز ابراهیم حاتمی کیا بخشی از شناسنامه سینمای بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص سینمای دفاع مقدس است، بنابراین هم اهالی سینما و هم خود حاتمی کیا باید در حفظ این جایگاه تلاش کنند و البته وظیفه خود حاتمی کیا مطمئناً بیشتر است.
چندی پیش آخرین قسمت از آخرین ساخته تلویزیونی ابراهیم حاتمی کیا پخش شد و پرونده «حلقه سبز» او هم بسته شد.
«حلقه سبز» بیشتر از اینکه یک سریال خوب باشد، یک ایده خوب بود که می توانست به یک فیلم سینمایی خوب هم تبدیل شود.
این سریال، یقیناً چیزی به ارزشهای کار حاتمی کیا اضافه نکرد و نمی تواند در کارنامه او امتیاز مثبتی به حساب آید.تمام داستان این سریال را بدون هیچ کم و کاستی می شود در یک پاراگراف خلاصه کرد و در واقع محوری که حاتمی کیا برای پرداخت داستانش در «حلقه سبز» انتخاب کرده بود، کشش این همه طولانی شدن را نداشت.
یک روح سرگردان که میان ماندن و رفتن معطل مانده، عاشق یک دکتر جوان می شود و این عشق او را به ماندن تشویق می کند و در نهایت هم روح دکتر جوان تسلیم می شود و دعوت آن روح سرگردان را لبیک می گوید و هر دو با هم به دیار ابدی می روند تا عشق تازه ای را تجربه کنند.
این تمام داستان «حلقه سبز» است. داستانی که به واقع اگر تبدیل به یک فیلم سینمایی با پرداخت قوی و ویژگیهای شاخص آثار حاتمی کیا شده بود، لااقل از آنچه در تلویزیون دیدیم، می توانست بهتر باشد.
نمی دانم، شاید حاتمی کیا شخصاً «حلقه سبز» را از «خاک سرخ» بیشتر دوست داشته باشد، اما مطمئناً تجربه تلویزیونی قبلی او با مدیوم شناخته شده تلویزیون و تعریفهایی که از یک اثر تلویزیونی خوب می توان داشت، سازگارتر بود.
اصلاً بحث من، بحث جذابیت سوژه یا تازگی آن نیست، بلکه موضوع این است که یک سریال تلویزیونی تعریفها و ویژگیهای خاص خود را دارد. حاتمی کیا بیشتر از آنکه یک سریال ساز خوب باشد، یک فیلمساز خوب است. البته تجربه کردن مدیومها و فضاهای مختلف به خودی خود چیز بدی نیست، اما از چهره شناخته شده و شاخصی مثل حاتمی کیا انتظار می رود که با شناخت دقیقتر نسبت به مدیومی که انتخاب کرده اقدام به انتخاب سوژه و داستان کند.
«حلقه سبز» البته فضاهای خوب و قشنگی هم داشت وحتی در مقایسه با بسیاری از سریالهای دیگر کار قابل قبولی هم هست، اما حاتمی کیا را نمی توان با بسیاری از سریال سازان دیگر مقایسه کرد. وزن و جایگاه او چیز دیگری است و به همین نسبت توقعی هم که از او داریم، توقعی دیگر است.
در «حلقه سبز» معدود بازیهای خوب، فیلمبرداری نسبتاً خوب و ویژگیهای مثبت دیگری هم می توان سراغ گرفت، اما کارگردانی در سطح قابل قبول برای حاتمی کیا نبود. مطمئناً بازیگرهای خوبی مثل «سیما تیرانداز» و «حمید فرخ نژاد» حتی بدون حضور یک کارگردان خوب هم بلدند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. و در این میان قوت و قدرت کارگردان در هدایت قصه و ریتم داستان بود که جایش خالی بود.
به هر حال این هم تجربه ای بود که گذشت و قطعاً ایستگاه پایانی کار حاتمی کیای عزیز نخواهد بود. او تازه وارد سن پختگی خودش و حرفه اش شده و با توجه به سابقه ای که در کار سینما دارد از این به بعد باید منتظر آثار پخته تری از این کارگردان باشیم.
اتفاقاً نگاهی به کارنامه کارگردانان بزرگ ایران و جهان نشان می دهد که فیلمسازان بزرگ، درخشانترین آثارشان را در دوره پختگی حرفه ای و در حول و حوش مقطع میانسالی ساخته اند. حاتمی کیا هم که خیلی وقت نیست وارد این مرحله از زندگی و هنرش شده است. بنابراین اگر هم افت و خیزی در روند حرکت او اتفاق بیفتد و اگر حتی کاری مثل «حلقه سبز» را نقطه ای نزولی در کارنامه اش ببینیم، به معنای این نیست که او پرچم سفید را خیلی زود به دست گرفته است.
هنوز روزهای آینده و دوران پختگی، پیش روی این کارگردان خوب سینمای ایران است.
سیدمصطفی حسینی راد
منبع : روزنامه قدس