یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


« سنتوری » هم کله شد!


« سنتوری » هم کله شد!
به میمنت و مباركی و پس از كش و قوسهای بسیار؛ سنتوری مهرجویی هم كله شد! اینكه چه كسانی فعلاً در این قضیه دخیلند و برای این كارشان چه دلایلی دارند، بماند. تهیه كننده فیلم گفته كه همه اصلاحاتی كه مدنظر وزارت ارشاد بوده، بر فیلم اعمال كرده و با اتكا به همین چیزها هم بوده كه پس از صدور مجوز اكران برای این فیلم، به دنبال تبلیغات شهری و رسانه ای فیلم رفته و كلی هم به این خاطر هزینه كرده، اما حالا دوباره برگشته به سر جای اول و اینكه: «اكران این فیلم، فعلاً به صلاح نیست»!
ضرر و زیان تهیه كننده سر جای خودش، اما پاسخ ضرر و زیان فرهنگی این جامعه را چه كسی خواهد داد؟ سنتوری چه فیلم خوبی باشد، چه فیلم بدی، مهم نیست، مهم آن بلایی است كه دارد بر سر این سینما در می آید. وضعیت نگران كننده ای كه از یك سو تهیه كنندگان را درگیر این مسأله می كند كه مبادا قبل از اكران، سر و كله سی دی قاچاق فیلمشان پیدا شود و از سوی دیگر اینكه اگر هم با ترس و لرز فیلمی بسازند، از كجا كه به وضعیت سنتوری دچار نشود كه البته كم نداشته ایم فیلمهایی را كه همچون سنتوری تا پای اكران پیش رفتند، اما مثل همین فیلم، به دیوار برخوردند.معماران سیاستگذار ما در عرصه سینمای ایران، بیشتر پیرو سیاستی هستند كه بیشتر می شود آن را «سیاست شناور» خواند.
در این گونه سیاست، سیاستگذاران سینمایی ما به این فكر می كنند كه چطور می توانند بسته به اتفاقات سیاسی / اجتماعی روز، خود را با این جریانات همراه كرده و از بسیاری از چیزهایی كه بعداً می تواند برای آنان مسأله به وجود آورد، دوری كنند. این نوع نگاه عافیت خواهانه، اگر چه می تواند سیاستگذاران سینما و هنر این سرزمین را از تیغ تیز منتقدان دور نگه دارد، این گونه برخورد با سینما، پیش از هر چیز، نشان دهنده وضعیت متزلزل و آشفته سیاستهای سینمایی ماست.
سنتوری، یك نمونه است از فیلمهایی كه تا اكران پیش رفتند و ماندند. احتمالاً یكی دو ماه دیگر- شاید هم یكی دو سال دیگر - این فیلم اكران خواهد شد اما امیدوارم تا آن زمان، هنوز انگیزه ای برای مهرجویی و مهر جویی ها برای ساخت فیلمی تازه باقی مانده باشد!
بازار استعفا داغ است. استعفای مدیران هنری ریز و درشتی كه در مناصب مختلف مشغول به كار بوده اند و این روزها مدام خبر استعفای آنان را می شنویم: استعفای علیرضا رضاداد از سمت مدیرعاملی بنیاد فارابی، استعفای حسین مسافرآستانه از مدیریت انجمن نمایش كشور، استعفای محمدمهدی عسگرپور از معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، استعفای بهروز غریب پور از مدیریت خانه هنرمندان ایران و چند تای دیگری كه دست اندركار امور هنری این سرزمین بوده اند.
هر كدام از آنان هم لابد دلایلی برای این كار خود داشته اند و توجیهی. اینكه شاید نمی توانسته اند با مجموعه ای كه در آن بوده اند به تفاهم برسند یا اینكه در تعامل با مدیران بالا دست خود به مشكل برخورده اند. هر چه باشد و هر دلیلی برای این اتفاقها وجود داشته باشد، یك مسأله بیشتر از همه اهمیت دارد و آن، این است كه چرا این گونه مسائل اتفاق می افتد؟
استعفا، گونه ای اعتراض است.
اعتراض به شرایط نامناسب كار. كسی كه در رأس یك جریان هنری قرار گرفته و قرار است برای بخشی از امور فرهنگی / هنری این سرزمین برنامه ریزی كند، وقتی فضای مطمئنی برای اجرای برنامه هایش نیابد یا نتواند آن برنامه ها را آن گونه كه باید و شاید به سرانجام برساند، معمولاً تن به آن می دهد كه خود را از حیطه كارهایی كه اسماً مسؤول آن است، اما به دلائل مختلف امكان فعالیت در آن را نمی یابد، كنار بكشد.
حالا تنها باید به جستجوی پاسخی برای یك سؤال رفت و آن این است كه چه اتفاقهایی باعث بروز این مسأله شده و برای جلوگیری از این چنین اتفاقاتی در آینده چه باید كرد؟
گمان می كنم پیش از هر چیز، نیازمند ایجاد فضایی امن برای مدیران هنری این سرزمین هستیم كه بتوانند با اتكا به آن، برای اجرای برنامه های فرهنگی / هنری این سرزمین، طرح ریزی كرده و آنها را به سرانجام برسانند.
«به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد». حسین پناهی
علی جعفری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید