چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

معنای دموکراسی فلسطینی


معنای دموکراسی فلسطینی
دانشجویان علوم سیاسی در كشورهای عرب همواره به این نیاز دارند تا نظرات زنان و مردان عادی را یا آنچه خود به نام «اعراب كوچه و خیابان» می نامند بدانند. متاسفانه مطالعات نظام مندی از این گرایش ها به ندرت انجام گرفته است. بینشی كه در این باره وجود دارد اما لزوماً هم نادرست نیست اغلب بر نتایجی شفاهی و مبتنی بر احساسات شخصی استوار است. برخی مواقع این گرایش ها كلیشه های غربی درباره مسلمانان و اعراب را تكرار می كنند. بنابراین پژوهشی تجربی و قاعده مند در سطح تحلیل انفرادی مدت زمان زیادی است كه یكی از ابعاد ناشناخته مطالعات در سیاست دنیای عربی دانسته می شود. و بنابراین چنین نیازی باعث می شود تا درخواست های فراوانی برای مطالعات دقیق تری درباره فرهنگ سیاسی در جهان عرب صورت گیرد. پژوهش فعلی پاسخی به این نیاز است و با استفاده از داده هایی كه از كشور فلسطین در كرانه باختری و نوار غزه به دست آمده تهیه شده است. برخلاف بسیاری از كشورهای عربی، چندین مركز پژوهشی در فلسطین وجود دارند كه به طور معمول با پیمایش ها و نظرسنجی های مدام درباره موضوعات مهم و حساس سیاسی مشغول به فعالیت هستند. این نظرسنجی ها معمولاً سئوالاتی درباره حكومت، دین و ارتباط میان این دو را نیز در بر می گیرند. براساس یكی از این پیمایش ها، بررسی حاضر به ماهیت و عواملی كه در فلسطین از دموكراسی حمایت می كنند می پردازد و توجه خاصی به نقش دین به عنوان واریانس نگرشی و دیدگاه هایی كه مربوط به سازگاری میان اسلام و دموكراسی هستند نشان می دهد.
● دموكراسی در جهان عرب
دهه ۱۹۸۰ در جهان عرب شاهد گسترش علایق تازه ای به دموكراتیزاسیون بود. در مواجهه با خشم عمومی نسبت به شرایط بد اقتصادی، مدیریت نادرست دولتی و فساد حكومت و همچنین نقض حقوق بشر، برخی از حكومت های عرب برنامه هایی برای آزادسازی سیاسی وضع كردند. اغلب این سیاست های اصلاحی برای فرونشاندن نارضایتی عموم و افزایش مشروعیت رژیم در زمانی طراحی شد كه مطالبه تغییرات جدی سیاسی در میان مردم به طور روزافزونی گسترش یافته بود.این اصلاحات شتاب چندانی پیدا نكرد و روی هم رفته بسیاری از تجربیات دموكراتیك در جهان عرب در دهه ۱۹۹۰ كندتر شد و یا اساسا كنار گذاشته شد.
بررسی آثار باقی مانده از این تجربیات دموكراتیك برای چشم انداز دموكراسی در دنیای عرب به طور چشم گیری ناامیدكننده به نظر می رسد. از شكست خیره كننده تجربه آزادسازی در الجزایر گرفته تا تجربه تونس كه به طور زیركانه و گسترده ای به دولتی پلیسی تبدیل شد یا سیر قهقرایی دستكاری كردن انتخابات در مصر كه با سركوب جنبش های سیاسی اسلام گرا همراه بود و یا بیزاری مشهود مقامات فلسطینی به رعایت حقوق بشر همگی نشان می دهند كه آینده دموكراسی در این كشورها چندان امیدواركننده نیست. با این وجود چند نمونه استثنایی هم در میان این نمونه های تاثربرانگیز مشاهده می شوند. در اردن، مراكش، لبنان، كویت و قطر می توان اذعان كرد كه پیشرفتی متداوم وجود داشته و همین روند باعث می شود كه بتوان در مورد نیمه خالی لیوان یا نیمه پر آن به گفت وگو نشست.
مقامات فلسطینی هم در این میان هم موفقیت ها و هم ناكامی هایی را در جهت برقراری حكومتی دموكراتیك تجربه كردند. از سوی دیگر براساس آمار خانه آزادی هیچ كدام از كشورهای عرب به حدی نرسیده اند كه كشوری با دموكراسی گزینشی دانسته شوند چه برسد به این كه كاملاً دموكراتیك خوانده شوند. مشكلاتی كه نارضایتی مردم را بیشتر می كرد و در دهه ۱۹۸۰ مطرح شده بودند هنوز هم برجا مانده اند و در زمان حاضر نیز خواست دموكراسی در میان روشنفكران عرب و توده مردم وجود دارد. یكی از مهم ترین سرچشمه های بی ثباتی و اغتشاش سیاست و اقتصاد در جهان عرب استفاده غیرمسئولانه از قدرت دولتی است كه با توانایی بوالهوسانه دولت برای استفاده از حاكمیت قانون در جهت اعمال منافع اش تركیب می شود. دموكراسی خواهان بر مسئولیت پذیری حكومت و بنیادنهادن نهادها و فرایندهایی كه شهروندان عادی بتوانند رهبران سیاسی و حكومتی را برای پاسخگویی به نیازهایشان تحت فشار گذارند تاكید دارند. به علاوه برخی محققان ادعا می كنند كه دموكراسی می تواند آینده مطمئن تری برای صلح در خاورمیانه به وجود آورد. براساس تحقیقات تجربی در روابط بین الملل نشان داده می شود كه دموكراسی ها تقریباً هرگز وارد جنگ با یكدیگر نمی شوند و بر همین پایه به این نتیجه می رسند كه راه حل بحران اعراب و اسرائیل و نیز دیگر بحران هایی كه در منطقه وجود دارد با گسترش و تقویت دموكراسی در منطقه به شیوه ای مسالمت آمیز حل می شود.
●فرهنگ سیاسی و دموكراسی
مدت زیادی است كه محققان به عوامل و زمینه هایی كه موجب گذار به دموكراسی می شود و در نهایت باعث تثبیت و حفاظت از دموكراسی خواهد شد علاقه مند شده اند. در میان این عوامل می توان از ترتیبات نهادی و ساختاری كه شامل حضور احزاب سیاسی و برگزاری انتخابات رقابتی، استراتژی های نخبه باور و نخبگان تعهدپذیر، فعالیت انجمن های مدنی و سیاسی، گسترش باسوادی و رشد اقتصادی هستند نام برد.
محققان زیادی نیز از این حمایت كرده اند كه گرایش های سیاسی و ارزش های شهروندان عادی نیز عامل مهمی در این موضوع است. در واقع این امر كشف تازه ای نیست. آلموند و وربا در سال ۱۹۶۳ ملاحظه می كنند كه «اگر دموكراسی در كشوری دیگر رشد كند به جز نهادهای رسمی دموكراتیك به چیزهای دیگری مانند حق رای عمومی، حزب سیاسی و قوه مقننه انتخابی نیاز خواهد داشت. شكل دموكراتیك نظام سیاسی مشاركتی نیاز به فرهنگی سیاسی دارد كه با آن سازگار باشد و این فرهنگ با هنجارها و رویكرد های شهروندان معمولی ساخته می شود.» مطالعات اخیر در حوزه گذار به دموكراسی درباره كشورهای درحال توسعه و سابقاً كمونیستی كه به «موج سوم» دموكراتیزاسیون مشهور شد بر رویكردها و ارزش های شهروندان عادی تاكید مشابهی نشان می دهد. تحلیل هانتینگتون ۱۹۹۳ و اینگلهارت ۲۰۰۰ نیز در همین دسته طبقه بندی می شوند. اینگلهارت می نویسد: «دموكراسی به سادگی و تنها با به وجود آوردن تغییراتی نهادی یا مانورهایی در سطح نخبگان به وجود نمی آید. پایداری دموكراسی به باورها و ارزش های عموم شهروندان بستگی دارد.»
شواهدی از تجربه آمریكای لاتین نیز از این گزاره حمایت می كنند. مینوارینگ به این نتیجه می رسد كه مهمترین عاملی كه باعث دوام و ماندگاری بیشتر دموكراسی های آمریكای لاتین شد بر تغییری استوار بود كه در نگرش های سیاسی مردم به وجود آمد و باعث تشجیع بیشتر مردم برای دستیابی به دموكراسی شد. چو، دایموند و شین نیز از مطالعه كره و تایوان ارزیابی مشابهی ارائه می كنند و می نویسند كه تثبیت گذارهای دموكراتیك به باوری درونی شده و قوی به دموكراسی و همچنین تعهد به قبول مشروعیت دموكراتیك در میان همه مردم نیازمند است. به كار گرفتن این نتیجه گیری ها در جهان عرب، در نوشته هاریك قابل مشاهده است: «مطمئناً در درازمدت، حكومت دموكراتیك به فرهنگ سیاسی دموكراتیك نیاز دارد و فرهنگ سیاسی دموكراتیك نیز به حكومتی دموكراتیك نیازمند است.»
حساسیت این موضوع در فلسطین از زمانی كه دولت خودگردان فلسطین تشكیل شد و با توجه به تاثیری كه روند دموكراتیك بر صلح میان اعراب و اسرائیل خواهد گذاشت افزایش یافته است. اهمیت این موضوع از جهتی دیگر بر سر ارتباط میان اسلام و نگرش های سیاسی مردم خاورمیانه خواهد بود. نهایتاً این بررسی با توجه به كمیاب بودن پژوهش های تجربی درباره نگرش های سیاسی اعراب در فضای سیاسی جهان جایگاه ویژه ای خواهد داشت.● اسلام و دموكراسی
بحث درباره ریشه های سیاسی نگرش های اعراب عموماً به پرسش از ریشه های مذهبی و نگرش های اسلامی كشیده می شود. این بحث با توجه به تجدید حیات اسلام در سه دهه اخیر تاثیرات مهمی بر نگرش های سیاسی معاصر در جهان عرب باقی گذاشته است. قوانین اسلامی حاوی مواد زیادی است كه به روابط اجتماعی و سیاسی مسلمانان در جامعه اسلامی و همچنین به روابط جامعه اسلامی با جوامع دیگر مربوط می شود.
این امر باعث می شود كه آنچه به نوعی امری اجتماعی است موضوعی فردی هم باشد و آنچه موضوعی جمعی است جنبه ای انفرادی نیز داشته باشد. همان گونه كه وول توضیح می دهد اسلام برنامه ای كامل برای زندگی انسان معرفی می كند و برای این برنامه ارزشی جهانشمول قائل است. این امر یكی از دلایلی است كه می تواند گرایش عمومی به جنبش های اسلام گرا در جوامع اسلامی را در سال های اخیر توضیح دهد. بر مبنای همین اندیشه نقش اسلام در زندگی مسلمانان بسیار پررنگ است و همواره موضوع سازگاری اسلام با مفاهیم غربی و دموكراسی را به پیش می كشد.
این مسائل روشنفكران جهان اسلام را به چند دسته تقسیم كرده است. یك دسته به این امر معتقدند كه دموكراسی و به خصوص دموكراسی سكولار و حتی مفهوم دولت- ملت مفاهیمی غربی هستند و با اصول اسلامی در تضاداند چرا كه این مفاهیم از اندیشه های بشری الهام گرفته اند و مبتنی بر وحی الهی نیستند. براساس این طرز فكر اسلام باید به عنوان مرجعی برای دولتی تمامیت خواه به حساب آید. اما دسته ای دیگر كه شامل بسیاری از روشنفكران مسلمان می شود موضعی كاملاً متفاوت اتخاذ می كنند. آنها به این موضوع اشاره می كنند كه بین آن روایتی كه علمای اسلامی و متكلمان از قوانین دینی ارائه می كنند و آن روایتی كه از جانب نظریه پردازان معاصر مسلمان برای سازگار نشان دادن اسلام و دموكراسی مطرح می شود تفاوت زیادی وجود دارد. ارزش هایی كه مانند رواداری، رقابت سیاسی، تحولات مترقی و مسئولیت پذیری رهبران سیاسی با دموكراسی سازگار هستند به خوبی از سنت های دینی قابل استخراج است و بنابراین دموكراسی با سنت اسلامی سازگار است. این مباحث به طور عمده بر الاهیات، آموزه ها و سنت های تاریخی تمركز دارند و با این پرسش كه با چه معیاری می توان میزان انطباق تفاسیر متفاوت با قوانین اسلامی را تعیین كرد دست و پنجه نرم می كنند.
با این وجود در میان چنین مباحثی جای خالی پژوهش هایی تجربی درباره این امر كه آیا اسلام نگرش سیاسی مسلمانان را شكل می دهد یا نه و یا چگونه این كار را انجام می دهد حس می شود. برای پركردن این خلأ، نوشته حاضر شكل گیری فرهنگ سیاسی دموكراتیك در كشور های عربی و میزان اعتباری كه هركدام از این دو اردوگاه برای خود كسب كرده اند را به شیوه ای تجربی بررسی كرده است.
● مقامات فلسطینی
مقامات فلسطینی برای سنجیدن عواملی كه بر نگرش های مردم فلسطین نسبت به دموكراسی با توجه به ریشه های اسلامی آن تمركز می كنند اهمیت زیادی قائل هستند. از آنجا كه هر نمونه ای ویژگی های خاص خود را دارد و فلسطینیان نیز از این قاعده مستثنی نیستند تجربه دولت خودگردان فلسطین به دو دلیل منطقی برای همه مردم مفید خواهد بود. نخست به این دلیل كه شیوه حكومت كردن در دولت خودگردان فلسطین از تركیب عناصری دموكراتیك و غیردموكراتیك به وجود آمده است كه هم مایه امیدواری و هم ناامیدی نسبت به گذاری دموكراتیك در كشور فلسطین است.
دوم به این دلیل كه جنبش های اسلامی و به طور خاص حماس و تا اندازه ای كمتر جهاد اسلامی، جایگاه مهم و ملموسی در فضای سیاسی فلسطین به دست آورده اند. با توجه به هر دو دلیل فوق نمونه فلسطین می تواند نمونه مشابهی برای كشورهای عربی دیگر باشد. از هنگامی كه در سال ۱۹۹۴ دولت خودگردان فلسطین تشكیل شد امیدهای زیادی به ظهور نظامی دموكراتیك بسته شد كه نهادهای دولتی كارآمدی داشته باشد و براساس تفكیك قوا عمل كند و با نظام اداری مناسبی اداره شود. علاوه بر این امیدواری، گام های موثری برای رسیدن به این اهداف نیز برداشته شد: رقابت عمیق ایدئولوژیك میان دسته های مختلف سیاسی درگرفت و مجلس قانونگذاری در سال ۱۹۹۶ با انتخاباتی آزاد و منصفانه تشكیل شد.
نظرات سیاسی مختلف و متضادی در روزنامه ها و نهادهای دانشگاهی و از سوی روشنفكران بیان می شد و مقامات فلسطینی برای فعالیت سازمان های غیردولتی مجال زیادی فراهم كرده بودند. اما از سوی دیگر سوءاستفاده هایی كه از این وضعیت صورت گرفت به اندازه موفقیت آن به اعتبار چنین وضعیتی صدمه زد. از آنجا كه قانون اساسی رسمی وجود نداشت، فساد سیاسی و مالی گسترده ای به وجود آمد، دولت در برخی موارد به سركوب ناراضیان دست زد و نقض حقوق بشر از دیده مردم پنهان ماند. اسلام گرایان در صحنه سیاسی مشاركت می كردند و حتی در صحنه های دیگری چون دانشگاه ها حماس توانست انجمن های قدرتمند و فعالی راه اندازی كند. با شروع انتفاضه دوم در سپتامبر ۲۰۰۰ حماس از حمایت زیادی در میان مردم برخوردار بود. در این میان هم گروه های اسلام گرا و هم حزب حاكم ناسیونالیست برای دستیابی به حمایتی مردمی مشغول به فعالیت بودند و همین فعالیت ها باعث می شد تا روند برقراری دموكراسی در فلسطین شتاب بیشتری به خود بگیرد.
● داده ها و معیارها
همان طور كه در بالا مطرح شد داده های این تحقیق به طور تصادفی از میان پرسش شوندگان در كرانه باختری و نوار غزه و بیت المقدس شرقی تهیه شده است. ۱۲۰۰ نفر از افراد بالای ۱۸ سال فلسطینی در آوریل ۱۹۹۹ مورد مصاحبه قرار گرفتند. پاسخ دهندگان در دسته بندی چندطبقه ای نمونه گیری شدند. ۲۰ خانوار در هر كدام از واحدهای ۶۰ تایی نمونه گیری انتخاب شدند یعنی در هیچ كدام از نمونه های انتخابی بیش از ۲۰ فرد متفاوت وجود نداشت. نتایج نهایی نشان داد كه این نمونه تا حد زیادی از جامعه آماری نمایندگی می كند و نمودار نهایی خمش خاصی نشان نمی دهد. ۵۲ درصد پاسخ دهندگان از كرانه غربی، ۳۸ درصد از نوار غزه و ۱۰ درصد از بیت المقدس شرقی انتخاب شدند.
تقریباً تمام آنها (۹۶ درصد) از مسلمانان سنی بودند و تنها ۴ درصد مسیحی به شمار می رفتند كه مطابق با سرشماری های دیگری است كه منابع فلسطینی از نسبت جمعیت مسلمان و مسیحی اعلام كرده اند. جدول یك، توزیع جنسیتی، سنی، باسوادی و درآمدی پاسخ دهندگان را نشان می دهد. عامل دوم ارزش هایی مانند دموكراسی سكولار، رواداری سیاسی و احترام به آزادی های مدنی را می سنجد. در این مورد از پاسخ دهندگان پرسیده می شود كه آیا آنها از این كه غیرمسلمانان از حقوق مساوی با مسلمانان برخوردار باشند حمایت می كنند یا نه.
توزیع جواب ها خمش زیادی را به سمت حمایت از برابری حقوق مسلمانان و غیرمسلمانان نشان می دهد كه ۴۱ درصد از آن حمایت می كنند، ۳۷ درصد تا حدودی از آن حمایت می كنند و تنها ۶ درصد مخالف این برابری هستند. با توجه به اینكه این مورد تنها مربوط به جوامع اسلامی است می توان نشان داد كه عناصری چون حقوق برابر و آزادی های مدنی كه عناصر اصلی فرهنگ دموكراتیك سیاسی هستند به میزان بالایی در جامعه فلسطین وجود دارد. مورد آخر این پرسش را مطرح می كند كه آیا اسلام با دموكراسی سازگار است یا نه. در این مورد تنها ۲۴ درصد پاسخ دهندگان اعلام می كنند كه نظام سیاسی مبتنی بر شریعت و دموكراسی با یكدیگر سازگاری ندارند و ۶۰ درصد دیگر هیچ مغایرتی میان اسلام و دموكراسی نمی بینند.
۱۶ درصد باقی مانده نیز در این باره نظری ابراز نمی كنند. این نتیجه گیری ها در جدول دو خلاصه شده است. البته باید خاطرنشان كرد كه همبستگی میان این متغیرهای سه گانه بسیار پایین است و نشان می دهد كه این سئوالات نمی توانند همه ابعاد مربوط به دموكراسی را در برگیرند. این نتیجه حتی در مطالعه ای كه بر روی نگرش های سیاسی در اروپای شرقی انجام گرفت نیز خود را نشان می داد. آخرین متغیر مستقل هم به روند صلح میان اسرائیل و اعراب مربوط می شد. این مورد از نظر این كه روند صلح بر نظر پاسخ دهندگان نسبت به اسرائیل تاثیر می گذارد دارای اهمیت است. از سوی دیگر این عامل بر نظر آنها نسبت به دولت خودگردان فلسطین نیز تاثیر می گذارد و تا حدودی كارآمدی یا فساد دولت خودگردان را نشان می دهد. در این مورد در آوریل ،۱۹۹۹ ۳۴ درصد از فلسطینیانی كه مورد پیمایش قرار گرفتند به طور كامل یا تا حدودی از روند صلح ابراز رضایت كردند.
آدورا گرانت و مارك تسلر
ترجمه: دانیال شاه زمانیان
منبع : روزنامه شرق