شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا
جغرافیای تاریخی داستان حضرت لوط (ع)
یکی از پیامبران الهی که ماجرای او و قومش به تفصیل در قرآن کریم بیان شده، حضرت لوط (ع) استکه به گفتة صاحبنظران، خویشاوندی ایشان با حضرت ابراهیم(ع) نیز قطعی و مسجل است. داستانحضرت لوط (ع) با اختلاف قابل توجهی در تورات نیز به چشم میخورد که قطعات زیادی از آن جعلی ودور از شأن این پیامبر عظیمالشأن است.
این مقاله دربارة مبعوث شدن حضرت لوط (ع) به پیامبری قوم شهر سدوم، و مسیر مهاجرت آنحضرت، و اقوال گوناگون در این باره، به انضمام ماجرای نقل شده در قرآن کریم و مقایسة اجمالی آن باداستان منقول در کتب عهدین سخن گفته است.
● مقدمه
در نگاه نخست به متن قرآن کریم، یکی از مواردی که چشمان جستوجوگرِ حقیقت را مجذوب خویش میسازد،وجود چشمگیرِ داستانهای انبیای الهی‰ و سرگذشت اقوام ستمکارشان است که برای صاحبان خرد سراسرموعظه و پند و اندرزند.
از جمله پیامبرانی که سرگذشت ایشان و قومشان در قرآن به تفصیل بیان شده حضرت لوط(علیه السلام) است. آنحضرت با ابراهیم(علیه السلام) نیز رابطة خانوادگی دارند و در میان قومی مبعوث شدند که به عمل زشت همجنسگرایی(لواط و مساحقه) میپرداختند.
در مقالة حاضر دربارة جغرافیای تاریخی سرزمین قوم حضرت لوط(علیه السلام) و داستان آن حضرت در قرآن کریمسخن میگوییم. همچنین این داستان را با داستان منقول در کتب عهدین به اجمال مقایسه میکنیم.
● واژة لوط در معاجم و لغتنامهها
ابن منظور در تعریف این واژه مینویسد: «لوط نام پیامبری است... و لاط الشیء لِواطاً و لاوطَ یعنی اینکه کسی عملقوم لوط را انجام داد».۲
طریحی نیز در مجمع البحرین ذیل این واژه مینویسد: «لوط پیامبر» و او نخستین کسی است که به ابراهیم(علیه السلام)ایمان آورد. میگویند او پسر هاران بن تارخ، و پسر برادر ابراهیم خلیل(علیه السلام) است، و نیز گفتهاند وی پسرخالةابراهیم(علیه السلام) است و ساره، همسر ابراهیم(علیه السلام)، خواهر لوط(علیه السلام) بوده است.۳
دهخدا مینویسد: «نام پیغمبری است(علیه السلام)، به مؤتفکات».۴
مؤلف منتهی الاءرب نیز ایشان را پسر برادر ابراهیم(علیه السلام)، یعنی پسر هاران بن تارخ معرفی میکند.۵
همچنین مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید: لوط بن هامان بن آزر، برادرزادة ابراهیم که با عمّ خویش از بابل مهاجرت کرد. قوله تعالی: فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقالَ اءِنِّی مُهاجِرٌ اءِلی رَبِّیاءِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (عنکبوت، ۲۶) و از بابل به حرّان رفتند و به شام، و از آنجا به زمین فلسطین رفتند؛ جایی که مؤتفکاتخوانند؛ و آنجا پنج پاره دیه بود و قوم لوط آنجا بودند... . خدای تعالی لوط را پیغامبری داد بر آن پنج دیه و نام آن]ها[ صنعه وصعوه و عمره و دوما و سدوم ]بود[.۶
در کتاب مفردات راغب اصفهانی نیز آمده است: «لوط، نام معروف لوط پیامبر است و اشتقاقش از ـ لاط الشیء بقلبییلوط لوطا ولیطاً ـ است یعنی وابستگی به دل و جان».۷
● واژة لوط در قرآن کریم
نام این پیامبر، که در زبان عبری به معنای «پوشش»۸ است، در چهارده سورة قرآن کریم و ۲۷ بار ذکر شدهاست که عبارتاند از: سورههای انعام، ۸۶؛ اعراف، ۸۰؛ هود، ۷۰، ۷۴، ۷۷، ۸۱ و ۸۹؛ حجر، ۵۹ و ۶۱؛ انبیاء، ۷۱ و۷۴؛ حج، ۴۳؛ شعراء، ۱۶۰، ۱۶۱ و ۱۶۷؛ نمل، ۵۴ و ۵۶؛ عنکبوت، ۲۶، ۲۸، ۳۲ و ۳۳؛ صافات، ۱۳۲؛ ص، ۱۳؛ ق،۱۲؛ قمر، ۳۳ و ۳۴؛ و تحریم، ۱۰.
● لوط در تورات
در تورات نیز داستان حضرت لوط(علیه السلام) به منزلة یکی از انبیای الهی آمده است؛ ولی تفاوتهایی با داستان نقلشده در قرآن دارد که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت. دربارة واژة لوط در قاموس کتاب مقدس چنین آمده است:«لوط (پوشش) پسر حاران برادر ابرام است که در اورکلدانیان جایی که پدرش درگذشت متولد گردید. پس لوط، ابرام وتارخ را پیروی نموده به اتفاق ایشان به بینالنهرین آمد».۹
بر اساس نوشتة قاموس کتاب مقدس لوط پس از رسیدن به بینالنهرین، تصمیم گرفت به سرزمین کنعان یا بهاحتمال قوی مصر مسافرت کند.۱۰
● لوط(علیه السلام) از منظر صاحبنظران و مفسران قرآن
میان مفسران قرآن کریم و لغتدانان مشهور است که حضرت لوط(علیه السلام) پسر برادر حضرت ابراهیم(علیه السلام)، و پسرهاران بن تارخ بود. عدهای نیز گفتهاند که لوط پسر خالة ابراهیم(علیه السلام) بوده، و بنابر این قول، ساره خواهر لوط بودهاست.۱۱ گفتهاند لوط از پیغمبرانی بوده که ختنه شده به دنیا آمده است.۱۲
صاحبنظران بر آناند که حضور لوط(علیه السلام) در کنار حضرت ابراهیم(علیه السلام) در سفر آن حضرت مسلّم بوده وآن دو در سرزمین فلسطین۱۳ یا اردن۱۴ فرود آمدهاند.
● مهاجرت حضرت لوط(علیه السلام)
در باب مهاجرت حضرت لوط(علیه السلام)، این مطلب که او پس از ایمان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) با ایشان مهاجرتکرده، مورد اتفاق است، ولی دربارة مکانهایی که آن حضرت از آنها عبور کرده تا به محل قوم لوط رسیده، اختلاف نظروجود دارد.
بنابر نقلی، حضرت لوط(علیه السلام) به همراه حضرت ابراهیم(علیه السلام) از سرزمین بابل به حرّان و از آنجا به شام وسپس به فلسطین رفته است؛۱۵ و بنابر نقلی دیگر، آن حضرت پس از عبور از نهر فرات در عراق، به سوی شامو سپس به کنعان که شامل نواحی سوریه، نهر اردن، بحر المیّت، لبنان و فلسطین است، مهاجرت کردند.۱۶
در منابع دیگر، مسیر سفر آن حضرت از بابل به فلسطین۱۷ یا از مصر به فلسطین۱۸ ذکر شدهاست؛ در حالی که ـ چنانکه گذشت ـ قاموس کتاب مقدس مهاجرت آن حضرت را از اورکلدانیان به بینالنهرین و سپسبه کنعان یا به احتمال قوی به مصر و از آنجا به اردن ذکر کرده است.۱۹
آنچه از مطالعة متون به دست میآید این است که حضرت لوط(علیه السلام)، پیش از مهاجرت و هنگامی که در بابلبوده، هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود و بعثت ایشان پس از ورود به سرزمین فلسطین یا اردن بوده است.۲۰
● مؤتفکات (شهرکهای قوم حضرت لوط(علیه السلام))
واژة مؤتفکات، محل نهایی مهاجرت حضرت لوط(علیه السلام)، سه بار در قرآن تکرار شده که دو بار آن به صورت جمع ویک بار به شکل مفرد آمده است:
أَلَمْ یَاْتِهِمْ نَبَاُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ اءِبْراهِیمَ وَاَصْحابِ مَدْیَنَ وَالْمُوْتَفِکاتِ؛[۲۱] آیا گزارش ]حال[ کسانیکه پیش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مَدیَن و شهرهای زیر و رو شده، به ایشان نرسیده است؟
وَجاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُوْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ؛[۲۲] و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و ]مردم[ شهرهای سرنگونشده ]سدوم و عاموره[ مرتکب خطا شدند.
وَاَنَّهُ اَهْلَکَ عاداً الاُْولی * وَثَمُودَ فَما اَبْقی * وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ اءِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغی * وَالْمُوْتَفِکَةَ اَهْوی؛[۲۳] و هماوستکه عادیان قدیم را هلاک کرد؛ و ثمود را ]نیز هلاک کرد[ و ]کسی را[ باقی نگذاشت؛ و پیشتر ]از همة آنها[ قوم نوح را، زیراکهآنان ستمگرتر و سرکشتر بودند؛ و شهرها]ی سَدُوم و عاموره[ را فرو افکند.
دربارة موقعیت جغرافیایی مؤتفکات گفتهاند آن، اردن فعلی۲۴ است که بلاد قوم لوط بوده است و زمینِ آن رامقلوبه میخوانند.۲۵
البته عدهای، از جمله حمدالله مستوفی قزوینی، بلاد قوم لوط را بنا به اکثر روایات، فلسطین، واقع در جنوب شرقیبیتالمقدس میدانند. وی میگوید: «و بلاد قوم لوط به اکثر روایات در فلسطین بوده است، در جنوب بیتالمقدسمایل به شرق...».۲۶
وی همچنین به روایت دیگری اشاره کرده، مینویسد: «و ]بنا[ به بعضی روایات این بلاد در مفازه بوده که مابینکرمان و قهستان است، و تمشیت قطاعالطریق، و این روایت ضعیف است».۲۷
ولی قول صحیح همان است که پیشتر بدان اشاره شد؛ یعنی اردن هاشمی در سواحل دریای میّت.
برای مؤتفکات دو معنا ذکر گردیده که عبارتاند از:
۱) بادهایی که از مسیر خود برمیگردند؛۲۸
۲) زیر و زبر شده و فرو افکنده.۲۹
دهخدا نیز مؤتفکات را فلسطین فعلی میداند.۳۰ ولی از آنجا که باستانشناسان، آثار قوم لوط(علیه السلام) رادر اردن پیدا کردهاند، قول اردن صحیح است؛ مگر اینکه بخواهیم این دو قول را به این صورت جمع کنیم که کشوراردن واقع در شرق فلسطین، شاید روزگاری به همراه فلسطین کشوری واحد بوده است.
دربارة سفر حضرت لوط(علیه السلام) به مؤتفکات اقوال مختلفی مطرح شده است که اختلاف بارزی میان داستان آنحضرت در تورات با داستان نقل شده در منابع اسلامی و کتب تفسیری به چشم میخورد.
در قاموس کتاب مقدس، پس از بیان مسافرت حضرت ابراهیم و لوط به مصر و کنعان آمده است:
و چون (ابراهیم) از مصر مراجعت نمود، اموال و مواشی و حواشی خود و لوط را برون از حوصلة حساب دیده، از لوط درخواستنمود که از وی مفارقت گزیند؛ چه که حوصلة آنجناب جنگ و نزاع شبانان خود را با شبانان لوط برنتابید لوط را بر اختیار هرجا که به نظرش نیکو آید مخیّر فرمود. بنابراین لوط مرغزار اردن را که بهترین و نیکوترین علفزارهای اردن بود اختیار کرد....[۳۱]
مشابه این داستان را مؤلف کتاب قصص قرآن این گونه روایت میکند:
ابراهیم از مصر کوچ کرد و لوط را در آن سفر همراه برد، و با ثروتی سرشار و اندوختهای بیشمار به سرزمین فلسطین فرودآمدند، و دیری نگذشت که آن سرزمین بر اغنام و احشامشان تنگ شد. از این رو لوط از سرمنزل عمویش ابراهیم کوچ کرد ودر قریة «سدوم» منزل گزید.[۳۲]
علامه مجلسی داستان مهاجرت حضرت لوط(علیه السلام) را اینگونه نقل میکند که مردم ماجرایهمجنسبازی قوم لوط را به حضرت ابراهیم(علیه السلام) خبر دادند و به آن حضرت شکایت کردند، و ایشان حضرتلوط(علیه السلام) را به سوی آنان فرستاد تا ایشان را از عذاب الهی بیم داده، انذارشان کند.۳۳
در جایی دیگر آمده است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از ورود به سرزمین شام به سوی کنعان رهسپار گردید وچون متوجه شد مردم شهر سدوم و شهرکهای اطراف دریای میّت دچار انحراف جنسی شدهاند، برادرزادة خودلوط(علیه السلام) را ـ که در این سفر همراه ابراهیم(علیه السلام) بود ـ به سوی مردم آن دیار روانه ساخت تا به هدایت و ارشادمردم بپردازد.۳۴
مؤتفکات به چه شهرهایی اطلاق میشد؟
در باب اطلاق مؤتفکات به شهرها یا شهرکها، اختلاف ناچیزی وجود دارد. برخی آن را چهار شهر و برخی پنج شهر یاولایت میدانند. در قاموس کتاب مقدس به این مسئله اشاره رفته که عذاب الهی بر شهرهای سدوم، عموره، ادمه،صبوئیم و بالع که همان صوغر است، نازل شد.۳۵ ملاحظه میشود که این کتاب پنج ولایت برای مؤتفکاتبرشمرده است.
به نظر میرسد مؤلف کتاب باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، نظر قاموس کتاب مقدس را تأیید کردهاست؛ با این تفاوت که وی «سدوم» را شهر، و عموره و ادمه و صبوئیم و بالع (صوغر) را شهرکهای اطراف سدوم ودریای میّت (دریای لوط) به شمار آورده است.۳۶
عباس مهرین شوشتری در تعریف مؤتفکات مینویسد: «مؤتفکات (اشاره به شهرهای قوم لوط است به نام سدومو گومره Sodom - Gomorrah)».۳۷
یوسف حریری نیز مینویسد: «بنابر قصص، سرزمین سدوم مرکب بود از شهرهای سدوم، عموره، صوغر، صبوئیم(و بالع و یا ادمه)».۳۸
به نظر میرسد وی مرتکب اشتباهی شده و آن اینکه بر اساس دیگر منابع، بالع همان صوغر است؛ در حالی که ویصوغر را شهری غیر از بالع میداند. همچنین وی سرزمین سدوم را متشکل از چهار شهر یاد شده دانسته، در حالی کهبهتر بود به جای سرزمین سدوم، نام سرزمین مؤتفکات را به کار میبرد.
آیتالله جعفر سبحانی چنین مینویسد:
حضرت لوط از کسانی است که به ابراهیم ایمان آورده بود و همزمان با مهاجرت ابراهیم از بابل، او نیز مهاجرت کرد، و هر کدامبه نقطهای رفتند. لوط به سرزمینی که قرآن از آن به «مؤتفکات» یاد میکند و از چهار شهر به نامهای سدوم، عموره، صوغر وصبوئیم تشکیل یافته بود، مهاجرت کرد.[۳۹]
وی سپس به جغرافیای تاریخی این سرزمین اشاره کرده، مینویسد:
امروز در سرزمین اردن دریایی است به نام «بحرالمیّت». محل این دریا قبلاً خشکی بوده و به خاطر زلزلهها، در گودی فرو رفتهو آب دریا به آنجا کشیده شده است و اخیراً در ساحل این دریاچه، شهرهای قوم لوط پیدا شده است.[۴۰]
دهخدا نیز همان گونه که پیشتر اشاره شد، مؤتفکات را پنج پارهدیه اعلام میکند که البته اسامی این پنج پاره دیهتفاوتهایی با اسامی معروف موجود در دیگر کتب دارد که نام آنها صنعه و صعوه و عمره و دوما و سدوماست.۴۱
به نظر میرسد اسامی صنعه و صعوه و عمره و دوما که در مجمل التواریخ و القصص و نیز در لغتنامه دهخداآمده،۴۲ همان اسامیای هستند که امروزه با عناوین عموره، ادمه، صوغر و صبوئیم نامیده میشوند. شایدعمره همان عموره، دوما، همان ادمه، و صعوه و صنعه همان صوغر و صبوئیم باشند.
در جایی دیگر، این اسامی به صورتهای دیگری آمده است: «و آن (مؤتفکات) بزرگترین بلاد و دارای پنج ولایتبود به نامهای: صعبه، صغر، غمره، ادماه و سدوم».۴۳
در اینجا نیز به نظر میرسد صعبه همان صبوئیم، صغر همان صوغر، غمره همان عموره و ادماه همان ادمه باشند.
بنابراین دربارة شهرکهای مؤتفکات بر روی چهار شهر اتفاق نظر وجود دارد؛ ولی دربارة یک شهر، برخی آن راجزو شهرکهای مؤتفکات دانستهاند و برخی نه.
سدوم
این شهر همان دیاری است که حضرت لوط(علیه السلام) عازم آن شد تا قوم ستمکارش را از اعمال زشتی که انجاممیدادند، برحذر دارد. دربارة ویژگیهای این شهر گفتهاند:
نام قریهای از قریههای قوم لوط، که قاضیِ آن را «سدوم» میگفتند، و این دلالت میکند بر آنکه وی اسم شهر است نه قاضی،ولی قاضی آن شهر مورد مثل گردیده است. در آنْ درختان و چشمههای بسیار بود، و در این زمان مقلوب است و در زمین آنگیاه و زرع نروید، و زمینش سیاه باشد و مفروش به سنگهای سیاه، و گویند آن سنگهایی است که بر قوم لوط باریده شدهبود. شهر «سدوم» اکنون «اسدم» نامیده میشود.[۴۴]● تفاوت داستانهای قرآن با کتب عهدین
پیش از ورود به مبحث دیگر، که بررسی داستان حضرت لوط(علیه السلام) در قرآن کریم است، میباید به تفاوت میانداستانهای قرآن کریم با همان داستانها در کتب عهدین اشارهای داشته باشیم.
آنچه قرآن کریم را از کتب عهدین متمایز میسازد، واقعیت، صدق و درستی داستانهای آن است. قرآن کریم،کتابی است الهی و تحریفناپذیر که هیچ گونه تحریفی در آن صورت نگرفته و این مسئله در میان مسلمانان جهان ومذاهب گوناگون اسلامی مورد اجماع است. شاهد این مدعا، وعدهای است که خداوند متعال، خود در این باره دادهاست: اءِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَاءِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛۴۵ «بیتردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم، و قطعاً نگهبان آنخواهیم بود».
شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم مینویسد:
آنچه از اخبار و حوادث ]گوناگون[ در قرآن آمده، امور و حقایق ثابتی است که در آنها دروغ، خطا یا اشتباهی راه ندارد؛ ماننداشتباهاتی که در کتب عهدین وجود دارد؛ زیرا قرآن وحیی الهی است، و ذرهای در آسمان و زمین از چشم خداوند دورنمیماند، و خداوند خیانتها و انحرافهای چشمها و مکنونات و پوشیدههای سینهها را میداند و حال و گذشته و آینده درنزد او یکسان است.[۴۶]
از منظر مرحوم آیتالله معرفت نیز آنچه در کتب عهدین آمده،
▪ اولاً، صرفاً جنبة تاریخنگاری دارد و هیچگونه تعهدی در قبال صحت و سقم قضایا در آن وجود ندارد. برعکس، قرآن از تاریخنویسی میپرهیزد، مگر در جاییکه در هدایت مردم مؤثر باشد؛
▪ ثانیاً، داستانهای قرآن پاک و منزه است و مقام قداست پیامبران در آنها محفوظ ماندهاست؛ برخلاف قصص کتب عهدین که به انبیای عظام توهین کرده است.۴۷ نمونههای بارز این توهینها،توهین به حضرت آدم و حوا،۴۸ حضرت نوح(علیه السلام)،۴۹ حضرت ابراهیمعلیهالسلام۵۰ و دیگر پیامبران است. در اینجا، محض نمونه، به گوشههایی از داستان حضرت لوط(علیه السلام) که درکتب عهدین آمده اشاره میکنیم:
در اصحاح نوزدهم از سفر تکوین دربارة داستان حضرت لوط(علیه السلام) با دو دخترش در کوه آمده است:
و دختر بزرگ به کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که برحسب عادت کلّ جهان به ما درآید * بیا تا پدرخود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاهداریم * پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدندو دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد * و واقع شد که روز دیگر بزرگ بهکوچک گفت اینک دوش با پدرم همخواب شدم امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همخواب شو تا نسلی از پدرخود نگاهداریم * آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و او از خوابیدن و از برخاستن ویآگاه نشد * پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند * و آن بزرگ پسری زاییده، او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدرموآبیان است * و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمّی نام نهاد وی تا به حال پدر بنیعمّون است.[۵۱]
این نمونة کوچکی است از دروغها، خرافات و تحریفات تورات محرَّف فعلی که چنین تهمتهای ناروایی را در حقپیامبران و دیگر بندگان صالح خداوند روا میدارد، اما قرآن کریم، که الفاظ و معارفش از جانب خداست، از هر گونهتحریف و نیز نسبتهای ناروا به پیامبران‰ بهدور است.
گفتنی است دربارة کلیات ماجرای قوم لوط نیز اختلافاتی میان تورات و قرآن کریم وجود دارد که از باب نمونه بهمواردی از آن اشاره میکنیم:
در کتاب تورات ماجرای ازدواج دختران حضرت لوط(علیه السلام) با مردم آن شهر مطرح شده است۵۲ درحالی که قرآن کریم به صراحت این مطلب را رد میکند؛ چراکه وقتی حضرت لوط(علیه السلام) تزویج دختران خود را بهقومش پیشنهاد داد، آنان با بیشرمی هرچه تمامتر گفتند: لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَاءِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ؛۵۳ «توخوب میدانی که ما را به دخترانت حاجتی نیست و تو خوب میدانی که ما چه میخواهیم» که این آیه نشان میدهدقوم لوط با پیشنهاد آن حضرت مخالفت کردند.
علامه طباطبایی موارد پرشماری از اختلافات موجود میان قرآن کریم و تورات را در داستان حضرتلوط(علیه السلام) بیان میکند که ذکر پارهای از آنها خالی از وجه نیست. وی مینویسد:
در تورات آمده که فرشتگان مرسل برای بشارت دادن به ابراهیم و برای عذاب قوم لوط دو فرشته بودند،[۵۴] ولیقرآن از آنان به «رُسُل» تعبیر کرده[۵۵] که صیغة جمع است و اقلّ جمع سه نفر است... .
در تورات آمده که لوط دو دختر داشت[۵۶] ولی قرآن تعبیر به لفظ «بنات» کرده[۵۷] که صیغة جمع است وگفتیم که اقلّ جمع سه نفر است.
و در تورات آمده که ملائکه لوط را بیرون بردند و قوم را چنین و چنان عذاب کردند و زن او ستونی از نمک شد و جزئیاتی دیگرکه قرآن از اینها ساکت است.
و در تورات به طور صریح نسبت تجسم به خدای تعالی داده و نسبت زنای با محرم آن هم با دختران را به یک پیامبر داده، ولیقرآن کریم، هم خدای سبحان را منزه از تجسم میداند و هم انبیا و فرستادگان خدای را از ارتکاب گناه بری دانسته و ساحتآنها را از این آلودگیها پاک میداند.[۵۸]
داستان حضرت لوط(علیه السلام) در قرآن کریم
حضرت لوط(علیه السلام) در میان قومی به پیامبری مبعوث شد که برخلاف بیشتر قومهایی که داستانشان در قرآن کریمآمده و بتپرست و مشرک بودند، اعمال قبیحی چون همجنسبازی (لواط و مساحقه) انجام میدادند، و طبیعی استکه تذکرات حضرت لوط(علیه السلام) در این زمینه باشد. آن حضرت مردم سرزمین سدوم را مخاطب قرار داده،میفرماید: ... اَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ * اءِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ؛۵۹«... آیا آن کار زشت]ی[ را مرتکب میشوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟ شما از رویشهوت، بهجای زنان با مردان درمیآمیزید، آری شما گروهی تجاوزکارید».
اما پاسخ قوم در مقابل موعظههای حضرت لوط(علیه السلام) پاسخی بود همانند واکنش اقوام گذشته؛ یعنی تکذیب،انکار، تهدید، تمسخر و تقاضای عذاب: وَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ اءِلاّ اَنْ قالُوا اَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ اءِنَّهُمْ اُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ؛۶۰ «ولیپاسخ قومش جز این نبود که گفتند: "آنان را از شهرتان بیرون کنید، زیرا آنان کسانیاند که به پاکی تظاهر میکنند"». آنانحضرت لوط و دخترانش را تهدید به اخراج از شهر و دیارشان کردند؛ زیرا ایشان تنها کسانی بودند که در آن شهر طلبپاکی و تقوا میکردند. آنان حتی به جای طلب رحمت و مغفرت، از حضرت لوط(علیه السلام) درخواست کردند که اگرراست میگوید عذاب الهی را که وی آنها را از آن میترساند، برایشان فرو فرستد:
فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ اءِلاّ اَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللهِ اءِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ * قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ؛۶۱ «و]لی[ پاسخقومش جز این نبود که گفتند: "اگر راست میگویی عذاب خدا را برای ما بیاور". ]لوط[ گفت: "پروردگارا، مرا بر قومفسادکار غالب گردان"».
حضرت لوط(علیه السلام) هنگامی که از ایمان آوردن قوم خویش ناامید گشت و قطعی شد که تبلیغ وی در آنها تأثیریندارد، بهناچار از خداوند متعال یاری و نصرت خواست تا او را بر قوم اسرافکارش پیروز گرداند، و در این هنگام،فرشتگان مأمور عذاب الهی وارد سرزمین سدوم شدند.
هنگامی که فرشتگان به صورت جوانانی خوشسیما وارد شهر سدوم شدند، حضرت لوط(علیه السلام) از آمدن آنهادلتنگ و ناراحت شد؛ چراکه میدانست قومش با شنیدن خبر ورود عدهای جوان خوشسیما به شهر، رهایشاننخواهند کرد. از این روی ناراحتی خود را چنین بیان فرمود که امروز، روز بسیار سختی است: وَلَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَبِهِمْ وَضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ * وَجاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ اءِلَیْهِ وَمِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هوُلاءِ بَناتِی هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوااللهَ وَلا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی اَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ * قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَاءِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ * قالَ لَوْ اَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً اَوْ آوِی اءِلی رُکْنٍشَدِیدٍ؛۶۲ «و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ]آمدن[ آنان ناراحت، و دستش از حمایت ایشان کوتاه شد وگفت: "امروز، روزی سخت است". و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن کارهای زشت میکردند. ]لوط[ گفت:"ای قوم من، اینان دختران مناند. آنان برای شما پاکیزهترند. پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید. آیادر میان شما آدمی عقلرس پیدا نمیشود؟"گفتند: "تو خوب میدانی که ما را به دخترانت حاجتی نیست و تو خوبمیدانی که ما چه میخواهیم". ]لوط[ گفت: "کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیهگاهی استوار پناهمیجستم"».
پس از مدتی که قوم از ورود جوانان خوشسیما باخبر شدند، با سرعت خود را به منزل حضرت لوط(علیه السلام)رساندند. حضرت لوط(علیه السلام) که چنین وضعیتی را مشاهده کرد، از قومش خواست تا از این کار دست بردارند، وبدین منظور، ازدواج با دختران خود را به آنان پیشنهاد داد؛ ولی آنها پیشنهاد حضرت را رد کرده، گفتند: تو خود نیکمیدانی که ما با دختران تو کاری نداریم و به چه منظوری بدینجا آمدهایم. لوط(علیه السلام) پس از اینکه با چنین پاسخیمواجه گردید، با حسرت هرچه تمامتر گفت: ای کاش نیرو یا تکیهگاهی میداشتم تا با شما مبارزه میکردم.
فرشتگان که ناراحتی حضرت لوط(علیه السلام) را دیدند و تا آن هنگام نیز خود را معرفی نکرده بودند به وی گفتند:ناراحت مباش، ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. هرگز دست آنان به تو نخواهد رسید. پس خانوادة خود، بهجزهمسرت را شبانه از شهر خارج کن و کسی از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ زیرا که هنگام نزول عذاب، صبح است ووقت تنگ، و اگر کسی برگردد و به پشت سرش نظری بیفکند، چهبسا نتواند تا صبح خود را از محل نزول عذاب دورکند: قالُوا یا لُوطُ اءِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا اءِلَیْکَ فَاَسْرِ بِاَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ اَحَدٌ اءِلاَّ امْرَاَتَکَ اءِنَّهُ مُصِیبُها ما اَصابَهُمْ اءِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُاَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؛۶۳ «گفتند: "ای لوط، ما فرستادگان پروردگار توییم. آنان هرگز به تو دست نخواهند یافت.پس، پاسی از شب گذشته خانوادهات را حرکت ده ـ و هیچ کس از شما نباید واپس بنگرد ـ مگر زنت، که آنچه به ایشانرسد به او ]نیز[ خواهد رسید. بیگمان، وعدهگاه آنان صبح است. مگر صبح نزدیک نیست؟"»
در این مقام دو مطلب شایان توجه به چشم میخورد: نخست اینکه مراد فرستادگان الهی از ذکر این جمله که بهلوط(علیه السلام) گفتند: «دست آنان به تو نخواهد رسید» این بود که دسترسی به میهمانان نوعی اهانت به لوط(علیه السلام)بود و چنین شری به ایشان نخواهد رسید که این مژده ملازم این بود که قوم لوط به ایشان نیز دست نخواهندیافت؛۶۴
دوم اینکه «اءِلاَّ امْرَاَتَکَ» استثنایی است که به جمله اول یعنی «فَاَسْرِ بِاَهْلِکَ» بازمیگردد نه جملة دوم؛ یعنی «وَلایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ»؛ زیرا در سورة عنکبوت آمده است: اءِنّا مُنَجُّوکَ وَاَهْلَکَ اءِلاَّ امْرَاَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ؛۶۵ «ما تو وخانوادهات، جز زنت را که از باقیماندگان ]در خاکستر آتش[ است، حتماً میرهانیم». از این رو بعید به نظر میرسد کهاستثنا مربوط به جملة دوم باشد.۶۶ برخی، استثنا را به جمله دوم مربوط دانستهاند و داستانی شبیه به مطلبنقل شده در تورات ساختهاند:
در حینی که فرار مینمودند زوجة لوط به عقب خود نگریسته چون این مطلب خلاف امر الهی بود به ستون نمک مبدلگردید.[۶۷]
و این تفسیر درست نیست. ولی به هر حال به دستور فرشتگان، آن شب لوط به همراه دخترانش از شهر خارج شدند تاعذاب الهی به هنگام صبح بر سر قوم ستمکارش فرود آید.
چگونگی عذاب قوم لوط
در آیات قرآن به چند نوع عذاب اشاره شده که خداوند متعال قوم لوط را به آنها گرفتار کرد:
۱) سنگباران: وَاَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ؛۶۸ «و بر سر آنها بارانی (از سنگ) باراندیم. پس بد بارانی بودباران بیمداده شدگانِ (بیاعتنا به هشدار)».
در جای دیگر نوع این سنگ را بارانی از سنگ و گِلِ نشاندار شده میداند.۶۹
۲) زمینلرزة شدید: فَلَمّا جاءَ اَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها؛۷۰ «پس چون فرمان ما آمد، آن شهر را زیر و رو کردیم».
۳) صیحة آسمانی به همراه دو عذاب یاد شده: فَاَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ؛۷۱ «پس به هنگام طلوع آفتاب، فریاد]مرگبار[ آنان را فرو گرفت».۷۲
● پناهگاه حضرت لوط و همراهانش
در قاموس کتاب مقدس آمده است فرشتگان به اصرار فراوان حضرت لوط(علیه السلام)، به ایشان اجازه دادند تا بهقصبهای کوچک به نام «بالع» فرار کند؛ قصبهای که بعدها به صوغر تغییر نام یافت. پس از آن، لوط از صوغر رفت و درکوهستان موآب سکونت گزید.۷۳
بنابر برخی قصص، شهر صوغر از عذاب الهی در امان ماند و حضرت لوط(علیه السلام) پس از هجرت از سدوم،رهسپار آنجا شد.۷۴
بر اساس نظریات باستانشناسان، حضرت لوط(علیه السلام) و همراهانش، پس از خروج از شهر سدوم، به غاری درغور الصافی اردن پناه بردند که امروزه آن غار توسط موزة بریتانیا با همکاری وزارت سیاحت و باستانشناسی اردنکشف شده است.۷۵
در پایان، حسن ختام مقاله را مزین میکنم به حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) که میفرماید:
ما من عبد یخرج من الدنیا یستحلّ عمل قوم لوط اءلاّ رماه الله کبده من تلک الحجارة تکون منیته فیها ولکنّ الخلق لا یرونه؛[۷۶]هیچ بندهای از دنیا بیرون نمیرود که حلال شمارد عمل قوم لوط را مگر آنکه خدا سنگی از سنگها بر جگر او میزند کهمرگش در آن است و لیکن خلق آن را نمیبینند.
و در جایی دیگر میفرمایند:
والعامل بها من الرجل... وهم بقیة سدوم، أما أنی لست أعنی بقیتهم أنهم ولده ولکن من طینتهم؛[۷۷] و مرتکب این عمل... از بقیة سدوم است؛ نمیگویم که از فرزندان ایشان است و لیکن از طینت ایشان است.
● نتیجهگیری
از مباحث مطرح شده در این بحث به نتایج کلی زیر میرسیم:
لوط(علیه السلام) بنابر نظر مشهور، برادرزادة حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و هنگام سفر حضرت ابراهیم(علیه السلام)همسفر ایشان بوده است؛
▪ حضرت لوط(علیه السلام) پس از ایمان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) با ایشان مهاجرت کرده و در پایان این سفر و بههنگام وصول به اردن یا فلسطین به پیامبری برگزیده شد؛
▪ دربارة مسیر حرکت آن حضرت اختلافنظرهایی وجود دارد؛ ولی این مسیر در خاتمه به اردن یا فلسطین ختمشده است؛
▪ از آنجا که باستانشناسان بقایای محل سکونت قوم لوط را در اردن فعلی کشف کردهاند، میتوان گفت قوم آنحضرت در مؤتفکات (مکانی که هماینک اردن نامیده میشود) سکونت داشتهاند؛
▪ نام شهری که حضرت لوط(علیه السلام) برای انذار قومش بدان عازم شد، سدوم بوده است که یکی از شهرکهایمؤتفکات به شمار میآمد؛
▪ اختلافات فراوان موجود در مقایسة داستان حضرت لوط(علیه السلام) در قرآن کریم با داستان آن حضرت در کتبعهدین نشاندهندة تحریف شدن این داستان در تورات است و این داستان به صورتی که در تورات آمده، بنا به ادلةنقلی و عقلی، مردود، و بهدور از شأن انبیا است؛
▪ حضرت لوط(علیه السلام) و همراهانش پس از خروج از شهر سدوم وارد غاری شدند در قصبهای به نام بالع (صوغر)،که این غار در اردن توسط موزة بریتانیا و با همکاری وزارت سیاحت و باستانشناسی اردن کشف شده است.
نویسنده: علی حسینی فاطمی
کتابنامه
. قرآن کریم.
. ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین، علل الشرایع، ج ۲، دار الحجة للثقافة، ]بیجا[، ۱۴۱۶ ه. ق.
. راغب اصفهانی، حسین، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج ۳، انتشارات مرتضوی، تهران، ۱۳۷۲.
. افریقی مصری، جمالالدین محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۷، دار صادر، بیروت، ]بیتا[.
. انجمن کتاب مقدس ایران، کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمة انجمن کتاب مقدس، چاپ فرهنگ، تهران،۱۹۸۷ م.
. بیآزار شیرازی، عبدالکریم، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۰.
. حریری، یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، انتشارات هجرت، قم، ۱۳۷۸.
. حکیم، سیدمحمدباقر، القصص القرآنی، نشر المرکز العالمی للعلوم الاسلامیة، قم، ۱۳۷۷.
. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج ۱۳، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۷.
. رضایی، زهرا، اماکن جغرافیایی در قرآن، انتشارات پارسایان، قم، ۱۳۷۹.
. سبحانی، جعفر، منشور جاوید (پیرامون قصص انبیاء)، ج ۱۱، نشر مؤسسة الامام الصادق(علیه السلام)،
قم، ]بیتا[.
. صدر بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۴۵.
. صفیپور، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی الاءرب فی لغة العرب، ج ۳ و ۴، انتشارات کتابخانة سنائی، ]بیجا[، ]بیتا[.
. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمة تفسیر المیزان، ترجمة حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۰، دفتر انتشاراتاسلامی، قم، ]بیتا[.
. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۴، دار و مکتبة الهلال، بیروت، ۱۹۸۵ م.
. قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، ج ۶، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۲.
. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق سیدطیب موسوی جزائری، ج ۱، مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر، قم، ۱۴۰۴ ه. ق.
. مجلسی، محمدباقر، حیوة القلوب (تاریخ پیامبران)، ترجمة سیدعلی امامیان، ج ۱، انتشارات سرور، قم، ۱۳۷۸.
. مؤلفان نامعلوم قرن ششم، مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملک الشعراء بهار، به همت محمد رمضانی، ]بیجا[، ]بینا[، ]بیتا[.
. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۷.
. مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به اهتمام و تصحیح گای لیسترانج، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۶۲.
. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۷۹.
. مهرین شوشتری، عباس، فرهنگ کامل لغات قرآن، انتشارات گنجینه، تهران، ۱۳۷۴.
۱ کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
۲ . جمالالدین محمد بن مکرم بن منظور افریقی مصری، لسان العرب، ج ۷، ص ۳۹۶، ذیل واژه «لوط».
۳ . فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۷۲، ذیل واژه «لوط».
۴ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰، ذیل واژه لوط.
۵ . عبدالرحیم بن عبدالکریم صفیپور، منتهی الإرب فی لغة العرب، ج ۳ و ۴، ص ۱۱۵۸، ذیل ل و ط.
۶ . مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعراء بهار، به همت محمد رمضانی، ص ۱۹۲.
۷ . حسین راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج ۳، ص ۱۷۱، کتاب اللام.
۸ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۳، ذیل واژه «لوط».
۹ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۱۰ . همان.
۱۱ . ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۰، ص ۵۳۲؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۷۲، ذیل واژه «لوط».
۱۲ . محمدباقر مجلسی، تاریخ پیامبران (حیوة القلوب)، ج ۱، سیدعلی امامیان، ص ۴۱۵.
۱۳ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۱۴ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۱۵ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۱.
۱۶ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷.
۱۷ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴.
۱۸ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۱۹ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۲۰ . سیدعلیاکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۲۱۶.
۲۱ . توبه(۹)، ۷۰.
۲۲ . حاقه(۶۹)، ۹.
۲۳ . نجم (۵۳)، ۵۰ - ۵۳.
۲۴ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید (پیرامون قصص انبیاء)، ج ۱۱، ص ۲۹۷.
۲۵ . زهرا رضایی، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۲۱.
۲۶ . حمداللَّه مستوفی، نزهة القلوب، به اهتمام و تصحیح گای لیسترانج، ص ۲۷۱.
۲۷ . همان.
۲۸ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۹.
۲۹ . عباس مهرین شوشتری، فرهنگ کامل لغات قرآن، ص ۴۴۱، ذیل واژه مؤتفکات.
۳۰ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۱، ذیل واژه لوط.
۳۱ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱، ۷۷۲.
۳۲ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۳۳ . محمدباقر مجلسی، حیوة القلوب، ج ۱، ص ۴۱۷.
۳۴ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷، ۱۶۸.
۳۵ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲.
۳۶ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷.
۳۷ . عباس مهرین شوشتری، فرهنگ کامل لغات قرآن، ص ۴۴۱، ذیل واژه مؤتفکات.
۳۸ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴، ذیل واژه لوط.
۳۹ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۹۷.
۴۰ . همان.
۴۱ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰؛ به نقل از: مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
۴۲ . مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۱؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰؛ به نقل از: مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
۴۳ . زهرا رضایی، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۲۱.
۴۴ . همان، ص ۱۳۵.
۴۵ . حجر (۱۲)، ۹.
۴۶ . «فما ورد فی القرآن من أخبار وحوادث هی أمور وحقائق ثابتة لیس فیها کذب أو خطأ أو اشتباه، کما حصل فی کتب العهدین؛ لأن القرآن وحیٌ إلهیٌ، واللَّه لا یعزب عن علمه ذرّة فی السماء والأرض، ویعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، والحاضر والماضی والمستقبل عنده سواءٌ. ویؤکد هذه الحقیقة ما ورد فی الآیة السابقة من قوله تعالی: ...ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری... (یوسف، ۱۱۱)». السید محمدباقر الحکیم، القصص القرآنی، ص ۲۵.
۴۷ . محمدهادی معرفت، علوم قرآنی، ص ۲۸۹.
۴۸ . ر.ک: انجمن کتاب مقدس ایران، کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه انجمن کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب سوم و چهارم، ص ۴، ۵.
۴۹ . ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب نهم، ص ۱۲، که به نوشیدن شراب و مست شدن آن حضرت و عریان شدن ایشان پس از مستی اشاره دارد.
۵۰ . ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب سیزدهم، ص ۱۶، که بنا به نقل آن، ساره، همسر حضرت ابراهیمعلیهالسلام، در حضور آن حضرت به عقد و نکاح فرعون مصر درمیآید.
۵۱ . همان، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۵، ۲۶.
۵۲ . در تورات آمده است: پس لوط بیرون رفته با دامادان خود که دختران او را گرفتند مکالمه کرده گفت برخیزید و از این مکان بیرون شوید زیرا خداوند این شهر را هلاک میکند؛ اما به نظر دامادان مسخره آمد (ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱).
۵۳ . هود (۱۱)، ۷۹.
۵۴ . ر.ک: کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴.
۵۵ . ر.ک: هود (۱۱)، ۷۷.
۵۶ . ر.ک: کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴.
۵۷ . ر.ک: هود (۱۱)، ۷۸.
۵۸ . سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص ۵۳۶، ۵۳۷.
۵۹ . اعراف (۷)، ۸۰، ۸۱.
۶۰ . اعراف (۷)، ۸۲.
۶۱ . عنکبوت (۲۹)، ۳۰۲۹.
۶۲ . هود (۱۱)، ۷۷ - ۸۰.
۶۳ . هود (۱۱)، ۸۱.
۶۴ . ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۳۱۲.
۶۵ . عنکبوت (۲۹)، ۳۳.
۶۶ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص ۳۱۳.
۶۷ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲. این گونه ترجمه را در کتاب باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، نوشته دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی، ص ۱۷۲ میتوان مشاهده کرد.
۶۸ . شعراء (۲۶)، ۱۷۳.
۶۹ . وَأَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ * مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ...؛ «و سنگپارههایی از [نوع] سنگ گِلهای لایه لایه، بر آن فرو ریختیم. [سنگهایی] که نزد پروردگارت نشان زده بود... » (هود (۱۱)، ۸۲، ۸۳).
۷۰ . هود (۱۱)، ۸۲.
۷۱ . حجر (۱۵)، ۷۳.
۷۲ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۳۱۶، ۳۱۷.
۷۳ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲.
۷۴ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴.
۷۵ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۷۲، ۱۷۵.
۷۶ . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق سیدطیب موسوی جزائری، ج ۱، ص ۳۳۶.
۷۷ . ر.ک: محمد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج ۲، ص ۲۷۳.
کتابنامه
. قرآن کریم.
. ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین، علل الشرایع، ج ۲، دار الحجة للثقافة، ]بیجا[، ۱۴۱۶ ه. ق.
. راغب اصفهانی، حسین، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج ۳، انتشارات مرتضوی، تهران، ۱۳۷۲.
. افریقی مصری، جمالالدین محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۷، دار صادر، بیروت، ]بیتا[.
. انجمن کتاب مقدس ایران، کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمة انجمن کتاب مقدس، چاپ فرهنگ، تهران،۱۹۸۷ م.
. بیآزار شیرازی، عبدالکریم، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۰.
. حریری، یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، انتشارات هجرت، قم، ۱۳۷۸.
. حکیم، سیدمحمدباقر، القصص القرآنی، نشر المرکز العالمی للعلوم الاسلامیة، قم، ۱۳۷۷.
. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج ۱۳، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۷.
. رضایی، زهرا، اماکن جغرافیایی در قرآن، انتشارات پارسایان، قم، ۱۳۷۹.
. سبحانی، جعفر، منشور جاوید (پیرامون قصص انبیاء)، ج ۱۱، نشر مؤسسة الامام الصادق(علیه السلام)،
قم، ]بیتا[.
. صدر بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۴۵.
. صفیپور، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی الاءرب فی لغة العرب، ج ۳ و ۴، انتشارات کتابخانة سنائی، ]بیجا[، ]بیتا[.
. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمة تفسیر المیزان، ترجمة حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۰، دفتر انتشاراتاسلامی، قم، ]بیتا[.
. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۴، دار و مکتبة الهلال، بیروت، ۱۹۸۵ م.
. قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، ج ۶، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۲.
. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق سیدطیب موسوی جزائری، ج ۱، مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر، قم، ۱۴۰۴ ه. ق.
. مجلسی، محمدباقر، حیوة القلوب (تاریخ پیامبران)، ترجمة سیدعلی امامیان، ج ۱، انتشارات سرور، قم، ۱۳۷۸.
. مؤلفان نامعلوم قرن ششم، مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملک الشعراء بهار، به همت محمد رمضانی، ]بیجا[، ]بینا[، ]بیتا[.
. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۷.
. مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به اهتمام و تصحیح گای لیسترانج، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۶۲.
. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۷۹.
. مهرین شوشتری، عباس، فرهنگ کامل لغات قرآن، انتشارات گنجینه، تهران، ۱۳۷۴.
۱ کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
۲ . جمالالدین محمد بن مکرم بن منظور افریقی مصری، لسان العرب، ج ۷، ص ۳۹۶، ذیل واژه «لوط».
۳ . فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۷۲، ذیل واژه «لوط».
۴ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰، ذیل واژه لوط.
۵ . عبدالرحیم بن عبدالکریم صفیپور، منتهی الإرب فی لغة العرب، ج ۳ و ۴، ص ۱۱۵۸، ذیل ل و ط.
۶ . مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعراء بهار، به همت محمد رمضانی، ص ۱۹۲.
۷ . حسین راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج ۳، ص ۱۷۱، کتاب اللام.
۸ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۳، ذیل واژه «لوط».
۹ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۱۰ . همان.
۱۱ . ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۰، ص ۵۳۲؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۷۲، ذیل واژه «لوط».
۱۲ . محمدباقر مجلسی، تاریخ پیامبران (حیوة القلوب)، ج ۱، سیدعلی امامیان، ص ۴۱۵.
۱۳ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۱۴ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۱۵ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۱.
۱۶ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷.
۱۷ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴.
۱۸ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۱۹ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱.
۲۰ . سیدعلیاکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۲۱۶.
۲۱ . توبه(۹)، ۷۰.
۲۲ . حاقه(۶۹)، ۹.
۲۳ . نجم (۵۳)، ۵۰ - ۵۳.
۲۴ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید (پیرامون قصص انبیاء)، ج ۱۱، ص ۲۹۷.
۲۵ . زهرا رضایی، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۲۱.
۲۶ . حمداللَّه مستوفی، نزهة القلوب، به اهتمام و تصحیح گای لیسترانج، ص ۲۷۱.
۲۷ . همان.
۲۸ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۹.
۲۹ . عباس مهرین شوشتری، فرهنگ کامل لغات قرآن، ص ۴۴۱، ذیل واژه مؤتفکات.
۳۰ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۱، ذیل واژه لوط.
۳۱ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱، ۷۷۲.
۳۲ . صدرالدین صدر بلاغی، قصص قرآن، ص ۷۴.
۳۳ . محمدباقر مجلسی، حیوة القلوب، ج ۱، ص ۴۱۷.
۳۴ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷، ۱۶۸.
۳۵ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲.
۳۶ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۶۷.
۳۷ . عباس مهرین شوشتری، فرهنگ کامل لغات قرآن، ص ۴۴۱، ذیل واژه مؤتفکات.
۳۸ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴، ذیل واژه لوط.
۳۹ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۹۷.
۴۰ . همان.
۴۱ . علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰؛ به نقل از: مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
۴۲ . مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۱؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج ۱۳، ص ۱۹۸۲۰؛ به نقل از: مجمل التواریخ و القصص، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
۴۳ . زهرا رضایی، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۲۱.
۴۴ . همان، ص ۱۳۵.
۴۵ . حجر (۱۲)، ۹.
۴۶ . «فما ورد فی القرآن من أخبار وحوادث هی أمور وحقائق ثابتة لیس فیها کذب أو خطأ أو اشتباه، کما حصل فی کتب العهدین؛ لأن القرآن وحیٌ إلهیٌ، واللَّه لا یعزب عن علمه ذرّة فی السماء والأرض، ویعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، والحاضر والماضی والمستقبل عنده سواءٌ. ویؤکد هذه الحقیقة ما ورد فی الآیة السابقة من قوله تعالی: ...ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری... (یوسف، ۱۱۱)». السید محمدباقر الحکیم، القصص القرآنی، ص ۲۵.
۴۷ . محمدهادی معرفت، علوم قرآنی، ص ۲۸۹.
۴۸ . ر.ک: انجمن کتاب مقدس ایران، کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه انجمن کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب سوم و چهارم، ص ۴، ۵.
۴۹ . ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب نهم، ص ۱۲، که به نوشیدن شراب و مست شدن آن حضرت و عریان شدن ایشان پس از مستی اشاره دارد.
۵۰ . ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب سیزدهم، ص ۱۶، که بنا به نقل آن، ساره، همسر حضرت ابراهیمعلیهالسلام، در حضور آن حضرت به عقد و نکاح فرعون مصر درمیآید.
۵۱ . همان، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۵، ۲۶.
۵۲ . در تورات آمده است: پس لوط بیرون رفته با دامادان خود که دختران او را گرفتند مکالمه کرده گفت برخیزید و از این مکان بیرون شوید زیرا خداوند این شهر را هلاک میکند؛ اما به نظر دامادان مسخره آمد (ر.ک: همان، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۱).
۵۳ . هود (۱۱)، ۷۹.
۵۴ . ر.ک: کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴.
۵۵ . ر.ک: هود (۱۱)، ۷۷.
۵۶ . ر.ک: کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، سفر پیدایش، باب نوزدهم، ص ۲۴.
۵۷ . ر.ک: هود (۱۱)، ۷۸.
۵۸ . سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص ۵۳۶، ۵۳۷.
۵۹ . اعراف (۷)، ۸۰، ۸۱.
۶۰ . اعراف (۷)، ۸۲.
۶۱ . عنکبوت (۲۹)، ۳۰۲۹.
۶۲ . هود (۱۱)، ۷۷ - ۸۰.
۶۳ . هود (۱۱)، ۸۱.
۶۴ . ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۳۱۲.
۶۵ . عنکبوت (۲۹)، ۳۳.
۶۶ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص ۳۱۳.
۶۷ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲. این گونه ترجمه را در کتاب باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، نوشته دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی، ص ۱۷۲ میتوان مشاهده کرد.
۶۸ . شعراء (۲۶)، ۱۷۳.
۶۹ . وَأَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ * مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ...؛ «و سنگپارههایی از [نوع] سنگ گِلهای لایه لایه، بر آن فرو ریختیم. [سنگهایی] که نزد پروردگارت نشان زده بود... » (هود (۱۱)، ۸۲، ۸۳).
۷۰ . هود (۱۱)، ۸۲.
۷۱ . حجر (۱۵)، ۷۳.
۷۲ . جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۳۱۶، ۳۱۷.
۷۳ . جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۲.
۷۴ . یوسف حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص ۲۸۴.
۷۵ . عبدالکریم بیآزار شیرازی، باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص ۱۷۲، ۱۷۵.
۷۶ . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق سیدطیب موسوی جزائری، ج ۱، ص ۳۳۶.
۷۷ . ر.ک: محمد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج ۲، ص ۲۷۳.
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور رهبر انقلاب رئیس جمهور دولت سیدابراهیم رئیسی
تهران زلزله هواشناسی سیل شهرداری تهران پلیس سازمان هواشناسی بارش باران وزارت بهداشت قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت طلا قیمت دلار خودرو گاز قیمت خودرو بورس ایران خودرو بانک مرکزی هوش مصنوعی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب فضای مجازی نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون سینمای ایران رضا عطاران دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نمایشگاه سریال مهران مدیری
فلسطین رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه افغانستان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران رئال مادرید بازی لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه استقلال
ایلان ماسک شفق قطبی طوفان خورشیدی اینترنت ناسا اپل فناوری فیبرنوری گوگل
فشار خون چاقی آسم کبد چرب زایمان