یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

همراهی یا مقاومت با منطق خیابان


همراهی یا مقاومت با منطق خیابان
رفتن به خیابان و باز نگشتن است : یک وضعیت خیابانی.
قرار گیری در خیابان ‏، قرار گیری در وضعیتیی خیابانی نیست همان گونه که وضعیت خیابانی ارتباط چندانی با خیابان های هر روزه واقعی ندارد . آنچه در اینجا از خیابان می شنوید رهسپاری به سوی قلب زندگی است هرچند از کار افتاده باشد یا ضربات کوبنده خود را سنگین تر از پیش بنوازد . خیابان دالانی است که ما را به درون خویش می کشاند ما برای انقلاب کردن باید از آن بگذریم هرچند خیابان مسیر هر روزه ما برای خرید و سر کار رفتن باشد . خیابان حامل تمامی تناقضاتی است که زندگی روزمره را انباشته است . خیابان به عنوان یک فضا گنجایش همه چیز را دارد ، این فضا هیچ گاه اشباع نمی شود ، همیشه در هیاهوی راهپیمایی های پر ازدحام سالانه در گوشه های خیابان ها جایی برای فروش کالاهای پهن شده در جای جای آن مهیاست .
گوشه های خیابان ، آشغال ها تلنبار می شود . گوشه های خیابان ، کارتون خواب ها و کارگران در انتظار کار به سر می برند . گوشه های خیابان ها جایی برای مخفی شدن و یکباره بیرون جهیدن است همچنانکه به گونه ای پارادکسیکال محلی برای به نمایش در آمدن آن قسمت هایی از جامعه است که در درونی ترین جای شهر در بستر خاک و فقر محو می شوند . گوشه های خیابان جایی است برای معطلی جوان ها ، برای تجمعات شهوانی یا دخانی ، برای سرپا ایستادن و تماشا کردن . گوشه های خیابان جایی است که نگاه ها از آن برگردانده می شود جایی که تماشایی نیست ، در برابر آن ویترین های مغازه هاست جایی که نگاه ها را به سمت خویش معطوف می سازد و خود را در مرکز دیدها قرار می دهد . تا آن هنگام که صدای برخورد دو ماشین یا هیاهوی دعوایی در آن سو نگاه ها را برای لحظاتی از تمرکز مغازه ها به فضای دیگری پرتاب سازد .
این وضعیت پاردکسیکال خیابان ، این تقاطع یادها و خاطره ها ، این مواجهه با چهره های ناآشنا در مسیرهایی آشنا ، این گشت های هر روزه که سرانجام به خانه ها می انجامد ، نمایشی از منطق قاطع اما از دست گریزنده خیابان است. همراهی با چنین منطق یا مقاومت در برابر آن چه صورتی خواهد یافت؟
ورود به خیابان اولین گام در جهت همراهی با منطق آن است . گام نهادن بر فضایی مهیا شده برای ارتباط : ارتباط با دیگری . خیابان ما را به هم می رساند و در همان حال ما را از هم جدا می سازد . خیابان ها فضاها را تکه تکه می کنند و قطعه قطعه ها را با هم مربوط می سازند . ما با پیش روی در خیابان تکه تکه می شویم : تصویر هزاران انسان که با شتاب از کنار یکدیگر رد می شوند . خارج شدن از خیابان گام نهایی در تکمیل همراهی با منطق خیابان است . آرامش باید به خیابان باز گردد . خیابان مسیر عبور است ، نه توقف ، نه تجمع . خیابانخواب ها ، این منطق را به سخره می گیرند .آنها جای امنی برای خوابیدن ندارند از این رو امنیت خیابان ها را به خطر می اندازند. آنها که در اصطلاح علاف خوانده می شوند نیز به جرم مخدوش کردن این منطق خیابان محکوم می شوند هر کس باید پی کاری باشد و یا دست کم نشان دهد که در پی کاری است . خیابان آغوش می گشاید تا ما به آن داخل شویم ولی ما این درخواست خیابان را تشدید ساخته و در آن افراط می نماییم . ما با پی گیری منطق خیابان آن را به سوی فرا منطقش هول می دهیم . ما در خیابان می مانیم تا خیابان از اینجا بگریزد .
نگهبان ، پاسبان ، دربان و اما خیابان . چیزی باید حفاظت شود اما چه چیز؟ مقاومت در برابر منطق خیابان به هم ریختن آن چیزی است که قرار است از آن حفاظت شود . اما چه چیز؟ خیابان در خدمت نظم آمد وشد (هر آمدی باید به شدنی ختم گردد) ، نظم خرید و فروش ، نظم کار ، نظم تولید و مصرف و هر نظم ممکن دیگری است . در برابر آنچه در خدمت چیز دیگری است نمی توان مقاومت کرد تنها کار موثر واداشتن خیابان به انجام وظیفه ای خلاف انتظار است . مقاومت در برابر خیابان ، مقاومت در برابر کارکردهای دیدبانی و نظام مند آن است . آنجا که آرامش خیابان به سمت وضعیتی خیابانی می شورد و خیابان وضعیت پارادکسیکال خویش را باز می یابد وضعیتی که خیابان ها سنگر بندی می شود ، ویترین های جذاب مغازه ها شکسته می شود ، نگاه ها از سمت امر تکراری هر روزه به سمت رخداد های در انتظار گردیده می شود .
خیابان آنقدر موضوع جذابی است که بتوان ساعت ها در موردش فکر کرد وصدها مطلب درباره اش نوشت اما جذاب ترین کار ، رفتن به خیابان و باز نگشتن است : یک وضعیت خیابانی.
منبع : iran۴me


همچنین مشاهده کنید