پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چالش راهبردی در مواجهه آمریکا و ایران


چالش راهبردی در مواجهه آمریکا و ایران
ادبیات رایج آمریکا در مواجهه با ایران همواره توام با نوسان شدید بوده است. این نوسان گاهی به تغییر در استراتژی و گاهی به تغییر در تاکتیک تعبیر شده است و تحلیل گران با همین دو عنوان به تحلیل موضوع پرداخته اند اما اگر با دقت بیشتری به سطح نوسانات در مواضع مقامات آمریکا بنگریم متوجه می شویم که در بسیاری از موارد نمی توان نوسانات مورد اشاره را تاکتیکی یا استراتژیک بدانیم پس باید عنوان جدیدی برای آن بیابیم.
مقامات آمریکایی طی هفته های اخیر به تکرار از واژه های «مجازات»، «تشدید تحریم ها»، «هماهنگی غرب در مواجهه با ایران» و «مذاکره» و... در بیان رویکرد خود نسبت به ایران استفاده کرده اند و در عین حال سلسله اقدام هایی را در این راستا به نمایش گذاشته اند که برگزاری چند حلقه مانور نظامی، سفرهای پیاپی به منطقه با رویکرد ضد ایرانی، ایجاد ائتلاف ها، به پرواز درآوردن هواپیماهای شناسایی و جاسوسی، دادن هشدار، استفاده از ادبیات جنگ، اعزام نماینده به گروه مذاکره کننده ۱+۵ در ژنو، سخن گفتن از ضرب الاجل و... از جمله آنهاست. اگر به این واژگان بنگریم نوعی آشفتگی در موضعگیری به چشم می خورد و از عدم «جمع بندی» در مواجهه با ایران خبر می دهد، با این وصف می توانیم بگوئیم سیاست آمریکا در مواجهه با ایران «آشفته» است و دقیقا از همین رو ظرف دو هفته سه موضع (نفی هر نوع مذاکره با ایران قبل از تعلیق، قبول مذاکره مقدماتی و اعزام ویلیام برنز به ژنو برای شرکت در دور اول مذاکره دور جدید با ایران) از سوی آمریکایی ها اتخاذ گردیده است و این البته در عین آشفتگی بیانگر تنازل پی درپی در مواضع پیشین آمریکا نیز هست.
اما در عین حال نباید گمان کرد که تنازل مواضع سیاسی آمریکا به معنای کاهش علامت های درگیری است چرا که مجموعه رفتار آمریکایی ها از سخت تر شدن مواضع آنان نسبت به ایران حکایت می کند. در عالم سیاست نیز این نکته با دقت مورد توجه قرار می گیرد که «عمل» تعیین کننده نیات و اهداف است نه سخن.
تهدیدآمیز بودن رفتار آمریکایی ها نسبت به جمهوری اسلامی اگرچه نیازمند یک بررسی جامع و موشکافانه است که طبعا در این مجال کوتاه نمی گنجد اما در عین حال باید توجه داشت که نقطه اصلی در مواجهه آمریکا با ایران مقولات هرچند مهم نظیر مقوله فن آوری هسته ای و یا حمایت ایران از یک دولت و یا یک جنبش در فلان کشور نیست. چرا که چنین مقولاتی در بستر زمان تحول پذیرند و در طول یک دوره ۱۰ تا ۲۰ساله می توان بسیاری از این روندها را تغییر داد کما اینکه در موارد زیادی این اتفاقات افتاده است. آنچه آمریکا را بسیار نگران کرده است مسئله اقتدار منطقه ای روزافزون ایران و پذیرش آن در خاورمیانه بعنوان مهمترین قدرت توازن بخش یا دگرگون ساز می باشد. آمریکایی ها معتقدند خاورمیانه نقطه اصلی اقتدار در عرصه بین الملل طی دهه های آینده است. منظور آنان از خاورمیانه مجموعه کشورهای ایران، شبه جزیره، عراق، ترکیه، مصر، لبنان، سوریه، فلسطین، اردن و آبراههای خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای سرخ، دریای مدیترانه، دریای عمان، دریای مرمره و دریای سیاه و چند تنگه و دماغه استراتژیک در این محدوده است.
آمریکایی ها به این منطقه بعنوان قلب جهان آینده به تعبیر مکیندر جغرافیدان معروف (Hartland) می نگرند و معتقدند ایران تنها قدرتی است که با اتکا به قدرت ملی و فراملی خود که ابعاد آن کاملا مشروع و مورد پذیرش ملت های خاورمیانه است مانع استیلای آمریکا و یا هر کشور غربی یا حتی مجموعه ای از کشورهای غربی خواهد شد. تحولات ۵-۴سال اخیر این موضوع را با وضوح تمام در منظر آمریکایی ها و رژیم های مرتبط با آنان در این منطقه و در غرب قرار داده است. پیروزی های پی درپی حزب الله در لبنان و شکست دهها طرح سیاسی و نظامی آمریکا علیه آن، ایستادگی دولت اسلام گرای فلسطین در برابر انواع طرح های ویرانگر، ایستادگی اسلام گراها در عراق در مقابل برنامه اسارت بار آمریکا و در نهایت باطل شدن این برنامه ها علیرغم برخورداری آمریکا از حدود ۳۰۰ هزار نیروی نظامی و شبه نظامی در عراق، غلبه اسلام گراها بر کودتاهای زرد - انقلاب های نارنجی- مقاومت روزافزون دولت بشاراسد در مواجهه با اتحاد ضد سوری در منطقه عربی، رویش های جدید ضد آمریکایی در ایران- پیروزی اصولگراها در رقابت با غرب گراها- پیروزی های پیاپی اسلام گراها در ترکیه و چندین مقوله دیگر این ترسیم را به وجود آورده است که دولت آمریکا نه در یک روند سیاسی و نه در یک روند نظامی نمی تواند «آینده خاورمیانه» را در اختیار بگیرد و اگر اوضاع اینگونه پیش رود تنازل پیاپی در مواضع و موقعیت های آمریکا- و کل غرب و رژیم های منطقه ای همگرا با آنان- حتمی است.
حال سؤال این است که آیا آمریکایی ها بطور مسالمت آمیز به این روند تن خواهند داد؟ با توجه به جنبه فرا راهبردی خاورمیانه برای آمریکا و نقش بی بدیل این منطقه در اقتدار بین المللی در دهه های آینده، تصور اینکه آنان به راحتی کنار می روند، ساده لوحی محض است.
بر همین اساس ما به عنوان طرف اصلی این دعوا از یک سو باید به در گرانبها و بی بدیل و سرنوشت ساز خاورمیانه توجه کنیم و همه توان خود را برای انطباق آن با منافع ملت های این حوزه- که بیش از ۹۵ درصد آن را مسلمانان تشکیل می دهند- به کار بگیریم و هر هزینه ای را در برابر تحقق آن، که سرنوشت آینده اسلام و مسلمین را مشخص می کند، بپذیریم و از سوی دیگر باید بدانیم که چه عقده فزاینده ای جسم و جان آمریکا و متحدان آن را آزار می دهد و آنان را به اقدام عملی تحریک می کند.
در این میان نباید سهم یک حزب یا شخص خاص آمریکایی را در رویکرد فعلی و آینده آمریکا برجسته کرده و روی آن مانور کنیم. چنین خاورمیانه ای که در اختیار آمریکا نباشد و وزنه اصلی در تحولات آینده دنیا باشد به یک اندازه برای بوش و جمهوریخواهان و نیز اوباما و دموکرات های آمریکا وحشتناک است و آنان را به واکنش تحریک می کند اما در عین حال در این تردیدی نیست که در فاصله ۵-۴ سال اخیر آمریکایی ها بسیاری از فرصت ها را از دست داده اند و ۵-۴ سال آینده را نیز آمریکایی ها در شرایط حساس سپری خواهند کرد و استقامت ما در این دوره نقش بسیار تعیین کننده ای در شکل گیری این «خاورمیانه اسلامی» دارد. دقیقاً از همین رو حتی زمانی که آمریکا و رژیم های همگرا با آن از مذاکره و صلح سخن می گویند ما باید نوعی فرصت طلبی را در آن جستجو کنیم و راهی برای خنثی کردن اهداف ناگفته آنان بیابیم. حضرت امیرالمؤمنین(ع)- در فراز ۱۳۳ نامه ۵۳- خطاب به مالک اشتر نخعی فرموده است: «و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدو ربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن» اما بعد از آنکه با دشمن صلح کردی هوشیار باش و بسیار هوشیار باش زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش و خوشبینی را کنار بگذار.
آمریکایی ها اگر مجالی پیدا کنند و امکان برخورد با ایران را عملی ببینند، در مواجهه سخت با ایران بعنوان قله خاورمیانه اسلامی تردید نمی کنند و امروز را به فردا نمی اندازند، در این میان باید در رفتار دشمنی که مجال او به سرعت رو به پایان است، بیشتر تأمل گردد. البته یک نکته مهم در این مواجهه وجود دارد، ایران اگر با دایره ای از تهدیدات آمریکا و غرب مواجه است، دامنه ای وسیع در رفع این تهدیدها و دفع آن ها- آن گاه که واقع شود- دارد. اگر کار به جنگ ختم شود، جنگ یک اقدام غیرمتعارف در مواجهه آمریکا با ایران است، از این رو دامنه پاسخ ایران به اقدامات متعارف و غیرمتعارف تسری می یابد. و به قول رهبر فرزانه و حکیم انقلاب، منافع آمریکا در همه جای دنیا می تواند هدف حملات ما باشد. بدیهی است که ایران اسلامی علاقه ای به درگیری نظامی ندارد ولی برای آنکه متجاوز را درگیر صدها داغ جانسوز کند، تصمیم خود را گرفته است.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان