یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

سیمونه - SIMONE


سیمونه - SIMONE
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : اندرو نیکول
کارگردان : نیکول
فیلمنامه‌نویس : نیکول
فیلمبردار : ادوارد لاکمن
آهنگساز(موسیقی متن) : کارتر برول
هنرپیشگان : آل پاچینو، بنجامین سالیسبری، وینونا رایدر، دارنل ویلیامز، جیمز راش، ران پرکینز، کاترین کینر، ریچل رابرتس و اوان ریچل‌وود
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه


̎ویکتور تارانسکی̎ (پاچینو) بیش از پیش به قدرت و نفوذِ فرهنگِ ̎رسانه‌زده̎ای که او سعی دارد از قِبَلش امرار معاش کند، پی برده است. ̎تارانسکی̎ فیلم‌سازی است که تلاش می‌کند در میانهٔ صنعتی خود را سرپا نگه دارد که بینشِ هنری او را نه می‌طلبد و نه به آن نیاز دارد. او در بدو امر متوجه نمی‌شود که می‌تواند با ادغام شخصیتی دیجیتالی فیلمش را از بایگانی شدن نجات دهد. اما به مرور زمان، نه‌تنها ̎تارانسکی̎ و استودیویش، بلکه کل فرهنگ توده‌ای آمریکائی با آغوش باز از ̎سیمونه̎ (رابرتس) استقبال می‌کنند. در حالی‌که ̎تارانسکی̎ از محبوبیت و استقبالی که از ستارهٔ دیجیتالی ̎کشفِ خودش̎ لذت می‌برد و در کلنجار است تا تعریفی از هویت و جایگاه خود در این دنیا، به‌عنوان یک هنرمند و یک فرد بیابد، متوجه می‌شود که لاپوشانی و پنهان کردنِ واقعیتِ ̎ناوجودیِ̎ سیمونه، زندگی‌اش را دگرگون کرده است. ̎الین̎ (کینر) کارفرما و همسر سابقش، متوجه این تغییرات در شخصیت ̎تارانسکی̎ شده، رابطه با دخترش، ̎لینی̎ (وود) لطمه خورده و امید آشتی‌اش با آن دو به خطر افتاده است. در همین حال، عکاس فضولی که حالا کارآگاه مخفی شده، تهدید می‌کند که با علنی ساختن شواهدی اتهام‌برانگیز، لذت هم‌نشینیِ ̎تارانسکی̎ با ̎سیمونه̎ را بر کامش تلخ گرداند. جالب این‌که آن‌چه ̎سیمونه̎ به زبان نمی‌آورد یا انجام نمی‌دهد، بیش‌تر به شایعات دامن‌زده و در نهایت باعث می‌شود ̎تارانسکی̎ با واقعیت آن‌چه ساخته رودررو شود.
● نیکول که پیش از این به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس نمایش ترومن (پیتر ویر، ۱۹۹۸) خود را چهره‌ای مستعد در عرصهٔ سیمای فانتزی امروز نمایانده بود، این‌جا شکل معکوس طرح داستانی آن فیلم را محور کار قرار می‌دهد. اگر در آن‌جا انسانی واقعی را در عرصهٔ جهانی ساختگی و مصنوع قرار می‌داد و ماجراهای ناشی از برخورد این دو عامل روایت را پیش می‌برد، این‌جا موجودی ساختگی را در عرصهٔ جهان واقعی اصلی فیلم، مضامین و خطوط فرعی روایت نیز مشمول این جابه‌جائی می‌شوند. از جمله باید به رابطهٔ خالق و مخلوق، رابطهٔ پاچینو و رابرتس (که در این‌جا جایگزین رابطهٔ اد هریس و جیم کری در نمایش ترومن شده) اشاره کرد. برخلاف نمایش ترومن، این‌جا شخصیت اصلی نه مخلوق بلکه خالق او است. به ‌تبع این امر، عامل اصلی پیش‌برد روایت در این فیلم هم نه جست‌وجوی مخلوق برای شناخت واقعیت جهان پیرامونش، بلکه تلاش‌های آفرینندهٔ او برای پنهان ساختن هویت واقعی آفریده‌اش است. اما اگر از جذابیت ظاهری این جابه‌جائی مضمونی بگذریم، مشکل اصلی در این‌جا خود را می‌نماید که نیکول در بُعد اجرائی و در مقام کارگردان فاقد خلاقیت روائی فیلم‌سازانی مثل ویر و ناتوان دریافتن لحنی مناسب برای بیان چنین داستانی است و به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس نیز قدمی از آثار قبلی خویش فراتر نمی‌نهد. از این‌رو خط اصلی روایت و به‌ تبع آن خطوط و مضامین فرعی خیلی زود بداعت خود را از دست می‌دهند و به ورطهٔ تکرار می‌افتند. و از آن‌جا که کارگردان/ فیلم‌نامه‌نویس چیزی برای افزودن به این قصه ندارد، فیلم بی‌هدف و سردرگم می‌ماند. نیکول عناصر متعددی از فیلم‌هائی با طرح داستانی مشابه (که مثل این فیلم حور محور شخصیتی ساختگی شکل گرفته‌اند)، از ملاقات با جان دو (فرانک کاپرا، ۱۹۴۱) گرفته تا از ظهر تا ساعت سه (فرانک د. گیلروی، ۱۹۷۶) را به منظور نجات قصه از این درجازدن به کار می‌گیرد. اما در به روز ساختن‌شان یا افزودن بُعدی تازه به این مضامین توفیق چشم‌گیری ندارد.