دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


علم. عقلانیت و مقایسه فرهنگها


علم. عقلانیت و مقایسه فرهنگها
● مقیاس پذیری فرهنگها بر اساس عقلانیت
آیا می توان فرهنگها را با هم مقایسه کرد؟آیا می توان فرهنگی را پست و فرهنگ دیگری را والا دانست ؟ آیا عنصر فرهنگی که در یک جامعه مناسب تشخیص داده شد قابل تجویز به فرهنگهای دیگر هم هست؟ آیا می توان عناصر فرهنگی را از فرهنگ دیگر وام گرفت؟
در ارغنون شماره ۱۵ مقالات "علم و عقلانیت و فاقد قدر مشترک بودن" ریچارد برنشتاین و"عقلانیت" چارلز تایلور می توانیم تا اندازه ایی پاسخ این سوالات را بیابیم.
برنشتاین در ابتدای مقاله خود به آرای کوهن و لاکاتوش و ناقدان و شارحان آنها پرداخته .
کوهن معتقد است پذیرفتن پارادایمهای علمی از طریق اجبار صورت نمی گیرد بلکه فردبا شنیدن ادله های علمی به پارادایمی مرف می شود.در اینجا میتوان دو امر ذهنی و داوری را از هم متمایز کرد. امر ذهنی یک امر شخصی است که احتیاجی به اثبات و ارائه ادله ندارد. به سلیقه فرد منوط است و لی در داوری هر امری ما باید یکسری دلایل عقلایی بکار بریم تا بتوانیم با استدلال فردی را قانع کنیم. و البته این استدلالها می تواند اثبات و تایید و یا رد شود. کوهن معتقد است فرهنگها نیز مانند نظریه های علمی قیاس پذیرند ولی برای این قیاس نیازمند معیارهایی هستیم. ولی نکته اصلی در این است که این ملاکها کدامند؟ بر چه اساسی می توان ملاکها را تعریف و معین کرد.؟ کوهن در اوایل کار خود بین پارادایمها قائل به فواصل و جداییهایی بود ولی در ادامه کاربرای مقایسه کردن پارادایمها به نفوذهایی اشاره می کند و پنج معیار دقت، انسجام، سادگی و مثمر ثمر بودن را برای مقایسه قدر مشترکات فرهنگها نام می برد که می توان گفت هر ملاک به تنهایی غیر دقیق است. یکی از محورهای بحث برنشتاین این است که ما نهایتا یک معیار نهایی نداریم ولی عدم معیار نهایی به معنی قیاس ناپذیری نیست.
به نظر می رسد با توجه به شرایط پیشرفت جوامع می توان ژانرهایی از فرهنگ را با توجه به معیارهایی با هم مقایسه کرد و در صورت مناسب بودن یک عنصر فرهنگی آنرا به دیگر فرهنگها وام داد. مطلب مهمی که در مقاله به آن اشاره می شود استفاده از رهیافت هرمنوتیک و تاویل است. از طریق هرمنوتیک می توانیم هم دیگری را بفهمیم و هم به برداشتی از خود برسیم.
تایلور در مقاله عقلانیت خود در ابتدا به تعریف عقلایی بودن و غیر عقلایی بودن پرداخته.هر فرد باید هدف و وسایل رسیدن به هدف خود را بشناسد و بداند چه عواملی مانع رسیدن به اهدافش می شود. حال اگر پس از این شناخت به گونه ایی مخالف اهدافش عمل کند این فرد غیر عقلایی عمل کرده است. هر فرهنگی یکسری قواعد دارد که مردم آن فرهنگ به آن واقفند . اگر برای اعمال خود استدلالهایی آورند که ناقض این قوانین باشد به گونه غیر عقلانی عمل کرده اند. پس تا اینجا می توان گفت عقلانی و غیر عقلانی در هر فرهنگ متفاوت است.
ما تمایل داریم کسانی را که به شیوه ما عمل نمی کنند و استدلالهایشان با ما متفاوت است را غیر عقلانی بدانیم. اما نکته اصلی در این است که باید استدلالها و کنشهای آنها را با توجه به شرایط خودشان ببینیم و درک کنیم و بعد دست به مقایسه و داوری بزنیم. برخی از عناصر فرهنگی جنبه نمادین دارند و در هر فرهنگی به شیوه ایی نمایان می شود. برخی از کنشها نیز جنبه علمی دارند. این کنشها نوعا می توانند با یکدیگر بسیار متفاوت باشند ولی بی شباهت هم نیست. اگر برای تمام کنشها حکم نمادین صادر شود و بر همان اساس با دیگر کنشهای فرهنگ دیگر مقایسه شود مطمئنا برخی از کنشها بدوی و غیرعقلایی به حساب می آید.وحالت بر عکس آن نیز مصداق دارد. وینچ معتقد است فرهنگها به دلیل عناصر متفاوت قیاس ناپذیرند.
اما به نظر می رسد می توان عناصر نمادین فرهنگها را با هم و عناصر علمی آنها را نیز با هم مقایسه کرد و کاربرد آنها را نیز در شرایط هر جامعه در نظر گرفت.در واقع می توانیم بگوییم برای مقایسه فرهنگها نیاز به معیارهایی داریم که گاها متکثرند زیرا جوامع متفاوت مسائل را در قالب گفتارهای متفاوتی صورت بندی می کنند. ولی با توجه به شرایط ، بعضی از کنشها و قواعد مناسب تر به نظر می رسند و می توان آنها را جایگزین نوع قبلی کرد، پس بهتر و برترند.
سمیه افشار
منبع : به اندیش


همچنین مشاهده کنید