پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خداحافظ کلیسای نازیستی سلام بشردوستی


خداحافظ کلیسای نازیستی سلام بشردوستی
● نگاهی اجمالی به جهان داستان نویسی هاینریش بل
در آلمان پس از جنگ یعنی در سخت ترین دوره تاریخ این کشور با آنکه هیچ سنت و عرف پابرجایی در کار نبود، شاید می شد سه جریان ادبی را نام برد؛ ادبیات در تبعید، ادبیات درون گرا و ادبیاتی که به مذاق سانسور خوش می آمد و می توان نامش را گذاشت ادبیات جنگی رسمی. هاینریش بل در هیچ یک از این سه گروه یادشده به ویژه سومی، نمی توانست کار کند. در این زمان بود که موجی از ادبیات خارجی، خزنده و نامرئی سرتاسر آلمان را دربرگرفت.
هاینریش بل جوان که خود نیز در جبهه های نبرد نازیسم جنگیده بود، در همین فضا ظهور کرد. بل از کارل مای گرفته تا مارسل پروست از نویسندگان مختلف و البته متضاد تاثیر گرفته است. نخستین بار که یک جلد از کتاب هبل (Hebel) را به او هدیه دادند، داستان هایش را چندین و چند بار خواند. بی تردید این کتاب همچون کتاب های دیگر از داستایوفسکی گرفته تا جک لندن و همینگوی، کامو، گرین، فاکنر، توماس ولف و باز هم هبل و اشتیفتر، فونتانه و جوزف راث در او بی تاثیر نبوده اند. بل را بی تردید باید سردمدار نویسندگان پس از جنگ آلمان دانست. نسلی که آن را کنار گونترگراس ادامه داد.
زبان آثار بل پیچیده نیست، اما در نهایت سادگی مفاهیم عمیقی را مطرح می کند. مفاهیمی که وقتی مخاطب با قهرمانان داستان هایش همذا ت پنداری می کند، تنهایی و نوستالژی در او تقویت می شود. در سال ۱۹۷۲ آکادمی نوبل جایزه ادبیات خود را به خاطر سرشناس ترین رمان بل با نام «سیمای زنی در میان جمع» به او اهدا کرد.
البته بل در کنار رمان، داستان کوتاه نیز بسیار نوشته است. بل قاعده خاصی برای داستان کوتاه قائل نیست ولی این نوع ادبی را به انواع دیگر ترجیح می دهد. چرا که داستان کوتاه در نظر او به معنای واقعی کلمه، مدرن، کامل و محکم است و هیچ گونه بی تفاوتی را در خود نمی پذیرد و کمتر کلیشه ای است. بل معتقد است داستان کوتاه همه عناصر مربوط به زمان شامل جاودانه بودن، کوتاه بودن و معاصر بودن را داراست.
مساله زمان برای بل نیز مانند بسیاری از نویسندگان دیگر همچون جویس، فاکنر و پروست دغدغه است. او در پاسخ به منتقدانی که معتقد بودند در رمان «بیلیارد در ساعت نه و نیم» سبک داستان نویسی معمول خود را کنار نهاده و در پی سبک پیچید ه تری بوده است، می گوید که هیچ فرقی نه در ساختار و سبک می بیند و نه در پرداختن به عوامل مختلف در این رمان.
ولی اضافه می کند تنها فرقی که هست شمار آدم ها و مفاهیم گفته شده است که بی تردید قالب پیچیده تری می طلبد. در نخستین اثر بل حادثه ای که هسته مرکزی داستان را تشکیل می دهد، در چند ماه رخ می دهد. در رمان های بعدی این زمان به یکی، دو روز و در آخرین رمان به هشت تا ده ساعت می رسد. بل معتقد است که از دید آرمان گرایی ناب، نویسنده باید بتواند رمانی بنویسد که حادثه اصلی آن در یک دقیقه اتفاق افتاده باشد.
بل تنها با این تعریف اغراق آمیز می تواند منظور خود را درباره استفاده از زمان برساند.دامنه مفاهیم نهفته در آثار هاینریش بل وسیع است. آثار او با طنزی ریشخندآمیز از اوضاع سیاسی- اجتماعی آلمان روزگار پس از جنگ انتقاد می کند. این آثار که به صورت های داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه های رادیویی و تلویزیونی است، آرام و بی توقع در وجود حل می شوند و مخاطب را به همذات پنداری وامی دارند. آثار وی شسته رفته، بی شیله پیله و رسواکننده هر نوع فضاحتی با لباس های خوش ظاهری چون دین، ملت، کار آبرومند، تحصیلات عالیه، ازدواج و صلاح و دوستی است.
بل یک نویسنده آلمانی منزجر از هرگونه کثافت کاری با نام آلمان است. نویسنده صادق و بینای پس از جنگ که به واکاوی نسل به جا مانده و نسل بربادرفته می پردازد و زبانش آن قدر سلیس و بلیغ است که بیرحمانه هر تظاهر و خشکه تقدسی را تار و مار می کند.
حرف بل در سه چیز خلاصه می شود؛ مبارزه با نقاب های متظاهری که اطرافیانمان بر صورت خویش نهاده اند تا واقعیت های زندگی را نبینند، ایمانی که در کاتولیک و پروتستان خلاصه نمی شود و انسانی که تنها برجا می ماند. با آنکه این نویسنده ضدجنگ آلمانی کاتولیک مومنی بود، در آثار خود به انتقاد از کلیسای در خدمت نازیسم می پردازد. با نگرشی اخلاق گرایانه و صادقانه بر آتش ناسیونالیسمی که منجر به آوارگی و تباهی آلمان و جهان پس از جنگ شد، می دمد و عواقب این جنگ را هنرمندانه تصویر می کند. او از فقر، بیکاری، سرگردانی، بی خانمانی و گرسنگی می نویسد و در کنه پرداختن به همه این مفاهیم، تنهایی انسان در چنین روزگاری را با ادبیات تصویر می کند.
آنچه در درونمایه آثار هاینریش بل بیش از هر چیز مشهود است، تعهد او به انسان هاست. در اکثر آثار او طغیان علیه زورگویی قدرتمندان که از ضمیر اومانیستی- مسیحی اش سرچشمه می گیرد، به چشم می خورد. بهتر است این مطلب را با گفته خودش دراین باره به پایان ببریم؛ «رهایی از قید و بندهای دست و پاگیر و فدا کردن همه چیز برای هدف، بد نیست، اما هدف بدون ارزش های انسانی برای من تنها یک مفهوم دارد؛ نوشتن را کنار بگذارم.»
سجاد روشنی
منبع : روزنامه شرق