شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


همکار موش ها و آدم ها


همکار موش ها و آدم ها
▪ نام فیلم: راتاتول
▪ كارگردان: برادبرد
▪ فیلمنامه نویسان: برادبرد
▪ تاریخ اكران: ۲۹ ژوئن ۲۰۰۷ (آمریكا)
▪ صداپیشگان: پاتون اسوالت (ری)، لورومانو (لینگینی)، پیتراوتول (آنتون اگو)، برادگرت (گوستو) و...
▪ مدت زمان: ۱۱۰ دقیقه
▪ محصول كمپانی پیكسار انیمیشن
«رمی» یك موش معمولی است كه از قضا به آشپزی خیلی علاقه دارد و همین عشق و علاقه باعث شده كه سر از رستوران «گوستو» پاریس كه زمانی یكی از بهترین رستوران های این شهر بود، درآورد. با همین مقدمه كوتاه فیلم جدید كمپانی پیكسار انیمیشن باعنوان «راتاتول» به ما می گوید كه یك موش هم می تواند غذاهای خوشمزه درست كند! البته به شرطی كه یك دستیار آدم پیداكند. دیری نمی گذرد كه تنها یك گزینه كمكی پیش پای او سبز می شود و او كسی نیست جز یك ظرفشوی بی تجربه به نام «لینگینی» كه چاره ای جز همكاری با این موش ماجراجو را ندارد.
«رمی» براساس منطق دیرپای فیلم های انیمیشن حرفهای دستیار خود را می فهمد اما لینگینی زبان موش ها را بلد نیست. درنتیجه هردو با ایما و اشاره و چین های معناداری كه رمی به ابرو و پیشانی خود می اندازد با هم ارتباط برقرار می كنند. این زبان نامفهوم خللی در درك فیلم ایجاد نمی كند و مخاطب كم سن و سال انیمیشن های كمپانی فیلمسازی پیكسار پیام را می گیرد.
لینگینی می گوید: «ولی من نمی توانم آشپزی كنم.» و موش سرش را به نشانه عدم توافق تكان می دهد و سپس درحالی كه شانه هایش را به نشانه دلخوری بالا می اندازد، می گوید: «ولی سعی كه می توانی بكنی؟» و جوابی كه می گیرد در ابتدا یك «باشه» معمولی است كه بتدریج در جریان فیلم جای خود را به دیالوگ «مهمترین چیز این است كه به من اعتمادكنی»، «ما می توانیم یك چیز خارق العاده درست كنیم» می دهد.
چارلی چاپلین و دیگر هنرپیشگان توانای عصر سینمای صامت به خوبی می دانستند چطور عمیق ترین و لطیف ترین احساسات وجودی خود را با زبان ژست و اشاره بیان كنند و «رمی» موش زیرك و خوش قریحه فیلم «راتاتول» نیز در دستان توانای كارگردانی به نام «برادبرد» و انیمیشن سازان بااستعداد استاد این زبان ایما و كنایه است و چابكی و چالاكی ای كه با آن «رمی» از دنیای حیوانات جونده به دنیای انسان های معمولی تردد می كند قلب تپنده داستانی فانتزی است كه پیش تر به فیلم های كلاسیك دیگری از همین كمپانی فیلمسازی نظیر «داستان اسباب بازی» جان لستر، در «جست وجوی نمو» اندرواستانتون و «شگفتی آفرینان» خود «برادبرد» جان داده بوده بود. «برد» همچون دیگر كارگردانان و انیمیشن سازان «پیكسار»ی با قواعد ساده بازی دردنیای والت دیزنی آشناست.
او می گوید: «در یك دنیای پرماجرای فانتزی كه حیوانات می توانند حرف بزنند این كار را چگونه انجام می دهند؟ این راز شخصیت پردازی در انیمیشن است.
این كار اگرچه دشوار و گاه غیرقابل باور است اما مردم دوست دارند برای دیدن غیرممكن ها پول بپردازند.
انیمیشن سازان كمپانی پیكسار انیمیشن به خوبی می دانند كه فیلم مخصوصاً كارتون صرفاً تصاویر سخنگو نیستند. آنها تصاویر متحرك و درعین حال محرك به لحاظ عاطفی هستند. بنابراین اگر به شخصیتها احساسات خاصی نبخشید بهتر است كه هنرمندی آنها را نیز فراموش كنید.
در انیمیشن پرفروش «راتاتول» كه بیست و نهم ژوئن به اكران افتتاحیه گذاشته شد همه این عناصر مهیج و حیات بخش به پلات فیلم دیده می شوند.
رمی (با صداپیشگی كمدینی به نام پاتون اسوالت) یك غریبه خودی است. غریبه از این لحاظ كه یك جاندار غیرانسانی است و خودی از این لحاظ كه مثل آدم ها ذوق هنری مثل آشپزی را دارد. او حتی در میان خانواده خودش كه به قول خودش «آشغال خور» بودند یك غذاشناس ماهر است. این موش یكی از هواداران پر و پا قرص آشپز معروف فقید «گوستو» (براد گارت) و شعار همیشگی او «هر كسی می تواند غذا بپزد» است. «رمی» كه خانواده اش را گم كرده سر از رستوران قدیمی گوستو كه هم اكنون توسط آشپز دیگری اداره می شود درمی آورد اما جاه طلبی او برای پختن بهترین غذاهای دنیا به همراه تیم كوچكی ازدستیاران، شهرت از دست رفته این رستوران را تجدید خواهد كرد. از لحظه ای كه «رمی» پا به این رستوران می گذارد تا پایان خوش داستان «راتاتول» شور و سرزندگی ای را به نمایش می گذارد كه كمپانی پیكسار انیمیشن را از سایر استودیوهای انیمیشن سازی متمایز می كند. سیلی كه «رمی» را در آغاز فیلم از خانواده اش جدا می كند با همان هیجان فیلم های اكشن بخشی از ماجرا را با زبان تصویر روایت می كند و برخلاف دیگر انیمیشن موفق كمپانی پیكسار با نام «ماشین ها» لحظه لحظه این فیلم از چگونگی آغاز دوستی بین رمی و دستیارش لینگینی تا شكوفایی آن و تلاش آنها برای یك هدف مشترك از محوریت دراماتیك و حتی عاطفی خاصی برخوردار است. در فیلم «راتاتول» آن «پایان خوش داستانی» جادوی فیلم های پریان و شاهزاده ها و حتی سیندرلا را زنده می كند بی آنكه واقعیت را به فراموشی بسپارد. برادبرد درباره این گونه فیلم ها و داستان ها و جذابیت نهفته در آنها می گوید: «در قصه های پریان همه به نوعی در زندگی هم تأثیرگذارند و از همین رو خداحافظی با كسانی كه دوستشان داریم یعنی آن چیزی كه در «راتاتول» اتفاق می افتد بخشی از یك واقعیت است و نقش قصه گو نشان دادن این واقعیت است.
انیمیشن «راتاتول» برای نخستین بار با ایده بكر كارگردان اصلی آن «جان پینكواوا» كه پیكسار را ترك گفته است جرقه خورد. جان لستر، كارگردان انیمیشن پرفروش «داستان اسباب بازی» درباره این پروژه متفاوت می گوید: «وقتی نخستین بار این ایده را درباره موشی كه می خواهد یك آشپز درجه یك شود شنیدم با خودم فكر كردم این عجیب ترین و بكرترین داستانی است كه به گوشم خورد.»
«راتاتول» قرار بود نخستین فیلم بند پینكواوا كه پیشتر كارگردان انیمیشن كوتاه و برنده اسكار «بازی گری» بوده- شود اما این پروژه به دلایلی نظیر عدم مدیریت صحیح و نبود یك خط مشخص داستانی متوقف شد. پس از این وقفه و استعفای پینكواوا از پیكسار انیمیشن «برادبرد» كه یك سالی برای به پایان رساندن فیلم «شگفتی آفرینان» از جلسات بحث و تبادل نظر درباره انیمیشن «راتاتول» به دور بوده زمام كارها را به دست می گیرد و پروژه را با ایده های جذاب به حركت می اندازد.
تبلیغ برای فروش انیمیشن ها این روزها همانقدر به دغدغه ذهنی مدیران استودیو پیكسار انیمیشن تبدیل شده كه تلاش برای جذب بهترین انیمیشن سازان برای همكاری با آنها. عنوان این فیلم یعنی «راتاتول» یك بازی شیرین با كلمات است. «راتاتول» اشاره به یكی از سبزیجات خوردنی مدیترانه ای دارد كه شاید همه نخورده باشند یا به دانستن آن اهمیتی نمی دهند ولی از سوی دیگر «رات» (Rat) همان «موش» به زبان انگلیسی است كه در دل عنوان این فیلم پنهان شده و موش ها اگرچه مظهر ترس و نفرت اند اما به لطف انیمیشن سازان امروزی گاه همچون میكی موس «فیلم های كمپانی دیزنی كه شلوار قرمز، دستكش های زرد و كفش های قرمز می پوشد آن قدر معروف می شوند كه به شخصیت محبوب كارتونی كودكان و بزرگسالان تبدیل می شوند اما در مورد فیلم «راتاتول» این اتفاق به سادگی نمی افتد. موش انیمیشن «راتاتول» برخلاف میكی ماوس كه روی پاهای خود می ایستد و راه می رود هنوز هم از پنجه های خود استفاده می كند و اگرچه لباس آدم ها را بر تن می كند هنوز هم مظهر یك موش واقعی است. در اینجاست كه اختصاص بودجه ای جداگانه برای تبلیغات متفاوت آن می تواند زحمت انیمیشن سازان و كارگردان را به ثمر نشاند.
فیلم «راتاتول» یك تلاش جمعی است كه همه، از عكاسی كه سعی می كند شفافیت یك حبه انگور شسته شده را با نورپردازی به مخاطب نشان دهد تا كارگردان، در آن سهیم اند و این ماهیت كار در كمپانی پیكسار انیمیشن است. این كمپانی فیلمسازی بیشتر از آن كه با دیگر كمپانی های فیلمسازی لس آنجلس وجه تفاوت داشته باشد به یك سازمان اداری شبیه است. در حالی كه بیشتر كارگردانان با كمپانی های فیلمسازی قراردادهای جداگانه ای برای هر فیلم خود می سازند. در پیكسار «كارگردانان» صرفاً كارمندان شركت اند كه همگی موظف به كار بر روی پروژه های مختلف آنند و به قولی این زنجیره كارگردانان هستند كه دست همدیگر را با ارائه ایده های كوچك و بزرگ می گیرند. برای آنهایی كه در كمپانی پیكسار انیمیشن كار می كنند بین كار و تفریح حائلی وجود ندارد چون كار آنها در عین تفریح و برعكس است. سردسته این جمع شاد و دوستانه كارگردان و انیمیشن سازی به نام جان لستر است. او كه در اواسط دهه ۸۰ با كمپانی دیزنی كار می كرد یك فیلم كوتاه انیمیشن به نام Tin Toy ساخت كه درست ۶ سال قبل از آن كه نخستین انیمیشن بلند كمپانی پیكسار با نام «داستان اسباب بازی» را در سال ۱۹۹۵ بسازد اسكار گرفت. «داستان اسباب بازی» مسیر انیمیشن سازی مدرن و امروزی را متحول كرد همانگونه كه والت دیزنی با «سفید برفی و هفت كوتوله» در سال ۱۹۳۷ انجام داد. همچون «والت» در روزهای شكوفایی نبوغ اش «لستر» راز ساخت یك فیلم انیمیشن موفق در عصر امروزی را دریافت كه همانا داستان و شخصیت ها هستند و دشمن خلاقیت سهل انگاری و رضایت از خود است. «برد» با تأیید نقطه نظر او می گوید: «ما می ترسیم پیكسار به سمت و سویی پیش برود كه حس كند چیز جدیدی برای آموختن ندارد.»
«برد» به هنگام كار بر روی یك انیمیشن به عینیت بخشیدن داستان آن در دنیای واقعی فكر می كند و این همان چیزی است كه در مورد ۲ فیلم «ماشین ها» و «راتاتول» اتفاق افتاد. او می گوید: «پیكسار به سادگی فكر می كند كه انیمیشن «ماشین ها» صرفاً داستانی درباره یك ماشین مسابقه بود كه مجبور است از سرعت خود كم كند و اگر همین داستان را به زندگی خود تعمیم دهید می بینید كه شماها هم دائم مجبور می شوید سریع تر و سریع تر حركت كنید اما هیچ كس از بابت آن زندگی بهتری دریافت نمی كند. فكر می كنم این انیمیشن پیامی برای گفتن دارد همان طور كه «راتاتول» دارد. همیشه این باور وجود داشته كه «آشپزها» سخاوتمند و بخشنده هستند و «موش ها» برداشت كننده .
در دنیای واقعی خودمان آدم هایی هستند كه همیشه بخشنده اند و آدم هایی كه همیشه گیرنده. پختن و سیر كردن شكم عده ای یك عمل بخشش است و «هنر» در بهترین نوع و حالت خود هم یك بخشش است كه تا موقعی كه مصرف كننده داشته باشد تداوم خواهد یافت.
در پایان فیلم «رمی» دستپخت خود را برای امتحان به یك آشپز ماهر به نام «آنتوان اگو» (با صدای پیتر اوتول) می دهد تا از نتیجه تلاشش باخبر شود و او در حالی كه با چشیدن این دستپخت به یاد روزهای خوش گذشته و خوردن دستپخت لذیذ مادرش می افتد هنر «رمی» را تأیید می كند.
برد در توصیف این لحظه می گوید: «او چشم هایش را به غذای خوشمزه بشقابش می اندازد و با خودش فكر می كند دوباره عشق به غذا در من زنده شده است. این آن چیزی است كه دلم برای آن تنگ شده بود.»
مترجم: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید