دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ختم‌ نبوت‌ و وحی‌ تشریعی‌


ختم‌ نبوت‌ و وحی‌ تشریعی‌
● اسلام‌ آیین‌ جاودانه‌ و جهانی‌
از مسائل‌ ضروری‌ اعتقادات‌ مسلمانان‌ و از امور تنصیصی‌ متن‌ قرآن‌كریم‌، آن‌ است‌ كه‌ قلمرو دعوت‌ پیامبر اكرم‌(ص) محدود به‌ مخاطبان‌ ومعاصران‌ خویش‌ نبوده‌ بلكه‌ مخاطب‌ آیین‌ محمدی‌(ص) نوع‌ انسان‌ در هرزمان‌ و مكان‌ است‌.
در قرآن‌ كریم‌ آیات‌ فراوانی‌ وجود دارد كه‌ مضمون‌ مشترك‌ همه‌ آنها این‌است‌ كه‌ دین‌ اسلام‌ دین‌ جاودانی‌ و جهان‌شمول‌ است‌؛ ان‌ هوالاّ ذكر للعالمین‌.هدی‌ للنّاس‌.
در آیات‌ بسیاری‌ تعبیر «یا ایّهاالنّاس‌» عنوان‌ خطاب‌ محسوب‌ شده‌ است‌،(اعراف‌ / ۱۵۸)، (۵ و ۱۵ / فاطر) در دسته‌ای‌ از آیات‌ خطاب‌ «یا بنی‌ آدم‌» به‌چشم‌ می‌خورد (۲۷، ۳۵ اعراف‌)
طبیعی‌ ست‌ كه‌ عنوانهای‌ عالمین‌، ناس‌، بنی‌ آدم‌ و امثال‌ آن‌ هیچ‌ گونه‌اختصاصی‌ به‌ عرب‌ و قبیله‌ پیامبر ندارد و اگر دعوت‌ اسلام‌ مختص‌ به‌ ایشان‌بود، می‌بایست‌ خطاب‌ قرآنی‌ نیز مناسب‌ آن‌ باشد؛ چنان‌ كه‌ در گزارش‌ دعوت‌برخی‌ ازانبیای‌ دیگر این‌ شیوه‌ (اختصاص‌) معمول‌ می‌بوده‌ است‌. در یك‌دسته‌ آیات‌ به‌ گونه‌ دیگری‌ تصریح‌ به‌ عمومیت‌ رسالت‌ پیامبر اسلام‌ شده‌ است‌:
و ما ارسلناك‌ الاّ كافّه‌ للنّاس‌ بشیراً و نذیراً. واوحی‌ الی‌ّ هذا القرآن‌ لانذركم‌ به‌ و من‌ بلغ‌.
در جاهایی‌ دیگر از قرآن‌، آئین‌ اسلام‌ و قرآن‌ را مهیمن‌ بر تمام‌ ادیان‌ برشمرده‌ هدف‌ از نزول‌ آن‌ را آموزش‌ همگان‌ می‌داند:
هو الّذی‌ ارسل‌ رسوله‌ بالهدی‌ و دین‌ الحق‌ّ لیظهره‌ علی‌الدّین‌ كلّه‌.
ممكن‌ است‌ گفته‌ شود در گروهی‌ از آیات‌ قرآن‌، ملاك‌ سعادت‌ انسان‌مبتنی‌ بر سه‌ عنصر معرفی‌ شده‌ است‌: ایمان‌ به‌ خدا، ایمان‌ به‌ قیامت‌ و عمل‌صالح‌:
ان‌ّالّذین‌آمنوا والّذین‌ هادوا والنّصاری‌ والصّابئین‌ من‌آمن‌بالله والیوم‌الاخروعمل‌صالحاًفلهم‌اجرهم‌عندربّهم‌ ولاخوف‌ علیهم‌ولاهم‌یحزنون‌
بنابراین‌ شاید نیازی‌ به‌ اسلام‌ كه‌ نوعی‌ ویژه‌ از ایمان‌ و اعتقادات‌ است‌نباشد.
در این‌ آیه‌ و امثال‌ آن‌ شرط‌ ایمان‌، پایبندی‌ به‌ دین‌ آسمانی‌ ویژه‌ای‌ شمرده‌نشده‌ است‌. به‌ همین‌ خاطر است‌ كه‌ اسلام‌، مسیحیان‌ و یهودیان‌ را هرگز مجبوربه‌ مسلمان‌ شدن‌ نكرده‌ است‌، بلكه‌ معیار نجات‌ و رستگاری‌ انسان‌ ایمان‌ به‌ خداو قیامت‌ و رفتار نیك‌ است‌. در فقه‌ اسلامی‌ نیز اهل‌ كتاب‌ به‌ رسمیت‌ پذیرفته‌شده‌اند؛ به‌ خلاف‌ مشركان‌ و ملحدان‌ منكر خدا كه‌ به‌ هیچ‌ روی‌ مورد پذیرش‌نمی‌باشند. اهل‌ كتاب‌ با پرداخت‌ جزیه‌ مصونیت‌ ویژه‌ای‌ یافته‌، می‌توانند دركنار مسلمانان‌ زندگی‌ كنند.
لیكن‌ این‌ گونه‌ تفسیر از آیات‌، برداشتی‌ تكثرگرایانه‌ (پلورالیستی‌) درحریم‌ آیین‌ حق‌ و كنار نهادن‌ ضروریات‌ دین‌ و نصوص‌ قرآن‌ مبین‌ است‌. چراكه‌ ایمان‌ حقیقی‌ به‌ خدا در قرآن‌، مفهومی‌ است‌ مقید به‌ چندین‌ شرط‌ و قید. ازلوازم‌ باور و اعتقاد به‌ خدا، پذیرش‌ پیامبران‌ الهی‌ و پذیرش‌ محتوای‌ وحی‌والتزام‌ عملی‌ به‌ فرامین‌ ارزشی‌ و بایدها و نبایدهای‌ آنان‌ است‌. آیه‌ مورد اشاره‌در پی‌ تبیین‌ این‌ معناست‌ كه‌ ایمان‌ حقیقی‌ به‌ خدا صرف‌ نام‌گذاری‌ نیست‌، بلكه‌ایمان‌ حقیقی‌ التزام‌ عملی‌ را نیز می‌طلبد.
لیس‌ بامانیّكم‌ و لاامانی‌ّ اهل‌ الكتاب‌.
ایمان‌ راستین‌ به‌ خدا در عصر ظهور پیامبر اسلام‌ و قرآن‌ كه‌ همراه‌ بانشانه‌های‌ گویا همگان‌ را دعوت‌ به‌ تفكر و خدایی‌ بودن‌ می‌نماید، در پذیرش‌آیین‌ محمدی‌ است‌.
اما پذیرش‌ و رسمیت‌ دادن‌ به‌ اهل‌ كتاب‌، و تفاوت‌ گذاری‌ میان‌ آنها ومشركان‌، جز از باب‌ مدارا و مماشات‌ با آنان‌ نیست‌؛ خصوصاً با توجه‌ با ریشه‌دین‌ آنان‌ كه‌ توحیدی‌ است‌. لیكن‌ این‌ مطلب‌ هرگز به‌ مفهوم‌ پذیرش‌ و رسمیت‌بخشیدن‌ آئین‌ آنها در این‌ زمان‌ محسوب‌ نمی‌شود، بلكه‌ تنها مربوط‌ به‌ زندگی‌دنیوی‌ آنهاست‌. زیرا صرف‌نظر از تحریفات‌ بی‌شماری‌ كه‌ در آنها رخ‌ داده‌است‌، با آمدن‌ اسلام‌ آن‌ ادیان‌ از ریشه‌ نسخ‌ شده‌، مجالی‌ برای‌ بقاء ندارند.برهمین‌ اساس‌ كه‌ آیین‌ اسلام‌ آخرین‌ سلسله‌ ادیان‌ الهی‌ و آئیینی‌ جهان‌ شمول‌می‌باشد، در قرآن‌ كریم‌ به‌ صراحت‌ اظهار شده‌ است‌:
فمن‌ یبتغ‌ غیر الاسلام‌ دیناً فلن‌ یقبل‌ منه‌.
بعد از پیامبر اسلام‌، هیچ‌ پیامبر دیگری‌ مبعوث‌ نخواهد شد و آن‌ فرستاده‌الهی‌ خاتم‌ پیامبران‌ شمرده‌ شده‌ است‌:
ما كان‌ محمّد ابا احد من‌ رجالكم‌ و لكن‌ رسول‌ الله و خاتم‌ النّبیّین‌ و كان‌الله بكل‌ّ شیی‌ءٍ علیماً.
خاتم‌ از ختم‌ به‌ معنای‌ پایان‌ دادن‌ به‌ چیزی‌ است‌. خلیل‌ بن‌ احمد فراهیدی‌ ازقدیمی‌ترین‌ واژه‌ شناسان‌ لغت‌ عرب‌ در قرن‌ دوم‌ هجری‌ می‌گوید:
خاتِم‌ هر چیزی‌ پایان‌ و آخر آن‌ است‌ و خاتم‌ به‌ معنای‌ مهری‌ است‌ كه‌ برگِل‌ می‌زدند، هنگامی‌ كه‌ نامه‌ تمام‌ می‌شد و درِ آن‌ را می‌بستند؛ تا بیگانه‌ای‌ آن‌را نگشاید، طوری‌ كه‌ برای‌ گشودن‌ آن‌ راهی‌ جز شكستن‌ مهر نبود.
شبیه‌ به‌ همین‌ معنا را ابن‌ فارس‌ دانشمند لغت‌ نویس‌ قرن‌ چهارم‌ درمقائیس‌اللغه‌ می‌نویسد.
مفسران‌ اسلامی‌ قرآن‌ كریم‌ نیز از گذشته‌ تا كنون‌ همه‌ از آیه‌ خاتم‌ النبیین‌همین‌ معنا را می‌فهمیده‌اند؛ یعنی‌ پیامبر اسلام‌ آخرین‌ حلقه‌ از سلسله‌ پیامبران‌الهی‌ است‌ و پس‌ از او پیامبر دیگری‌ برانگیخته‌ نخواهد شد.
طبرسی‌ مفسّر معروف‌ قرن‌ سوم‌ می‌نویسد:
و خاتم‌ النبیین‌ الذی‌ ختم‌ النبوه‌ فختم‌ علیها فلا تفتح‌ لاحدٍ بعده‌ الی‌ قیام‌الساعه‌.
شیخ‌ طوسی‌ نیز در تبیان‌ می‌گوید:
ای‌ آخرهم‌ لانّه‌ لا نبی‌ بعده‌ الی‌ یوم‌ القیامه‌.
ممكن‌ است‌ گفته‌ شود چه‌ ایراد دارد، پس‌ از پیامبر اسلام‌ پیامبری‌ تبلیغی‌مبعوث‌گرددكه‌ مروّج‌ ومبلّغ‌ آئین‌اسلام‌ باشد، و نه‌ آنكه‌ ناسخ‌ آن‌ به‌ شمارآید؟
مسأله‌ خاتمیت‌ پیامبر اسلام‌، بطور مطلق‌، یعنی‌ هم‌ نفی‌ بعثت‌ پیامبر جدیدبا آئین‌ جدید و هم‌ نفی‌ بعثت‌ پیامبر تبلیغی‌ جدید كه‌ مروج‌ اسلام‌ باشد، ازضروریات‌ دین‌ اسلام‌ و لازمه‌ جدایی‌ ناپذیر اسلام‌ و مورد اتفاق‌ تمام‌ فرق‌اسلامی‌ بدون‌ هیچ‌ گونه‌ تردیدی‌ است‌.
در این‌ زمینه‌ از شخص‌ پیامبر اسلام‌(ص) روایات‌ متعددی‌ نقل‌ شده‌ است‌كه‌ برخی‌ از آنها متواتر و قطعی‌ الصدور و قطعی‌ الدلاله‌ می‌باشد. از جمله‌حدیث‌ معروف‌ «منزلت‌» است‌ كه‌ عالمان‌ شیعه‌ و سنی‌ به‌ اتفاق‌ این‌ حدیث‌شریف‌ را در كتب‌ روایی‌ نقل‌ كرده‌اند. وقتی‌ پیامبر خدا (ص) عازم‌ غزوه‌تبوك‌ بودند، امیرالمؤمنین‌ علی‌(ع) را برای‌ سرپرستی‌ مسلمانان‌ مدینه‌ به‌ جای‌خود منصوب‌ فرموند. حضرت‌ علی‌(ع) از اینكه‌ نمی‌توانستند در این‌ جهادشركت‌ نمایند، دلگیر شدند. حضرت‌ رسول‌(ص) از این‌ امر آگاه‌ شدند، لذا به‌امیرمؤمنان‌ علی‌(ع) فرموند:
اما ترضی‌ ان‌ تكون‌ منی‌ بمنزله‌ هارون‌ من‌ موسی‌
آیا خشنود نیستی‌ از اینكه‌ تو نسبت‌ به‌ من‌، منزلت‌ و مقام‌ هارون‌ را نسبت‌به‌ موسی‌ داشته‌ باشی‌؟ یعنی‌ همان‌گونه‌ كه‌ وقتی‌ موسی‌(ع) برای‌ مناجات‌به‌ كوه‌ طور می‌رفت‌، به‌ امر خدا هارون‌ را خلیفه‌ و جانشین‌ خود قرارداد، تو هم‌ جانشین‌ من‌ هستی‌
سپس‌ جمله‌ی‌ دیگری‌ بر آن‌ افزوده‌ فرمودند:
الاّ انّه‌ لانبی‌ بعدی‌
جز اینكه‌ بعد از من‌ پیامبری‌ وجود نخواهد داشت‌.
علت‌ ذكر جمله‌ دوم‌ آن‌ بود كه‌ كسی‌ توهم‌ نكند همان‌گونه‌ كه‌ حضرت‌محمد(ص‌) پیامبر است‌، حضرت‌ علی‌(ع) نیز چنین‌ است‌ و پس‌ از پیامبر به‌عنوان‌ پیامبر تلقی‌ گردد. جمله‌ «لا نبی‌ بعدی‌» كه‌ به‌ نحو مطلق‌ نبوت‌ و رسالت‌هر پیامبر دیگری‌ پس‌ از رسول‌ اكرم‌ حضرت‌ محمد بن‌ عبدالله را نفی‌ می‌كند،به‌ طور مكرر در كلمات‌ آن‌ بزرگوار ذكر شده‌ است‌.
وحی‌ شناسی‌ ازمحمدباقر سعیدی‌ روشن‌
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید