دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

توانا بو د هر که ...


توانا بو د هر که ...
در دوران تحصیل دقیقاً به یاد دارم که معلم بر روی تخته سیاه با گچ سفیدی با خطی درشت نوشت علم بهتر است یا ثروت؟
همه محصلین کلاس بر بهتر بودن علم تأکید داشتند و معلم نیز بر همین اصل مقید بود که علم بهتر است و البته می‌گفت: بچه‌ها این تنها حرف من و شما نیست، بلکه حرف فردوسی شاعر سخن‌پرداز ایران است که می‌گوید:«توانا بود هر که دانا بود» بالاخره من در آن کلاس درس، لذت فراوان بردم، چراکه اولا همه بچه‌های کلاس با نظر معلم بر برتری و چربش علم بر ثروت متفق‌القول شده بودند. در ثانی شعر زیبای فردوسی بود که دانایی را بر توانایی مقدم و مظفر شمرده بود.
اما بدون تعارف و خیلی راحت بگویم که امروزه دانایی تنها با وجود کلماتی که توسط یک خودکار ۱۰۰تومانی بر روی کاغذ ۷تومانی رقم می‌خورد، دلش از تنهایی رهایی می‌یابد. چه اینکه صاحب نظران در اقصی نقاط جهان هم بر دانایی که سرمایه‌ای اصلی و ماندگار در جهت پویایی هر چیزی است، تأکید مؤکد و در اعمال آن در امور روزمره تلاش فراوان دارند و بر این واقف هستند که دانایی بشر می‌تواند همه چیز را در دنیای مادی رقم بزند.
اما لاجرم رد پای دانایی را واژه‌ای به نام توانگر پوشیده است و بایستی دیگر به جای شعر فردوسی که نه، بلکه از زبان زمانه گفت که: «توانا بود هرکه توانگر بود».
آری امروزه توانگری فاکتوری بسیار پراهمیت و پرصلابت و جذاب در بدنه‌ی جامعه به شمار می‌آید و توانایی؛ هرکسی را؛ که زمانه می‌خواهد؛ بسنجد، با معیاری است به نام توانگر. یعنی می‌گوید:«توانگر هستی یا نه»که اگر جواب نه باشد. همان نه‌ی خویش جواب خویش خواهد بود. جالب این جاست که خود توانگری هم از دانایی انسان رویش می‌کند و به اصطلاح خودی را نشان می‌دهد، اما چشمان خواب و بیدار ما احساس می‌کند که قضیه برعکس است، یعنی دانایی از وجود توانگری رشد و نمو بارز خود را می‌گیرد. به قول گفتنی: اگر پول را بر روی سنگ بگذاری سنگ را آب می‌کند، که باید گفت: برخی معتقدند که پول علم را می‌سازد و برخی دیگر معتقدند که علم پول را می‌سازد.
با این حال مکمل بودن این دو جوابی بی‌مقنع است. اما اگر پول را برتر بشماریم، طبعاً برترین علم است. چونکه در زندگانی انسانهای نخستین اولین صنعت‌هایی که رقم خورد، صناعاتی به نام زندگی و کشاورزی بود و آن هم بدین طریق که مردمان نخستین از درختان جنگل برای ساختن آشیانه و از گیاهان جنگل برای خوردن خود استفاده می‌کردند، که باز برمی‌گردد به تشخیص و شعور و آگاهی انسانها؛ که توانستند به این کارها نایل آیند و دیگر اینکه توانستند از طریق هسته میوه درختان که بر روی زمین می‌افتاد و به طور طبیعی رشد می‌نمود، تبعیت کرده و صنعتی را به نام کشاورزی یاد بگیرند که باز هم این پیروزی ناشی از همان قوه‌ی فکری بشر است. با این حال هرچند قلم‌های متعددی البته با پشتوانه‌های فکری و مطالعاتی و مشاهده در خصوص علم و ثروت زده شده و مفید فایده هم واقع گردیده است. اما تحت هر شرایطی معقول است که بگوییم:‌ آنکه نمادی برتر دارد، ثروت است و آنکه برترین و پرنمادترین و اساس است علم. اما علمی که به مانند همان زنبور بی‌عسل نباشد و قطعاً عسل زنبور هم مزه‌اش به کام زمانه شیرین است.
چاپ در روزمه ی مردم سالاری سال ۸۶


عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید