یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فردا خیلی دیر است


فردا خیلی دیر است
فردا خیلی دیر است. آن هم برای ما که همیشه به فردا فکر می کنیم و من اکنون به فردایی فکر می کنم که امروز اتفاق افتاده. و افسوس می خورم برای خودم که می خواستم زندگی خانم طاهره صفارزاده را محور کتاب سوم؛ و از چهارگانه رمان های تاریخ معاصر قرار دهم. کسی که در سکوت و ظلمت ستمشاهی تنها فریادی بود که برمی خاست. او که در زمانه «مردان منحنی(۱)» و «مردان جشن و جشنواره» سخنی تازه گفت. آن هم در دهه ۴۰ که روشنفکران غرق در افکار مالیخولیایی و یأس فلسفی بودند و رژیم براین اندیشه ارج می گذاشت تا سیه کاری هایش پوشیده بماند و ملکه ای داشت که در حرکت های نمایشی، آثار هنری را می خرید و با شاعران و نویسندگان و هنرمندان قهوه می خورد؛ اما طاهره صفارزاده در میان آن ها یک استثنا بود؛ استثنایی در میان قاعده آن زمان.
... و هنر بیداری، اندیشه او بود و مشغله فکری اش و هنوز هم هست و امیدواریم همچنان باشد. اندیشه شاعری که فراتر از زمان و مکان است. کسی که تاریخ را به حال و حال را به آینده متصل کرده است و نجات دردمندان را در سطح جهانی در اشعار خود مطرح کرده است.
یک زمان در ایران و زمانی در فلسطین و لبنان یا در آمریکای لاتین. خانم طاهره صفارزاده، انسانی است چند بعدی. او نه تنها شاعری است اجتماعی بلکه در ترجمه، روش نوینی را به وجود آورد. قرآن و نهج البلاغه را به دو زبان انگلیسی و فارسی ترجمه کرد که شاهکاری است در متون مذهبی و ادبی.
... و صد افسوس که اینک بیمار است و به سختی حرف می زند و جا دارد که همه دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم تا او را هرچه زودتر به آغوش جامعه ادبی و هنری برگرداند و... و ما هنوز نیاز داریم تا او از هنر بیداری سخن گوید.

۱) عنوان یکی از کتاب های خانم صفارزاده
منیژه آرمین
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید