چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


سینمای ما، سینمای عادلی نیست


سینمای ما، سینمای عادلی نیست
● گفتگویی با شاهد احمدلو كارگردان فیلم « اگه می تونی منو بگیر »
شاهد احمدلو متولد سال ۱۳۵۳ تهران و دانش آموخته رشته نقاشی از دانشكده هنر و معماری است. سابقه سینمایی اش به بازی در چند فیلم از كیمیایی در نیمه دوم دهه شصت برمی گردد و تا كنون چند فیلم كوتاه ساخته كه تعدادی از آنها موفق به دریافت جایزه از جشنواره های داخلی و خارجی هم شده اند.
دومین ساخته بلند او بعد از استقبال نسبی مخاطبان از فیلم بلند اولش یعنی «چند می گیری گریه كنی؟» این روزها بر پرده سینماهاست و البته CD این فیلم هم به طور قاچاق در دسترس دوستداران هنر هفتم!،به بهانه اكران این فیلم با او گفتگو كرده ایم.
▪ تعریف شما از ژانر كمدی چیست و دومین ساخته خودتان چقدر در این تعریف جای دارد؟
برای ژانر كمدی تعریفهای مختلفی وجود دارد و من هم تعریفهای گوناگونی از این ژانر دارم، به دلیل اینكه تعریف یك فیلم كمدی می تواند بر اساس سلایق شخصی هنرمند هم باشد و سلایق شخصی هنرمند هم از دریافتهای مختلفی كه از طریق تجربیاتش به دست آورده تعریف مستقلی می یابد. باید دید هدف كارگردان از ساخت این گونه فیلم چه بوده تا بعداً بتوان بر اساس شرح آن، پاسخی برای این سؤال یافت.
▪ پس این طور شروع كنیم كه قصد شما از ساخت فیلم «اگه می تونی منو بگیر» چه بوده؟
قصد من در قدمهای اولیه ورود به سینمای حرفه ای و فیلمهای نزدیك به استانداردهای سینمای بدنه بوده كه در ایران تعریفهای مختلف و گاه نادرست برای این سینما وجود دارد. با تأملی بر فیلمهای گذشته كه با استقبال تماشاچی و مورد اقبال گیشه واقع شده اند می توان دریافت كه این گونه آثار، فیلمهایی بوده اند كه ویژگیهای طنز و كمیك داشته اند و تماشاچی توانسته راحت تر از فیلمهای دیگر با آنها ارتباط برقرار كند. برای همین هم سعی كردم فیلمی برای سینمای بدنه بسازم كه زبان طنز داشته باشد و بتواند تماشاچی بیشتری را با خود همراه كند.
▪ پس اعتراف می كنید كه پرفروش بودن این گونه فیلمها از دلایل عمده شما برای انتخاب و ساخت این فیلم بوده است؟
بله، چون در حال حاضر قصدم ادامه فیلمسازی در این ژانر و حیطه است و چون معتقدم فیلمی كه در سالن سینما بتواند تماشاچی را بخنداند و لحظات به یاد ماندنی را برایش فراهم كند، فیلم سینمای بدنه است.
▪ آقای احمدلو! شما چندین بار از جمله «سینمای بدنه» به عنوان سینمای تعیین كننده یاد كردید. تعریفی از این سینما ارائه می كنید.
سینمایی كه هر چه بیشتر بتواند به چرخه اقتصادی سینمای ایران كمك كرده و سبب پیشرفت اقتصادی آن بشود سینمای بدنه است. چون وقتی پیشرفت اقتصادی در سینما به وجود بیاید ابزارهای سینمایی مان هم گسترش پیدا می كنند و این یعنی رهایی از فقر امكانات و زمانی كه ابزارها گسترش پیدا كند می توانیم زبانهای مختلفی را برای ساخت فیلمهای متفاوت و در ژانرهای مختلف پیدا كنیم و با تقویت این چرخه اقتصادی می توانیم بسیاری از این محدودیتهایی كه شامل سینمای ما می شود را برطرف نماییم. بنابراین فیلمی كه بتواند با این هدفمندی پیش برود، فیلمی است كه در سینمای بدنه گنجانده می شود.
▪ از بحث خودمان دور نشویم. در ابتدای صحبت قرار بود تعریفی از ژانر كمدی داشته باشید!
ژانر كمدی ژانری است كه در راستای خلق لحظاتی شاد و فراتر از لحظاتی كه می تواند در زندگی طبیعی آدمی وجود داشته باشد حركت كند و البته آن هم نه خنداندن به هر قیمتی. بگذارید این طور بگویم؛ «فیلمی كه بتواند با سلاح طنز و نگاه كاریكاتورگونه اش به هر موضوعی به طور نقادانه نگاه كرده و با بیننده ارتباط برقرار كند.» البته همین ژانر هم تعریفهای مختلفی دارد؛ كمدی فانتزی، طنز اجتماعی، طنز تلخ سیاه و... و در حال حاضر بیننده سینما رو ما به فیلمهایی علاقه مند است كه این گونه داستانها به سادگی برایش روایت شود.
▪ و شما تصور می كنید دومین ساخته خودتان در این تعریف جای می گیرد؟
بله. این فیلم یك كمدی فانتزی است. یك كمدی اصطلاحاً بزن و بكوب. فیلمهای این چنین، تجربه های تازه ای در سینمای ایران است. نوعی از سینما كه كمتر به آن پرداخته شده و چون از قبل شناسنامه گسترده ای برای خودش نداشته، ممكن است این ناشناختگی سبب پس زدن این گونه فیلمها شود، درحالی كه این نوع هم جزو تعریف سینمای كمدی است. و این نتیجه گیری به هدف من كارگردان از ساخت فیلم برمی گردد.
▪ بگذارید از زاویه دیگری به فیلم نگاه كنیم. فیلم «چند می گیری گریه كنی» به عنوان اولین كار ما را خیلی امیدوار و متوقع كرد، اما در «اگه می تونی منو بگیر» این توقع برآورده نشده و این فیلم از حیث شیوه پرداختن به موضوع مرگ و زندگی، شكل و شمایل فیلم قبلی را دارد، ولی از نظر تكنیك ساخت به نظر می آید نسبت به آن فیلم افت كرده است.
افت نكرده، بلكه شیوه تعریفم متفاوت شده است. « چند می گیری ...» یك فیلم طنز اجتماعی بود كه شخصیتها و داستان آن از دل اجتماعی كه ما هر روز با آن رو به رو هستیم شكل گرفته بود و تعریف واقعی تری نسبت به فیلم دومم داشت. «اگه می تونی...» یك فیلم رؤیایی و خیالی است و روایت و تعریف مختص به خودش را دارد. تفاوتهای این دو اثر با هم نمی تواند دلیل برتری یكی یا افت دیگری باشد. هر كدام از این فیلمها نگاه و ویژگی خاص خودش را دارد.
▪ به نظر می آید آدمها و تیپهای فیلم «اگه می تونی منو بگیر» در این كار اغراق آمیز نشان داده شده اند. در این باره هم توضیح می دهید؟
چون من فیلمی ساخته ام كه آدمها و داستانش به یك دنیای كاریكاتور گونه نزدیك بوده اند، این دنیای كاریكاتورگونه ویژگیهای خاص خودش را دارد كه بخشی از آن اغراق است كه چه در رفتار بازیگران و شخصیتها و چه در نوع چیدمان صحنه ولباس و چهره پردازی مشخص و مشهود است.
▪ این فیلم تلاش می كند در قالبی كمیك، یك حرف جدی بزند و آن این است كه صداقت و سادگی انسانها بیش از هر چیزی ارزش دارد، اما این حرف قربانی كمدی پیش پا افتاده فیلم شده است. نظر شما چیست؟
بله حق با شماست. «اگه می تونی...» می خواهد در فضایی كمیك حرفی جدی بزند، ولی همین حرف جدی هم به شكل كاریكاتور و كمیك گفته شده و تعریفی جدی ندارد و ما فقط می توانیم از این بیان كمیك یك دریافت جدی داشته باشیم. تأثیر گفتار مهم است. همین كه فیلم توانسته یك حرف جدی را در قالبی كمیك بیان كند رسالتش را انجام داده و نقطه مثبتی برایش شمرده می شود.
▪ آقای احمدلو! گمان نمی كنید استفاده از یك كمدی ملایم تر و ایجاد یك رابطه منطقی بین شخصیتهای «عزت» و «شازده»، فیلم شما را محكم تر و قابل قبول تر می كرد؟
بله خیلی از اتفاقهاست كه اگر در آن دورانی كه ما این فیلم را می ساختیم می افتاد، كار خیلی بهتر می شد، ولی ساخت یك فیلم دستخوش بسیاری از عوامل و ناملایمات است. از همان مرحله پیش تولید و عبور از ممیزی ها شروع می شود تا فقر ابزاری، اجرایی و ... این عوامل در سینمای ما نادیده گرفته نمی شود، در حالی كه نگاه ما یك نگاه بین المللی است.
در سینمای ما همه فیلمها به یك چشم دیده می شود، در حالی كه با یك چشم ساخته نمی شود! یك فیلم كه چهار ماه فیلمبرداری آن طول كشیده و چهارصد حلقه نگاتیو صرف آن شده، با فیلمی كه در یك ماه و با صد و بیست حلقه نگاتیو و بدون كوچكترین حمایتی ساخته شده با هم قیاس می شوند و این كار درستی نیست. سینمای ما، سینمای عادلی نیست!
▪ ولی با تمام توضیحاتی كه دادید، فیلم «اگه می تونی...» بر خلاف «چند می گیری...» یك داستان خطی دارد و تنها داستان فرعی فیلم، اسیر شدن دزد قبرستان در قبر است. در واقع اتفاقهای هر فصل فیلم بر مبنای قتل «شازده» رخ می دهد و پایان كار را بر خلاف آنچه ارائه شده پیچیده تر می كند و این در حالی است كه از اول می شود پایان كار و به نتیجه نرسیدن توطئه های قتل شازده را حدس زد. چه دلیلی برای طولانی كردن داستان و طرح شیوه های لو رفته این گونه از سینما داشتید؟
بله درست است، ولی این هم به قصد اصلی من كه از ابتدا روی آن تأكید داشته ام برمی گردد. من می دانم كه این داستان، یك داستان آشناست. داستانی كه به شیوه های گوناگون در سینماهای مختلف دنیا هم به آن پرداخته اند. داستان تازه ای نبوده و این داستان آشنا از اول قرار بود به صورت ساده هم بیان شود و من می خواستم همین ویژگیها با مشخصه این نوع سینما بیان شود.
▪ فیلم ریتم كندی دارد و تماشاگر را خسته می كند. در فیلمنامه تدبیری برای این موضوع اندیشیده نشده بود؟ آیا نمی شد حداقل در كارگردانی و تدوین این مسأله را تا حدی جبران كرد؟
فیلمنامه ای كه به دست من دادند بسیار متفاوت تر از این چیزی بود كه شما دیده اید، به خاطر اینكه ممیزی ها و اصلاحیه ها حتی تا پیش تولید، شامل حال این فیلمنامه شد و آن را دستخوش تغییرات زیادی كرد كه این تغییرات لطمه بزرگی به فیلم زد. این طور مواقع فیلم لطمات زیادی می بیند كه یكی از آنها همان چیزی است كه شما به آن اشاره كردید و تا جایی كه به من مربوط می شد سعی كردم آن را بر طرف كنم، ولی من هم یك سری محدودیتها داشتم كه گستره عملكردم را محدود می كرد.
▪ به نظرمی آید استفاده از حمید لولایی كه بازی اش، طنازی پیشین را ندارد و بیشتر بر طراحی لباس و چهره پردازی استوار است، برای تماشاچی خیلی تكراری و ملال آور شده. استفاده از یك بازیگر برای ایفای سه نقش متفاوت چقدر ضروری به نظر می رسید و آیا حضور موفق او در فیلم قبلی تان عامل انتخابش نبوده؟
بله بازی خوبش در «چند می گیری ...» مد نظرم بود و شاید دلیل انتخابش برای سه كاراكتر متفاوت این فیلم هم همین باشد. اینكه می گویید طراحی لباس و چهره به بازی او كمك كرده به نظر من از نكات مثبت فیلم است، ولی اینكه می گویید بازی او وابسته به این عوامل است را قبول ندارم.
▪ به طور كلی ارزیابی شما از فیلمهایی كه به وفور این روزها در ژانر كمدی تولید می شود چیست؟
همیشه این نوع سینما (كمدی) مورد استقبال تماشاچی بوده، پس اشكالی ندارد اگر یك تهیه كننده یا كارگردانی كه در بخش خصوصی كار می كند به این مقوله بیشتر بیندیشد، چون آنها به فكر ساختن فیلمهایی پرفروش هستند تا بتوانند بقایشان را حفظ كنند. چرا به فیلمهای كمدی، بهتر نگاه نمی كنیم. باید سنجید كه این فیلمها با چه شرایطی، چرا و چگونه ساخته می شوند و فیلم «اگه می تونی منو بگیر» هم برای تماشاچی عام ساخته شده تا بتواند آن را درك كند.
▪ برای آینده چه برنامه ای دارید؟
در حال حاظر درگیر ساخت تله فیلمی برای تلویزیون شده ام به نام «بهار قبل و بعد» نوشته چیستا یثربی. این فیلم با تهیه كنندگی حسن توكلیان است كه یك ملودرام خانوادگی است و شیوه روایی اش با كارهای قبلی ام متفاوت است.
تكتم بهاردوست
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید