چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

چهار روایت از یک نژاد


چهار روایت از یک نژاد
خواهرم، ۱۲سال دارد.
مادرم، ۳۶ سال دارد.
مادر مادرم، ۶۰سال دارد.
مادر مادر مادرم، ۷۸ سال دارد.
کاش برعکس می نوشتم، ضابطه ها را.
□□□
خواهرم، پیتزا دوست دارد.
مادرم، به پیتزا آلرژی دارد.
مادر مادرم، پیتزا را با نان سنگک می خورد.
مادر مادر مادرم، نه می داند پیتزا چه جور غذایی است و نه می داند آلرژی یعنی چه.
□□□
خواهرم، از MP۴اش موسیقی گوش می دهد.
مادرم، از ضبط ماشین موسیقی گوش می دهد.
مادر مادرم، از تلویزیون موسیقی گوش می دهد.
مادر مادر مادرم، از لابه لای درختان به آواز گنجشک ها گوش می دهد.
□□□
خواهرم، با بوی گوسفند دماغش را می گیرد.
مادرم، با بوی گوسفند صورتش را در هم می کند.
مادر مادرم، با بوی گوسفند هیچ نمی گوید.
مادر مادر مادرم، با بوی گوسفند زندگی می کند.
□□□
خواهرم، شال سر می کند.
مادرم، روسری سر می کند.
مادرم مادرم، مقنعه سر می کند.
مادر مادر مادرم، چارقد سر می کند.
□□□
خواهرم، صبح با صدای ماشین ها از خواب بلند می شود.
مادرم، صبح با صدای زنگ ساعت از خواب بلند می شود.
مادر مادرم، صبح با صدای اذان از خواب بلند می شود.
مادر مادر مادرم، صبح با صدای خروس از خواب بلند می شود.
□□□
خواهرم، روی یک تخت، تشک و بالشت می خوابد.
مادرم، روی تشک و بالشت می خوابد.
مادر مادرم، روی یک بالشت می خوابد.
مادر مادر مادرم، روی دستانش می خوابد.
خواهرم، آسمان را نمی بیند.
مادرم، آسمان را آبی نمی بیند.
مادر مادرم، آسمان را آبی آبی نمی بیند.
مادر مادر مادرم، آسمان را آبی آبی آبی می بیند.
□□□
خواهرم، صبح جایی نمی رود.
مادرم، بعضی صبح ها به خرید می رود.
مادر مادرم، اکثر صبح ها به نانوایی می رود.
مادر مادر مادرم، هر صبح به دشت می رود.
□□□
خواهرم، نماز می خواند.
مادرم، نمازش را نزدیک به مسجد می خواند.
مادر مادرم، نمازش را در مسجد می خواند.
مادر مادر مادرم، قبل از اذان به مسجد می رود تا نمازش را در مسجد بخواند.
□□□
خواهرم، شهر را دوست دارد.
مادرم، روستا را هم دوست دارد.
مادر مادرم، روستا را دوست دارد.
مادر مادر مادرم، در روستا زندگی می کند.
□□□
خواهرم، فرزند مادرم است.
مادرم، فرزند مادر مادرم است.
مادر مادرم، فرزند مادر مادر مادرم است.
مادر مادر مادرم، مادر خواهرم است.

محمد حیدری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید