یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کودکی با روبان قرمز


کودکی با روبان قرمز
«وقتی بابا با یک سرنگ چرک تزریق کرد، من متولد شدم، اما هیچ‌کس منو بغل نگرفت، چرا از من می‌ترسید من تنها یک بچه کوچولو هستم که مامان و بابام ایدز دارند، اصلاً شاید من مبتلا نباشم، بیایید من را هم بغل کنید، من شما را مریض نمی‌کنم، من معنای آن روبان قرمز را نمی‌فهمم! هنوز هم گاهی فکر می‌کنم آن روبان قرمز را درست کرده‌اند تا بچسبانند سر یک هدیه کوچک و بدهند دست من».
شاید بچه قصه ما معنای آن روبان قرمز را نفهمد اما ما معنای آن روبان قرمز را می‌فهمیم، حالا آنقدر بزرگ شده‌ایم که از شنیدن واژه HIV مثبت وحشت‌زده شویم.
راستی چرا آن مرد یا آن زن رفت، یک گوشه نمور نشست با یک سرنگ چرک تزریق کرد؟!
وقتی حواس مان به یکبار مصرف بودن سرنگ‌ها نباشد آن وقت می‌رویم و داخل جمعیت ۱۷ هزار نفری ایدزی‌ها کز می‌کنیم، چرا دروغ بگوییم اجازه بدهید، بگوییم می‌رویم و میان آن جمعیت بالغ بر ۹۰ هزار نفری آمار غیررسمی گم می‌شویم، وقتی میان آن جمعیت گم شدیم لبخند روی لب‌هایمان می‌خشکد اما قصه امروز ما قصه خشک شدن لبخند‌ها نیست، بگذار صورتمان شکل لبخند نگیرد، اصلاً لبخند به چه کارمان می‌آید؟ وقتی صاحب یک نوزاد کوچولو شده باشیم که حتی پرستارها هم وحشت می‌کنند از اینکه برای لحظه‌ای مچ پایش را بگیرند و دنیا را، همان اول کار سر و ته نشانش دهند! وقتی بترسیم از بغل کردن این بچه‌ها آن وقت سعی می‌کنیم حتی به آنها فکر نکنیم، بعد ترجیح می‌دهیم مصاحبه‌ای هم در این زمینه نداشته باشیم، همان طور که ما نتوانستیم گفت‌وگویی با ریاست مرکز تحقیقات ایدز کشور در این زمینه داشته باشیم.
وقتی یک پاک کن بزرگ برداریم و بیفتیم به جان صورت مسأله، آن وقت به جایی می‌رسیم که مثل امروز، هیچ سازمان و نهاد دولتی و غیردولتی برای بچه‌های یتیم متولد ایدز برنامه مشخص و ساماندهی شده‌ای ندارد و تنها انجمن حمایت از کودکان و نوجوانان توان‌یاب را می‌توان پیدا کرد که از دهم آذر امسال مصادف با روز جهانی ایدز کمک‌های مردمی ناچیزی به این دسته از بچه‌ها داده است. اگر بچه‌های یتیم حاصل از ایدز را جزو بچه‌های معلول اجتماعی بدانیم، آن وقت خط و ربط و دلیل فعالیت انجمن توان‌یاب را در این زمینه بهتر می‌فهمیم.
● خانه فلانی که ایدز دارد، کجاست؟
وقتی ما پدر و مادرها همان روز اول تولد یک روبان قرمز به این طفلکی‌های کوچولو هدیه دهیم، آن وقت آنها را وارد جمعیتی می‌کنیم که بین ۱۵ تا ۲۰ درصدشان یک یا هر دو والد مبتلا به ایدز خود را خیلی زود از دست می‌دهند. حالا اینکه در این میان آنها مبتلا شده باشند یا نه، حکایت دیگری است، اما مساله اینجاست که تنها کمتر از ۱۰ درصد کودکان یتیم حاصل از ایدز (در کشورهای آلوده) از حمایت‌های اجتماعی بهرمند می‌شوند اما اینجا در انجمن توان یاب بدون آنکه در محل دوره بیفتند و بپرسند «خانه فلانی که ایدز دارد کجا است؟ یا اینکه هوار بکشند که این همسایه کنار دستی شما تحت پوشش حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی ما است بی‌صدا می‌روند و بچه‌هایی که بابا‌های ایدزی خود را از دست داده‌اند حمایت می‌کنند، آن وقت این بچه‌ها می‌توانند گوشی تلفن را بردارند و بگویند «الو، من ۰۱۱ هستم، دلم درد می‌کند من را می‌برید دکتر!»
بله کافی است گوشی تلفن را بردارند، نه به اسم که تنها با یک کد رمز خودشان را معرفی کنند و از مشکلات حرف بزنند تا انجمن توان‌یاب مبلغی ماهانه از ۸۰ تا ۲۰۰ هزار تومان برحسب تعداد بچه‌های یتیم به این خانواده‌ها کمک کند.
اما خسرو منصوریان مدیر عامل انجمن توان‌یاب، بیشترین کمکی را که می‌توان به این خانواده‌ها ارائه کرد، نه دادن ماهی که یاد دادن ماهیگیری می‌داند و می‌گوید، هدف اصلی انجمن، توانمندسازی مادران است تا بتوانند به خودکفایی برسند و قادر به گذران امور زندگی باشند.
انجمن آن دسته از مادرانی را که توانایی جسمی و حرکتی دارند به مراکز فنی حرفه‌ای می‌فرستد بعد برای آنها یک چرخ خیاطی یا حتی یک کامپیوتر هدیه می‌دهد یا اینکه می‌شود آنها را به کارفرماهایی معرفی کرد و گذاشت سر کار.
هر چند دلمان نمی‌خواهد هیچ‌کس جزو این دسته از بچه‌هایی باشد که چشم امیدشان به انجمن توان‌یاب است، اما اگر بچه ای یتیم و زیر ۱۶ سال می‌شناسید که مبتلا به این بیماری است لازم نیست شما سراغ انجمن توان‌یاب بروید، وقتی اداره بیماری‌های وزارت بهداشت و درمان و کلینیک‌های مثلثی متعلق به آن جواب نامه منصوریان را بدهند آن وقت این انجمن نام و مشخصات کودک مورد نظر شما را پیدا می‌کند و یک روز صبح می‌آید سراغ او. منصوریان به تمام مراکزی که در ارتباط با افراد مبتلا به ایدز مسوولیت اجرایی دارند یک نامه بلند بالا نوشته و به تمام آنها گفته است که از شما هیچ پولی نمی‌خواهیم فقط بیایید، نام و مشخصات آن دسته از کسانی را که سرپرست و نان‌آورشان را به خاطر ایدز از دست داده‌اند به ما بدهید.
منصوریان حتی سراغ مشاور وزیر رفاه هم رفت و این بار از او خواست، کمکش کند تا آدم‌های بیشتری را بشناسد و این بار بچه‌هایی از روستا و شهرهای دیگر معرفی کند، حالا اینکه در این میان هنوز وزارت رفاه و بهزیستی و بعضی جاهای دیگر جواب نامه‌های منصوریان را نداده‌اند بماند.
با تمام این حرف‌ها امروز انجمن توان‌یاب توانسته است تنها تعدادی ازبچه‌های یتیم تهرانی را تحت پوشش بگیرد و هنوز هیچ موردی در شهرستان‌ها از سوی سازمان‌های دولتی به این انجمن معرفی نشده است.
منصوریان می‌گوید ما هنوز منتظر اسامی هستیم، تا زمانی که مراجع ذی‌ربط این اسامی را به ما ندهند ما نه مجوز این کا ر را داریم که بیفتیم دوره و آدم‌هایی با این شرایط را شناسایی کنیم و نه اینکه در حد توان انجمن است که به چهار گوشه کشور سرک بکشد.
ما هنوز منتظر لیست هستیم، نمی‌دانم شاید در اداره‌ها باید مراحل اداری خاصی طی شود تا آن لیست به دست ما برسد، مراکز اداری کمتر گذر زمان را متوجه می‌شوند اما ما اینجا بدون موانع اداری تنها از سر شوق و به منظور پاسخ به نیاز فطری خودمان کار می‌کنیم. و تنها با کمک دست‌های مهربان مردم نیکوکار دلمان می‌خواهد کمی به داد اوضاع به هم ریخته این بچه‌ها برسیم.
اما با تمام این حرف‌ها ما نفهمیدیم چرا خسرو منصوریان دوست ندارد آماری از تعداد بچه‌های تحت سرپرست انجمن به ما بدهد، می‌گوید «بیایید نگاه‌های کمی به موضوع نداشته باشیم».
ما می‌پذیریم و توی ذهن نگاه کیفی داشتن را تمرین می‌کنیم.
● نسل انتقامجوی آینده
ایدز طاعون بزرگ قرن می‌شود، مثل خوره می‌افتد به جان زندگی ما، ما که مثل اجدادمان نمی‌توانیم خانه‌ها و محله‌ها را به آتش بکشیم، بعد دل خوش کنیم به اینکه طاعون را ریشه‌کن کرده‌ایم، اما تا وقتی که ما آدم‌ها راهی برای ریشه‌کن کردن این طاعون قرن نداشته باشیم و از سوی دیگر نتوانیم اثرات روانی و اجتماعی این طاعون را کاهش دهیم، یا وقتی که بچه‌های این طاعون قرن را طرد کنیم، آن وقت جامعه آینده ما وحشتناک خواهد شد با وجود آدم‌هایی که پر از حس نفرت و انتقام هستند.
دکتر مجید ابهری آسیب‌شناس اجتماعی و استاد دانشگاه، معتقد است آن‌وقت زندگی این بچه‌های معصوم بی‌گناه سیاه‌تر از والدین‌شان می‌شود.
این بچه‌ها محکوم می‌شوند به اینکه انگ داشتن والدین ایدزی را به دوش بکشند، دیگر اینکه زودتر از هم سن و سالان خود یتیم می‌شوند و بد‌تر از همه اینکه کسی این بچه‌ها را نمی‌بیند، وقتی تک تک ما ازآن مسوول گرفته تا من شهروند یک پاک‌کن بزرگ داشته باشیم برای پاک کردن صورت مساله، آن وقت به عقیده دکتر ابهری این بچه‌ها دچار تبعیض اجتماعی می‌شوند، هوش و حواس کمتری به درس و مشق می‌دهند، از مراقبت‌های بهداشتی اولیه محروم می‌شوند،از نظر روحی و روانی مضطرب و هیجان‌زده می‌شوند، بعد وقتی ما سرگرم امور اجرایی نه چندان مهم دیگری هستیم این دسته از بچه‌ها سر می‌خورند و تا زیر خط فقر می‌روند، وقتی چشم‌هایشان گود افتاد از ترس مردن مادر، وقتی رنگ و رویشان پرید بدون آنکه کسی بیاید و یک درجه تب بگذارد زیر زبانشان آن وقت تبدیل می‌شوند به کانونی از عقده‌های روانی.
بعد ما باید آن روز بترسیم از هشدار دکتر ابهری و دلواپس بچه‌هایمان باشیم که در نسلی بزرگ می‌شوند که میان آنها یک عالمه بمب انفجاری وجود دارد که پر از حس انتقام هستند، در حالی که امروز خیلی ساده تنها با حمایت‌های اجتماعی، اقتصادی و برنامه‌های روانکاوی می‌توانیم برای این بچه‌ها یک زندگی سالم بسازیم.
بیایید نترسیم از بغل کردن این بچه‌ها، نگذاریم ته صدایشان بلرزد از بغض و بگویند «چرا هیچ‌کس منو بغل نمی کند، چرا از من می‌ترسید من تنها یک بچه کوچولو هستم که مامان و بابام ایدز دارند، اصلاً شاید من مبتلا نباشم، بیایید من را هم بغل کنید، من شما را مریض نمی‌کنم من معنای آن روبان قرمز را نمی‌فهمم! هنوز هم گاهی فکر می‌کنم آن روبان قرمز را درست کرده‌اند تا بچسبانند سر یک هدیه کوچک و بدهند دست من. من هنوز منتظر هدیه با یک روبان قرمز هستم!»
مرضیه سبزعلیان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید