شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

خاستگاه نظریه تکامل معرفت دینی‏


خاستگاه نظریه تکامل معرفت دینی‏
محور اصلی این مقاله، ارائه خاستگاه نظریه تکامل معرفت دینی است و در ضمن برخی ارکان این نظریه مورد نقد قرار گرفته است. نویسنده پس از ذکر دو تقریر از ارکان نظریه قبض و بسط، به بررسی آنها و تاریخچه آنها در تفکر غرب می‏پردازد.
● مقدمه:
تاریخچه ارکان نظریه معرفت دینی در تفکر غرب به شرح ذیل است:
▪ رکن اول: دین و معرفت دینی دو امر متغایرند؛
▪ رکن دوم: دین امری ثابت است و معرفت دینی تغییر می‏پذیرد.
ـ تاریخچه رکن اول و دوم در تفکر غرب‏
الف) آلبرت شوایتزر (۱۹۶۵ - ۱۸۷۵) متفکر برجسته مسیحی می‏گوید: «حقیقت دینی از عصری به عصر دیگر متفاوت و متغیر است.» البته شوایتزر می‏گوید می‏توان در تعالیم عیسی، عامل و نیروی معنوی، یا به تعبیر او «آیین عشق» را ثابت و یکسان در هر عصری دانست.
ب) آلفرد فیرمین لویزی (۱۹۴۰ - ۱۸۷۵) کوشید تا همه پیرایه‏ها را از مسیحیت جدا کند تا محتوای ثابت و اصیلی را به عنوان جوهر مسیحیت نگاه دارد و معتقد بود حقیقت مسیحیت آن‏گونه که خود را در حیات کلیسا نشان می‏دهد، تکامل پیدا می‏کند.
جان مک کواری، دین‏پژوه معاصر می‏گوید: «لویز اغلب به گونه‏ای می‏نویسد که گویی یک حقیقت مطلق و جاودانه یا ثابت وجود دارد؛ به طوری که تنها فهم و بیان ما از آن تغییر و تکامل می‏یابد» .
ج) دیدگاه مدرنیست‏ها: مدرنیست‏ها یا تجددطلبان معتقدند وحی کمال‏ناپذیر نیست؛ بلکه در تجربه دینی قرار دارد و همواره ناقص و در جریان تکامل است.
د) بندتو کروچه نماینده اصلی ایده‏آلیسم ایتالیا می‏گوید: «دین چیزی نیست مگر شناخت وّ معرفت که با تکامل روح، محتوا و مفاد آن تغییر می‏کند؛ هرچند شکل آن یکسان باقی می‏ماند.
بنابراین بحث ثبات و تغییر دین که دو رکن اصلی نظریه معرفت دینی است، ابداع صاحب‏نظریه قبض و بسط نمی‏باشد؛ بلکه مورد بحث در عالم مسیحیت بوده است.
▪ رکن سوم: معرفت دینی، نوعی معرفت بشری است و مانند سایر شاخه‏های معرفت در تحول و تکامل است. بشری بودن معرفت دست کم دو معنای مقبول دارد:.۱ معرفت به دست انسان‏ها پرورده می‏شود؛.۲ اوصاف بشر در معرفت پرورده او ریزش می‏کند. ایشان می‏گوید: بشر ناقص است؛ لذا مراد از معرفت بشری، معرفت ناقص است‏
ـ تاریخچه رکن سوم در تفکر غرب‏
الف) بر اساس رکن اول و دوم که دین ثابت و فهم ما از دین متغیر است، بشری بودن چنین معرفتی قطعا ثابت می‏شود و دیگر نیازی به استدلال جداگانه ندارد.
ب) ارنست ترولتش اصولی را وضع کرده که بر اساس آن هیچ تفسیر و معرفتی از مسحیحیت متصف به یقین و قطعیت نمی‏شود که اصل نقد از جمله آن اصول است؛ یعنی هر سنت و تفسیر پذیرفته‏شده‏ای از تاریخ باید مورد نقد و انتقاد واقع شود. بنابراین معرفت و فهم دینی ما رنگ بشری بودن را دارد و به تعبیری معرفت بشری است.
▪ رکن چهارم: معارف بشری با یکدیگر در ارتباطاند.
▪ رکن پنجم: معارف بشری متحول‏اند.
▪ رکن ششم: تحول معارف بشری، تکاملی است. مسأله ترابط و تحول و تکامل معارف بشری به طور برجسته در تفکر هگل وجود دارد.
ابتدا نظر ارنست ترولتش را ذکر می‏کنیم و سپس به دیدگاه هگل می‏پردازیم.
● مسأله ترابط معارف از دیدگاه ترولتش‏
وی اصلی دارد به نام «اصل همبستگی» یا «به هم پیوستگی» که بر اساس آن، هر حادثه تاریخی با حوادث دیگر در مجموعه‏های واحد همبستگی دارد و نوعی پیوستگی تام و ذاتی در تاریخ وجود دارد. از این سخنان ترولتش بر می‏آید که هر حادثه‏ای را نباید مجزا در نظر گرفت؛ زیرا هر حادثه در یک شبکه بسیار پیچیده از روابط علّی وجود دارد.
● مسأله معارف از دیدگاه هگل‏
تبیین دیدگاه هگل نیازمند ذکر مقدماتی است:.۱ از دیدگاه هگل، هر امر موجودی معقول است و هر امر معقولی موجود می‏باشد. می‏توان گفت در نظام فلسفی هگل، متعلّق فکر، خود فکر است؛
▪ از نظر هگل واقعیت از چنان وحدتی برخوردار است که نمی‏توان هیچ واقعیت مجزایی را جز در رابطه با کل به‏خوبی فهمید. یکی از مورخان فلسفه می‏گوید: «به نظر هگل حقایق جزئی و فردی، تنها هنگامی که به عنوان جنبه‏های یک کل نگریسته شوند، عقلانی می‏گردند» ؛
▪ به نظر هگل، حقیقت به معنای نظام و سیستم است. حقیقت، کل است؛ آن هم یک کل در حال تکامل؛ تکاملی به طریق تناقض و دیالکتیک؛
در نتیجه از این مقدمات برمی‏آید که واقعیت با شناخت یکی است و هیچ واقعیت یا شناختی جز در رابطه با کل واقعیت‏ها و شناخت‏ها فهمیده نمی‏شود و کل این شناخت‏ها و واقعیت‏ها در حال تکامل است که به این ترتیب ارکان چهارم، پنچم و ششم نظریه معرفت دینی از این بحث‏ها نتیجه گرفته می‏شود.
● اشاره‏
به نظر می‏رسد هرچند روح نظریه قبض و بسط برخاسته از اندیشه غرب است؛ اما شکل و تقریر جدید آن از جانب صاحب‏نظریه است. همچنین اینکه این نظریه توصیه‏هایی هم دارد که مناسب بود به وجود آنها در تفکر غرب پرداخته می‏شد و نقد رکن سوم توسط ایشان با موضوع مقاله سازگار نیست و ذکر منابع در چنین بحثی برای داوری ضروری به نظر می‏رسد.
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم