دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

«کشتی» والیبال نیست!


«کشتی» والیبال نیست!
مثل آونگ ساعت،جمله ای هر لحظه تکرار می شد؛ «کشتی» والیبال نیست.کشتی و گرفتن ۱۴ مدال در المپیک. می دانستیم شعار است، خوشایند بود و بوی امیدواری می داد، اما نه، ما ۱۴ مدال از هیچ المپیکی نمی خواهیم، فقط نگذارید روح سلحشوری این مردم با شکست اسطوره هایشان بمیرد.
چهار سال پیش و زمانی که المپیک خاطراتش را در زادگاهش ورق می زد، از وعده مدالهای دورقمی خبری نبود و ژستهای علمی شدن و رفت و آمدهای چند آقای دکتر بر سر ورزش اسطوره ای ما، چهره تبلیغاتی به خود نگرفته بود.
● برسر ورزش رستم و سهراب چه آمد؟!
در باکو ۲۰۰۷ وقتی تنها در یک وزن (۹۶ کیلو) نایب قهرمان و در رده بندی تیمی هفتم شدیم، سهل انگاریها خودنمایی کرد، اما این امیدواری به وجود آمد تا باکو و بلایی که سر کشتی آزاد ایران آمد، حداقل در المپیک تکرارنشود.
بحث شکست کشتی آزاد در باکو، همیشه پاسخش موفقیت کشتی فرنگی بود؛ فدراسیون کشتی به مدالهای طلای دلاور مردی به نام حمید سوریان تکیه داد. مدالهایی که با مشقت به نام سوریان ضرب می شد و دیگران به راحتی آن را خرج می کردند!
متهم شدیم به عیب جویی، که شکستها را زیر ذره بین می بریم و پیروزی کشتی فرنگی و رشد آن را نادیده می گیریم!اما امروز چطور؟!سرانجام کشتی فرنگی را باید ببینیم یا نه؟
بحران مدیریتی یا مدیریت بحرانی هرچه که صدایش کنیم حتی نتوانست استعدادهای ناب قهرمانی چون حمید سوریان راحداقل حفظ کند، ارتقا بخشیدن پیشکش!
آن قدر مسائل ریز و درشت، کنار هم چیدند که امتداد آن به چین رسید و حاصلش چیزی نبود جزناکامی و سقوط در المپیک!
● می خواهید با چشمان شما نگاه کنیم و خرده نگیریم؟
غرورمان شکسته؛ شکستن آن را برگردن سوریان و همقطارانش نیندازید، آنها بارها تواناییهای خود را ثابت کرده اند و اگر امروز، قابلیت و استعدادشان هدر می رود، باید قصور را در عملکرد و برنامه ریزیها جستجو کنیم.
صورت مسأله کجاست؟!چطور می شود پای دکترها را به خانه کشتی باز کرد و فیگورهای علمی و هزاره سومی گرفت، اما محصول آفت زده این باغ را به کار دیگران و گذشته نسبت داد؟ چطور می شود از«آنالیزور» و تأثیر خوبی که می تواند در صورت شعاری نبودن بر ورزش اول ایرانیان داشته باشد، سخن گفت و دهان را با آن پر کرد، اما حتی از آنالیز کردن وضعیت کشتی گیران خود ناتوان بود؟!
صورت مسأله را می توان پاک کرد، می توان به راحتی از کنار خاطره های تلخ کشتی در پکن گذشت. می توان مثل کنار زدن منتقدانی که نگران این روزها بودند، همه چیز را کنار زد... صورت مسأله را می توان پاک کرد، اما نمی توان آن را بدون پاسخ گذاشت.
می توان ۱۰ سال دیگر هم برای برگزاری کنفرانس خبری و نشستی با کارشناسان کشتی معطل کرد؛ می شود آب را گل آلود کرد و ماهیهای درشتی از محصول مشترک گل و آب گرفت، بسیاری از مسائل را می توان پشت پرده حل کرد و چشم بر واقعیتها بست.
«کشتی» والیبال نیست. کشتی هیچ چیز دیگری نیست. کشتی، کشتی است و ریشه در خون، روح و فرهنگ مردم دارد؛ مردمی که در داستانهای شاهنامه فردوسی زندگی کرده اند و بارها در دل بر مظلومیت سهراب گریسته اند.
آری گریسته اند، آن هنگام که پشت فرزند در هنگامه کشتی گرفتن به زمین خورد و رستم خنجر کشید بی آنکه بداند پاره تنش را غرق درخون کرده است.
داستان امروز ما و کشتی، شاید همان ماجرای رستم و سهراب باشد.
منبع : روزنامه قدس