شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


دفورماسیون فانتزیک واقعیت‌ها در خیال


دفورماسیون فانتزیک واقعیت‌ها در خیال
آن چه سبب برجسته شدن وجه کمیک آثار مولیر می‌شود آن است که او هوشمندانه و با دقت، تناقضات و پارادوکس‌های درونی و ذهنی آدم‌ها را به شکل بیرونی و در رفتار و گفتار آن‌ها نمایان می‌کند و این تناقضات هنگام رویارویی آدم‌ها به دلیل آن که هر کدام دارای تناقضات متفاوتی هستند، خود به خود به یک تناقض سوم که پارادوکسیکال‌تر است، می‌انجامد. در نتیجه آدم‌ها و موقعیت‌های شکل گرفته بسیار کمیک و خنده‌آور می‌شوند. ضمناً به برون نمایی درونیات و نهایتاً به شخصیت‌پردازی آن‌ها کمک می‌کند.
مولیر دیالوگ‌های ساده اما سنجیده‌ای را با رخدادها همراه می‌کند. از این رو آثارش همواره کمیک و مفرح‌ هستند. او نشان دادن صفات و خصوصیات رفتاری فردی و مخصوصاً گروهی پرسوناژها را معیار و موضوع آثار خود قرار می‌دهد و چنین به نظر می‌رسد تا زمانی که وقت داشته به نوبت سراغ آدم‌ها و موقعیت‌هایی با خصوصیات و ویژگی‌های متناقض و کمیک رفته است که باید"مریض خیالی" را هم جزء همین آثار به حساب آورد.
ناگفته نماند که خود مولیر در فوریه سال ۱۶۷۳ و در چهارمین شب اجرای این نمایش روی صحنه تئاتر سلطنتی پاله رویال فرانسه در حالی که خودش نقش"آرگن" را در همین نمایش بازی می‌کرد، دچار حمله قلبی شد و همان شب در بستر از دنیا رفت.
از مشخصه‌های دیگر آثار مولیر، خردگرایی و جنبه‌های انتقادی و نیز درک شاعرانه او از موضوعات مورد نظرش است. او با بیانی کمیک تناقضات گفتاری و رفتاری پرسوناژها را که خودشان به آن‌ها عادت کرده‌اند و در حقیقت با آن‌ها زندگی می‌کنند، به کمک طرح و پیرنگی حساب شده نمایان می‌کند.
نمایش"مریض خیالی" اثر مولیر به کارگردانی گی سیمون از کشور فرانسه یک فانتزی است که به شیوه کمدی دلارته(‌Commedia Delarte) اجرا می‌شود. در آن شیوه‌هایی مثل گروتسک(Grotesque) و دفورماسیون(Deformation) طبق معمول و به کمک ماسک و لباس وجوهی دراماتیک پیدا کرده‌اند. بین همه پرسوناژها فقط پرسوناژ محوری"مریض" و دختر جوان دارای صورت‌های خودشان هستند؛ بقیه به شیوه‌ای که نوع ژانر نمایش و نیز محتوای ذهنی و خیالی آن اقتضا می‌کند،‌ تغییر یافته‌اند.
محتوای نمایش"مریض خیالی" پیرامون ذهنیات خود مریض سیر می‌کند و در آن کوشش شده طی چرخه‌های ذهنی متداومی، دنیایی کمیک، فاتنزیک و فراواقعی حول بن‌مایه‌های موضوعی تهدید، عشق و مرگ شکل بگیرد که در آن به تناسب کمدی دلارته از تناقض، اغراق، حرکات سریع و گاه آهسته، بالا و پایین شدن، میمیک چهره، اسکلت نمایی، سقوط، حادثه‌زایی، تغییر صدا، استفاده از اصوات، کوچک و بزرگ نمایی‌، تکرار، وانموده‌سازی، کنتراست، حرکات عروسکی، غرابت، غیرنمایی و... استفاده شده است تا تماشاگران به این دنیای فانتزیک و فراواقعی واقعاً بخندند.
نمایش"مریض خیالی" با همه غرابت‌ها، غیرنمایی‌ها و دگرنمایی‌هایش و دخالت در آناتومی و شاکله آدم‌ها و حتی فرم اجرا که به علت تخیلی بودنش تا حد زیادی شگفتی‌های خاصی هم به همراه دارد، هرگز تماشاگران را نمی‌ترساند، بلکه از عناصر ترسناکی مثل اشباح مرگ و اسکلت‌نمایی برای خنداندن مخاطب بهره می‌گیرد؛ یعنی در این اجرا در ماهیت موضوعات هم نوعی تغییر شکل رخ می‌دهد و عنصر ترس به شکل پارادوکس‌‌واری به شادی و خنده تبدیل می‌شود.
ترفندهای ابتکاری گی‌سیمون زیاد است: استفاده از نور برای القای چرخه‌های ذهنی پرسوناژ محوری، اجرای رقص مرگ و مخصوصاً جابه‌جایی پرسوناژهای اصلی و فرعی در کل به داستانی ذهنی دامن می‌زنند که در آن همه چیز براساس مابه‌ازاءهای روحی و روانی پرسوناژ اصلی و در شاکله‌ای فانتزیک، که شاخصه‌ای برای معرفی و شخصیت‌پردازی روحیه کمیک خود پرسوناژ هم در عالم واقعی است، به تماشاگر ارائه می‌دهد.
تغییرات داده شده در خصوصیات آناتومیک پرسوناژها علاوه بر شکل‌دهی کنتراست‌ها و غرابت‌های فردی سبب شده در صحنه‌ها و اجرا هم هیچ چیز واقعی جلوه نکند و همه اجزا و عناصر به واقعیت‌های مجازی اما عینی دنیای یک نمایش خاص تغییر شکل بدهند؛ طوری که بیانگر و نشانگر دو واژه مریض و خیالی باشند که در عنوان نمایش روی آن‌ها تاکید شده است.
صحنه‌های نمایش طوری پردازش شده که حتی طراحی آن‌ها از همان ابتدا تصوری غیر از دنیای نمایش به تماشاگر نمی‌دهد و وقتی پرسوناژها وارد صحنه می‌شوند دیگر تردیدی باقی نمی‌ماند که موضوع، آدم‌ها، شاکله اجرا و حتی ابزار صحنه هم به دنیایی فراواقعی و ذهنی و سوبژه تعلق دارند که به کمک دراماتورژی مدیوم نمایش به شکل ابژه و عینی درآمده‌اند.
طراحی صحنه و مخصوصاً شکل و اندازه تخت مریض به همان فرم تخت بیماران بیمارستان‌هاست، اما گی‌ سیمون کارگردان نمایش، سعی کرده به گونه‌ای هنرمندانه آن را به یک سن ثانویه تبدیل کند و در طول نمایش نیز اکثر پرسوناژها را به بهانه‌های گوناگون روی این تخت می‌برد و با حرکات آن‌ها نمایه‌های کمیک صحنه‌ای ارائه می‌دهد. او حتی به میزانسن‌های هوایی نیز متوسل شده است. قرار دادن تاب روی تخت مریض یکی از جنبه‌های تخیلی صحنه محسوب می‌شود، زیرا قرار نیست این ابزار صحنه هم از تخیلی بودن مبرا باشد؛ اگر چنین می‌شد در آن صورت هیچ چیز خیالی و مجازی به تصور درنمی‌آمد.
ماسک نیز برای"غیر نمایی" کاربری دراماتیک بالایی دارد و جنبه‌های فانتزیک و تخیلی اجرا را به شکل مضاعفی ارتقا داده است.
نمایش دارای پارادوکس دیگری هم هست: مریض خیالی از همه آدم‌ها پر تحرک‌تر و حراف‌تر است و البته همین هم باز نمایه‌ای تخیلی به حساب می‌آید، زیرا او در ذهن خویش خودش را این گونه می‌بیند.
استفاده از بک پروجکشن کاربری دراماتیک پیدا نکرده و به جز در مواردی، ترفندی اضافی است، چون داده‌های بصری و نیز موضوعی قابل اعتنایی به اجرا نمی‌افزاید.
بازیگران بسیار ماهرانه و هنرمندانه نقش‌هایشان را ایفا می‌کنند و به نظر می‌رسد که تمرین‌های طولانی و حساب شده‌ای را از سر گذرانده‌اند. بازیگر محوری نقش مریض خیالی شیوه بازی‌اش شبیه بازی لوئی دوفونس کمدین معروف سینمای فرانسه است.
در جاهایی به سبب کاربری خاص نور، تصاویری از اجرا به صورت یک نمایش سایه‌ای جنبی روی دیوارهای کناری داخل سالن شکل می‌گیرند و گمانه‌های ذهنی را فراگیرتر می‌کنند. موسیقی نیز سهم عمده‌ای دارد که گاه با آواز همراه می‌شود و برخی صحنه‌ها را به نمایه‌های موزیکال تبدیل می‌کند.
نمایش"مریض خیالی" در حوزه طراحی صحنه، لباس و نیز چهره‌پردازی بسیار موفق است و بخش قابل توجهی از غرابت کمیک و فانتزیک اجرا به همین‌ها مربوط می‌شود.
کارگردان با هوشمندی و در نظر گرفتن میزانسن‌های متنوع هوایی حتی از بخش‌های بالایی صحنه هم نهایت استفاده را می‌برد. بازیگران به همه زوایای صحنه راه پیدا می‌کنند. تخت بیمار را همان طور که قبلاً اشاره شد به یک سن ثانویه تبدیل کرده و صرف نظر از بک پروجکشن‌ها که خیلی ناشیانه به اجرا درمی‌آیند و ضمناً تا حدی اضافی جلوه می‌کنند، بقیه ارکان و عناصر نمایش، همگی حساب‌ شده، هنرمندانه و با توجه به نیازها، تعاریف و ضرورت‌های کمدی دلارته از عینیت نمایشی بالایی برخوردار شده‌اند: شاکله‌ کلی اجرا در بطن خود نشان می‌دهد که رویکردهای اخلاقی و رفتاری مولیر نیز‌ پس زمینه اکثر آثار او را تشکیل می‌دهند و در متن نیز این امر وجود دارد، اما نمایش در کل به شیوه همان کمدی دلارته اجرا می‌شود.
نکته حائز اهمیت آن است که گرچه تماشاگران ایرانی دیالوگ‌های زبان فرانسه را نمی‌فهمند، اما نمایش به سبب ویژگی‌های بصری و دراماتورژی قابل اعتنایش نهایتاً موفق می‌شود به کمک نمایه‌های پرحرکت و کنش‌مند متنوع و نیز با تاکید بر چگونگی شکل‌دهی روابط بین پرسوناژها، تماشاگران را با خود همراه و با آن‌ها ارتباط عاطفی خوبی برقرار کند.
حسن پارسایی
منبع : ایران تئاتر