جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


معیارهایی برای توانمند سازی زنان


معیارهایی برای توانمند سازی زنان
توسعه فقط به معنای افزایش دستیابی به منابع و رفاه نیست. بلكه به طور اهم بستگی به فرآیندی دارد كه به وسیله آن، این منافع حاصل گردد. فرآیند توسعه، به طوری كه به وسیله اكثر سازمان‏های عمرانی و توسعه‏ای تعریف گردیده است، به معنای مشاركت گروه‏های هدف در فرآیند توسعه می‏باشد به طوری كه اینان فقط به عنوان گروه‏های ذینفع از عایدات پروژه به حساب نمی‏آیند، بلكه بدینوسیله قابلیت توسعه‏ای خویش را در مورد تشخیص و فائق آمدن بر مشكلات تقویت می‏نمایند. برای به دست آوردن یك معنای مفید و عملی از توسعه امور زنان، باید دو مفهوم برابری جنسیتی و مشاركت در فرآیند توسعه كنار یكدیگر واقع شوند.
چنانچه مساوات بین زنان و مردان محور تعریف توسعه امور زنان باشد، این مسئله به همراه خویش لزوم تفویض اختیارات به زنان را برای فائق آمدن بر تنگناهایی كه در امر مسئله برابری زنان در جوامع مردسالاری وجود دارد، در برمی گیرد.
شمای زیر فرآیند توسعه امور زنان را در پنج مرحله از برابری تعیین می‏نماید وبنابراین در مراحل فرآیند، توانا سازی نه تنها ناشی از كسب برابری است بلكه به همان میزان برای تعقیب اهداف برابری ضرورت دارد.
● معیارهای تواناسازی زنان
همچنین این شما نشان می‏دهد كه مدارج بالای برابری خود به خود به عنوان مدارج بالای توسعه و توانا سازی زنان محسوب می‏گردد. نگاهی به تجزیه و تحلیل از وضعیت اجتماعی - اقتصادی زنان وقتی مطرح می‏گردد كه سطوح برابری فوق به زیر سؤال برده شوند و این می‏تواند در سطوح پایین به عنوان یك مسئله اولیه و پایه‏ای و در سطوح بالا بیشتر یك مسئله جدی تلقی گردد.
اكنون نگاهی به یكایك این پنج مرحله می‏اندازیم تا منظور اصلی از توسعه امور زنان را مشخص نماییم.
▪ مرحله اول: رفاه
این مرحله‏ای است كه طی آن مسائل رفاه مادی زنان در مقایسه با مردان در مواردی مانند وضعیت تغذیه‏ای، تهیه مواد غذایی و درآمد خانوار كه مسائل نابرابری را در پی دارد مورد بررسی قرار می‏گیرد. در اینجا وضعیت زنان فقط از نظر ارقامی و آماری توصیف می‏گردد، بر مبنای این تصور كه زنان قادر بر ایجاد تغییری در وضع خود نباشند و بر مبنای این تصور كه زنان فقط از مزایای برنامه‏های رفاهی استفاده می‏نمایند.
در اینجا از عبارت " فواصل جنسیتی " به معنای فقدان رفاه برای زنان در مقایسه با مردان در مسائلی مانند وضعیت تغذیه‏ای و میزان مرگ و میر و غیره می‏توان نام برد.
این مرحله رفاهی اهمیتی به این كه آیا زنان به تنهایی موجوداتی فعال، سازنده و تولید كننده در رفع احتیاجات خود هستند یا نه، نمی‏دهد. این مرحله، مرحله صفر از تواناسازی زنان محسوب می‏شود: فعالیت زنان برای پیشبرد رفاه خویش نسبت به مردان، آنان را در گیر فرآیند توانا سازی و درگیر " مراحل بالای برابری " می‏نماید. به عبارت دیگر، اگر وضعیت رفاهی دختران و زنان به دلیل تبعیضات جنسی پایین است ،پس فائق آمدن بر این تبعیضات ، فرآیند توسعه‏ای تواناسازی و بنابراین سطوح بالاتر مراحل برابری را در بر می‏گیرد.
نهایتاً هدف برابری و توانا سازی زنان باید به برابری رفاهی بیانجامد و بنابراین پنج سطح برابری بصورت یك دایره، كامل خواهد بود. به عبارت دیگر مسئله رفاه زنان یك هدف بسیار مهم است اما بدون در نظر گرفتن مسائل جنسیتی در مراحل دیگر، نمی‏تواند به خودی خود یك هدف محسوب گردد.
▪ مرحله دوم: دسترسی
"فواصل جنسیتی " در مرحله رفاهی مستقیماً از مسئله نابرابری دسترسی به منابع ناشی می‏گردد. تولید پایین زنان نسبت به مردان از محدودیت آنان برای دسترسی به عوامل تولید ، مثل زمین، كار و سرمایه است. در مقایسه با مردان،
زنان دسترسی كمتری به آموزش و كارهای دستمزدساز، خدمات آموزش‏های مهارت زا كه استخدام و تولید را ممكن می‏سازد دارند. اینجا عبارت " فواصل جنسیتی " به دسترسی كمتر زنان به منابع اطلاق می‏شود، كه این دسترسی شامل دسترسی به دسترنج خود نیز می‏باشد، و اینكه زنان به دلیل دارا بودن وظیفه سنگین خانه داری دچار كمبود وقت برای رسیدگی به امور خود و فرزندان شان هستند.
در اینجا برابری به معنای این است كه زنان دارای حق مساوی دسترسی بر طبق اصول برابری باشند. همچنین توانا سازی به معنای این است كه زنان دارای حقی برابر برای دسترسی به منابع در حیطه خانواده و در مقیاس بزرگتر و در سیستم كشوری نیز داشته باشند. داشتن دید " برابری دسترسی به منابع "، نباید این حالت را در ما به وجود بیاورد كه تنگناها و سدهای واقعی نادیده گرفته شوند و دسترسی به منابع نقطه پایانی در راه توسعه امور زنان شود. فقدان دسترسی به منابع نمی‏تواند به عنوان تنها یك دلیل برای مسائل جنسیتی به حساب آید. این فقط می‏تواند به عنوان یك نتیجه از تبعیض جنسیتی محسوب گردد. زمانی كه زنان سعی بر فائق آمدن موانع در راه دسترسی به منابع را دارند، به ناچار با تبعیضات سیستماتیك (حساب شده‏ای) برخورد خواهند كرد. هنگامی كه زنان به بن بستهایی كه آداب و رسوم اجتماعی برایشان به وجود آورده می‏رسند و یا اینكه بر علیه قانون تبعیض‏انگیز كه آنان را از دستیابی به منابع منع می‏كند به پامی خیزند، فرآیند توانا سازی تضمینی می‏شود كه مرحله بالایی از آگاهی را در بر بگیرد.
▪ مرحله سوم: آگاهی
این مرحله از برابری شامل این است كه زنان چگونه مفهوم فرآیند توسعه را در حد نابرابری ساختاری درك می‏كنند . زنان باید در ك كنند كه مشكلات آنان از بی كفایتی‏ها و كمبودهایشان ناشی نمی‏شود بلكه آنان به وسیله یك سیستم اجتماعی كه در آن تبعیضات صورت رسمی و قابل قبول به خود گرفته است، عقب نگاه داشته شده‏اند. این مسئله مستلزم نگرشی خاص به جامعه است كه در آن با یك تجزیه و تحلیل انتقادی با جامعه برخورد نمایند تا تشخیص داده شود كه تبعیضاتی كه قبلا" طبیعی " و یا واقعیتی غیر قابل تغییر قلمداد می‏شده است، تغییرپذیر هستند. این مراحل متضمن تشخیص نقش‏های جنسی و جنسیتی می‏باشند و این كه نقش‏های جنسیتی به فرهنگ بستگی داشته و قابل تغییر می‏باشند. در این سطح، برابری به معنای باور داشتن به برابری در نظر گرفته می‏شود و در اینجا می‏توان آن را به طور خلاصه اینطور تعریف كرد كه تقسیم كار برحسب جنسیت مطلوب هر دو طرف باشد و نباید به معنای سلطه یك جنس بر جنس دیگر چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی باشد.
قبول برابری جنسیتی به عنوان یك هدف توسعه‏ای، بر اساس آگاهی جنسیتی قرار دارد و به عنوان ركن قطعی ایدئولوژی توانا سازی است كه می‏تواند اساس یك بسیج همگانی برای رفع مسائل نابرابری زنان باشد.
در اینجا " فواصل جنسیتی " نمی‏تواند به صورت عدد و رقم دربیاید بلكه یك فاصله عقیده‏ای به شمار می‏آید و این باور كه وضعیت بدتر اجتماعی - اقتصادی زنان و تقسیم كار به لحاظ جنسیت وبرمبنای آداب و رسوم یك امر طبیعی و یا به عبارتی تغییرناپذیر است. این نوع فواصل جنسیتی به نظر می‏رسد كه همه روزه در پیام‏های روزانه رسانه‏های گروهی و یا كتاب‏های درسی مدارس از آن یادمی شود. توانا سازی به معنای دیدن از ورای این پیام‏هاو بازپس زدن آنهاست : باید مشخص شود كه فرمان برداری زنان جزئی از اوامر طبیعی نیست بلكه به وسیله یك سیستم تبعیض تحمیلی كه ساختاری اجتماعی دارد به وجود آمده است و قابل تغییر می‏باشد.
▪ مرحله چهارم: مشاركت
در اینجا جنبه‏ای از برابری كه شكل مشاركت برابر زنان در فرآیند تصمیم‏گیری به خود می‏گیرد، مورد نظر است. در یك پروژه توسعه‏ای این به معنای حضور زنان در تمام مراحل: بررسی نیازها، شناسایی مشكلات، برنامه ریزی ،مدیریت اجرا و ارزشیابی است. برابری در مشاركت به معنای مشاركت دادن زنان در پروژه هایی است كه آنان به نحوی در آن ذینفع هستند و دخالت دادن این زنان باید به نسبت تعدادشان باشد. برابری در مشاركت در یك جامعه مرد سالار به آسانی به دست نخواهد آمد بنابراین نیاز به افزایش بسیج زنان برای ازدیاد حضور آنان درجامعه خواهد بود.چنین افزایش حضوری می‏تواند به منزله توانا سازی و یك عامل بالقوه مشاركت به سوی افزایش سطح توانا سازی باشد. در كشورهای در حال توسعه " فواصل جنسیتی " در امر مشاركت زنان كاملاً واضح و مشهود است و به خصوص تعداد قلیل زنان نسبت به مردان در مجلس قانون گذاری، در دولت و در تاسیسات اداری نشان دهنده این امر می‏باشد.
اما، بیش از چهار مرحله دیگر، " فواصل جنسیتی " در اینجا به آسانی قابل تبدیل به عدد و آمار و غیر قابل انكار است. در سطح پروژه‏های توسعه‏ای تعریف اصول برابری در مشاركت برای زنان سهل می‏باشد حتی اگر اجرای آن چندان آسان نباشد.
▪ مرحله پنجم: كنترل
افزایش مشاركت زنان در حد تصمیم‏گیری، آنان را به سوی توسعه فزاینده سوق داده و آنان راتواناتر می‏نماید، به طوریكه این مشاركت برای كسب افزایش كنترل در عوامل تولیدوتضمین برابری دسترسی به منابع و توزیع عادلانه منافع باشد. برابری كنترل به معنای توازن قدرت بین زنان و مردان است و این به معنای آن است كه هیچ كدام از آنها در مقام فرمانروایی نخواهند بود.
در اینجا " فواصل جنسیتی "فرمی از قدرت نابرابر بین زنان ومردان را به خود می‏گیرد. به عنوان مثال، كنترل شوهر بر كار و درآمد همسرش به معنای این است كه قدرت تولید زن ممكن است افزایش یابد ولی صرف تامین رفاه خود و فرزندانش نشود و در این وضعیت " فواصل جنسیتی "به صورت یك شكاف بین كوشش و پاداش خودنمایی می‏كند.
منظور از توانا سازی زنان تعویض مردسالاری به زن سالاری نیست، بلكه بیشتر برای معرفی برابری جنسیتی در فرآیند توسعه می‏باشد. برابری در كنترل برای استفاده از سود برابر برای زنان لازم است و به این ترتیب این ۵ معیار به صورت دایره كامل در می‏آید كه از كنترل به رفاه بازمی گردد.
منبع : نشریه سبا