پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


موقعیت اشیا


موقعیت اشیا
عناصر طبیعت، اشیای مصرفی، تزئینی و ذهنی (سیمرغ)، همچون افکار و رویدادها جزء مواد و مصالح شعرند که طی مراتب مختلف ناشی از اعمال شگرد دگرگون می شوند تا چشم اندازی تازه بگشایند. بنابراین ورود اشیا به شعر مستلزم خروج آنها از زمینه عادی و مالوف است. بدیهی است بازتولید اشیا در قواره معمول اگر نشانه تاکید سبکی نباشد، دلیل کم توجهی بر شیء است. پس شیء شاعرانه در همه حال محصول تخیل یا تعقل است که از واقعیت خود منتزع شده یا در مجاورت عناصر دیگر غیرعادی جلوه می کند. به این ترتیب، تفکیک سوژه و ابژه در شعر امری قراردادی است که با هدف شرح و تبیین به کار می رود نه اینکه ذاتی نوعی از شعر باشد.
خاقانی می گوید؛
از اسب پیاده شد، بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین، شه مات شده نعمان
اشیای بیت چه به مثابه دال های بازی شطرنج چه تاریخی، یکسر واقعی اند ولی واقعیتی که بر اثر دخل و تصرف ذهنی و زبانی دچار دگرگونی شده اند. اما در ترجیح سبک بر ابژه دگرگونی در سبک اتفاق می افتد؛
از بیرون به درون آمدم؛ از منظر به نظاره / به ناظر/ نه به هیئت گیاهی نه به هیئت پروانه یی نه به هیئت سنگی نه به هیئت برکه یی / من به هیئت «ما» زاده شدم.
● احمد شاملو، در آستانه
عناصر طبیعت در این بند از شعر در حد کثرت نام های خود باقی مانده اند تا این مفهوم را برسانند که در تقابل با وحدت انسان قرار دارند.اشیای مزبور را می توان کم یا زیاد کرد بی آنکه خللی در القای مفهوم حاصل شود. به عبارت دیگر، نگاه ناظر به درون آمده، نگاهی گذرا یا بهتر است بگویم بی اعتنا به عناصر طبیعت و ترجیح رعایت سبک باروک وار غتفصیلی - تزئینیف بر ابژه است.ورود اشیا به ویژه اشیای مصرفی به شعر دوره حاضر مصادف است با کاهش عناصر طبیعت در شعر که هم بیانگر اشباع عناصر طبیعت در شعر دوره گذشته است و هم توجه حسی شاعر به دور و بر خود. اساساً زندگی شهری استعداد عناصر طبیعت را به سود اشیای مصرفی تضعیف می کند و بالمآل رد خود را در شعر به جا می نهد. از طرف دیگر شاعر برای اجتناب از به کارگیری عناصری که در شعر پیش از وی به اشباع رسیده، به عناصر تازه متوسل می شود؛ بوی قهوه این بار/ اشیا را آشفته کرده/ فنجان نشسته ی صبح/ مشاجره ی عصر/ پنجره یی که امشب به رودخانه باز نخواهد شد/ قهوه یی دیگر بنوشیم/ ساختار روایی شعر مجاز مرسلی است به همراه صنعت تشخیص؛ اشیای آشفته.اجزای متوالی که در توازی هم پیش می روند در تقابل و تقارن با لایه غایب قرار می گیرند.صفت آشفته مابه ازای توصیفی خود را در فنجان نشسته صبح، مشاجره عصر و پنجره یی که امشب به رودخانه باز نخواهد شد به دست می آورد. قید «این بار» در سطر اول و جمله تمنایی آخر؛ قهوه یی دیگر بنوشیم، لایه حاضر را به لایه غایب برمی گرداند؛ قهر در برابر آشتی.همین توازی و تقارن ساختاری در شعر سیب نیز مشهود است؛ سیب حرف اول را زد/ از جاذبه رها شد/ حالا معلوم نیست در ماه یا مریخ/ دنبال که می گردد./ سیب های این درخت جان می دهند برای صادرات/ مردان معمولی زود عاشق می شوند/ پرت می کنند سیب نیم خورده را / به خاطر سیبی دیگر.
توازی گزاره های زد و شد در تقابل با گزاره های مضارع، می گردد و...، قرار می گیرد، یعنی گذشته در تعارض با حال است. از حیث معنایی نیز سیب به مثابه میوه ممنوعه و همچنین شیء قابل بازگشت به زمین از مدار جاذبه های آسمانی و زمینی خارج شده و جای آنها را بده- بستان و رابطه های گذرا گرفته است. ساختارهای شعری نه همواره از قواعدی ثابت پیروی می کنند، نه قواعد ثابت فرآیندهای یکسانی می پرورانند؛ دوره گرد مدام / آهن قراضه و خرده شیشه می خرد / که بار دیگر اشیا / در قالب تابه ها و بطری ها برگردند / تا باز هم در مراسم حمل خرده های برنجی که کنار لانه مورچه ها می درخشند / سهمی داشته باشند. به رغم تقارن و تقابل بین آهن قراضه و خرده شیشه و کالای بازیافت، فرآیند تغییر و تبدیل برخلاف قهوه و سیب، نه استعاری که یکسر مجازی است. شعرهای ایرج ضیایی در دفتر همیشه کنارت یک صندلی خالی هست، منبعث از جزءنگری و پردازش جزئیات است که تصویرهای عمدتاً سوررئال در آنها به چشم می خورد و طنزی پنهان دارد. ساختار روایی بعضی از شعرهای تاریخی او مستند است. یعنی او قطعه یی از متن تاریخی را عیناً در شعر نقل می کند، اما با تغییر زبان، گذشته را به زمان حاضر می کشاند؛ میان گریه و سنگ / ناگاه / تاتارها سر رسیدند / عجب بزن بزنی / برداشت یک؛ عوضی، مگه نگفتی دیگه این ورا پیدات نمیشه
● برداشت دو؛ عوضی، مگه نگفتم دیگه این ورا پیدات نشه
به این ترتیب «عوضی»ها از حیث زبانی عوض شده اند، ولی حقه مهر غمهر؟ف بدان مهر و نشان است که بود.
باری وفور اشیا در شعر ایرج ضیایی باعث می شود که شیء در بسیاری موارد صرفاً نامیده شود یا در بهترین حالت در فضاسازی مداخله کند؛ اشیای متبرک رهایت نمی کنند / می آیند با تقدیر با کهکشان با کندر / از مرمر از گل از چوب / سفره را پهن می کنیم / قبراق ردیف می شوند / لیوان ها کاسه ها /نان چاقو نمکدان / پرشماری اشیایی که در نقش مایه های متمایز ترکیب نمی شوند، چیزی جز تصور کلی که انعکاس نیافته محو می گردد، به جا نمی نهد. در حالی که شیء شاعرانه مبداء حرکت ذهن برای دریافت انگاره یی است که پیش از تولید وجود نداشته است.
قدرت تخیل ایرج ضیایی قوی است و اشیا و عناصر نامتجانس را با زبانی ساده به هم پیوند می زند؛ ماه به تقاص روزهای بارانی از قوس قوزک پا می گذرد / در دایره ی عصا مکث می کند / بعد کنار گل خشکیده یی می ایستد / که دست و دلت نمی رفت قبولش نکنی/
عنایت سمیعی
منبع : روزنامه اعتماد