جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


روایت خشت، خاطره و البته تاریخ


روایت خشت، خاطره و البته تاریخ
بافت های قدیم به عنوان بخش های مهمی از شهر كه نشان دهنده گذشته و هویتشان هستند، در بیشتر كشورهای دنیا مورد توجه ویژه قرار گرفته اند. در كشور ما نیز كه سابقه شهرنشینی كهن و دیرینه ای دارد و بافت های قدیمی به عنوان هسته اولیه شهر و قسمتی كه نحوه اندیشیدن و نگرش نیاكان ما را در جنبه های مختلف زندگی نشان می دهد، بایستی مورد توجه ویژه قرار گیرند.
تحولات تدریجی شهرهای قدیمی ایران
مصنوعات انسان بی شمار و در هریك از آنها آثار ادراكات عقلی و عواطف حسی او جلوه گر است، ولی شاید هیچ پدیده ای به اندازه شهر، با ماهیتی چنان گسترده و مركب، حاوی آنچه در روح انسان ها و بین آنها می گذرد، نباشد. شهرها آینه های كم و بیش شفافی هستند كه در آن تصویر بخش بزرگی از فرهنگ جوامع در بستر تاریخ نمایان شده و بازتاب عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و عوامل ارزشی و نوع روابط آنان در دوره های گوناگون به چشم می آیند.از همین رو هر شهری بیانگر شیوه اندیشیدن و زیستن مردم در زمان های مختلف تاریخی ست. حوادث تاریخی اگرچه گذشته اند، اما مكان تحققشان هنوز مانده؛ مكانی كه قادر است آن حوادث را به بند كشیده و همواره آن را برای مردم امروز زنده نگاه دارد.در كشور ما نیز كه سابقه شهر نشینی بسیار دارد، تاثیر جریانات گوناگون فرهنگی ـ اجتماعی در طول تاریخ بر نوع الگوی شكل گیری شهرها به وضوح به چشم می خورد. مسائلی همچون مذهب، فرهنگ، اقلیم، امنیت و... در تركیب شهرهای قدیمی ما مشهود است.نوع تركیب ابنیه، درونگرایی و برونگرایی، نمود بیرونی بنا، حصار شهر و... همگی اتفاقاتی بودند كه به تبع شرایط به وجود می آمدند و می توان با مطالعه شرایط اجتماعی هر دوره نوعی انطباق در شیوه زندگی مردم را با معماری آنان مشاهده كرد، پیشینیان ما با شناخت كافی از شرایط پیرامون و پایداری محیط، شهرهایی با هویت، متعادل و پویا در كالبد و هماهنگ با اقلیم و طبیعت به وجود می آورند. رشد شهر، تدریجی و احداث تاسیسات شهری با نیازهای ساكنان هماهنگ و بر اساس آن در شهر توازن برقرار بوده و ایده خانه و تعمیر آن در مقابل مسكن و تعویض آن قرار داشت. ردپای اینگونه تفكر را در شهرهای كشورمان تا حدود اواخر دوره قاجار می توان دید.در این دوره تحولاتی در شهرها روی داد كه بتدریج با افزایش جمعیت و پیشرفت صنعت و تحت تاثیر عواملی چون عوض شدن نحوه زندگی مردم، ورود تحصیلكردگان معماری غرب (و ناآشنا به معماری بومی) و تفكر سیاسی حاكم بر جامعه شهرها به صورت بی رویه و بی برنامه توسعه یافته و پیكره و سیمای آنان مخدوش شد.
تغییرات گسترده شهری
با گسترش جمعیت شهرنشین، بافت جدید شهری با درنظر گرفتن شرایط امروز شكل گرفت. برای ایجاد ارتباط این محدوده ها با بافت قدیمی، بایستی نوعی هماهنگی صورت می پذیرفت و سریع ترین روش، هماهنگ كردن بافت قدیمی با شهر جدید بود، چراكه امكان هماهنگ كردن تاسیسات و خدمات شهری با بافت در هم تنیده و پیچیده قدیمی شهر وجود نداشت. رفت و آمد خودرو، جمع آوری زباله، ایجاد امنیت توسط پلیس و... در كوچه پس كوچه های كم عرض امكانپذیر نبود.در دوره پهلوی اول شاهد خیابان كشی های گسترده شطرنجی و بدون درنظر گرفتن نظم ارگانیك و ساختار به هم فشرده بافت هستیم. اگرچه در این مقطع خیابان كشی ها برای ایجاد شبكه ارتباطی و ارائه خدمات شهری الزامی می نمود، اما به دلیل یكباره بودن، فرصتی برای انطباق با شرایط جدید به بافت قدیم داده نشد و ارتباط فضایی پیوسته این بافت ها را كه طی سالیان متمادی و بر اساس ارتباطات اجتماعی صورت گرفته بود از هم پاشید! در اروپا روند تغییر سازمان فضایی بر اساس تغییر تدریجی روابط اجتماعی و با سرعتی كمتر از ایران صورت گرفت و در ضمن صنعتی و استاندارد شدن، در همه جنبه های شیوه زندگی رسوخ كرد، بدین معنا كه در مواردی دستاوردهای صنعتی شدن دقیقا جایگزین عناصر معماری یا با آنها هماهنگ شدن مثالی برای این روش هماهنگی، جایگزین شده چراغ های برق به جای چراغ های گاز است كه نوع پیشرفته ای از روشنایی مصنوعی را پیش از ورود برق در خانه ها تامین می كرد. جایگزینی برق در اساس نورپردازی فضاها تغییری ایجاد نكرد، اما همانگونه كه مطرح شد در ایران به دلیل یكباره بودن و طی نشدن پروسه تحولات در طول تاریخ، تنها نتیجه و محصول تحولات در اختیار مردم قرار گرفت و پریشانی گسترده در همه جنبه های زندگی ایجاد شد. طی انجام این تغییرات، تحولات اجتماعی نیز به تضعیف نقش كاربردها، فضاها، عناصر قدیمی و محدوده های مسكونی كمك كردند....
ساكنان جدید، جایگزین شهروندان قدیمی
با بهبود شاخصه های بهداشتی و كاهش مرگ و میر و افزایش جمعیت از یك سو و ایجاد مشاغل جدید و هجوم مهاجران روستایی از سوی دیگر، بافت قدیم جوابگوی ساكنان نبوده و تراكم جمعیت بشدت افزایش یافته و فشار زیادی به كالبد آن وارد شد. با هجوم مهاجران روستایی به شهر، آنها در محلات مسكونی قدیم ساكن شدند كه هم به لحاظ اقتصادی و هم در سازگاری آنان با محیط جدید موثر بود. ساكنان متمكن این محلات نیز علاقه مند به زندگی در محیطی آرام و استفاده از امكانات و خدمات اجتماعی جدید بودند. بدین ترتیب ازدحام و شلوغی مناطق مسكونی، بویژه اطراف بازار آنها را به سوی خانه های نوساز با امكانات جدیدتر می كشاند. با وجود خانه هایی كه آشپزخانه و سرویس آن در میان خانه قرار داشت و علاوه بر سهولت دسترسی، از نور و بهداشت كافی برخوردار بود، كسانی كه توانایی مالی ساخت چنین خانه هایی را داشتند، در محلات شلوغ قدیمی شهر نمی ماندند و بتدریج بافت میانه در اطراف شهر قدیم شكل گرفت.
با جابجایی جمعیت بافت قدیم و حضور ساكنان جدید، این محلات رو به فرسودگی گذاشتند، چرا كه شهروندان قدیمی، آشنا به سنت های زندگی در بافت و فرهنگ نگهداری از آن بودند و هرجا نیاز بود به یاری شهر خود می پرداختند و علاوه بر رفع نیازهای عمومی و تاسیسات شهری به مرمت و تعمیر آن همت می گماردند، اما ساكنان جدید، نه شناختی از این محلات داشتند و نه مسئولیتی در قبال آن احساس می كردند و از طرفی توانایی تامین هزینه های نگهداری بناها را نداشتند، در نتیجه فرصتی برای بهسازی و بازسازی قسمت های در حال تخریب نماند.با نزول ارزش سكونتی و كیفیت ابنیه بافت قدیم، محلات قدیمی ارزش اجتماعی خود را از دست دادند و هركس كه می توانست از آن گریخت! بتدریج بافت قدیم كه محل تجمع فعالیت های گوناگون شهری بود، بعد از گسترش های جدید ارزش عملكرد مسكونی و برخی كاركردهای خود را از دست داد و به عنوان قطب سرویس دهنده به مناطق قدیمی و جدید عمل كرد.
برنامه ریزی های اداری - سیاسی
از نظر اداری و سیاسی بخش دولتی نسبت به انجام اقدامات موثر در این محلات مستاصل و سرگردان است. مرمت های مقطعی و غیرمسئولانه و بدون انجام كار كارشناسی و پروژه های مخرب، قوانین دست و پا گیر و نامشخص باعث آشفتگی بیشتر شده و مردم و بخش خصوصی را از وارد شدن به امر بازسازی بازداشته است. وجود دیدگاه های مختلف و گاه غلط در مورد بافت قدیم ( مثل برخورد حفاظتی ـ صیانتی یا دیدگاه تخریب كل بافت و نوسازی آن) برخورد با آن را پیچیده تر كرده است.از نظر اقتصادی نیز نه بخش دولتی و نه بخش خصوصی تمایل به سرمایه گذاری از خود نشان نمی دهند. اكثر اقدامات انجام شده در بافت نیز در لبه خیابان هایی ست كه به بافت قدیم تحمیل شده و به نحوی سرمایه گذاری را مقرون به صرفه كرده و باعث تضعیف نقش بازار و واحدهای تجاری كوچك درون محلات شده و بدین ترتیب قسمت های عقبی و درون بافت متروك رها شده است.
چه باید كرد؟
مجموعه عوامل فوق الذكر باعث شده تا بافت قدیم با وضعیت فعلی در مقابل مظاهر جدید زندگی شهری، كارایی لازم را نداشته و نسبت به مسائل تازه به عنوان ارگانی پویا و زنده قابلیت انطباق نداشته باشد. وقتی چنین مشكلی بررسی می شود، اولین چیزی كه به ذهن می رسد، بررسی راهكارهای تصحیح این وضعیت نابسامان است.متاسفانه اولین چیزی كه به ذهن مسئولان رسیده، تخریب بوده است. برای تصحیح بافت های تاریخی تخریب های وسیعی صورت می گیرد. راه دیگری كه به ذهن می رسد برنامه حفاظت بافت قدیمی را فراهم می سازد. آنچه در اغلب تلاش ها از یاد رفته جاری كردن روح زندگی در این محیط های ارزشمند شهری ست. اگرچه این روش كالبد بافت را مرمت می كند، اما از این بافت شهری یك نهاد مدنی نمی سازد.آنچه مسلم است اینكه این بافت ها برای پویایی نیازمندسكونت هستند. (چراكه نمی توانیم یك منطقه تاریخی داشته باشیم كه صرفا عمومی باشد، از این جهت كه ساعات كار مناطق عمومی محدود است و در ساعاتی از روز، منطقه به محدوده غیرزنده مبدل می شود ).با ارتقای كیفیت كالبدی و اجتماعی مسكن می توان علاوه بر ارائه خدمات بهتر به ساكنان فعلی بافت، ساكنان اصلی این بافت های ارزشمند را كه هویت اصلی بافت قدیم به شمار می روند به محلات اصلی خود برگرداند. در این راستا بایستی علاوه بر شناخت بافت، از یك سو كمبود ها را شناسایی كرده و از سوی دیگر با شناخت پتانسیل ها، زمینه را برای تجدید حیات و جذب سرمایه و حضور مردم فراهم كرد. در تجربه سایر كشورها، ضمن باز زنده سازی فضایی، روحیه زندگی سرشار از فعالیت نیز در بافت های قدیمی شكل گرفته و چه بسا بافت احیا شده به قلب تپنده برای شهر تبدیل شده است. در آنها زندگی روشنفكری، فرهنگی و تفریحی شكل گرفته، فضایی برای زندگی، گذران اوقات فراغت به سلامت و از همه مهمتر جذب توریست فراهم آمده است.پروژه هایی نظیر احیای شهر قدیم بولونیای ایتالیا، باز زنده سازی محله حفصیه (Hafsia) در تونس و رونق دوباره بازار قدیمی و مراكز مسكونی آن، احیای محدوده قدیمی شهر اصیله (Assila) درمراكش و تبدیل شهر به محل برگزاری بزرگترین فستیوال های فرهنگی - هنری شمال آفریقا از جمله این تلاش هاست. در كشور خودمان نیز فعالیت هایی در زمینه احیا و باز زنده سازی بافت های تاریخی در محله جماله اصفهان، محله صاحب الامر تبریز، محله فهادان یزد و... انجام شده كه بررسی همه آنها می تواند ما را در ارائه راهكارهای مناسب یاری رسان باشد.
شهر؛ زبان حال شهروند
مصنوعات انسان بی شمار و در هریك از آنها آثار ادراكات عقلی و عواطف حسی او جلوه گر است؛ ولی شاید هیچ پدیده ای به اندازه شهر، با ماهیتی چنان گسترده و مركب حاوی آنچه در روح انسان ها و بین آنها می گذرد، نباشد. شهرها آینه های كم و بیش شفافی هستند كه در آن تصویر بخش بزرگی از فرهنگ جوامع در بستر تاریخ نمایان شده و بازتاب عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و عوامل ارزشی و نوع روابط آنان در دوره های گوناگون به چشم می آیند.
منبع : روزنامه همشهری