جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


انسان ها بالاتر از اقتصاد


انسان ها بالاتر از اقتصاد
هزاران کارگر در کشورهایی چون آرژانتین، ونزوئلا، اسپانیا، ایتالیا به جای آن که به صف بیکاران بپیوندند به صورت دسته جمعی و تعاونی به احیای شرکت خود پرداخته اند اما این امر با موضوع جهانی سازی منافات دارد، زیرا شرکت های ورشکسته به طور جبری حذف می شوند. مقاله حاضر که در لوموند دیپلماتیک دسامبر ۲۰۰۷ منتشر شده به این موضوع می پردازد.
جهانی شدن با «زنده کردن شرکت های ورشکسته» سازگاری ندارد. در مواردی که شرکت ها به کشور دیگری منتقل شده اند، سفارشات هم منتقل می شوند. شرکت ها به این ترتیب ناچار به پذیرش استراتژی هایی می شوند که تصمیم آن ها در جای دیگری گرفته شده و نمی توان نقشی در تغییر دادن آن ها ایفا کرد، برخی شرکت های مناقصه ای هم همزمان با بحران شرکت ها مورد تهدید قرار می گیرند. از میان آن ها تنها شرکت هایی که از مهارتی ویژه برخوردارند و می توانند مهارت خود را در رابطه با بازار های حاشیه ای منطبق سازند، قادرند فعالیت خود را از نو از سر گیرند.به طور کلی تر، ورشکستگی یک شرکت کوچک یا متوسط تنها به دلیل از دست دادن بازار نیست.
اشتباهات مدیران هم می تواند جزو دلایل باشد یا تمایل آن ها به استفاده از صندوق کارخانه همچون ذخیره مالی شخصی. آنتونی جنسن، اقتصاددان انگلیسی معتقد است که در انگلستان نزدیک به ۵۰ درصد از ورشکستگی ها قابل پیشگیری بوده است: «به یمن «نجات» کارخانه های ورشکسته توسط کارکنان آن ها، دریافته ایم که کارکنان تا چه اندازه ظرفیت درک امور را در محل کار خود دارند و در مواردی که شرکت های سرمایه گذاری متوجه راه حل نمی شوند، چگونه بالقوه موثرند.»
جنسن در رابطه با تدابیر مربوط به ورشکستگی شرکت ها تغییر برخورد هایی را پیش بینی می کند که برای کارکنان جای بیش تری را در نظر می گیرد. به نظر او غیرمنطقی است که آن ها برای بازخرید به نسبت بانک ها اولویت نداشته و در جلسات مذاکره با سرمایه گذاران شرکت نداشته باشند. این اقتصاددان به یکی از درخواست های تاریخی جنبش تعاونی می پیوندد که برای کارکنان «حق شفعه» یا پیشدستی در به دستگیری شرکت را طلب می کند.
در فرانسه قاعدتا، دادگاه های تجاری در مورد باز خرید شرکت باید با توجه به دیرپایی اقتصادی برنامه ارایه شده و تعداد مشاغلی که حفظ می شود، رای دهند. اما در عمل استدلالات اجتماعی فراموش شده و دادگاه ها معتقدند که یک تعاونی تازه تاسیس کم تر از یک سرمایه گذار کار کشته دارای امکان پایداری است چرا که برای شمار زیادی از شرکت هایی که توسط افرادی که پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمده اند، تاسیس شده اند، زمان «انتقال» فرارسیده است.
با این حال اکثر این افراد که وارثی برای به دستگیری شرکتشان پیدا نکرده اند از انتقال آن به یک تعاونی ابا دارند: آقای لوبوهتل با تاسف می گوید: «تعاونی برای آن ها کلخوز را تداعی می کند» به همین دلیل پروژه صندوق «ترانسمه آ» بازبینی شد و مقرر شد که این صندوق نه تنها انتقال به تعاونی ها را مورد حمایت قرار دهد بلکه از «شرکت های کار» به شیوه فرانسوی که اساسنامه آن ها باید تعریف شود نیز پشتیبانی کند.
او که از پشتیبانان تعاونی است، ادامه می دهد: «تعاونی یا سهام کارگری، چه تفاوتی دارد. مگر مهم مقاومت در مقابل جهت گیری کنونی سرمایه داری و ارایه پیشنهادات عملی نیست ؟»
آقای بولانس، کارگر فلزکار ادعا دارد که اگر او و همکارانش توانستند، شرکت مول ماتریک را سرپا نگه دارند به این دلیل است که انسان را بالاتر از همه چیز در اولویت اول قرار داده اند و به خود گفته اند: «همه چیز ممکن است...»
پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.
نوشته سیسیل رمبو،برگردان مرمر کبیر
منبع : روزنامه سرمایه