پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی برای اعراب


دموکراسی برای اعراب
ظاهراً دولت اوباما قصد ندارد در عزم رییس جمهور قبلی برای ارتقاء دموکراسی در کشورهای عربی سهیم شود. با این وجود، این پرسش که آیا و چگونه دموکراسی می تواند به این کشورها وارد شود، قطعی و مسلم است و همچنان در دستور کار سیاست خارجی آمریکا باقی می ماند؛ هر دو موضوع ناشی از اهمیت جهان عرب و نیز تعهد عمیق و طولانی مدت آمریکا به گسترش دموکراسی است. سئوال این است که چه تجارب و درس هایی برای ارتقاء دموکراسی، از تلاش های ناامید کننده دولت بوش و همچنین روندهای تاریخی متفاوت و گسترده در منطقه بدست آمده است.
● آیا دولت های دموکراتیک در جهان طی ربع قرن گذشته شکوفایی قابل توجهی داشته اند؟
مهمترین تجربه این است که دموکراسی دو سنت سیاسی مجزا را به هم متصل کرده است: حاکمیت مردم، که طی آن مردم بر اساس یک انتخابات آزاد و عادلانه دولت را انتخاب می کنند و آزادی که شامل آزادی مذهب، آزادی اقتصادی و سیاسی می شود. تاریخ نشان داده که عمل حاکمیت مردم بدون حفاظت آزادی می تواند به نتایج وخیمی منتهی شود. از این رو، ایالات متحده باید با گروه هایی که آزادی را رد می کنند، مخالفت نماید و باید اولویت بالای استقرار و ایجاد آزادی در اشکال مختلف آن در خاورمیانه را – تا توجه صرف به آزادی – برگزیند.
با این وجود، ایجاد آزادی دشوار است. نهادهای مربوط به موضوع، مهارت ها و ارزش ها برای توسعه، زمان بر خواهند بود و نمی توانند از خارج وارد شوند. در برخی کشورها، اقتصاد بازار آزاد به عنوان یک الگو برای آزادی و دموکراسی عمل می کند: این تمرینات نیازمند کار کردن یک اقتصاد بازاری است که به حوزه سیاسی منتقل می شود و پایه ای برای سیاست های دموکراتیک فراهم می سازد.
اقتصادهای بازاری در جهان عرب عمدتاً به دلیل عوایدی که کشورهای منطقه از نفت دارند توسعه نیافته هستند. بنابراین آمریکا می تواند یک اقدام مهم و عمده در این راستا انجام دهد و آن کمک غیر مستقیم برای محقق ساختن دموکراسی اعراب است. به شرط آن که ایالات متحده مصرف نفت خود را کاهش دهد که خود منجر به کاهش مصرف جهانی و در نهایت سب محروم شدن رژیم های عرب از منابع عظیم در آمد می شود که آنها برای دموکراتیزه کردن استفاده ننموده اند.
حتی بدون پول های بادآورده نفتی، هنوز سه مانع عمده برای دموکراسی اعراب باقی می ماند: نسخه محلی اسلام، اختلافات قومی، مذهبی و ملی که اکثر کشورهای منطقه بدان برجسته می شوند و احساسات عمیق ضد غربی. با این وجود، اثر ضددموکراتیک هر یک از آنها از آینده سیاسی عراق متأثر می شود. اگر در نهایت یک دموکراسی واقعی در این کشور ایجاد شود، این امر دورنمای طولانی مدت حکومت دموکراتیک در سراسر جهان عرب را تقویت خواهد کرد.
● دورنمای دموکراسی در جهان عرب و سیاست های آمریکا که به دنبال ارتقاء آن است، چگونه است؟
دولت بوش که قویاً متعهد به هر دو موضوع بود، با یک سابقه بد در این خصوص از قدرت کنار رفت. علی رغم تلاش های دولت بوش، هیچ دموکراسی به معنی واقعی در کشورهای عربی ایجاد نشد. منتفعان آشکار این سیاست های بسیار باز دولت بوش، سازمان های مخالف بودند: حزب الله نقش خود را در لبنان گسترش داد و حماس در یک انتخابات آزاد و عادلانه در غزه پیروز گردید.
دولت اوباما ظاهراً در اشتیاق رییس جمهور قبلی برای ارتقاء دموکراسی دست کم در خاورمیانه عربی سهیم نشده است. اوباما در مصاحبه ۲۷ ژانویه خود با شبکه تلویزیونی العربیه عربستان سعودی – نخستین مصاحبه وی بعد از به قدرت رسیدن – در خصوص روابط آمریکا با جهان اسلام به طور مفصل صحبت کرد اما هیچ نامی از دموکراسی نبرد.
با این وجود، علی رغم همه این مسائل، موضوع دموکراسی اعراب از دستور کار سیاست خارجی آمریکا محو نشده است. در حقیقت همه رؤسای جمهور آمریکا از نخستین آنها یعنی جرج واشنگتن، از این مسئله حمایت کرده اند که شکل حکومت آمریکا باید آن سوی آمریکای شمالی گسترش یابد و مطمئناً باراک اوباما نیز این سنت را به شیوه ای دیگر ادامه خواهد داد.
ایجاد دموکراسی در خارج یک هدف سودمند برای سیاست خارجی آمریکا است. ایالات متحده منافع قابل توجهی در یک جهان صلح آمیز دارد و بسیاری از مطالعات نشان داده است که دولت های دموکراتیک تمایل بیشتری به هدایت یک سیاست خارجی صلح آمیز دارند، تا دولت های غیر دموکراتیک. افزون بر این، آمریکا در جهت ایجاد، حفظ و به ثمر نشاندن یک دولت در عراق، در قلب جهان عرب، به این امید که روزی از استانداردهای دموکراتیک بهره مند شود، سرمایه گذاری عظیمی کرده است. در حالی که در سال ۱۹۷۵ تنها ۳۵ کشور جزو کشورهای دموکراتیک محسوب می شدند اما در سال ۲۰۰۵، بر اساس برآورد مؤسسه «فریدم هاوس» ۱۱۹ کشور از مجموع ۱۹۰ کشور جهان جزو دولت های دموکراتیک محسوب می گردند. با این وجود، جهان عرب از این روند جهانی مستثنی باقی مانده است. دلیل آن هم این است که کشورهای عرب فاقد شرایطی هستند که دموکراسی را در سایر بخش های دنیا تقویت کرده است؛ در مقابل به جای آن دارای ویژگی های اقتصادی و اجتماعی هستند که به نحو فعالی مانع ایجاد سیاست ها و دولت های دموکراتیک شده است.
● دو سنت دموکراسی
تشریح بود و نبود دموکراسی با تعریف درست آن همراه است. اگرچه به طور کلی این اصطلاح برای اشاره به یک شکل واحد از حکومت به کار می رود اما در واقع دموکراسی از ترکیب دو سنت سیاسی مجزا تشکیل شده است: یکی از آنها حاکمیت مردم است که بوسیله نمایندگانی که طی یک انتخابات آزاد برگزیده می شوند هدایت می گردد. این تعریف معنی اصلی این کلمه بود اما سیستم های سیاسی به مفهوم دیگری یعنی سنت قدیمی تر اشاره دارند. این سنت، آزادی است و در سه شکل ظاهر می شود: آزادی اقتصادی که در قلب آن مالکیت خصوص نهفته است؛ آزادی مذهبی – آزادی پرستش و آزادی سیاسی که در منشور حقوق شهروندان آمریکایی وجود دارد.
در قسمت اعظم تاریخ مدون، دو بخش ترکیب شده دموکراسی در تضاد با هم تلقی می شدند. اعتقاد بر این بود که اگر قدرت سیاسی به همه مردم داده شود، آنها به آزادی آسیب می رسانند. بویژه اگر به همه مردم اجازه داده شود که دولت را انتخاب و کنترل نمایند، حقوق مالکیت به مخاطره می افتد.
تاریخ یکصد سال گذشته نشان می دهد که حاکمیت مردم و آزادی می توانند زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند و اکنون نیز همزیستی آنها بسیار متداول و مشترک شده است، به گونه ای که اصطلاح دموکراسی، آن گونه که عموماً مورد استفاده قرار می گیرد، آن را تداعی می سازد.
اما تاریخ یکصد سال گذشته همچنین نشان داده که وقتی آزادی با حاکمیت مردم همراه نشود، ممکن است پیامدها و نتایج ناگواری را در پی داشته باشد. طی سال های اخیر، به عنوان مثال، انتخابات آزاد در کشورهایی که آزادی به خوبی ایجاد نشده بود منجر به بروز خشونت ها در مقیاس وسیع گردید. به عنوان نمونه این موضوعی بود که در بالکان بعد از فروپاشی یوگسلاوی رخ داد.
تعریف صحیح دموکراسی معانی مهمی برای سیاست آمریکا در جهان عرب دارد. معنی آن این است که برگزاری یک انتخابات ساده حتی در شکل آزاد و عادلانه آن، دموکراسی را ایجاد نمی کند؛ مهم نیست آن گروهی که در انتخابات پیروز شده، چه تعداد رأی احراز به دست آورده، مهم این است که بدون تعهد به آزادی صلاحیت دموکراسی احراز نمی شود.
این امر بیانگر آن است که آمریکا نباید با چنین گروه هایی تعامل کند و ممکن است حتی فشار برای اجرای انتخابات بدون وجود آزادی، نتیجه معکوس نیز در بر داشته باشد. عربستان سعودی و مصر تاکنون در برابر فشارهای آمریکا برای گشودن سیستم سیاسی خود که می تواند منجر به روی کار آمدن تندروها و نیروهای ضد آمریکایی مانند اخوان المسلمین و القاعده شود، مقاومت کرده اند. انتخابات غزه باید به عنوان یک نمونه عبرت انگیز مورد توجه قرار گیرد. تا جایی که منابع آمریکا برای ارتقاء دموکراسی اجازه دهد، تعمیق آزادی باید به جای برگزاری انتخابات در اولویت قرار گیرد.
● برقراری آزادی
در حالی که آزادی برای دموکراسی حیاتی است اما در عین حال برقراری آن نیز کاری بس دشوار است؛ در واقع، دشواری استقرار و برقراری آن سخت ترین مانع برای ایجاد دموکراسی است. در ابتدا، برقراری دموکراسی دشوار است زیرا فرایندی زمان بر است و چیزی نیست که بتوان آن را به سرعت ایجاد کرد.
آزادی نیازمند نهادهایی – یک سیستم حقوقی برای حفظ حقوق سیاسی و اقتصادی – است که فقط به آهستگی امکان ایجاد آنها وجود دارد. در واقع، نهادهای مرتبط، نیازمند انسان هایی با مهارت برای اجرای آنها هستند، برای مثال حقوقدانان برای سیستم حقوقی؛ و گرد آوری یک جمعیت ماهر نیز دست کم یک نسل به درازا می کشد. حتی اگر نهادهای ضروری و مهارت های لازم نیز وجود داشته باشند، آزادی نمی تواند پایدار و جاویدان باقی بماند مگر آن که ارزش های تشکیل دهنده آن – مانند احترام به حاکمیت قانون – در سراسر جامعه ای که در آن ریشه دار هستند منتشر گردند. ارزش ها، یک شبه مانند قارچ هایی که بعد از باران شدید رشد می کنند، ایجاد نمی شوند.
برقرار آزادی دشوار است زیرا نمی تواند به شکل کامل خود، از خارج وارد شود. اشغال نظامی ژاپن و آلمان توسط آمریکا، دموکراسی را به این دو کشور عرضه کرد اما هر دو کشور تجربیات قبلی آزادی و حاکمیت مردمی داشتند و در هر دو کشور، جنگ سرد و تداوم حضور نظامی آمریکا به تداوم عمل دموکراتیک کمک نمود و به آن مشروعیت بخشید. در موردی مشابه، بریتانیا دموکراسی را به هند آورد اما برای تقرییاً یک قرن خود در آن حکومت کرد و حتی تضمین نکرد که بعد از خروج آنها در سال ۱۹۴۷ دموکراسی ابقا شود. هندِ مستقل، برگزاری انتخابات آزاد و حفاظت از آزادی را برگزید. اما پاکستان، کشور دیگری که از امپراتوری انگلیس در شبه قاره آسیا ظهور کرد، این راه را نرفت.
شاید عراق، با اشغال طولانی مدت آن توسط آمریکا، از الگوی آلمان، ژاپن و هند پیروی کند. اما این امر تضمین شده نیست و نه آمریکا و نه هیچ دموکراسی دیگری مایل یا قادر به قیمومیت مشابه برای هیچ کشور غیر دموکراتیک دیگر نیست.
بنابراین، دموکراسی و بویژه آزادی مانند پیتزا نیستند که بتوان آنها را از جایی به صورت آماده سفارش داد. روند ایجاد یک دموکراسی با کاشت یک درخت بسیار شباهت دارد: بیگانگان می توانند آب و دانه را تأمین و از آنچه که کاشته شد حفاظت نمایند اما برای رشد و بلوغ آن زمان نیاز است؛ و در هر حال، به منظور شکوفایی آن درخت مانند دموکراسی چیزهای دیگری نیز لازم است که بیگانگان نمی توانند به آسانی آن را فراهم سازند: یعنی خاک حاصلخیز و آب و هوا و شرایط جوی مناسب.
تجربه ای که سیاست آمریکا باید از آن بیاموزد این است که برنامه های ارتقاء دموکراسی (مهم نیست که تا چه حد با حسن نیت همراه است، و تا چه حد به خوبی طراحی و به خوبی تأمین مالی شده باشد) در بهترین حالت نتایج اندکی به همراه خواهد داشت.
آنها در جهان عرب که محیط آن برای دموکراسی آماده نیست، به هیچ نتیجه ای دست نخواهند یافت. اما با توجه به دشواری برقراری آزادی در نقاط مختلف، یک پرسش مطرح می شود: دموکراسی و بویژه آزادی از کجا خواهد آمد؟ چگونه می توان آن را در برخی کشورها ایجاد نمود؟ پاسخ این است که آنها از کارکرد یک اقتصاد مبتنی بر بازار حاصل خواهند شد. بازار آزاد به عنوان یک الگو جهت سیاست های دموکراتیک در سراسر جهان عمل کرده است. نهادها، عملکردها و خصلت هایی که یک اقتصاد بازاری دارد، هنگامی که به قلمرو سیاسی منتقل شود، بنیادهای دموکراسی را ایجاد می کند. به عنوان مثال، یک اقتصاد بازاری شامل مالکیت خصوصی است، شکل اولیه ای که آزادی به خود می گیرد. یک اقتصاد بازاری ثروتی را تولید می کند که طبقه متوسط، ستون فقرات اجتماعی یک سیستم سیاسی دموکراتیک، را ایجاد می کند. از یک اقتصاد بازاری جامعه مدنی ظهور می کند – سازمان ها و گروه هایی که از دولت مستقل بوده و به عنوان یک حائل و واسطه میان افراد و مقامات و نهادهای حکومتی انجام وظیفه می کنند. مشارکت در یک بازار آزاد، در نهایت دو عادت و وضعیتی که برای سیاست های دموکراتیک ضروری هستند را تعمیق می بخشد. یکی از آنها اعتماد است: خریداران و فروشندگان در یک اقتصاد بازاری باید هم اعتماد داشته باشند تا بتوانند حالت چانه زنی را که ایجاد کرده اند، اجرایی کنند؛ و در یک دموکراسی شهروندان باید به دولت اعتماد داشته باشند نه این که حق خودشان را سلب کنند. وضعیت دیگر، توافق و سازش است. در هرگونه چانه زنی، خریداران و فروشندگان باید روی حداقل ها نسبت به آن چیزی که دوست دارند، توافق کنند؛ و در دموکراسی، اختلافات که در هر سیستم سیاسی اجتناب ناپذیر است باید از طریق توافق مسالمت آمیز به جای خشونت حل و فصل شود.
با این وجود، حضور یک اقتصاد بازاری، شکوفایی یک دموکراسی سیاسی را تضمین نمی کند. به طور تاریخی، و در واقع امروز، بسیاری از کشورها هر دو شکل یعنی هم اقتصاد بازاری و هم دولت های دیکتاتوری را با هم دارند.
اما نکته مهم اینجا است که هیچ دموکراسی در قرن قبلی و کنونی فاقد اقتصاد بازار آزاد نبوده و نیست. در بسیاری از جاها که دموکراسی، دست کم در ربع آخر قرن بیستم ظاهر شده – در جنوب اروپا، آمریکای لاتین، شرق آسیا – یک اقتصاد بازاری کارآمد پیش از آن توسط یک نسل ایجاد شده بود. حتی کشورهای مستبدی که در برابر دموکراسی مقاومت می کنند اجازه وجود چنین سیستم اقتصادی را صادر کرده و در واقع به نحو فعالی از نهادها و تجارب اقتصادی درون مرزهای خود حمایت کرده اند. زیرا بازارهای آزاد به عنوان مسئله ای ضروری برای آنچه که تقریباً هر کشوری در قرن بیست و یک به دنبال آن است، تلقی می شوند. بنابراین، اقتصاد بازاری به عنوان اسب تروا برای دموکراسی عمل می کند: در درون رژیم های اقتدارگرا رسوخ می کند و زمینه را برای حاکمیت مردم – به جز در جهان عرب – هموار می سازد.
● چرا کشورهای عرب در پیروی از این الگو ناکام مانده اند؟
دلیل اصلی این ناکامی نفت است. ذخایر عظیم نفت در خاورمیانه عربی، و عواید عظیمی که به دولت های غیر دموکراتیک در این کشورها بخشیده، مانع رشد سیاست های دموکراتیک در سه جهت شده است: نخست، کشورهای ثروتمند، نهادهای تعیین کننده دموکراسی، اعمال و عادت ها و نیت اقتصاد بازار آزاد را توسعه نمی دهند، زیرا آنها اساساً نیازی به اقتصاد بازار آزاد تمام عیار و کامل ندارند: آنها به آسانی با فروش نفت خود می توانند ثروتمند شوند. دوم، دولت ها در کشورهای صادر کننده نفت از عواید حاصل از فروش نفت خود برای پیشنهاد و کمک به کسانی که بر چانه زنی تأثیر گذارند، استفاده می کنند: استانداردهای بالای زندگی در برابر انفعال سیاسی. سوم، عواید نفتی که نصیب صاحبان قدرت در کشورهای نفت خیز می شود به عنوان یک قدرت محرک برای حفظ آن قدرت برای مدت نامعلوم، به جای از دست دادن آن عمل می کنند. اگر عربستان سعودی یک پادشاهی مشروطه مانند بریتانیای کبیر می شد، خاندان حاکم سعودی به احتمال زیاد امیدوار به کسب مقرری سالانه بود، اما حتی در این خصوص نیز هزاران عضو از قبیله آل سعود به سختی می توانستند انتظار یک مقرری را داشته باشند که به آنها اجازه یک زندگی به سبک دست و دل باز را بدهد که با آن انس بگیرند.
وضعیت سوم به ویژه در کشورهای خارج از خاورمیانه با منابع مشابه نیز وجود دارد. نفت دلیل اصلی است که دموکراسی در روسیه نیز شکوفا نشد.
همه کشورهای خاورمیانه لایه های عظیم نفتی ندارند. اما آنهایی که از این ذخیره بی بهره هستند از بخشش سایر کشورهای دارا بهره مند می شوند و مصر بزرگترین کشور عربی منابع دیگری از حمایت که خارج از اقتصاد بازاری کارآمد است را پیدا کرده است. مصر به خاطر امضای یک پیمان صلح با اسرائیل برای مدت سه دهه هر ساله کمک مالی عظیمی از آمریکا دریافت می کند. آمریکا می تواند اقداماتی را برای رفع موانع دموکراسی اعراب انجام دهد. کاهش عواید نفتی که به خاورمیانه سرازیر می شود موانع عمده حاکمیت مردمی و آزادی را، اگر نه به طور کامل اما تضعیف می کند. کاهش عواید نفت منجر به کاهش در مقدار مصرف جهانی نفت می شود و ایالات متحده به عنوان بزرگترین مصرف کننده، نقشی حیاتی در اجرای این فرایند دارد.
کاهش مصرف نفت دو جزء و مولفه دارد: حفاظت – مصرف کمتر آن که خود نیازمند خودروهایی با بازده سوختی مناسب است – و جایگزین سازی: استفاده از سوخت های غیر فسیلی برای ترابری که خود نیازمند توسعه و تولید چنین سوخت هایی در مقیاس تجاری است. مؤثرترین راه برای دستیابی به هر دو هدف، افزایش قیمت بنزین است. اروپای غربی و ژاپن مالیات سنگینی برای بنزین وضع کرده اند. اما ایالات متحده این کار را نکرد. افزایش سریع قیمت نفت به بیش از ۱۴۰ دلار در هر بشکه در سال ۲۰۰۸ سبب افزایش قیمت بنزین گردید و در نتیجه مصرف رو به کاهش گذاشت. اما سپس قیمت کاهش یافت، درست شبیه همان تحولاتی که بعد از شوک نفتی دهه ۱۹۷۰ رخ داد. هنگامی که قیمت کاهش می یابد، و وقتی که رکود اقتصادی پایان می پذیرد، بنزین بیشتری مصرف می شود و سرمایه گذاری کمتری روی تکنولوژی های مربوط به صرفه جویی در انرژی و سوخت های جایگزین صورت خواهد گرفت. آنچه که مورد نیاز می باشد وضع قیمت حداقلی است تا اجازه داده نشود که قیمت نفت سقوط کند. کاهش مصرف نفت آمریکا از طریق افزایش قیمت بنزین، بهترین کمکی است که ایالات متحده می تواند به دموکراسی در جهان عرب بکند. زیرا عواید نفتی به دولت های روسیه، ایران و ونزوئلا کمک می کند تا سیاست های ضد آمریکایی خود را محقق سازند که برخی از آنها – مثل برنامه هسته ای ایران – به شدت با منافع ایالات متحده در تضاد قرار دارد. در طولانی مدت کاهش مصرف نفت بهترین ابتکار عمل است که ایالات متحده می تواند به عهده بگیرد.
● موانع پایدار دموکراسی
حتی اگر آمریکا و سایر کشورهای جهان از نفت کمتری استفاده کنند، سایر دلایل عدم حضور دموکراسی در جهان عرب همچنان باقی خواهد ماند. سه وضعیت ویژه جامعه اعراب، به این مسئله کمک می رسانند: یکی از آنها شکلی از اسلام است که در منطقه مسلط می باشد. دین اسلام اساساً با دموکراسی کاملاً متضاد و مغایر نیست. با این وجود، تقریباً همه مذاهب اسلامی تا حدی در تاریخ خود ادعاهایی برای قدرت داشته اند که با استانداردهای دموکراتیک در تضاد بوده است. از ابتدا، ایمان و قدرت، قانون الهی و حکومت جهانی، به هم جوش خورده بودند. هم جوشی این دو، پایه ای علیه آزادی دموکراتیک ایجاد کرده است. هم جوشی ایمان و قدرت در اسلام حاکمیت مردمی را زیر سئوال می برد. وظیفه دولت اجرای قانون خدا برای مؤمنان معتقد است و قانونگذاران بشری حتی آنهایی که انتخابات آزاد به این منظور به آنها اختیار داده است، نمی تواند و نباید تلاشی برای بهبود آنها بنماید.
ویژگی دیگر جوامع عرب که آنها را وادار به مقاومت در برابر دموکراسی می کند، قومیت، مذهب و ناهمگنی ملی است که مشخصه اکثر آنها است. در کشوری که بیش از یک چنین گروه هایی در آن حضور دارند، اغلب استقرار شمار ملموسی از دموکراسی ها دشوار است زیرا در یک دموکراسی با ثبات مردم باید مایل باشند که به عنوان بخشی از اقلیت مطرح شوند. آنها وضعیت اقلیت را خواهند پذیرفت به شرط آن که احساس اعتماد کنند اکثریت به آزادی آنها احترام می گذارند.
در یک کشور چند گروهی نظیر آنچه که در خاورمیانه عربی وجود دارد اغلب چنین اعتمادی وجود ندارد. فقدان چنین اعتمادی بود که منجر به جنگ بالکان در ۱۹۹۰ شد.
سومین جنبه ضد دموکراتیک جوامع عربی که ریشه عمیقی نیز دارد احساسات ضد غربی است. حافظه تاریخی از رقابت طی یک دوره چهارصد ساله و شکست از غرب مسیحی هنوز بر فضای قرن بیست و یکم خاورمیانه عربی طنین انداز است و منبعی از خشم و تنفر آنان نسبت به غرب به شمار می رود. دیکتاتوری های حاکم از این احساسات جهت بسیج و جلب حمایت ها برای خود به عنوان مدافعان قدرتمند اعراب در برابر آنچه که آنها به عنوان فرهنگ و سیاست هجوم غرب و دست نشانده محلی آنان یعنی اسرائیل توصیف می کنند، استفاده می نماید. افزون بر این، تنفر و بیزاری از غرب به بی اعتباری هر چیزی که منشاء آن غرب است، از جمله آنچه که به عنوان سیستم سیاسی مسلط یعنی دموکراسی شده، کمک می کند.
یک مفهوم این است که ارتقاء دموکراسی برای مواجهه و رویارویی با مقاومت شدید برای آینده قابل پیش بینی ادامه خواهد یافت. سیستم های حاکمیت تمام عیار مردمی و آزادی دموکراتیک در پی عملیات های نظامی و سیاسی آمریکا به سرعت محقق نخواهد شد. بنابراین نابخردانه است که سیاست آمریکا در این منطقه را بر اساس این انتظار استوار سازیم که در حال تبدیل شدن به نمونه ای سیاسی مانند آمریکای لاتین و اروپای شرقی در ربع آخر قرن گذشته است.
مفهوم دیگر این است که با توجه به سه مانعی که برای دموکراسی وجود دارد، حتی اگر این کشورها مصرف نفت خود را کاهش دهند و کشورهای منطقه نیز مصمم به ایجاد یک اقتصاد بازاری کارآمد باشند، سیاست آمریکا به یکی از این کشورها، یعنی عراق وابسته است. این کشور اکنون نسبت به هفت سال گذشته باثبات تر شده است اما آینده و سطح تعهدات آمریکا به آن، که به طور مسلم بر آینده آن تأثیر خواهد داشت، قابل پیش بینی نیست. ا گر عراق، طی یک دوره چند ساله و نه چند دهه، درگیر در یک دموکراسی اصیل و واقعی، با انتخابات آزاد و عادلانه و تضمین حقوق مالکیت، آزادی مذهبی و آزادی سیاسی گردد این امر تأثیر مثبت و نیرومندی بر دورنمای دموکراسی در سراسر منطقه خواهد داشت، زیرا اعراب مانند سایر مردم بوسیله حوادثی که در کشورهای همسایه و کشورهای مشابه از نظر فرهنگی رخ می دهد تحت تأثیر قرار می گیرند.
استقرار یک دموکراسی واقعی در عراق، نمونه قدرتمندی را ایجاد خواهد نمود، زیرا این امر شامل غلبه بر موانع پایدار دموکراسی عرب خواهد بود. این امر نشان خواهد داد که اسلام عربی و سیاست های دموکراتیک می توانند با هم همزیستی داشته باشند.
سایر اعراب، شاهد هماهنگی غیر اجباری میان شیعه و سنی و میان اعراب و کردها خواهند بود. این که آیا و با چه قیمتی دموکراسی واقعی در عراق ایجاد خواهد شد، و این که آیا مردم آمریکا مایل به پرداخت هزینه برای ایجاد آن هستند یا خیر نمی تواند از قبل تعیین گردد. آنچه در سال ۲۰۰۹ روشن می باشد این است که جدا از هرگونه تلاش روشن و صریح برای ارتقاء دموکراسی و شاید حتی بیش از الگوی مصرف جهانی نفت، آینده عراق سرنوشت دموکراسی در جهان عرب را تعیین خواهد کرد.
نویسنده: مایکل - مندل بوم
مترجم: کیانوش - کیاکجوری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از meforum.org
صفحه اینترنتی مرتبط: http://www.meforum.org/۲۰۷۰/arab-democracy-and-american-policy
منبع : باشگاه اندیشه