جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب فرهنگی دوم؟


انقلاب فرهنگی دوم؟
درباره اخراج استادان دانشگاه تهران سخنان متفاوتی مطرح شده است. برخی معترضان حذف استادان را انقلاب فرهنگی دوم نامیده اند. برخی هم گفته اند که وقتی استاد محترمی غیبت می کند و یک یا چند ترم تحصیلی در دانشگاه متبوعش حضور ندارد، کمیته انضباطی هم طبق قانون دست به کار می شود و طبیعی است تا استاد محترم از راه می رسد، حکم بدوی اخراج را به او اعلام کنند
می توان برای برخورد با این پدیده دو شیوه رویکرد یا سیاست را تبیین کرد؛ نخست، رویکرد اداری، انضباطی و سیاسی و دوم، رویکرد فرهنگی و اجتماعی و علمی.در وهله نخست این پرسش به نظر می رسد که چرا تب این اخراج، برکناری یا بازنشستگی پیش از هنگام گریبان شاخص ترین استادان دانشگاه را می گیرد که تفکر و گرایش فکری خاصی دارند؟ پرسش دوم این است که بقیه استادان دانشگاه کجا هستند؟ چرا نسبت به این ماجرا اعتراض حتی نرم و محترمانه یی هم نمی کنند؟، پرسش سوم اینکه آیا حذف استادان به معنی حذف اندیشه و نفوذ آنان از دانشگاه ها و جامعه است؟ و در نهایت آیا ما به سوی آنچه که برخی می گویند، یک انقلاب فرهنگی دوم، پیش می رویم؟
نمی دانم چرا هر وقت عنوان دانشگاه و انقلاب توی ذهنم تداعی می شود، یاد کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» مرحوم شهید مطهری می افتم. در آن کتاب ایشان اظهار می دارند؛ در دانشکده الهیات ما باید استادی که به مارکسیسم مومن است، کرسی مارکسیسم شناسی داشته باشد تا دانشجویان سخن یک فرد مومن به مارکسیسم را بشنوند و پاسخ لازم را هم جست وجو کنند.حالا مارکسیسم که به کنار، استادان که به مرور در این یکی دو ساله حذف شده اند، وجه مشترک شان تولید اندیشه در قلمرو تخصصی شان بوده است.
گناه شان همین است که به قول حافظ؛ تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس. وگرنه استاد محترمی را می شناسم که سال ها در امریکا به سر برد و وقتی هم به دانشگاه تربیت مدرس بازگشت، خودش در حالی که حکم ریاست دانشکده را گرفته بود، بانی اخراج استاد دیگری شد که آن استاد، سبب برگشت دوباره او بر سر کار شده بود، کسی هم از او نپرسید که این همه سال چرا غیبت داشته است؟ بر عکس حکم ارتقای خود را نیز با انتصاب به مدیریت دانشکده، دریافت کرد.
به همین راحتی،به نظر می رسد اخراج استادان از دانشگاه ها یک نشانه است. پیش از این بر مسائل دیگری در دانشگاه ها تاکید می شد. احتمالاً چون نتیجه را رضایت بخش ندیدند، اکنون مساله به همین حذف ها تقلیل یافته است.گویی یک جهت گیری خاصی تعریف شده است و متناسب با آن جهت گیری، دانشگاه ها باید سامان پیدا کنند.
مثل انقلاب فرهنگی که در چین اتفاق افتاد و دامنه اش تمام شئون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را فرا گرفت، هر چند اکنون موضع رسمی حکومت چین نفی انقلاب فرهنگی است و آنها الان از انقلاب فرهنگی به عنوان یک فاجعه یاد می کنند.آیا ما هم قرار است همین راه و روال را ادامه دهیم؟ هر استادی که سخنی داشت و نظر و نقدی، از دانشگاه اخراج شود؟ و اگر کتابی نوشت کتابش اجازه نشر پیدا نکند؟ آیا این شیوه قابل ادامه است؟
جمیله کدیور
منبع : روزنامه اعتماد