دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مدینه المهدی(عج)


مدینه المهدی(عج)
سید مسعود علوی مرارت انتظار و حلاوت امید در عرصه دل رجز می‌خوانند. تلواسه‌ای شیرین و التهابی زیبا تاریخ را فرا گرفته است. شقایق‌های شوق و شکیبایی به راه گل نرگس، نگران شده‌اند. یلدای منتظران سرشار از نور نیایش است و آبشار اشک از فراز گونه‌ها بر نشیب دشت بی‌قراری‌، جاری است. آیا کسی هست که مضطرین را اجابت کند و دست نوازش بر تارک دلخستگان کشد؟ ما وارثان سرشک سرخ زهراییم و در تمنای منت یار. ای بهار آفرینش، ای یادگار اهل کسا، یا مهدی! سوگند به سپیده رویت، به طلوع دیده‌ات، به مژگان سیاهت، به محراب ابروی مهسایت، به غنچه لبهایت، به قامت رعنایت، به شهد کلامت و سوگند به قنوت و رکوع و سجود زیبایت، ما بی‌شکیب تیغه ذوالفقار توییم ای امیر ظهور و قیام! ما “لثار” حسینیم و دل به راه تو نثار کرده‌ایم.
ای تکسوار سمند سعادت، ای تنها‌ترین شمشاد شرافت! در کدامین نخلستان هستی با دلدار خود به راز و نیاز نشسته‌ای؟ در کدامین چاه سر فرو برده و راز دل می‌گشایی؟ کاش می‌دانستیم بیت الاحزانت را کجا برپا کرده‌ای؟ ای یوسف فاطمه! ای یار سفر کرده! هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب‌وار خون می‌گریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند. ما درکنار دروازه دل‌هایمان، شاخه‌ گل‌های ارادت به دست گرفته و هر آدینه منتظریم که چونان رسول اعظم(ص) که از مکه به مدینه النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و به مدینه المهدی دل‌ها پا گذاری؛ روی بنما و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما که دادیم دل و دیده به توفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر سینه گو شعله آتشکده پارس بکش دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر کاش لحظه‌ای در ضیافت نگاهت به زیارت خدا مشرف می‌شدیم و در صحن چشم سیاهت به پابوس خورشید عشق می‌آمدیم.
کاش، آنی در آسمان سیمای زیبایت به تماشای بدر دیده و هلال ابرویت می‌نشستیم و رنج روزگار هجران به اشک اشتیاق، می‌زدودیم. یا صاحب‌الزمان! جوانان برای خرسندی‌ات جان در دایره شهادت گذاشتند و مردان‌مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران‌مان بی‌تاب لحظه دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛ و دریغا که نیامدی یا مهدی! می‌دانیم که خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و به یگانگی نمی‌اندیشیم ولی سوگند به حقیقت انتظار، که در کنار خم عشقت به صبوری ایستاده‌ایم. ملامت اغیار و بیگانه‌پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگرچه دل از طعن بد اندیش، می‌سوزد. در هنگامه غیبت که از دیده های بی‌سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه آن گاه که آیی و رخ به جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم‌ زمان فراق خواهد شد. سریر عدل و عطوفت ارض در انتظار اجلال جلوس موعود منتظران است و هستی، نام غریب زمین و آشنای آسمان را با نای نیاز، زمزمه می‌کند. هنوز زخم مدینه و جراحت جاوید نینوا بر سینه دلسوختگان، باقی است. هنوز آوای هل من معین حسین از ورای آفاق به سوی انفس عاشقان، جاری است. هنوز بیت‌الاحزان ام‌ابیها در مدینه دل‌ها برپاست. سحاب سیاه ستم بر مقیمان خاک، بی‌محابا می‌بارد و سردی دی، فراگیر ستیغ حادثه‌هاست.
اندوهی گران بر گرده گیتی نشسته است و جائران بر توسن سلطه به جفا دیدگان می‌تازند و طعم تلخ استکبار بر کام وارثان زمین، ریزان است. یا ابا صالح المهدی، یا حجت‌الله علی‌خلقه! قیام قائد عزیز ما روح خدا خمینی کبیر، سراج انقلاب اسلامی ما افروخت تا روشنای راهی باشد که فرا روی مستضعفان برای نیل به دیدار نور هور نهضت آسمانی توست. لوای والای انقلاب، اینک به دست طلایه‌دار ایثار و حماسه، زعیم منتظران ولی‌عصر و صاحب نصر، رونق باغ ولایت، خامنه‌ای عزیز است که عاشقانه، عرصه عشق و انتظار را علمداری کند. عمر عاری از گزند و مشحون از عزت او را از تو ‌می‌خواهیم ای امام مهربان و شکیبا! عمری به بلندای آفتاب و به سطوت کوهساران.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید