چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


مد و پدیدارهای جمعی


مد و پدیدارهای جمعی
پدیدار «مد» شاید از آن دسته پدیدارهای جمعی باشد که حتی در تجربه روزانه صِرف، زودتر از هر پدیدار دیگر این نکته را روشن می‏سازد که در رفتارهای ما امر اجتماعی وجود دارد. این پدیدار به ما می‏آموزد که شیوه‏های عمل و به ویژه شیوه‏های لباس پوشیدنی هست که در نظر دیگران شایسته و تأیید شده و زیبا و عاقلانه است. «مد» دیروز زشت و مضحک و «مد» فردا چنان که اعلام می‏شود، نارسا و نامعقول است و مضحک و «مد» روز خوب است. اما آنچه اینک دیروز است، چندی پیش امروز بوده و آینده نیز به زودی به حال مبدل می‏شود.
بسیاری سعی کرده‏اند که از حد این گونه تفکرات، اندکی فراتر رفته، طبیعت پدیدار «مد» را روشن سازند. هربرت اسپنسر زیر عنوان «نهادهای تشریفاتی» خاطرنشان می‏سازد که «مد» یکی از خصائص همرنگی با جماعت است. درست است که «مد» از بعضی جهات به مراسم دیگر شبیه است، اما با رفتارهای تشریفاتی، مثل هدایا و بازدیدها که روشن‏گر نابرابری‏ها و تفاوت‏ها است، عمیقاً فرق دارد. «مد» به عکس این گونه تشریفات، موجب شباهت به اشخاص طبقه بالاتر می‏شود و در واقع نوعی تقلید ناشی از رقابت است( در برابر تقلید ناشی از پسند و ستایش) و رفته رفته باعث برابری می‏شود و به خوبی در خور جامعه‏ای است که از وضع مترتب (ظامی) بیرون آمده، به سوی دموکراسی (جامعه صنعتی) قدم بر می‏دارد؛ اما این پدیدار غیر از ایجاد همرنگی و برابری، جنبه‏های دیگری نیز دارد: به نظر کروبر، «مد» عبارت از تفاوت و تغییر، آن هم تغییر خاصی است؛زیرا در حالی که بسیاری از پدیدارهای اجتماعی بر اثر رشد درونی یا علل بیرون، دگرگون می‏شوند، «مد» تغییری بی‏دلیل و در واقع تغییر به خاطر تغییر است.
به نظر نویسندگان دیگر، این دو جنبه «مد» را نباید متضاد و جدا از یکدیگر شمرد؛ بلکه باید آنها را به هم پیوند داد و چنان که فلوگل می‏گوید، غرابت مد در همین است. «مد» یک حرکت نیست؛ بلکه عبارت از دو حرکت است؛ یکی این که افراد طبقات پایین را به افراد طبقه بالا شبیه می‏کند و دوم این که افراد طبقات بالا را وادار می‏کند تا وضع گذشته را رها کنند و نگذارند افراد طبقات پایین به آنان شبیه شوند.
تحقیقات تجربی درباره آمادگی‏های فردی نسبت به «مد» نیز در واقع تجزیه و تحلیل مذکور راتأیید می‏کند. از یک سو، تلاش برای همرنگی با دیگران در انتخاب لباس، اساسی است؛ چنان که در بررسی هارلوک آمده است: سه چهارم زنانی که از آنان پرسش شده بود، اظهار داشته بودند که با پیروی از «مد»، سعیشان این است که انگشت نما نباشند و از سوی دیگر، میل به همرنگی با دیگران با میل به ممتاز بودن همراه است و میل اخیر عموماً به صورت خودنمایی ظاهر می‏شود. بنابراین، از لحاظ روانی «مد» با نوعی خودنمایی و نیاز به جلب توجه دیگران بستگی دارد و این نیاز را به قول فلوگل باید در بافتی از همچشمی جنسی و اجتماعی درک کرد.
باری، با مشاهده خارجی، در «مد» غرابت و تناقضی دیده می‏شود که از تجزیه و تحلیل منطقی آن نیز استنباط می‏شود. دو موردی که ذکر شد، همواره و بالضروره با هم وجود ندارند و به یک شدت نیز ظاهر نمی‏شوند. در پیروی از «مد»، از لحاظ ذهنی و عینی شیوه‏های بسیاری وجود دارد. یکی از بررسی‏های روانی جدیدی که با وسایلی کامل‏تر از وسایل هارلوک و فلوگل و بار انجام شده است، نشان می‏دهد که غرض بعضی از زنان در پیروی از «مد»، فقط این است که از انظار پنهان بمانند. با این حال شکی نیست که در اکثر زنان دو غرض مذکور که از لحاظ عقلی متضادند، واقعاً همراه با یکدیگر وجود دارند. از سال ۱۹۰۵ م. فیلسوف آلمانی، گئورگ زیمل این نکته را دریافت و برای آن تعبیر و تفسیری پیشنهاد کرد. به عقیده او «مد»، هم میل به همرنگی با دیگران را ارضا می‏کند و هم میل به جدایی و ممتاز بودن از دیگران را.
فرد با پیروی از «مد»، هم خود را متفاوت و بدیع احساس می‏کند و هم مورد تأیید اکثریتی که مانند او رفتار می‏کنند، می‏داند. بنابراین، «مد» یک نهاد اجتماعی مهم و قابل توجهی است که میان میل به همرنگی بادیگران و تأیید آنان و ایمنی از یک سو و میل به ممتاز بودن و برجسته و خاص بودن از سوی دیگر، تعادل مناسبی به وجود می‏آورد و به اصطلاح برای ما حادثه بی‏خطری است.
با وجود این، تجزیه و تحلیل و مشاهدات گذشته، «مد» رادیدگاهی که مطالعه آن اساساً کار روان‏شناسی فردی است، می‏پندارد؛ در حالی که مطالعه آن به عنوان پدیداری جمعی با محتوا و آهنگ و جریان خاص نیز در حد خود، جالب توجه است. به همین جهت فولگل در تبیین شکل پوشاک در یک لحظه تاریخی معتقد است که باید میان «مد» و افکار رایج و روح زمان، رابطه متقابلی موجود باشد. اخیراً نیز بعضی از دانشمندان خاطرنشان کرده‏اند که در هر دوره تاریخی، میان سبک معماری و سبک پوشاک، نوعی نزدیکی یا خویشاوندی وجود دارد.
چنین تجزیه و تحلیل، هنوز جنبه کاملاً نظری دارد. کروبر با اندازه‏گیری مجموعه‏ای از تصاویر «مد»، مربوط به سال‏های میان ۱۷۸۷ و ۱۹۳۶م. به نتایج نسبتاً دقیق و عینی دست یافت که نشان می‏دهد مد«ریتم»هایی مخصوص به خود دارد.
برای رسیدن به توافق درباره موضوع مقاله، نخست باید نخستین پدیدار ذاتاً فرهنگی و اجتماعی یعنی وجود نظام‏های عمده پوشاک را کنار گذاشت. در دوره یونان و رم باستان برای مردم، لباس عبارت از پارچه هایی بود که به نحو نامشخص آنها را دور خود می‏پیچیدند؛در حالی که در نظر مردم مغرب زمین، لباس پوشیدن، تطبیق دقیق پوشش با بدن است و هنوز هم آثاری از شیوه گذشته آن به صورت مانتو و دامن دیده می‏شود. علاوه بر اینها، نظام‏های دیگری مانند نظام شرق دور یا نظام مخصوص مناطق حاره وجود دارد و در درون هر نظامی، تغییراتی جزئی در پوشاک آنها به صورت «مد» حاصل می‏شود. کروبر ضمن مطالعه این تغییرات در نظام لباس پوشیدن در جامعه غربی معاصر، متوجه شده است که باید دو مطلب را از هم متمایز ساخت:
۱) یکی تغییراتی که پنجاه سال یک بار در ریخت کلی لباس حاصل می‏شود و بنابراین با دوره‏ای از نظم مربوط به قرن همراه است
۲) ودیگری تغییرات در جزئیات بسیار ناچیزی که از دیدن آن، به شخص احساس بی‏ثباتی دست می‏دهد. در واقع «مد» میان دو نوع سبک در نوسان است: یکی آن که در دوره معینی، نوع پایدار است(مثل دامن فراخ و بلند و کمر باریک و بالای لگن خاصره) و دیگری مخالف نوع اول که نوعی انحراف از قاعده به نظر می‏رسد(و به صورت دامن تنگ و کوتاه و کمر گشاد بالا زده یا پایین افتاده است). هر گاه تغییرپذیری اندازه‏های لباس را در مدت معینی مطالعه کنیم، می‏بینیم که نوع پایدار، ثابت است؛ در حالی که نوع انحرافی در طول این مدت ناثابت می‏نماید.
بسیاری از جریان‏های دیگر «مد» لباس، به عنوان یک پدیدار جمعی، از جمله نشر آن در لحظه‏ای از زمان و در مکان جغرافیایی و مکان اجتماعی (یعنی بر حسب سن و نوع مسکن و مراتب اجتماعی و اقتصادی) و نیز راه‏های آن، قابل تحقیقات عینی است و بعضی از این واقعیات گاه به صورت جزئی جمع‏آوری شده است؛ ولی جا دارد که این بررسی‏ها دنبال شود و پدیدار «مد» در خانه، وسایل خانه، باغچه، اتومبیل، اعتقادات، نهادها، علوم و در زمینه‏های دیگر نیز بررسی شود. با این همه، مطالعه پدیدارهای جمعی «مد» هنوز از حدود مشاهده فراتر نرفته است.
نویسنده: ژان - استوتزل
مترجم: علی محمد - کاردان
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب «روان‏شناسی اجتماعی»، نوشته ژان استوتزل، ترجمه علی محمدکاردان
منبع : باشگاه اندیشه