یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


منتظر می شویم تا باد در علفزار بپیچد


منتظر می شویم تا باد در علفزار بپیچد
نوشتن در مورد فیلمی چون «جایی در دوردست» سخت است و دشوار؛ از طرفی با فیلمی روبه روئیم كه كارگردانی فكر شده ای را به عنوان سند خوب بودنش به ما نشان می دهد. جای بسی خوشحالی است كه دیگر تماشاگر پیگیر این سینما می تواند با خیال راحت ساخته شدن فیلمی مثل «پر پرواز» را به یاد نداشته باشد. می تواند اصلا كتمان كند كه روزگاری بودجه ای در این سینمای مختصر صرف ساخت اثر اذیت كننده ای چون «پر پرواز» شده.
اصلا «پر پرواز»ی وجود ندارد. می تواند این خطای از سر ناچاری را، این فرزند حرامزاده را (باور بفرمایید این لقب را خود خسرو معصومی به فیلمش داده) با آسودگی از كارنامه فیلمساز كاربلدی چون خسرو معصومی پاك كند و به كیفی كه از دیدن «رسم عاشق كشی» سخاوتمندانه و بی دریغ به او اهدا شده فكر كند. اما دومین اثر از سه گانه معصومی كه همچنان تاكید می كنم كارگردانی اش خوب است و ریتمش خوب است، بازی های بازیگران مكملش خوب است و زحمتی كه پای ساختش كشیده شده قابل ستایش و احترام، دلچسب نیست، گرم نیست و فكر كنم هیچ برقی از هیچ سری نمی پراند.
معمولی است بعضا كلیشه ای از نوع آزاردهنده اش بازی پسرو دختر جوان فیلم تعریفی ندارد. با حال نیست و این برای فیلم خیلی بد است یعنی خیلی گران تمام می شود. چون فیلم خودش خواسته كه تا حد زیادی به باحال بودن این دو وابسته باشد.
عباس امیری هم كه در شمای همیشگی اش (مرد مقتدر) ظاهر شده پس خوب بودن او تقریبا به خاطر خوب بودن شمای همیشگی اش است. البته صحنه هایی از فیلم هست با حضور او كه متاسفانه خیلی توی ذوق می زند. صحنه های خزینه را منظورم است كه در آن امیری به شكل خنده آوری شبیه مارلون براندو شده. اما حضور كلی او مثل تقریبا همیشه نقطه قوتی است برای فیلم.
اما پس از همه این آسمان و ریسمان هایی كه بافتم باید بگویم كه حیف است وقتی می خواهیم از تلاش صادقانه و قطعا بی شائبه خسرو معصومی و همكارانش حرف بزنیم به طرز خودخواهانه ای با اعمال سلایق شخصی مان در مورد فیلم منفی بافی كنیم. باید گفت كه «جایی در دور دست» در حداقل ترین نگاه می تواند مدرس پشتكار برای سینمای ایران باشد. مصداقی برای این جمله كه برای فیلم ساختن اتفاقا بد نیست كمی زحمت بكشیم و این به هیچ وجه امتیاز كمی برای یك فیلم نیست كه سختكوش شناخته شود.
از فیلم های سختكوش غالبا با احترام یاد می شود. فیلم از لوكیشن خیلی خیلی خوبش هم به بهترین شكل (در حد بضاعتش) استفاده می كند به این معنی كه لوكیشن در این فیلم موضوعیت دارد، حضور دارد و بدون آن فیلم چیزی كم دارد. دو خط داستانی فیلم نیز اگر خیلی هم خوب به هم چفت نشده باشند لااقل ربط قابل قبولی به هم دارند و حالت شان نسبت به هم موازی نیست.
مولفه ها و عناصر داستانی فیلم به «رسم عاشق كشی» معصومی شباهت های زیادی دارد كه البته شاید بهتر است یادمان باشد كه «جایی در دوردست» قرار بوده دومین فیلم از یك سه گانه باشد اما اشكال كار اینجاست كه معصومی چنان روی لفظ سه گانه زوم كرده كه تا حدودی به بی هویتی «در جایی در دوردست» به عنوان فیلمی مستقل انجامیده در واقع «جایی در دوردست» را انگار باید به عنوان جزیی از كل دید. یك سوم از فیلمی كامل، اپیزودی از فیلم سه اپیزودی و خلاصه هر چه كه منظور را برساند. این تا حدودی باعث شده ارزش های فیلم دیده نشود و یا معمولی و سرسری گرفته شود.
خب، البته شاید هم باید منتظر باشیم تا معصومی در «باد در علفزار می پیچد» كه گویا قرار است تكمله این سه گانه باشد غافلگیرمان كند. به هر حال تا به حال دو عنصر عشق و جرم (قاچاق چوب) عناصر تكرار شونده مجموعه معصومی بوده. به هر حال هر چه هست خسرو معصومی نشان داده كه به شدت دلداده دو فیلم اخیرش است و تشخیص این موضوع هم اصلا سخت نیست. كافی است به انرژی پنهانی كه در گوشت و خون فیلم هایش جاری است توجه كنید.
علیرضا نداف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید