شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رد Red


رد Red
▪ کارگردان: ترایگوه آلیستر دیسن، لاکی مک کی.
▪ فیلمنامه: استیون سوسکو بر اساس کتابی از جک کچام.
▪ موسیقی: سورن هیلدگارد.
▪ مدیر فیلمبرداری: هارالد گونار پالگارد.
▪ تدوین: یون اندره مورک.
▪ طراح صحنه: لسلی کیل، تیفانی زاپولا.
▪ بازیگران: برایان کاکس[آوری لادلو]، کایل گالنر[هارولد]، نوئل فیشر[دنی]، تام سایزمور[مایکل مک کورمک]، شیلو فرناندز[پیت داست]، رابرت انگلوند[ویلی داست]، آماندا پلامر[خانم داست]، کیم دیکنز[کری دانل]، اشلی لارنس[خانم مک کورمک]، مارشیا ینت[اما سیدونز]، لورن بیرکل[مالی فلیک]، کیت بوترباف[دین].
▪ ٩٥ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٨ آمریکا.
▪ ژانر: درام، مهیج.
پیرمردی به نام آوری لادلو، بعد از مرگ همسرش زندگی آرامی را با تنها همدم اش سگی پیر به اسم رد می گذراند. یک روز که با رد برای ماهیگیری رفته، سه نوجوان به وی نزدیک شده و با تهدید سلاح سعی در سرقت از وی می کنند. تفنگ در دست های دنی ١٨ ساله قرار دارد و زمانی که می فهمد لادلو پول زیادی به همراه ندارد، از روی غیظ رد را می کشد.
لادلو بعد از دفن رد با در دست داشتن پوکه فشنگ شلیک شده و آشنایی با نوع تفنگی که دنی در دست داشته، نشانی وی را یافته و به خانه آنها می رود. او از پدر دنی می خواهد تا قبح کار پسرش را به وی یادآور شده و او را وادار به عذرخواهی کند. اما مایکل مک کورمک پدر ثروتمند و متنفذ دنی که حامی سرسخت پسر خویش است، بعد از شنیدن انکار دنی، لادلو را از خانه می راند. ولی لادلو حاضر به کوتاه آمدن نیست و با گرفتن وکیل سعی در اجرای قانون می کند. مک کورمک با نفوذ خود مانع از به نتیجه رسیدن شکایت لادلو می شود. همزمان کارهای لادلو توجه خبرنگاری جوان را جلب کرده و گزارشی از ماجرا برای تلویزیون تهیه می کند. ولی پخش این گزارش باعث خشم بیشتر مک کورمک و پسرش شده و دست به تهدید لادلو می زنند. مراجعه بعدی لادلو به خانه مک کورمک با ناراحتی بیشتر توام شده و دنی نیز در خیابان سعی در کتک زدن او می کند. ولی لادلو در برابر شهود متعدد به قصد دفاع از خود مانع از این کار می شود. اقدام بعدی مک کورمک ها آتش زدن خانه لادلو است، ولی فقدان مدارک باز مانع از اجرای قانون است. پس لادلو جسد سگ محبوبش را از یر خاک در آورده و به منزل مک کورمک ها می رود...
‌● چرا باید دید؟
ترایگوه آلیستر دیسن متولد ١٩٦٧ نیمه نروژی و نیمه اسکاتلندی است. از مدرسه سینمایی لس آنجلس فارغ التحصیل شده و در ١٩٩٧ اولین فیلمش جزیره تاریکی را در نروژ کارگردانی کرده است. دومین فیلمش قلبم را نگه دار نماینده رسمی کشور نروژ در مراسم اسکار سال ٢٠٠٢ بود. دیسن بعد از این فیلم سه مینی سریال ساخت و رد اولین فیلم آمریکایی او محسوب می شود. رد که اولین بار در جشنواره سندنس به نمایش در آمد نام لاکی مک کی را نیز به عنوان همکار کارگردان یدک می کشد.
لاکی مک کی ٣٣ ساله و اهل جنی لیند کالیفرنیا بازیگر، تهیه کننده، نویسنده و کارگردانی است که اولین فیلمش می(٢٠٠٢) یک فیلم ترسناک روانشناختی بود که ٨ جایزه از جشنواره های این گونه به چنگ آورد. دومین فیلم وی جنگل نیز در همین گونه قرار داشت که نتوانست موفقیت فیلم اول را تکرار کند. رد سومین فیلم بلند کارنامه مک کی است که هیچ ارتباط ژانری با دو فیلم قبلی وی ندارد و دوست دارم آن را بیشتر متعلق به دیسن بدانم که با خود حال و هوایی ساکن و معقول به فیلم آورده است.
رد با وجود داستان آشنایش تلاش و ایستادگی یک مرد سابقاً قدرتمند برای احقاق حق قانونی و انسانی خویش در برابر کسانی که قانون را تحت کنترل خود دارند چیز تازه ای نیست. شما هم اگر فیلم باز قهاری باشید یا لااقل فیلم های دهه گذشته سینمای آمریکا را دنبال کرده باشید، نمونه هایی چون سربلند ساخته ٢٠٠٤ کوین برای با شرکت دواین جانسون(بازسازی فیلم موفق ١٩٧٣ فیل کارلسون که قصه نیمه مستندش را از زندگی کلانتر بیوفورد پاسر اقتباس کرده بود) یا نمونه های قدیمی تر مانند آرزوی مردن(١٩٧٤) مایکل وینر را بلافاصله بعد از خواندن خلاصه داستان بالا به خاطر خواهید آورد. اما به شما قول می دهم این فیلم مستقل و کوچک دو نیم میلیون دلاری با همه آن فیلم ها تفاوت بنیادی دارد. این تفاوت بنیادی نه تنها از ساختار- که سازندگانش ابداً سعی در خلق هیجان و تزریق آدرنالین به پیکر آن نداشته اند- بلکه از ریخت شناسی قهرمان قصه نیز ناشی می شود.
لادلو بر خلاف پاسر و پل کرسی(قهرمان آرزوی مردن) پیر است، لاجرم عاقل تر نیز شده و اعتقادش به قانون نیز بیشتر و سعی نمی کند تا با کوچک ترین چیزی از کوره در رفته و قانون را خود اجرا کند. او با تانی و آرامش به منزل مک کورمک ها می رود و نشان می دهد که قصدش تنها شنیدن معذرت خواهی از دنی نیست. او می خواهد احترام به حقوق دیگران و جان انسان ها را به دنی بیاموزد. دنی و پدرش افرادی هستند که خیلی راحت می توانند جان انسان ها را نیز به مخاطره بیندازند. لادلو می داند کسی که حیوانات را دوست نداشته باشد، انسان ها را هم دوست نخواهد داشت. ولی طرف مقابل وی را قدرت ناشی از ثروت و نخوت کور و فاسد کرده است.
با این حال لادلو که کهنه سرباز جنگ کره است، دست به اسلحه نمی برد. تنها زمانی این کار را می کند که پدر و پسر قصد جانش را کرده اند و او خود را ملزم به دفاع از خود می بیند. ولی باز هم در انتهای فیلم، وقتی با وی روبرو می شویم از کشته شدن آنها سخت غمگین است. او در گذر ایام یاد گرفته که هیچ چیز گران قیمت تر از زندگی آدمی نیست. حتی آدم هایی چون مک کورمک ها که تهدیدی برای خود و دیگران به شمار می روند. او هنوز خود را بابت جان هایی که در جنگ کره از دشمن ستانده، مسئول می داند. لادلو مصداق آمریکایی سخن سعدی است که می فرماید چو عضوی به در آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار...
فیلم که قدرت خود را در کنار فیلمبرداری و موسیقی زیبایش از بازی خارق العاده برایان کاکس کهنه کار می گیرد، گاه حوادثی کلیشه ای و حتی خط داستان به ظاهر کلیشه ای را دنبال می کند. اما فیلمنامه هوشمندانه آن مانع از لغزیدن فیلمسازها به ورطه قالب های تصویری می شود. تنها نکته آزارنده بوسه ای است که گزارشگر محلی در پایان فیلم بر لب های لادلو می زند و از رابطه ای غیر ممکن میان آن دو خبر می دهد.
کارگردان ها در تصویر کردن حال و هوای شهرستان های آمریکایی و زندگی ساکن آن موفق بوده اند، اما آنچه ثمره کارشان را دیدنی می کند تلاش آن دو برای متوجه کردن نسل جدید و نسل قدیم به دوری از خشونت، احترام به حقوق دیگران و اجرای قانون حتی همین قوانین ناقص دارد. اینکه بتوانیم حتی در صورت بروز اشتباهی مرگبار به موقع متوجه غلط بودن رفتار خود شویم، یا چیزی را که می شود با یک عذرخواهی صمیمانه حل و فصل کرد به بروز خشونت هایی تازه نکشانیم در زمانه ای که بسیاری همچون دنی به قصد سرگرم شدن می کشند، حرف با ارزشی است. امیدوارم هنوز گوش های شنوایی برای شنیدن این حرف وجود داشته باشد!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید