جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سحابی؛ پررو یا بزرگوار؟


سحابی؛ پررو یا بزرگوار؟
حمید رسایی از جمله افرادی است که در حال حاضر بر کرسی مجلس هشتم تکیه زده است. ایشان نماینده تهران و از طیف محافظه‌کار (اصولگرا) محسوب می‌شود. هفته گذشته، ایشان در وبلاگ خود، و در زیرنویس عکسی از حضور مهندس عزت‌الله سحابی در همایش روز مجلس _که به مناسبت ۳۰ سال فعالیت مجلس شورای اسلامی برگزار شد_ نوشت: «سحابی هم آمده بود! اپوزیسیون هم به این پررویی»... شاید در چنین مواقعی، هیچ کاری بهتر از گذاشتن و گذشتن، نباشد؛ اما ذکر برخی نکات و ملاحظات برای جناب رسایی که ملبس به لباس بزرگانی چون طالقانی و مدرس است و در مجلس شورا حضور دارد، و نیز برای نسل جدیدی که چندان با مفاخر ملی خود آشنا نیست، ضروری به‌نظر می‌رسد. این‌چنین، شاید شأن «بزرگان» این دیار اندکی، محفوظ بماند و مفهوم کنش و مضمون اقدامات ایشان، اندکی تبیین شود؛ بلکه فهم گردد... آقای رسایی در مردادماه ۱۳۴۷ متولد شده است. در این سال، مهندس سحابی مردی ۳۸ ساله بود که در رشته مکانیک از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده بود. تا زمان تولد جناب رسایی، مهندس سحابی در تقویت فعالیت انجمن‌های اسلامی دانشجویان، انتشار مجله‌های «فروغ علم» و «گنج شایگان» (به‌عنوان سردبیر) و فعالیت در نهضت ملی شدن صنعت نفت، و بعدتر نهضت مقاومت ملی، فعال و موثر بوده است. رسایی هنوز مفهوم نظام سلطنتی را ندانسته بود (چون اساسا پا به هستی نگذاشته بود) که سحابی در سال‌های ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ بازداشت می‌شود.
سحابی بار دیگر در سال ۱۳۴۰ و بعدتر در ۱۳۴۱ بازداشت می‌شود. پس از تحمل سه ماه زندان انفرادی در پادگان عشرت‌آباد، به زندان قصر منتقل می‌گردد و تا آبان ۱۳۴۴ همراه با همرزمانش (از جمله زنده‌یادان مهندس مهدی بازرگان، آیت‌الله طالقانی، دکتر یدالله سحابی و...) زندان را تحمل می‌کند؛ و آنگاه به زندان برازجان تبعید می‌شود. تولد آقای رسایی همزمان است با اوج نبرد معروف کرامه و مبارزات فلسطینیان علیه سلطه‌جویی اسرائیل. سحابی که یک سال بیشتر از آزادی‌اش سپری نمی‌شود، پس از سخنرانی مشهور آیت‌الله طالقانی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین، به جمع‌آوری کمک‌های مالی و ارسال آنها برای مبارزان فلسطینی، اقدام می‌کند. آقای رسایی کودکی سه ساله بود که سحابی بار دیگر در مهر ۱۳۵۰توسط ساواک بازداشت و به زندان اوین منتقل می‌گردد. سحابی از اوین به زندان عادل‌آباد شیراز فرستاده می‌شود. در مهر ۱۳۵۶ و در حالی که آقای رسایی دوران ابتدایی را می‌گذراند، سحابی به زندان قصر بازمی‌گردد و تا آبان ۵۷ در آنجا محبوس می‌ماند. اجمالا، در هنگام پیروزی انقلاب، مهندس سحابی به اندازه سن جناب رسایی _تا آن مقطع_ حبس و بند و تبعید و زندان را برای «ایران» تحمل کرده بود. اواخر آبان ۵۷، آیت‌الله مطهری پس از بازگشت از پاریس، خبر انتخاب سحابی را به عضویت در شورای انقلاب به او اطلاع می‌دهد.
به‌بیانی، شأن و کارویژه‌های سیاسی_اجتماعی و نقطه‌نظرات سحابی چنان برای تمامی نیروهای سیاسی مخالف رژیم پهلوی آشکار بود، که کسی در این انتخاب و شایستگی او برای عضویت در شورای انقلاب تردید نمی‌کرد؛ و البته از همین زاویه بود که رهبر فقید انقلاب، سحابی را مورد تایید قرار می‌دهد. سحابی افزون بر عضویت در شورای انقلاب، رئیس سازمان برنامه و بودجه و عضو دولت موقت مهندس بازرگان می‌شود، و بعدتر ریاست ستاد بسیج اقتصادی کشور در سال ۵۹ را نیز برعهده می‌گیرد. آقای رسایی نماینده مجلس هشتم است؛ او از یاد برده- یا نمی‌داند- که سحابی افزون بر چنین سوابقی، در خرداد ۱۳۵۹ و با رأیی به‌مراتب بیش از جناب رسایی، پا به صحن مجلس اول، می‌نهد. کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با تلاش و سازماندهی سحابی تشکیل و ریاست آن نیز به وی سپرده می‌شود. سحابی پس از پایان دوران نمایندگی، فعالیت‌های انتقادی خود را در راستای تحقق منافع ملی و برای حرکت نظام سیاسی در مسیر آرمان‌های انقلاب ۵۷ پی ‌می‌‌گیرد. برای کسی که قریب به چهار دهه از عمر خویش را برای ستیز با نظام استبدادی سپری کرده و در پی تحقق نظامی دموکراتیک و اخلاقی و مستقل و آباد و آزاد بوده، سخت است که اقدامات و سیاست‌های آتی، در تنافر با آن کوشش‌ها و آرمان‌ها _ و البته درجهتی مخالف با هزینه‌های انسانی فراوان آن_ صورت گیرد.
در همین راستا، سحابی پس از خروج از ساخت قدرت، نقد حکومت، کنش در جامعه مدنی و تقویت عرصه‌‌عمومی را بر‌می‌گزیند. تلاش‌های مهندس سحابی برای حرکت نظام جمهوری اسلامی در مسیر شعارهای انقلاب، در سه دهه اخیر و نیز فشارها و تضییقات و نامهربانی‌ها و محدودیت‌هایی که متحمل شده است، شهره‌تر از آن است که در این مختصر، نیاز به بازخوانی داشته باشد. اینک، صرف‌نظر از علل و انگیزه‌های موضوع، در اقدامی قابل تامل- از منظری درخور ستایش- هیات‌رئیسه مجلس هشتم، نمایندگان ادوار مختلف مجلس را به همایش ۳۰ سال مجلس شورای اسلامی فرامی‌خواند. سحابی اقدام سیمای لاریجانی را در پخش تحریف‌شده و معنی‌دار «کنفرانس برلین» و وقایع مترتب بر آن (ازجمله برخورد قضایی با خود) را وامی‌نهد؛ پیشکسوتی و مجاهدت‌های خویش را در تکوین و تحقق و پیروزی انقلاب ۵۷ از یاد می‌برد؛ طعن‌ها و تهدیدها و دروغ‌ها و تهمت‌ها و اتهام‌های متعددی را که در این سال‌ها از تریبون‌های رسمی متوجه وی شده است، فرومی‌گذارد؛ انتقادهای خود را به عملکرد مجلس هفتم و هشتم و... به پس ذهن می‌برد؛ دشنام‌ها و تحریف‌ها و نیشخندهای کسانی که سن فرزند او را دارند و برخی از ایشان اینک در موضع قدرت‌اند، بزرگوارانه، نادیده می‌گیرد؛ تحمل حبس و بند و سلول انفرادی را در نظامی که خود از پایه‌گذاران آن بوده است، برای مصالحی بزرگ‌تر و منافعی درازمدت‌تر و کلان‌تر، از یاد می‌برد؛ اینکه با وجود این همه تجربه و دانش و توان مدیریتی، کسی این روزها، مشورتی با او نمی‌کند و پرسشی حتی، برایش مهم نیست؛ و... و اینچنین به‌دعوت آقایان متولی مراسم پاسخ مثبت می‌دهد تا نشان دهد که «انقلاب۵۷» و شکل‌گیری مجلس پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی، واجد نقطه‌عزیمت‌هایی دیگر و قرائت‌ها و مبدعان و کوشندگانی متفاوت نیز بوده است؛ او در زمره روشنفکران متعهد و مسوولی است که «منافع ملی» را بر منافع فردی و قبیله‌ای و جناحی، اولویت می‌دهند. سحابی بزرگوارانه، خطوط حائل و فاصله را کنار می‌نهد تا نشان دهد که چاره کار مشکلات این دیار، گفت‌وگوی جمعی و مدارا و تسامح و صبوری و آزادمنشی است.
آزاده ۷۸ ساله، با وجود بیماری و کهولت سن، عصا به‌دست می‌گیرد و راهی مجلس می‌شود. در گوشه‌ای از سالن، بدون هیچ تشریفات و تبلیغات خاصی می‌نشیند. می‌کوشد شأن مجلس را که از مشروطه تاکنون برایش خون‌ها ریخته شده است، پاس دارد؛ یاد مدرس و مصدق را زنده می‌کند. تحمل و بزرگ‌منشی و نجابت را بی‌هیچ فریاد و هیاهو و ادعایی، می‌آموزد (اگر آموزنده‌ای باشد و چشم بینایی...) او نه سهمی از قدرت می‌خواهد و نه حتی به‌عنوان پیشکسوت قریب‌به‌اتفاق حاضران در آن جلسه، نیازمند دقیقه‌ای سخنرانی و تذکر و توصیه و نصیحت به نمایندگان قدیم و جدید است؛ او حرف‌هایش را به‌قدر نیاز و به‌اندازه‌ای که تریبونی داشته، گفته است. تمامت‌خواهی اما باعث می‌شود که حتی حضور یک منتقد سیاسی و مخالف ملتزم به قانون، آن هم به‌عنوان یک میهمان در یک جلسه متکثر، برتابیده نشود. چنین قرائتی، مضمون انقلاب اسلامی ۵۷ را به گفتمان یک جناح سیاسی تقلیل می‌دهد؛ چنین رویکردی همچنین خواست‌های مردم را در آن تحول سیاسی-اجتماعی منحصربه‌فرد، به برنامه‌ها و دیدگاه‌ها و پروژه‌های یک جریان، تنزل می‌دهد. آقای رسایی در وبلاگ خود، «راه‌اندازی دفتر جریان‌شناسی تاریخ معاصر» را از جمله اقدامات خویش برمی‌شمارد. آیا نگاهی که تنگ‌نظرانه، حضور منتقدی را به‌عنوان یک ناظر، در جلسه‌ای عمومی، برنمی‌تابد، توانایی ارزیابی و بررسی علمی، بی‌طرفانه و منصفانه جریان‌های سیاسی را داراست؟
مستقل از دیدگاه‌های سیاسی- ایدئولوژیک جناب رسایی، کاش ایشان و همفکرانش، با مدارایی بیشتر و از دریچه رعایت حداکثری ملاحظات معطوف به تحقق منافع ملی، بیندیشد و عمل کند؛ و ای‌کاش نظر به لباسی که به ‌آن ملبس است، مضمون و تاکیدات پیام وحی و رفتار پیشوایان دینی و توصیه‌های مصرح ایشان را _از جمله در نهج‌البلاغه_ در خصوص چگونگی مواجهه و تعامل با پیشکسوتان و موسپیدان و شهروندان مخالف و منتقد، مورد تأسی قرار دهد. آقای رسایی فراموش کرده که مجلس، «خانه ملت» است و زمانی نه‌چندان دور، عزت‌الله سحابی نه‌تنها یکی از نمایندگان این مجلس، که از مهم‌ترین کوشندگان برای تشکیل آن بوده است. اپوزیسیونی چون سحابی‌ها برای هر نظام سیاسی، یک موهبت و شانس تاریخی است؛ چنین اپوزیسیونی، نه آنگونه که آقای رسایی معتقد است، «پررو»، که بس بزرگوار و نجیب و آزاده است. تاریخ و گذشت زمان نشان خواهد داد که چنین قدرناشناسی‌هایی واجد چه هزینه‌ها و پیامدهای تلخ و ناگواری خواهد بود.
مرتضی کاظمیان
منبع : روزنامه کارگزاران